فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تو در قیامت تنهایی!
👤استاد قرائتی
@goranketabzedegi
🟩معنی آرزو بر جوانان عیب نیست یعنی چه؟ آیا واقعا آرزو کردن بر جوانان عیب نیست؟
🔹 یعنی بر آرزو کردن های جوانان عیب نگیرید؛ آنها با قدرت جوانی و همت بالایشان توانایی انجام بسیاری از کارها را دارند.
🔹عیب نبودن آرزو بر جوانان در مقابل آرزو کردن پیران قرار دارد زیرا آنان که جوانی شان را از دست داده اند دیگر نمی توانند با عزم و اراده جدی به انجام کارهای بزرگ بپردازند اما جوانان این توانایی را دارند به همین دلیل اگر آرزوی آنها در ظاهر بزرگ و دست نیافتنی بود ولی ارزش بالایی داشت، حتما با تلاش به آن خواهند رسید.
🔹 درست است که آرزو بر جوانان عیب نیست اما این آرزو کردن ها باید کنترل شود؛ اگر جوانان ایام طلایی جوانی شان را صرف آرزوهای بلند و دست نیافتنی کنند، نه تنها به آنها نخواهند رسید بلکه جوانی شان هم به پای آرزوهای برآورده نشده شان از دست خواهد رفت.
آن آرزویی عیب نیست که جوان برای رسیدن به آن تلاش بسیار کند. البته آرزویی باشد که اگر به آن برسد حتما برایش خیر زیادی داشته باشد و اگر هم نتوانست برسد چیزی را از دست نداده باشد.
🔹گاهی جوانی آرزو می کند که پزشک ماهری شود و به مردم خدمت کند اما اطرافیانش که این آرزو را دست نیافتنی می بینند بر او عیب می گیرند و مسخره اش می کنند. و گاهی همین مسخره کردن ها باعث می شود آن جوان دیگر برای آرزوی بزرگش تلاشی نکند و جدید جدی آن آرزو برای همیشه دست نیافتنی شود… .
#آرزو #جوانان
@goranketabzedegi
#آیات_موضوعی
🔹قساوت قلب🔹
🔸🔶ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً
🔹ترجمه :سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر!
💢عوامل متعددی برای مرگ عواطف و قساوت قلبی انسانها ذکر شده است؛
🔹مولا علی علیه السلام میفرمایند:
چشمها خشک نمیشود و اشک آن قطع نمیگردد مگر به واسطه قساوت قلب و
قساوت قلب حاصل نمیشود مگر به واسطه زیادی گناه
🔹یکی دیگراز عوامل قساوت قلب آرزوهای طولانی است
در روایتی آمده است: خداوند به حضرت موسی فرمود ای موسی در دنیا آرزوهای طولانی نداشته باش که باعث سنگدلی میشود و انسان سنگدل از من دور است(میزان الحکمه باب ۳۴۰۲)
💐🌹💐🌹
@goranketabzedegi
#ایمان
#بندگی
✅هر وقت دیدی اوضاع به وفق مرادت داره پیش میره
💢احتمال 99/99درصد از یاد خدا غافل شدی
💢و خدا رهات کرده، که تا میتونی بتازی
✴️فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً (انعام 44)
✍قاعده بر اینه که خدا اهل ایمان رو اهل بلا قرار میده
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_پنجم 💠 قد بلند و قامت ظریفش تمام قاب نگاهم را پر کرد و بهنظرم همه راه را دویده بود
#سپر_سرخ
#قسمت_ششم
💠 مجازات توهین به مقدسات، شلیک گلوله به سر بود، حتی ظن جاسوسی برای دولت به قیمت بریدن سر یا بستن مواد منفجره به گردن تمام میشد و مکافات بعضی گناهان پرتاب از ارتفاع بود که تنها در یک نوبت پنج جوان را از ساختمانی بلند به کف خیابان اصلی #فلوجه پرت کردند.
