#حکایت_قرآنی
#جزء_بیست_و_هفتم
🔹 سرانجام کفر و تکذیب
🔻 قرآن در آیات متعددی به داستان حضرت نوح (علیه السلام) اشاره فرموده است. حضرت نوح با استقامت تمام ، مدت ۹۵۰ سال قومش را به یکتاپرستی دعوت میکرد، ولی فقط چند نفر به او ایمان آوردند. اما وقتی قومش را به سوی خدا فرا میخواند، آنها انگشت در گوش میگذاشتند تا صدای او را نشنوند و فرار میکردند؛ گویا که تبلیغ حضرت نوح جز بر فرار آنها نمیافزود؛ حتی زن و فرزندش نیز به او ایمان نیاورده و به همراه کافران، حضرت و مؤمنان را مسخره میکردند. دلسوزیها و تلاشهای حضرت نوح هم بیفایده بود.
آنها نوح را دروغگو خوانده و میگفتند: دیوانه است، و او از دست قومش بسیار زجر کشید. حضرت از پروردگارش طلب یاری کرد و گفت: خدایا! قطعاً من مغلوبم، پس یاری ام کن.
عذاب آنها مقرر شد و خدای تعالی دستور داد تا کشتی بزرگی بسازد و علاوه بر خود و کسانی که به او ایمان آورده بودند، از برخی حیوانات یک جفت سوار آن کند.
خداوند درهای آسمان را به آبی که به شدت میریخت، باز نمود و زمین را به صورت چشمههایی شکافت و این دو آب -یعنی آسمان و زمین- به فرمانی که مقدر شده بود، به هم پیوستند. کشتی به راه افتاد و زیر نظر خدا حرکت میکرد و هر کسی که خارج از آن بود، غرق و به عذاب الهی گرفتار شد و این جزای کسانی است که کافر شده بودند. خدای تعالی پس از اشاره مختصر به این وقایع، به سرانجام قوم نوح اشاره کرده و با قاطعیت میفرماید:
وَلَقَدْ تَرَكْنَاهَآ آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ
و آن کشتی را به عنوان نشانهای در میان مردم باقی گذاشتیم؛ آیا کسی هست که عبرت بگیرد؟
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ
پس عذاب من و هشدارهای من چگونه بوده است؟
(سوره قمر ، آیه ۸ تا ۱۶)