eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
79 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
🟩حرف راست را باید از بچه شنید ۱- یعنی بچه ها چون پاک و معصوم اند دروغ نمی گویند. ۲- علاوه بر این، کودکان نه سیاست های رفتاری بزرگسالان را دارند و نه خوب و بد حرف هایشان را می سنجند. مثلا ممکن است دروغ نگویند اما در بسیاری از موارد راز اطرافیان بخصوص خانواده شان را فاش می سازند چون هنوز به این فهم نرسیدند که این کار اشتباه است و نمی دانند علاوه بر ” جز راست نباید گفت” ، ” هر راستی را هم نشاید گفت! ” ۳- گاهی خانواده مطلبی را از دیگران پنهان می کنند یا قضیه ای را با دروغ گفتنشان وارونه نشان می دهند. اینجا اگر بچه خانواده دهن لقی کند و راست قضیه را بگوید یا سِری را فاش کند، اطرافیان مخصوصا کسانی که خیلی کنجکاو ( و گاهی فضول!) هستند خوشحال می شوند و می گویند: حرف راست را باید از دهن بچه شنید! ۴- یعنی اگر می خواهید ببینید فلانی راست می گوید یا نه، برو از بچه شان بپرس. 🔻صحبت درست را که کودک می گوید صحیح است قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74 @goranketabzedegi
انواع اشک در قرآن 1⃣ اشک خوف إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ [ ﺧﺪﺍﻱِ ] ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﺪ ، ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺎﻥ ﻭ ﮔﺮﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﻭ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ .(مریم ٥٨) 2⃣ اشک شوق وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻠﺎم ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺸﻨﻮﻧﺪ ، ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻲ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ ، ﻟﺒﺮﻳﺰ ﺍﺯ ﺍﺷﻚ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.(مائده٨٣) 3⃣ اشک حسرت وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوا وَّأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنفِقُونَ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻧﺒﺮﺩ ] ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺮﻛﺒﻲ ﻛﻨﻲ ، ﮔﻔﺘﻲ :ﺑﺮ ﻣﺮﻛﺒﻲ ﺩﺳﺘﺮﺳﻲ ﻧﺪﺍﺭم ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﺑﺮم ، ﻫﻴﭻ ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺸﻲ ﻧﻴﺴﺖ ; ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻏﺼﻪ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺸﺎﻥ ﺍﺷﻚ ﻣﻰ ﺭﻳﺨﺖ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻰ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﺗﺎ [ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ] ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﻨﻨﺪ .(توبه٩٢) 4⃣ اشک تمساح(خدعه) وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ ﻭﺷﺒﺎنگاه(برادران یوسف) ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﭘﺪﺭ ﺁﻣﺪﻧﺪ .(یوسف١٦) ارسالی از اعضای خوب کانال قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74 @goranketabzedegi
*برای هیچ چیز در زندگی، غمگین مباش* 1_ کار سختی که تو داری : آرزوی هر بیکاری است . 2_ فرزند لجبازی که تو داری: آرزوی هر کسی است که بچه دار نمیشوند 3_ خانه ی کوچکی که تو داری: آرزوی هر کرایه نشینی است .. . 4_ و دارایی کم تو: آرزوی هر قرض داری  است 5_ سلامتی تو: آرزوی هر مریضی است . 6_ لبخند تو: آرزوی هر مصیبت دیده ای است و تو خیلی چیزها داری که مردم آرزویش را دارند !! بیشتر به داشته هایت بیندیش تا نداشته هایت و بخاطرشان خدا را شکر کن. قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74 @goranketabzedegi
گذرم گر به در خانه‌ات افتاد حسین، خانه آباد شدم؛ خانه‌ات آباد حسین..