دیگر همه فهمیده بودند خنجر داعشیها حنجره #شیعه و #سنی را با هم میبُرد و مردم باید از شهر فرار میکردند که تازه مصیبت شروع شد.
💠 حلقه محاصره ارتش برای حمله به فلوجه هر روز تنگتر میشد و #داعش نمیخواست سپر انسانیاش را به همین راحتی از دست بدهد که راههای خروج فلوجه را بست و مردم در شهر زندانی شدند.
آذوقه در شهر تمام شده و خوراک بسیاری از خانوادهها تنها یک وعده آب و خرمای خراب بود. امکانات بیمارستانی به کمترین حد رسیده و همین حداقلها تنها باید در اختیار بیماران و مجروحان داعشی قرار میگرفت.
💠 اگر پزشکی برای رفتن به منطقه جنگی داعش با ارتش، تعلل میکرد #اعدام میشد و ما مجبور بودیم زیر سایه اینهمه وحشت در بیمارستان کار کنیم که حتی نافرمانی نگاهمان را با گلوله پاسخ میدادند.
تلوزیون، موبایل و سایر وسایل ارتباطی را از دست مردم گرفته و باز به همین زنده بودن قانع بودیم تا سه سال بعد که از وحشت آنچه اتفاق افتاد دیگر از زندگی سیر شدیم.
💠 روزی که سه مادر را به جرم مخالفت با پیوستن فرزندانشان به داعش، به #آتش کشیدند و از آن سختتر روزی که چهار زن و نه کودک را که تلاش میکردند از فلوجه به سمت ارتش و نیروهای مردمی فرار کنند، در قفسی آهنی زندهزنده سوزاندند.
همه این جنایات در برابر چشم مردم به سادگی صورت میگرفت و تصویرش به تمام دنیا مخابره میشد، در حالیکه ما حتی از ارتباط با دیگر شهرهای #عراق محروم بودیم.
💠 دیگر هوای فلوجه حتی برای نفس کشیدن هم سنگین شده و هر روز آرزوی مرگ میکردم که نه طاقت تعرض #داعش و نه توان زنده در آتش سوختن را داشتم.
پدر و مادرم هر روز التماس میکردند سر کارم حاضر نشوم و میدانستم مجازات غیبتم در بیمارستان، خنجر و قفس آتش است که زیر آواری از ترس و وحشت و پشت روبنده در بیمارستان جان میکندم تا دوباره به خانه برگردم.
💠 ایام #نیمه_شعبان رسیده و زیر چکمه #تروریستهای داعش دیگر عیدی برایمان نمانده بود. روزها بود به مرگ خودم راضی شده و نمیدانستم نصیبم زجرکش شدن است که همان روز یکی از نیروهای پلیس مذهبی داعش به قصد تفتیش به بیمارستان آمده و من بیخبر و بدون روبنده بالای سر بیماری بودم که وارد اتاق شد.
چهره کریهش، داعشی بودنش را فریاد میزد و فرصت نداد روبندهام را پایین بیندازم که سرم عربده کشید :«از خدا نمیترسی صورتت رو نمیپوشونی؟»
💠 بند به بند انگشتانم از ترس به لرزه افتاده بود، با همان لرزش دست بلافاصله روبندهام را پایین کشیدم و همان یک لحظه، زیبایی صورتم چشم هیزش را گرفته بود که نگاهش از شکاف روبنده میخ چشمانم شد.
در مسیرِ در ایستاده و راه فرارم را بسته بود، به #خدا التماس میکردم راهی برایم بگشاید و قسمت نبود که کلتش را به سمتم گرفت و به همین جرم، بیرحمانه حکمم را خواند :«باید ببرمت پیش والی #فلوجه!»
💠 با پنچه نگاهش به چشمانم چنگ میزد و نمیخواستم به چنگال والی #داعشی فلوجه بیفتم که معصومانه التماسش کردم :«به خدا من فقط یه لحظه روبنده رو برداشتم، میخواستم مریض رو معاینه کنم...»
