eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
80 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق(ع)می فرمایند: کسانی که در آخر الزمان رزق و روزیشان تنگ می شود برای این است که غالبا نمازهایشان قضا می شود. #تنگی_رزق #قضا #نماز قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 عضویت👇 @goranketabzedegi
39.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸کلیپی زیبا برای بیدار شدن قلب های که را سهل و کم ارزش حساب میکنن☝️ 🔰بدون تعصب بخون چون زیر نویس داره با stopو playبخون
📢 مسابقــــــــــــــ👀ـــــــــــه خوب با بچه های خوب👌 به زودی در کانال قران کتاب زندگی ⤴️
📢 مسابقــــ👀ــه ویژه ماه مبارک رمضان 🌙 خوب با بچه های خوب👌 اولیای محترم شما میتوانید اجرای نماز دو رکعتی ( نماز صبح ) فرزندانتان رو ضبط کرده و به صورت صوتی 💿 برای ما ارسال فرمایید نامـ .... نامـ خانوادگی .... سن .... کلاس ... استان .... شماره تماس .... ارسال به آیدی 👇 @Mohmmad1364 💥 به قواعد تجویدی و صوت و لحن نمره داده خواهد شد به نفرات برتر جوایز فرهنگی از طرف کانال اهداء خواهد شد🎁 قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi ⚠️شرکت در مسابقه برای سنین 7 الی 20 ساله مجاز است ⏱ زمان ثبت نام و شرکت در مسابقه تا عید سعید فطر
📢 مسابقــــ👀ــه ویژه ماه مبارک رمضان 🌙 خوب با بچه های خوب👌 اولیای محترم شما میتوانید اجرای نماز دو رکعتی ( نماز صبح ) فرزندانتان رو ضبط کرده و به صورت صوتی 💿 برای ما ارسال فرمایید نامـ .... نامـ خانوادگی .... سن .... کلاس ... استان .... شماره تماس .... ارسال به آیدی 👇 @Mohmmad1364 💥 به قواعد تجویدی و صوت و لحن نمره داده خواهد شد به نفرات برتر جوایز فرهنگی از طرف کانال اهداء خواهد شد🎁 قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi ⚠️شرکت در مسابقه برای سنین 7 الی 20 ساله مجاز است ⏱ زمان ثبت نام و شرکت در مسابقه تا عید سعید فطر
📢 مسابقــــ👀ــه ویژه ماه مبارک رمضان 🌙 خوب با بچه های خوب👌 اولیای محترم شما میتوانید اجرای نماز دو رکعتی ( نماز صبح ) فرزندانتان رو ضبط کرده و به صورت صوتی 💿 برای ما ارسال فرمایید نامـ .... نامـ خانوادگی .... سن .... کلاس ... استان .... شماره تماس .... ارسال به آیدی 👇 @Mohmmad1364 💥 به قواعد تجویدی و صوت و لحن نمره داده خواهد شد به نفرات برتر جوایز فرهنگی از طرف کانال اهداء خواهد شد🎁 قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi ⚠️شرکت در مسابقه برای سنین 7 الی 20 ساله مجاز است ⏱ زمان ثبت نام و شرکت در مسابقه تا عید سعید فطر
📢 مسابقــــ👀ــه ویژه ماه مبارک رمضان 🌙 خوب با بچه های خوب👌 اولیای محترم شما میتوانید اجرای نماز دو رکعتی ( نماز صبح ) فرزندانتان رو ضبط کرده و به صورت صوتی 💿 برای ما ارسال فرمایید نامـ .... نامـ خانوادگی .... سن .... کلاس ... استان .... شماره تماس .... ارسال به آیدی 👇 @Mohmmad1364 💥 به قواعد تجویدی و صوت و لحن نمره داده خواهد شد به نفرات برتر جوایز فرهنگی از طرف کانال اهداء خواهد شد🎁 قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi ⚠️شرکت در مسابقه برای سنین 7 الی 20 ساله مجاز است ⏱ زمان ثبت نام و شرکت در مسابقه تا عید سعید فطر
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#اطلاعیه 📢 مسابقــــ👀ــه #آموزشی ویژه ماه مبارک رمضان 🌙 #نماز خوب با بچه های خوب👌 اولیای محترم