💢ابلیس قسم خورد که بنی آدم رو گمراه میکنه ✴️قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(ص 82) و همونجا اعلام کرد که کاری میکنم که بنی آدم هیچ وقت شاکر نباشه ✴️وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ(اعراف17) 🔰همیشه اهل غر زدن باشه و شکایت و گله و ناسپاسی تو وجودش باشه توی میخونیم اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک.... ✅مکتب سید الشهدا تمام تلاشش اینه که به مقام شکر برسی وقتی کسی با اون همه مصیبت باز هم در مقام تسلیم و رضاست دقیقا مکتب تربیتیش میشه رسوندن مردم به مقام شکر حتی در بدترین وضعیت ✍طبق قرآن قصد اباعبدالله دقیقا نقطه مقابل قصد شیطانه @goranketabzedegi
❓ آیا می خواهید کودکتان سبزیجات بخورد؟ خودتان سبزی بخورید. ❓میخواهید کودکتان کتابخوان شود؟ خودتان کتاب بخوانید. ❓میخواهید کودکتان قرآنی شود؟ خودتان قرآنی باشید. 🔰شما بهترین شخصی هستید که کودکتان می تواند از او الگو بگیرد. کودکان از سنین پایین، خیلی زود شروع به تقلید از والدین خود می کنند. ⛔️از دادن باج و رشوه به کودک مانند خوراکی یا اسباب بازی خودداری کنید. تشویق رشوه ای اثر سوء دارد @goranketabzedegi
سوالات مسابقه ویژه ایام محرم و صفر ۱۴۰۲ ب زودی در کانال قرآن کتاب زندگی درج خواهد شد همراه با نقدی و فرهنگی @goranketabzedegi
✨﷽✨ 🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... ✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی @goranketabzedegi
به مناسبت عاشورای حسینی ✅ چـــــادر چیستـــ؟؟؟ 🔷چــــــــــادر: یعنے آنچه پشتـــ در بر سر زهرا سوختـــ ؛ ولے از سر زهرا نیفتاد ... ♦️چــــــــــادر: یعنے آنچه با میخ به بدن زهرا دوخته شد ؛ ولے از سر فاطمه نیفتاد ... 🔷چــــــــــادر : یعنے آنچه زهرا با یڪ دستش او را گرفتــــ ؛ ڪه ازسرش نیفتد و با یڪ دستش ڪمربند علے را گرفتـــ ڪه او را نبرند ... و اگر قرار بود فقط یڪے از این دو را میگرفتـــ ؛ حتما چــــــادر بود ... ♦️چــــــــــادر : یعنے آنچه ظهر عاشورا بر سر زینبـــ سوختـــ ؛ ولے از سرش نیفتاد ... 🔷چــــــــــادر : یعنے زینبـــ راضے به تڪه تڪه شدن عباسش شد ؛ ولے راضے به دادن نخے از آن نشد … ♦️چــــــــــادر : یعنے "حسین علیه السلام" در لحظاتـــ آخر در گودال ڪه فرمود : (حرامزاده ها) تا من زنده ام سراغ حـــرمم نروید ... 🔷چــــــــــادر : یعنے شبیه ترین حالتـــ یڪ بانوے شیعه به مادرش "زهراے مرضیه سلام الله" @goranketabzedegi
📍کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمیگذارد، احمق نیست، 👈منظم و محترم است. 📍کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض میدهد یا ضامن وام آنها میشود و به دروغ نمیگوید که ندارم و گرفتارم، احمق نیست، 👈کریم و جوانمرد است. 📍کسی که از معایب و کاستی های دیگران،میگذرد و بدی ها را نادیده میگیرد، احمق نیست، 👈شریف است. 📍كسی كه در مقابل بی ادبی و بی شخصيتی ديگران با تواضع و محترمانه صحبت میكند و مانند آنها توهين و بد دهنی نمیكند، احمق نيست، 👈مودب و باشخصيت است. 📍کسی که به حرف های پشت سرش زده میشود اهمیت نمیدهد، بی خبر نیست، 👈صبور و با گذشت است. " انسان بودن هزينه سنگينی دارد " @goranketabzedegi
سوره ای که به نام کوهی در فلسطین است چه نام دارد؟ 🌹 سوره طور . ۱---کلمه (طور) در قرآن ده بار به کار رفته که منظور از نه مورد آن کوهی به نام《طور سینا》است.فقط یک مورد، آن هم در آغاز همین سوره بدون قید و به طور مطلق آمده است ولی چون آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می کنند با قرینه و شهادت ۹مورد دیگر احتمالا در این سوره نیز منظور همان طور سینا است. ۲---طور سینا کوهی است در سرزمین فلسطین که در آن به حضرت موسی(ع) وحی نازل شده و یکی از مکانهای مقدس است به همین جهت در این سوره مورد سوگند خداوند قرار گرفته تا فکر بشر را به قداست و خاطرات زیبا و تاریخی که در آنجا نهفته است، جلب کند @goranketabzedegi
داستان بهلول و شراب روزی یکی از دوستان بهلول گفت : ای بهلول! من اگر انگور بخورم آیا حرام است؟ بهلول گفت : نه! پرسید : اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم آیا حرام است؟ بهلول گفت : نه! پرسید : پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟ بهلول گفت : نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت : نه! بهلول گفت : حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت : سرم شکست! بهلول با تعجب گفت : چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک🖤 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅تعابیر یک مصری اهل سنت برای امام حسین علیه السلام ۳ شباهت زیبای امام حسین با قرآن! 🔰