و رحمی به دل سنگش نبود که امانم نداد حرفم تمام شود و وحشیانه نعره کشید :«خفه شو بنده #شیطان! حکم تو رو والی فلوجه تعیین میکنه!»
💠 پیرزن بیمار از هول داعشی روی تخت میلرزید و من قدمهایم به زمین قفل شده بود که از شدت وحشت به گریه افتادم.
اتاق بیمارستان با همه بزرگیاش برایم مثل قبر شده و او با همین کلت و زنجیری که از جیبش بیرون میکشید، #قاتل قلبم شده بود که به سمتم حمله کرد.
💠 میان گریه دست و پا میزدم رهایم کند، مقابل پایش روی زمین چمباته زده بودم تا دستش به دستانم نرسد و او مثل حیوانی به جانم افتاده بود تا آخر هر دو دستم را با زنجیر بست و از جا بلندم کرد.
مقابل چشم همکاران و بیمارانی که وحشتزده تماشایم میکردند، در طول راهروی بیمارستان دنبالش کشیده میشدم، ضجه میزدم تا کسی به فریادم برسد و همه از ترس هیولای داعشی فقط نگاهمان میکردند تا از بیمارستان خارج شدیم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره قیامت
🌿🌿🌿
و روزی که گناهکاران همدیگر را لعنت میکنن
۞وَيَلۡعَنُ بَعۡضُكُم بَعۡضٗا وَمَأۡوَىٰكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّـٰصِرِينَ ۞
{عنکبوت_۲۵}
[در قیامت]برخى از شما برخى دیگر را لعنت خواهد نمود و جایگاه شما [در قیامت] آتش است و براى شما هیچگونه یارى کنندگانى نخواهد بود
تبصره : این آیه اشاره به فریب خوردگانی دارد که فریب سخنان کفر آمیز نسبت به خداوند و پیامبر و قیامت را میخوردند
@goranketabzedegi
🔴 فضیلت زيارت اربعين
🔵 امام عسکری علیه السلام فرمودند:
🌕 عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.
🔺مؤمن پنج نشانه دارد: اقامه ۵۰ رکعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، خواندن زیارت اربعین، انگشتر عقیق در دست راست کردن، در سجده پیشانی بر خاک نهادن و «بسم الله الرحمن الرحیم» را (در نماز) بلند گفتن.
📚 وسائل الشیعه جلد ۱۰، صفحه ۳۷۳
@goranketabzedegi
🍂
♦️زاهدی گفت كه جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد؛
اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه می رفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
🤔😐
@goranketabzedegi
🟩باد آورده را باد می بره
🔹این حکایت برای افرادی کاربرد دارد که بدون هیچ زحمتی ثروتی را به دست آوردهاند اما قدر آن را نمی دانند، چنین افرادی با ولخرجی زیاد و عدم استفاده درست از پول به زودی ثروت خود را از دست می دهند. در واقع مال بدون زحمت، برکت ندارد. به قول قدیمی ها پولی که بدون رنج و تلاش به دست می آید جوری از بین می رود که خودت هم نمی فهمی.
#باد_آورده
#باد_میبره
@goranketabzedegi
0⃣4⃣اربعین در قرآن0⃣4⃣
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
1⃣چهل شب میعاد گاه حضرت موسی✅
وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً
ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ [ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻥ ﺗﻮﺭﺍﺕ ] ﭼﻬﻞ ﺷﺐ ﺑﺎ ﻣﻮﺳﻲ ﻭﻋﺪﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻴﻢ.(بقره ٥١)
2⃣ چهل سال آوارگی قوم یهود ✅
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ
[ ﺧﺪﺍ ] ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻘﺪﺱ [ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺣﻖ ] ﺗﺎ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺣﺮﺍم ﺷﺪ ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦِ [ ﺳﻴﻨﺎ ] ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ.(مائده ٢٦)
3⃣ کمال عقل در چهل سالگی ✅
حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً
ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﻱ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﻲ ﺑﺮﺳﺪ.(احقاف١٥)
4⃣ گوساله پرست شدن قوم حضرت موسی پس از چهل شب 🐄
🍂وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ🍂۵۱ بقره
و (یاد آورید) موقعی که با موسی چهل شب وعده نهادیم، پس شما (در غیبت او) گوساله پرستی اختیار کرده ستمکار و بیدادگر شدید.