مسابقه ویژه ماه مبارک رمضان🌙 خوب با بچه های خوب 👌 🔻سرکار خانم سیده حسینی 📚کلاس دوم از استان خراسان رضوی 0915*****24📞 🔻جناب آقای اکبری 📚کلاس سوم از استان فارس ــ صفاشهر 0937*****66📞 برگزیدگان مسابقه آموزشی به آیدی ما مراجعه فرمایند✋ قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
۲۰👆 🌙 💜 در فرهنگ قرآنی پدرِ دختر از داماد اشکالی ندارد(۲۷قصص) 💙خداوند به کسانی که در برابر بد رفتاری ، کرده و برای خدا می کنند دوبار پاداش می دهد (۵۴قص) 💚 گمان نکنید که چون گفتین ایمان آوردیم به حال خود رها می شوید و نمی شوید (۲عنکبوت) 🧡 به والدین مطلق و همیشگی است ولی از آنها تا جایی است که نافرمانی خدا را نخواهند(۸عنکبوت) 💛حال کسانی که غیر از خدا را به دوستی گرفته اند مانند خانه عنکبوت وبی اساس است (۴۱عنکبوت) ❤️ خواندن با آدابش ،غفلت زدایی کرده و یقینا شما را از کار زشت و ناپسند باز میدارد(۴۵عنکبوت) و.... 🎯
┈┈┈●•••❁❁✍❁❁•••●┈┈┈ بسیار ❗️هر كس خواهان زندگی خوب است اين 10 اصل را در زندگی رعايت كند: 🌺 ۱➖نشستن در سحرگاهان براي : 🌼 ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ﴾* و آنان كه سحرگاهان طلب آمرزش مي نمايند . 🌺 ٢➖ در خلوت نشستن براي و : 🌼﴿وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ﴾* و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند. 🌺 ٣➖همنشيني با : 🌼﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم﴾* و با کسانی باش که پروردگار خود را صبحگاهان و شامگاهان می خوانند. 🌺 ۴➖ # ذكر : 🌼﴿وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا﴾* خداوند را بسيار ياد كنيد. 🌺 ۵➖دو ركعت خاشعانه : 🌼﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾* همان کسانی که در نمازشان خاشع (و فروتن) هستند. 🌺 ۶➖تلاوت و در آن: 🌼﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن﴾* آيا در قرآن نمی انديشند. 🌺 ٧➖ گرفتن در روزهاي گرم: در حديث آمده است : 🌼 « روزه دار غذا و نوشيدني خود را به خاطر من (خداوند) رها مى كند . 🌺 ٨➖ دادن در نهان و بدور از چشم مردم؛ چنانچه در حديث آمده است : 🌼 « تا جايي كه دست چپ او نمي داند كه دست راستش چه انفاق (و صدقه) ميكند. 🌺 ٩➖ برطرف كردن و گرفتاري يك مسلمان؛ در حديث آمده است : 🌼 «هر كس يكی از گرفتاريهای دنيوی مسلمانی را حل كند ، خداوند او را از گرفتاريهای قيامت نجات مى دهد. 🌺 ١٠ ➖ داشتن بیشتر اخرت نسبت به دنیا 🌼 ﴿وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ﴾* در حالی که آخرت بهتر و پایندتر است. ڪانال قـــ💗ــــرآن‌ کتاب زندگی @goranketabzedegi
✨﷽✨ 🌺 برای نمازت داشته باش ✍استاد قرائتی: گاهی وقت‌ها ما گیر در خودمان است. یک کسی آمد گفت: آقای قرائتی من به راننده گفتم نگه دار بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد گناه کردم؟ گفتم: بله گفت: من که گفتم نگه دار. گفتم: چطور گفتی؟!️ گفت: رفتم گفتم آقای راننده یک جایی نگه دارید نماز بخوانم. گفت: بنشین صدایت می‌زنم. ما نشستیم صدا نزد. ❓گفتم: اگر می‌افتاد چه می‌کردید؟!می‌گفتی: آقای راننده لطفاً نگه دارید چمدان من افتاد. نگه دار،️ نگه دار ..... چمدانم افتاد. گفتم: آن غیرتی که برای چمدانت داری برای نماز نداری. گیر در خودت است. شما برای چمدانت نعره کشیدی، براے نماز نعره نکشیدی. 👈 مقید نماز اول وقت باشیم ✅
❌ و لاتکن من الغافلین... از نباشید.. ⭕️ را بازاری نکنید، اول وقت به جا بیاورید، با خضوع و خشوع! اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ می ماند، و تسبیح صدیقه ی کبری سلام الله علیها و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود. الله بهجت 🌹 @goranketabzedegi