✍️ بعضی حفاظ مدام به دنبال روشی هستند که از مرور بی نیاز شوند. ❗️ 🌺 اشتباه نکنیم! 📖ما قرآن را حفظ نمی کنیم تا از خواندنش بی نیاز شویم، بلکه حافظ میشویم تا توفیق و فرصت بیشتری برای قرآن خوانی و انس با کلام خدا داشته باشیم. 🤲 شاکر باشیم! اگر تا قبل از حفظ قرآن، تلاوت های هر روزه نداشتیم، حالا به برکت حفظ، این توفیق را داریم که روزانه چند جزء قرآن مرور و تلاوت کنیم. 👈 هیچ حافظی، حتی مسلط ترین آنان، از مرور و تلاوت بی نیاز نمیشود، ▫️چون ما تا ابد محتاج قرآنیم. •┈┈••✾••┈┈• @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
♥️⃟📚دمشق شهر عشق ♥️⃟📚 #Part_ ۳۹ سرسام مسلسل ها لحظه ای قطع نمیشد، می ترسیدم به دفتر حمله کنند و تن
♥️⃟📚دمشق شهر عشق ♥️⃟📚 آرپیجی روی شانه اش بود، با دقت هدف گیری میکرد و فعلا نمیخواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد برید بیرون! من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید! دلم نمی آمد در هدف تیر تکفیری ها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم. در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه پله بلند شد سریعتر بیاید!شیب پله ها به پایم میپچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم. ظاهراً هدف گیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین وحشت از در خارج شدیم. چند نفر از رزمندگان مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت. یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه میکردم و مادرش با آیه آیه قرآن دلداری ام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند. مثل رؤیا بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب هایم نمی آمد و اشک چشمم تمام نمیشد. ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که می لنگید و همان جا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشک هایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بی هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش عشقش فروکش نمیکرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش میکرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمیشد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟به چشمانش نگاه میکردم و می ترسیدم این چشم ها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر می چکید و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غم زده خندید و نازم را کشید هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لب هایم بی اختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، به جای اشک از روی گونه تا زیر چانه ام دست کشید و دلبرانه پرسید ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟ این همه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز حرم نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم میشه منو ببری حرم؟و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمی آوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش شرمنده به زیر افتاد. هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از خون روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم مصطفی! گردنت چی شده؟بی توجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه شرمی که در گلویش مانده بود، صدایش به خس خس افتاد هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگشون دراوردم! الان که نمیدونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر سیدعلی خامنه ای بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟ میدانستم نمیشود و دلم بی اختیار بهانه گیر حرم شده بود که با همه احساسم پرسیدم میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟ از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید چرا نمیشه عزیزدلم؟در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لب هایش بیقراری میکرد که کسی به در اتاق زد. هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همزمان پاسخ داد دارم میرم!باورم نمیشد دوباره میخواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم. چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد زینبیه گُر گرفته، باید بریم! هنوز پیراهن دامادی به تنش بود، دلم راضی نمیشد راهی اش کنم ✒️ ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔹امام حسین علیه‌السلام⇩ 《أنَا قَتيلُ العَبَرَةِ لا يَذكُرُنی مُؤمِنٌ إلاّ استَعبَرَ》 من کشته اشکم هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر اینکه گریه می‌کند ↲بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه۲۷۹ @goranketabzedegi