@goranketabzedegi
همیشه آنچه که درباره "من" میدانی
باور کن.
نه آنچه که پشت سر"من" شنیده ای "من" همانم که دیده ای
نه آنکه شنیده ای.⭐️
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_ششم 💠 مجازات توهین به مقدسات، شلیک گلوله به سر بود، حتی ظن جاسوسی برای دولت به قیمت
#سپر_سرخ
#قسمت_هفتم
💠 خودروی وانت باری مقابل در بیمارستان پارک بود و به نظرم اراّبه مرگم همان بود که مرا تا پای ماشین مثل #اسیری کشید و به جای والی #فلوجه خواب دیگری برایم دیده بود که همانجا روبنده را از صورتم کَند، چند لحظه یک دلِ سیر بیپروا نگاهم کرد و دلش به حال اینهمه اشکم نمیسوخت که چشمانم را با کرباس سیاهی بست و داخل ماشین پرتم کرد.
پشت سیاهی پارچهای که چشمانم را کور کرده بود، از ترس در حال جان دادن بودم و او فقط یک جمله میگفت :«مجازاتت ۲۰ ضربه شلاقه که والی فلوجه باید حکمش رو بده!»
💠 وصف خانههای خرابه زندان زنان #داعش را شنیده و میدانستم آن خانه برایم آخر دنیا خواهد بود که دیگر ناامید از این شیطان به #خدا التماس میکردم معجزهای کند.
مچ دستانم در تنگنای زنجیری که با تمام قدرت پیچیده بود، آتش گرفته و تاریکی چشمانم داشت جانم را میگرفت که حس کردم از شهر خارج شدیم.
💠 سکوت مسیر و سرعت ماشین به خیابانهای شهری نمیآمد و مطمئن شدم در جاده خارج از فلوجه حرکت میکند که جیغ کشیدم :«کجا داری میری؟!»
حالا دیگر به #زندان زنان و والی فلوجه راضی شده بودم و با هقهق گریه ضجه میزدم :«منو برگردون فلوجه! مگه نگفتی باید والی حکم کنه، پس داری منو کجا میبری؟!»
💠 چشمانم بسته بود و ندیدم به سمتم چرخیده که از فشار سیلی سنگینش، حس کردم دندانهایم شکست و جیغم در گلو خفه شد.
سرم طوری از پشت به صندلی کوبیده شد که مهرههای گردنم از درد به هم پیچید و او با نجاست لحنش حالم را به هم زد :«مگه عقلم کمه تو رو ببرم پیش والی؟ تو خیلی خوشگلی، حیفه به این زودی بمیری!»
💠 تنم سست و سنگین به صندلی ماشین چسبیده بود، حس میکردم در حال جان کندنم و او به پای همین حال خرابم مستانه میخندید و با زبان نجسش زجرم میداد.
میدانستم پس از آنکه به چنگم آورد، رهایم نخواهد کرد و نمیدانستم میخواهد زنده #آتشم بزند یا سرم را از تنم جدا کند که از وحشت نحوه مردنم همه بدنم میلرزید.
💠 چند روز بیشتر تا #نیمه_شعبان نمانده بود و دلم بیاراده در هوای #صاحب_الزمان (علیهالسلام) پَرپَر میزد که لبهای خشکم را به سختی تکان دادم تا صدایش بزنم، اما فرصت نشد.