🔹 از امشب دهه اول ذی الحجه شروع می شود ان شالله توفیق خواندن داشته باشیم. تا با ثواب حاجیان شریک شویم. التماس دعا
نصایحی از عارف بزرگ، مفسر کبیر قرآن ،علامه طباطبایی رحمةالله تعالی علیه: 🔶از (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در حواسمان جمع باشد؟؟ فرمود قــبل از نمـــاز مــراقب زبـان خودتان باشيد نماز با حضـور قلب مزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند اين هـــديه را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد. 🔶من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. 🔶ایمان به روز جزا (قیامت)، مهمترین عاملی است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب از اخلاق ناپسند وادار می کند! چنان چه فـرامـوش ساخـتـن آن ریشـه اصـلی هـر گناهی است.! 🔶 با تمام وجود به سوی خداوند متعال توجه کنید و خود را در برابر او ببینید و تصور کنید. روزانه با خداوند خلوت کرده و به ذکر او مشغول باشید. در خوردن، آشامیدن، حرف‌زدن، معاشرت و خواب از افراط و تفریط بپرهیزید. فرصت عمر را غنیمت شمرید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
48.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷آموزش صحت قرائت اذکار 🎤 حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سلیمی ⏪قسمت اول @goranketabzedegi
48.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷آموزش صحت قرائت اذکار 🎤 حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سلیمی ⏪قسمت دوم
⭐️ هدف مهمتر 👈 سرعت بیشتر 🕋 خداوند متعال در قران کریم ⬅️برای رفتن دنبال رزق می‌فرماید : فامشوا (بروید) ⬅️برای میفرماید : فَاسعَوا (بشتابید) ⬅️برای رفتن به جنت میفرماید : وَسَارِعُوا (سرعت بگیرید) ⬅️برای رفتن به طرف خودش میفرماید : فَفِرّوا اِلی اللّه (فرار کنید به سمت الله جلّ جلاله) 👌یعنی هر چه مهمتر باشد سرعت بیشتری لازم است. ༄᭄✿࿐༄᭄✿࿐༄᭄✿࿐༄᭄✿࿐
⛪️ یه مسجد که بیشتر شبیه کلیسا است 🕌 مسجد عجیب و غریب 💒 🚦 یک مجموعه داستان طنز پسرانه با موضوع اتفاقات جالب و خنده دار پسرها در اولین ماه های و خواندن است. 🏔 مکلف شدن پسرها آن هم در سن پانزده سالگی غالبا با نوعی و فرار از همراه است که اگر به درستی توسط والدین شود تا آخر عمر ثمره آن باقی خواهد ماند. 🔶 در این کتاب با درون مایه طنز به سراغ سوژه رفته و با زبان ساده و شیوای خود در هر داستان، قهرمان های تنبل خود را با فلسفه نماز آشنا می کند 🕌🦋🕌🦋🕌🦋🕌🦋🕌🦋 🏻 رده سنی : ۱۲ سال به بالا 📖 تعداد صفحات : ۹۶ صفحه قیمت :29000 ت تصاویر کتاب : https://eitaa.com/m_salem/338
قبل از اسلام1 1⃣حضرت ابراهیم ✴️رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ... 📜(ابراهیم40) 👈خدایا مرا برپادارنده ی نماز قرار بده و بقره 125و ابراهیم37و انعام 162 2⃣حضرت عیسی ✴️وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا 📜(مریم31) 👈و به من توصیه کرد تا زنده هستم اهل نماز و زکات باشد 3⃣حضرت شعیب ✴️قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا...📜(هود87) 👈آیا نمازت باعث شده به ما بگی معبود پدرانمون رو رها کنیم 4⃣لقمان حکیم ✴️يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ...📜(لقمان17) 👈دلبندم نماز بخـوون ادامه دارد.. @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#نماز قبل از اسلام1 1⃣حضرت ابراهیم ✴️رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ...