🤔 وقتی قراره بمیریم، چرا باید زندگی کنیم و خوب باشیم؟ پاسخ کوتاه: وقتی باید نگران 😖 مردن باشیم که مرگ رو پایان دنیا بدونیم و احساس کنیم که هر کاری که کردیم با مردن از بین میره. 🤯 در صورتی که دلایل بسیار زیادی هست که ثابت می کنه، مرگ، پایان زندگی ما آدما نیست😀 و با مردن و مرگ فقط از این دنیا به اون دنیا منتقل میشیم🛫 و اونجا به خاطر کارهای خوب و بدمون تشویق و تنبیه میشیم.👀 پاسخ کامل تر: ۱- ما آدما تو این دنیا مسافریم👜 و فرصت کوتاهی داریم که از نعمت های خدای مهربون استفاده درست کنیم و برای خونه اصلی خودمون تو اون دنیا توشه برداریم. مرگ، هم یه پل 🌉هست بین این دنیا و دنیای دیگه. پس مردن، آخر خط نیست و زندگی ما آدما بعد از مرگ هم ادامه داره🎉🎊 و اون دنیا همه ما نتیجه کارهای خوب و بد خودمون رو می بینیم؛ ۲- همه انسان ها خوب بودن و خوب زندگی کردن رو دوست دارن و میخان که با خوب زندگی کردن پیش بقیه آبرومند☺️ باشند. حتی اونایی که وانمود می کنند که قیامت رو قبول ندارند😜 هم تلاش می کنند که خوب باشند و خوب زندگی کنند که محبوبیت خودشون رو پیش مردم حفظ کنند؛😎 ۳-اینکه ما به دنبال کشف علمی، اختراع، بحث، گفتگوی علمی و ثابت کردن نظر خودمان به دیگران هستیم، هم نشان دهنده این هست که امید و علاقه به وجود جهان دیگه داریم. وگرنه اگر قراره که بمیریم و همه چیز تموم بشه، چه ضرورتی داره؟ که درس بخونیم، کار کنیم و فکر کنیم. 🧐 اون وقت چه تفاوتی بین انسان و حیوان بود.... @goranketabzedegi
30.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ناگفته‌هایی از یک تلاوت خاطره‌انگیز و ماندگار‌ که در مجلس امام‌حسین علیه‌السلام اجرا شده است. 🔸خاطره تلاوت ماندگار استاد محمد اللیثی بعد از روضه حضرت أباعبداللّٰه‌الحسین علیه‌السلام 🛑ایشان روضه سنگ‌خوردن رأس مقدس حسین‌بن‌علی بر سر نی هنگام تلاوت قرآن را که می‌شنود متأثر و متألم می‌شود. بشنوید و ببینید که روضه سیدالشهداء علیه‌السلام چگونه حال یک قاری بزرگ بین‌المللی و استاد تلاوت قرآن اهل‌سنت مصری (که البته ایشان شیعه شدند) را منقلب می‌کند و بعد از آن ایشان یک تلاوت ماندگار انجام می‌دهد. @goranketabzedegi
🟩داستان ضرب المثل مار در آستین پرورش دادن می گویند زن و مردی بچه دار نمی شدند پیش رمالی رفتند و از او کمک خواستند رمال یک گوی به او داد و گفت این را در آستین خود بگذار و همه جا با خودت ببر این گوی ، تخم یک مار خطرناک بود. مرد همین کار را کرد و از درون تخم ماری به دنیا آمد مرد که به این مار دل بسته بود آن را در همان آستین نگه داشت و از او نگه داری کرد مار بزرگ شد و مرد را نیش زد و کشت این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند، که فردی دشمنش را خودش و در نزدیکی خودش رشد دهد و بزرگ کند @goranketabzedegi
🍃درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . 🍃کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . 🍃آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ 🍃درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ✅ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . . @goranketabzedegi
⚫️این تصویر به تنهایی یک روضه است ◾️نقاشی هنرمندانه از لحظه شهادت امام حسین علیه السلام در محاصره کوفیان و لشکر یزید - ظهر عاشورا 🥀🥀🥀 هر که با هر چه به دستش می رسید روی "قرآن" خطِ کوفی می کشید 😭😭😭 🔹نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت، نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت، 🔹هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید، عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید، 🔹بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد، اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فراز شنیدنی از تلاوت استاد محمد عبدالعزیز حصان يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾ اى نفس مطمئنه ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾ خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿۲۹﴾ و در ميان بندگان من درآى وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿۳۰﴾ و در بهشت من داخل شو سوره فجر @goranketabzedegi
🖤آدم سخاوتمند برای کمک به فقیر چرتکه نمی‌اندازد چون بخشش برایش درونی شده. جهنم بازتاب مَلَکات انسان است. نتیجه این می‌شود که اگر جهنمی به دنیا برگردد باز به گونه‌ای عمل می‌کند که مستحق جهنم می‌شود. 📖انعام آیه ۲۸ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ @goranketabzedegi
14-Saff-5-9.mp3
1.48M
بِسم اللّه... | مجلسی 🌺 صف ۵ تا ۹ 🎙 کریم منصوری @goranketabzedegi