انگار مهلت دعا کردنم هم تمام شده و به #قتلگاهم رسیده بودم که ماشین ایستاد و صدایی در گوشم پیچید :«کجا میری برادر؟»
💠 درِ ماشین باز نشده و حس میکردم صدای کسی از بیرون میآید که #داعشی پاسخ داد :«این اطراف خونه دارم.» و این ایستگاه بازرسی، مزاحم غارتگریاش شده بود که با حالتی کلافه سوال کرد :«تفتیش قبلی رد شدم، خبری نبود!»
او مکثی کرد و مردد پاسخ داد :«شبه نظامیای #ایرانی این چند روزه نزدیکتر شدن، برا همین ایستگاههای تفتیشمون بیشتر شده!» و حضور این دختر توجهش را جلب کرده بود که دوباره بازخواستش کرد :«این کیه؟»
💠 دلم میخواست خیال کنم که معجزه #امام_زمان (علیهالسلام) همین است و حداقل به اجبار همین تفتیش داعش هم که شده مرا به فلوجه برمیگرداند که صدایش را صاف کرد :«زن خودمه!»
افسر داعشی طوری دروغش را به تمسخر گرفت که صدای نیشخندش را شنیدم :«اگه زنته، چرا دستاشو بستی؟»
💠 به هر بهانهای چنگ میزد تا مرا به فلوجه برنگرداند که دوباره دلیل تراشید :«نماز نمیخونه! دارم میبرم حدش بزنم!»
دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم که از چنگال این داعشی به دامن افسر تفتیششان پناه بردم بلکه مرا به فلوجه برگرداند و #مظلومانه ضجه زدم :«دروغ میگه! من زنش نیستم! من فقط یه لحظه روبندهام رو نزدم که بازداشتم کرد!» و اجازه نداد نالهام به آخر برسد که با عربدهای سرم خراب شد :«خودم زبونت رو میبُرم دشمن خدا!»
💠 افسر داعشی از همین چند کلمه آیه را خوانده بود که صدایش را از او بلندتر کرد :«کی به تو اجازه داده خودت حکم اجرا کنی؟»
پشت این چشمان بسته از #وحشت آنچه نمیدیدم، حالت تهوع گرفته بودم و او نمیخواست از من بگذرد که به سیم آخر زد :«این دختر #غنیمت من از جهاده!»
💠 لبهایم از وحشت میلرزید و فریاد افسر تفتیش در صدای کشیدن گلنگدن پیچید :«کی به تو این غنیمت رو بخشیده؟ خلیفه یا والی فلوجه؟»
نمیدانستم کدامیک اسلحه کشیدهاند و آرزو میکردم به جای همدیگر من را بکشند تا این کابووس تمام شود که صدای زشت داعشی به لرزه افتاد :«اگه قبول نداری، برمیگردیم پیش والی!»
💠 از همین دست و پا زدن حقیرانهاش میتوانستم بفهمم مقابل سرعت عمل و اسلحه حریفش به دام افتاده و امید دیدن دوباره فلوجه در دلم جان میگرفت که نهیب افسر داعشی، همین شیشه نازک امیدم را هم شکست :«اگه برگردیم فلوجه نصیب هیچکدوممون نمیشه، خود والی قورتش میده!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
*قدرتمندترین چیزی که انسان تا به حال اختراع کرده است چیست؟*
*تصور نکنید بمب اتمی یا هیدروژنی ست...*
*بلکه تلفن همراه است!* 📱
*تلفن همراه نیرویی است که نباید آن را دست کم گرفت*
*آنقدر قدرتمند است که* :
تلفن ثابت را کشت.. ☎️
تلویزیون راکشت..📺
کامپیوتر را کشت..🖥️
ساعت را کشت..⌚
دوربین را کشت..📸
رادیو را کشت...📻
چراغ قوه را کشت..🔦
آینه را کشت ...🪞
روزنامه ها، مجلات و کتاب ها را کشت..📚
بازی ویدیویی رو کشت..📀🎮
کیف پول جیبی را کشت...