قبل از اسلام 2 5⃣حضرت موسی ✴️وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي📜(طاها 14) 👈و برای یاد کردن من نماز بخون 6⃣حضرت زکریا ✴️ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ 📜(آل عمران39) .. در حالیکه او در محراب به نماز ایستاده بود.. 7⃣اسحاق و یعقوب ✴️وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ 📜(انبیا73) و به انها (اسحاق و یعقوب ) توفیق کارهای خوب ونماز خوندن رو دادیم
✍برخی پدر و مادرهای امروز👇 👈آموزش : 🚩 از ۵ سالگی 🚩 زبان از ۶ سالگی 🚩نقاشی ۵ سالگی 🚩 ۱۳ سالگی 🚩 پهباد ۷ سالگی 🚩 ۶ سالگی آموزش همه چیز قبل از موعد 👈حالا همین پدر و مادر ها:👇 🚩 : هنوز بچه است زوده 🚩 : هوا گرمه اذیت میشه 🚩 : حالا چند سال دیرتر چیزی نمیشه 🚩 و عفت: هنوز بچه است چیزی نیست که! 🚩کلا پای که وسط میاد یعنی همون چیزی که انسان رو تبدیل به یک آدم قوی و قدرتمند و با اراده می کنه هنوز بچه است 🖼لوح | اهمیت آموزش نماز از کودکی ❇️کودکان نماز لازمند! 🔶 مناسب ▫️در اسلام مي ‌خوانيم كودك را از كودكي گام ‌به‌ گام با وضو و قبله و نماز و سجاده و... آشنا كنيد. تا هنگام بلوغ، براي او روان باشد. اما ما گاهي فرزند خود را رها مي‌كنيم و مي‌‌گوييم هنوز به تكليف نرسيده نتيجه اين رهايي آن است كه به هنگام بلوغ نماز براي او سنگين است. ▫️تعجب است ما براي دبستان مرحله پيش ‌دبستاني مي‌ گذاريم تا به رفتن به مدرسه عادت کنند ولي حاضر نيستيم براي نماز، فرزندان را قبل از تكليف با نماز آشنا كنيم. 📚شیوه های دعوت به نماز؛ استاد قرائتی؛ ص ۲۰۴ @goranketabzedegi
⁉️چرا در همیشه سوره حمد را میخوانیم 🔸امام رضا علیه السلام فرمودند : اگر کسی بپرسد: چرا به مردم دستور داده شده تا در نماز قرآن بخوانند؟ در جواب گفته می‌شود: این دستور براى این است که قرآن متروک و مهجور نشود، بلکه با خواندن و شنیدن در نماز، در جامعه منتشر شود و از گزند فراموشی در امان بماند. 🔸اگر بپرسد: چرا در هر قرائتى باید حتماً سوره حمد خوانده شود و نه سوره دیگری؟ در جواب گفته می‌شود: براى این‌که هیچ سوره‌اى از سوره‌هاى قرآن مثل سوره حمد مشتمل بر جوامع خیر و حکمت نیست 🔸در بین سوره‌های قرآن، فقط سوره حمد است که انسان با خواندن آن، خدا را مورد خطاب قرار می‌دهد و با او صحبت می‌کند. از این رو، این سوره بیشترین مناسب برای خوانده شدن در نماز دارد زیرا حقیقت نماز، سخن گفتن و راز و نیاز کردن با پروردگار عالم است 📚شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 260 •┈┈••✾••┈┈•
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_اول 💠 از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم می‌کرد تا خستگی یک شب طولانی را خمی