تقویم رومیزی و یادداشت را کشت..📆
حتی کارت اعتباری راکشت...💳
*و بدترین قسمت این است که همچنین*
*که زوج های زیادی را کشت 🧨*
*بسیاری از خانواده ها،و دوستی و صمیمیت خانوادگی را کشت* 💣
*دانش آموزان را کشت و آنها را از مسیر موفقیت دور کرد و آنها را مانند پر در مسیر باد قرار داد*
*و کم کم متوجه میشیم که چشممون رو هم کشته*😔
*وستون فقرات ما را رو شکسته*
*و ذهن و فرهنگ ما را تغییر داده و می کشد* 🧠
*او در راه از بین بردن نسل بعدی ماست.😵💫*
*و اگر مراقب خود نباشیم، جان و روحمان را خواهد کشت،و دلهایمان را سخت و سنگین خواهد کرد و کاری خواهد کرد که نسلهای آینده پشیمان شوند در حالیکه پشیمانی سودی نخواهد داشت*☠💀
@goranketabzedegi
🟩معنی مثل بازار شام چیست ؟
🔹 بازار شام، بازاری در شهر دمشق در کشور سوریه قرار دارد. در تاریخ آمده است که پس از واقعه دلخراش عاشورا، یزید پسر معاویه ( لعنت الله علیهم اجمعین) دستور داد که اسیران کربلا را به سبب تحقیر کردن آنها و به خیال خود، آنها را همچون بردگان از میان بازار شام گرداندند تا مردم آنها را سرزنش و تحقیر کنند.
🔹وقتی بخواهند مکان آشفته و شلوغ و بی در و پیکری را مثال بزنند می گویند مثل فلان جا بازار است. منظور گوینده از بکار بردن این ضرب المثل یا توصیف کردن زشتی های آن مکان مورد نظر خود است یا می خواهد شلوغی مکان را به مخاطبش بفهماند.
🔹 از این ضرب المثل بیشتر استفاده طنزی میشود. مثلا اگر شما به خانه دوستتان دعوت شده باشید و برخلاف انتظارتان خانه او شلوغ و نامرتب باشد، به خودش یا بعدها به یکی از نزدیکانتان می گویید: خانه اش مثل بازار شام بود. همه چی وسط اتاق ریخته شده بود و خیلی شکل نامنظمی داشت.
🔻یا مثلا به شما می گویند: کمدت را مرتب نمی کنی؟؟؟ مثل بازار شام است. وسایل در آن گم میشود!
#بازار_شام
@goranketabzedegi
#میدونستی
همه ی سوره هایی که توش کلمه "کلّا" هست در مکه نازل شده🤨
🧐اگه ختم قرآن داری بررسی کن ❗️
@goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ تلاوت زیبا و دلنشین صفحه سیزدهم توسط استاد بزرگوار، آقای دکتر یحییٰ راثی
#تلاوت_صفحه_به_صفحه
#دکتر_یحیی_راثی
#سوره_بقره
#صفحه_سیزده
@goranketabzedegi
🔷️🔷️🔷️
🔷️🔷️
🔷️
#فصاحت_تجوید
خوبه بدونیم خیلی از ما حافظان قرآن با وجود اینکه تجوید هم کار کردیم ولی هنوز به شکل فصیح نمیتونیم کلمات رو اداء کنیم و حتما در این زمینه باید تمرین کنیم.
🔹️فصاحت اصلا یعنی چی و در مسابقات چه نمره ای داره؟
✔ فصاحت در قرائت قرآن کریم، تلفظ واضح حروف و حرکات بر اساس لهجه خالص عربی، بدون تکلف و دور از گنگی و نامفهومی هست.