✍️ 💠 ذهنم هنوز درگیر نگاهش بود و برای فهم هر کلمه به زحمت افتاده بودم تا بلاخره حرف آخر را زد :«گروه‌های امدادی هم دارن باهاشون میرن. منم با ابوزینب میرم برا کارای درمانی، تو نمیای؟» ماشین‌ها به سرعت از کنارم رد می‌شدند و انگار هیچ‌کدام سراغ مسافر نبودند که خسته بهانه آوردم :«آخه شیفت دارم!» و او با حاضر جوابی پاپیچم شد :«چند روز بیشتر نمیشه! شیفتاتو عوض کن، همین امروز بیا . ما فردا حرکت می‌کنیم سمت مرز زرباطیه.» 💠 از همان صبحی که مقابل چشمانم رفت، همیشه دلم می‌خواست محبتش را جبران کنم و حالا فرصتی دست دلم آمده بود تا حداقل برای مردم کاری انجام دهم که راضی به رفتن شدم. نورالهدی هم مثل همان روزهای دانشگاه وقتی نقشه‌ای می‌کشید تا آخر ایستاده بود که دو دختر کوچکش را به مادرش سپرد و با همسرش تا آمد، دل پدر و مادرم را نرم کرد و همان شب مرا با خودشان به بغداد بردند. 💠 از فلّوجه تا بغداد یک ساعت راه بود و از بغداد تا مرز سه ساعت و در تمام طول این مسیر، نورالهدی تنها از دوران آشنایی‌مان در دانشگاه پزشکی بغداد می‌گفت. اصلاً به روی خودش نمی‌آورد در این سال‌ها بین ما چه گذشته و شاید نمی‌خواست آزارم دهد که حتی نامی از برادرش نمی‌برد و با همان صورت سفید و چشمان روشنش تنها به رویم می‌خندید. 💠 همسرش ابوزینب هنوز در حال و هوای جنگ و در هر فرصتی از خاطرات رفقای ایرانی‌اش در نبرد با می‌گفت و بین هر خاطره سینه سپر می‌کرد :« که به کمک ما نیازی نداره، ما خودمون دوست داشتیم یجوری جبران کنیم که داریم میریم!» و از دریای آنچه او دیده بود، قطره‌ای هم به نگاه من رسیده و دِینی به گردنم مانده بود که قدم در این مسیر نهادم و تازه دیدم در مرز زرباطیه شده است. 💠 صدها خودروی با آمبولانس و بیل مکانیکی همه به جبران محبت ایران برای ورود به صف کشیده و به گفته ابوزینب ساماندهی همه این نیروها در خوزستان با و بود. تنها سه سال از آزادی فلوجه گذشته و یادم نرفته بود دو فرمانده قدرقدرتی که فلوجه را از دهان داعش بیرون کشیدند، و بودند که حتی از شنیدن نام‌شان کام دلم شیرین می‌شد. 💠 ساعتی در مرز معطل ماندیم و وقتی وارد شدیم دیدم خوزستان دریا شده و فوران آب زندگی مردم را با خودش برده است. قرار ما شهر بود، جایی که خانه‌ها تا کمر در آب فرو رفته بود، روستاها تخلیه شده و مردم در چادرها ساکن شده بودند. 💠 باید هر چه سریعتر کارمان را شروع می‌کردیم که همانجا کنار آمبولانسی در یک چادر کوچک، همه امکانات درمانی‌مان را مستقر کردیم. چند روز بیشتر از خوزستان نگذشته و در همین چند روز، بیماری حریف کودکان شادگانی شده بود که تا شب فقط مشغول معاینه و نسخه پیچیدن بودیم. 💠 نزدیک مغرب و عشاء، از کمر درد همان کف چادر دراز کشیدم و نورالهدی آخرین مادر و کودک را رهسپار کرد که صدای ابوزینب از پشت چادر بلند شد :«یاالله!» من سریع از جا بلند شدم و نوالهدی به شوخی جواب داد :«مریضِ مرد نمی‌بینیم، نمیشه بیای تو!» 💠 ابوزینب وارد شد و مرا گوشه چادر دید که از خیر شیطنت با همسرش گذشت و با مهربانی خبر داد :«یکی از موکب‌های برای شام دعوت‌مون کرده!» و نورالهدی هم مثل من ضعف کرده بود که روپوشش را درآورد و رو به من صدا رساند :«بلند شو بریم که رنگت پریده!» تا رسیدن به موکب باید از مسیرهای ساخته شده بین آب و گِل رد می‌شدیم و همه حواسم به زیر پایم بود که صدایی زنانه سرم را بالا آورد. 💠 دختری با چشمانی گریان و میکروفون به دست، نزدیک موکب ایستاده و پیرمردی مقابلش اصرار می‌کرد تا انگشتری را از او قبول کند... ✍️نویسنده:
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_سوم 💠 من و نورالهدی متعجب مانده بودیم و ابوزینب لحظاتی پیش از موکب برگشته و از ماجر
💠 پس از صبح دوباره در چادر درمانی مستقر شدیم و دست خودم نبود که با معاینه هر بیمار ، کاسه دلم از غم ترک می‌خورد و تلاش می‌کردم با خوش‌زبانی و مهربانی، لکه گناه نکرده را از دامنم بشویم مبادا گمان کنند به نیت شومی به آمده‌ایم. هر چه آفتاب بلندتر می‌شد، هوای زیر چادر بیشتر می‌گرفت و باز کارمان راحت‌تر از مردانی بود که به هجوم آب رفته و با کیسه‌های شن و گِل و لودر تلاش می‌کردند مانع پیشروی آب شوند. 💠 نورالهدی به هر بهانه‌ای شده، مرتب به دیدن ابوزینب می‌رفت و هر بار با شور و هیجان گزارش می‌داد که جوانان در کنار جوانان ، مردانه مقابل آب ایستاده و راه سیل را سد کرده‌اند. نزدیک ظهر شده بود، دیگر آفتاب درست در مغز چادر می‌خورد و نفسم را گرفته بود که صدای مردی از پشت چادر بلند شد. 💠 نورالهدی برای گرفتن از چادر بیرون رفته و باید خودم پاسخ می‌دادم که روسری‌ام را مرتب کردم، دکمه پایین روپوش سفیدم را که باز شده بود، بستم و از چادر بیرون رفتم. مرد جوانی از نیروهای ایران کودکی دو ساله را در آغوشش گرفته و تا چشمش به من افتاد، سراسیمه خواهش کرد :«میشه یه نگاه به این بچه بکنید؟ تب داره! مادرش مریضه، نتونست بیاد، من اوردمش!» 💠 به نظرم از عرب‌های خوزستان بود که به خوبی حرف می‌زد و دلواپس حال کودک مدام سوال پیچم می‌کرد :«مادرش می‌ترسه عفونت کرده باشه، عفونت کرده؟ شما ببینید تب داره؟ می‌تونید معاینه‌اش کنید؟» صورت گندمگونش زیر تیغ آفتاب خط افتاده بود، پیشانی‌اش خیس عرق شده و به‌قدری نگران بود که امان نمی‌داد حرفی بزنم. 💠 دست به پیشانی کودک گرفتم تا دمای بدنش را بسنجم، صورت کوچکش از تب سرخ شده بود و بین دستان جوان سپاهی با بی‌تابی گریه می‌کرد. باید هر چه سریع‌تر سِرم می‌زدم که چادر را بالا گرفتم و گفتم :«بیاید تو!» پشت سرم وارد چادر شد، کودک را روی تخت قرار داد و مقابلم کمر راست کرد که مستقیم نگاهش کردم و پرسیدم :«آب آلوده خورده؟» و پیش از آنکه پاسخم را بدهد، حسی در نگاهم شکست. 💠 بی‌اراده محو چشمانش شده و او پریشانی چشمانم را نمی‌دید که فکری کرد و مردد پاسخ نمی‌داد :«نمی‌دونم، الان از جلو چادرشون رد می‌شدم، مادرش گفت بیارمش اینجا.» دستانم به سوزن سِرم می‌لرزید و او برابر دیدگانم بی‌خبر از حال خرابم با همین لحن کلامش می‌کرد :«حالا شما هر کاری صلاح می‌دونید انجام بدید، من میرم از مادرش می‌پرسم.» 💠 و نمی‌دانست سه سال رؤیای دیدارش را حتی به خواب هم نمی‌دیدم که دیگر منتظر پاسخم نماند و به سرعت از چادر بیرون رفت. گریه کودک همه جا را گرفته و من توانی برای پرستاری‌اش نداشتم که بالای سرش زانو زده بودم و دیگر نه فقط دستانم که همه بدنم می‌لرزید. 💠 دو روز پیش در بیمارستان دلتنگ دیدارش شدم، دیروز به پاس محبت بی‌منتش راهی شدم و امروز پس از سه سال دوباره در آینه چشمانم جان گرفته و حالا نمی‌دانستم کجا رفته که میان چادر نفسم بند آمده بود. با بی‌قراری به سر و صورت کودک دست می‌کشیدم تا آرامَش کنم و می‌ترسیدم با این انگشتان لرزان به دستش سوزن بزنم که مثل چشمان بیمار او به گریه افتادم. 💠 دیدن نگاه آرام و صورت مهربانش، همه حجم ترس و آن شب را به دلم کشانده و تنها کار خودش بود تا آرامم کند، مثل همان شب! در خلوت این چادر و در گرمایی که بیش از آتش‌بازی آفتاب از آتش او به دلم افتاده بود، همه اضطراب آن روزها به خاطرم آمده و فقط حس حضور و حمایتش را می‌خواستم که دوباره برگشت... ✍️نویسنده:
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_چهارم 💠 پس از #نماز صبح دوباره در چادر درمانی مستقر شدیم و دست خودم نبود که با معای
💠 قد بلند و قامت ظریفش تمام قاب نگاهم را پر کرد و به‌نظرم همه راه را دویده بود که نفس‌نفس می‌زد :«مادرش میگه همین آب معدنی‌هایی که اورده رو بهش می‌داده!» و نمی‌خواست مستقیم نگاهم کند که چشمش به کودک ماند و با همان لحن لطیفش پرسید :«عفونت کرده؟» نمی‌خواستم را ببیند که دستپاچه به صورتم دست می‌کشیدم و همین دست‌های لرزان بیشتر دلم را رسوا می‌کرد. 💠 در این لباس حتی از آن شب هم شده بود و نمی‌شد اینهمه تپش قلبم را پنهان کنم که صدایم در سینه فرو رفت و یک کلمه پاسخ دادم :«نمی‌دونم.» از نگاه سرگردانش پیدا بود از این پرستار بی‌دست و پا ناامید شده که به پشت سر چرخید و همزمان اطلاع داد :«من میرم و برمی‌گردم می‌برمش!» و دوباره مقابل چشمانم از چادر بیرون رفت. 💠 در تمام این سه سال، این لحظه برایم مثل بود و حالا که برابرم جان گرفته بود، حتی نشد اشک‌های آن شب را به خاطرش بیاورم و زبانم بنده آمده بود که نورالهدی وارد چادر شد. هنوز رطوبت به صورت مهربانش مانده و زیر لب ذکری می‌گفت که گیجی چشمانم، نگاهش را گرفت و میان ذکرش به حرف آمد :«چی شده آمال؟» 💠 دیگر طاقت گریه‌های مظلومانه این کودک را نداشتم که با دستم اشاره کردم به او برسد و با حالی که برایم نمانده بود از چادر بیرون رفتم. آوای ظهر از بلندگوی یکی از خودروهای سپاه بلند شده و من میان اینهمه آب و گِل دنبال او بودم که چشمم هر طرف می‌گشت و در این روز بهاری ، فقط شب‌های سیاه را می‌دیدم. 💠 سه سال پیش فلوجه آزاد شد و همان زمان سه سال از سقوط فلوجه به دست می‌گذشت. شهری که از زمان حمله ، بهشت و شده و حضور همین دشمنان تشنه به خون ، زندگی معدود خانواده‌های شیعه در این شهر را جهنم کرده بود. 💠 فلوجه زاویه سوم مثلث و بود و از همین نقطه، این دو شهر و حتی مسیر را با خمپاره می‌کوبیدند و هر روز شیعیان کربلا و ، قربانی عملیات‌های انتحاری حاضر در این منطقه می‌شدند. هنگام حمله هم با خیانت بعثی‌ها، فلوجه بی‌هیچ مقاومتی به استقبال داعش رفت و از همان ابتدا جوانان بسیاری از خانواده‌های سرباز داعش شدند. 💠 در اولین جشن بیعت سران عشایر بعثی در فلوجه با ، به جای گوسفند یکی از اسرای ارتش را مقابل پای شیوخ بعثی کشتند. البته این تنها برای جشن بیعت بود و همان روزهای اول، چهارصد نفر از سربازان ارتش را با شلیک مستقیم گلوله به سرشان کردند و جسد همه را در گودالی روی هم ریختند. 💠 دیگر از سرنوشت باقی اسرای ارتش بی‌خبر بودیم و هنوز نمی‌فهمیدیم چه بلایی سر این شهر آمده تا روزی که داعش و را با بستن مواد منفجره به بدن‌شان تکه‌تکه کرد. در فلوجه هم مثل و دیگر شهرهای تحت تصرف، داعش قوانین خودش را اجرا می‌کرد و جرم این زن و شوهر جوان تنها عدم ثبت ازدواج‌شان در دفتر شرعی داعش بود که به وحشیانه‌ترین شکل ممکن اعدام شدند. 💠 آن شب از بیمارستان به خانه برمی‌گشتم، ضجه‌های دختر بیچاره را می‌شنیدم که بی‌رحمانه او را برای محاکمه در خیابان می‌کشیدند، دامادش را از پشت سر با فشار اسلحه هل می‌دادند و باز گمان نمی‌کردم سرانجام آن محاکمه، پاره‌پاره شدن پیکرهایشان باشد. البته اولین بار برایمان باورکردنی نبود و دیگر عادت کرده بودیم که اگر داعشی‌ها دختر و پسر جوانی را در شهر با هم ببینند و صورت آن دختر برایشان دلپسند باشد، به هر بهانه‌ای پسر را دست بسته با شلیک گلوله به سرش اعدام می‌کنند و دختر را به می‌برند. 💠 گروهی از نیروهای داعشی تحت عنوان پلیس مذهبی در شهر و بازار می‌چرخیدند که روبنده برای زنان اجباری بود، قد شلوار مردان نباید از مچ کوتاه‌تر می‌شد و هر کس خلاف این قوانین رفتار می‌کرد، مقابل چشم مردم شلاق می‌خورد و شاید زندانی می‌شد. داعش قفس‌هایی به ارتفاع یک متر بود که مردم بی‌گناه را به مدت طولانی در آن حبس که نه، مثل زباله‌ای مچاله می‌کردند تا استخوان‌هایش همه در هم خرد شود. 💠 حتی ما در بیمارستان با همان روپوش سفید پرستاری، مجبور بودیم شال مشکی بپیچیم و تمام مدت با روبنده کار کنیم که نه فقط در شهر که در تمام بیمارستان‌ها مغز خشک و وحشی حکومت می‌کرد... ✍️نویسنده:
💠 از علامه طباطبايی (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در حواسمان جمع باشد؟؟ ✔️فرمود قــبل از نمـــاز مــراقب زبـان خودتان باشيد، نماز با حضـور قلب مزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند!!!! اين هـــديه را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد. 🔶 من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. @goranketabzedegi
⭕️مقایسه بسیار عجیب‼️ ۱_ چون اون آقا اهل هست و فلان اشتباه رو کرد، پس من دیگه مسجد نمیرم!😶 ۲_ چون فلان کس که میخونه، فلان کار رو انجام داد، پس من دیگه نماز نمی‌خونم!😐 ۳_ چون فلان خانم که هست، فلان اشتباه رو انجام داد، پس من دیگه چادر نمی پوشم!😑 ⭕️یه سوال خیلی مهم:⁉️ ۱_ چرا هیچ کس نمیگه (چون فلانی که چلوکباب می خوره، فلان اشتباه رو کرد من دیگه چلوکباب نمیخورم؟)🤔🍡 ۲_ چرا هیچ کس نمیگه (چون فلانی که بنز آخرین سیستم رو سوار هست، دزدی کرد ، من دیگه بنز سوار نمی شم؟)😶🚖 ۳_ چرا هیچ کس نمیگه( چون فلان خانم ، فلان اشتباه رو کرد، من دیگه باحجاب میشم؟)😉🤷‍♂ چرا ما سریع از دین مایه میذاریم، نه از دنیا؟!☹️ ❗️هیچ کس به غیر از پیامبران و ائمه طاهرین علیهم ‌السلام نیست❗️ پس هر کسی ممکنه اشتباه کنه.(انسان ، جایز الخطا نیست)❌