✔فصاحت داراي ۷ امتیازه که امتیاز اون با توجه به عناوین زیر تقسیم میشه:
1.تلفظ ممتاز و روان حروف: ۳ امتیاز
2 .تلفظ ممتاز حرکات: ۳ امتیاز
3 .تنظیم سرعت تلاوت: ۱ امتیاز
#نکات_مهارتی
🌐آموزش
@goranketabzedegi
🖤معادل قرآنی گناه، «ذنب» است از مادۀ «ذَنَب» یعنی دُم و دنباله. چون گناه، یک لحظه انجام میشود اما پیامدهایش یک عمر است؛ یک لحظه هوسرانی، یک عمر پشیمانی.
📖مُلک آیه ۱۱
@goranketabzedegi
#ضرب_المثل
✅شنیدی میگن
«چوب خدا صدا نداره هر کی بخوره دوا نداره»
✍به نظرم خیلی با این آیه میخونه
✴️فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ*فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ 📜(ذاریات45)
👈حرف خداشونو گوش ندادن پس همینطور که داشتن نگاه میکردن ناگهان صاعقه گرفتشون نه میتونستن کاری کنن و نه کسی کمکشون میتونست بکنه
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_هفتم 💠 خودروی وانت باری مقابل در بیمارستان پارک بود و به نظرم اراّبه مرگم همان بود
#سپر_سرخ
#قسمت_هشتم
💠 میدانستم به دل این حیوانات وحشی ذرهای رحم نمانده و چارهای برایم نمانده بود که تیغ گریه گلویم را برید و به نفسنفس افتادم :«شما رو به #خدا قسم میدم بذارید برگردم #فلوجه!»
اما همین چشمان بسته و صورت شکستهام، دل افسر تفتیش را هم برده بود که از لحنش نجاست چکید :«من حاضرم این دختر رو ازت بخرم!»
💠 و او به هیچ قیمتی دست از این غنیمت نمیکشید که پیشنهاد همپیالهاش را به ریشخند گرفت :«اگه قراره کسی به خاطر پول از این عروسک بگذره، تو بگذر! من یه پولی بهت میدم، دهنت رو ببند و همینجا سر پستت بمون!» و همین حرفش جانم را گرفت که سدّ صبرم شکست و بیاختیار امام زمانم را صدا زدم :«یا #صاحب_الزمان!»
به حال خودم نبودم که این دو وحشی #داعشی به چشم یک دختر #اهل_سنت برای کنیزیام لَهلَه میزدند و حالا این دختر #شیعه را چطور زجرکش میکنند که فریادی مثل پتک در سرم کوبیده شد :«خفه شو مرتد نجس!» و فریاد بعدی را افسر تفتیش کشید :«والله اگه همین الان تحویلش ندی، میکُشمت!»
💠 نمیدیدم چه میکند اما دیگر حتی نفس مرد داعشی هم شنیده نمیشد و به گمانم با تهدید اسلحه جانش را گرفته بود که بیصدا زوزه کشید :«اسلحه رو از رو سرم ببر عقب! مال تو!» و افسر تفتیش این بازی را برده و صاحب من شده بود که با لحنی محکم حکم کرد :«بیا پایین! در رو باز کن پیاده شه!»
هنوز با هر نفس میان #گریه حضرت را صدا میزدم تا به فریادم برسد که صدای درِ ماشین پرده گوشم را لرزاند. مرد از ماشین پیاده شده بود، درِ عقب را باز کرد و افسر داعشی سرم فریاد کشید :«بیا پایین!»
💠 با دستان و چشمان بسته خودم را روی صندلی میکشیدم و زمین زیر پایم را نمیدیدم که قدرتی زنجیر دستم را گرفت، با یک تکان بدنم را از ماشین بیرون کشید و ظاهراً همان افسر تفتیش بود که دوباره رو به مرد #داعشی تشر زد :«برو سوار شو!»
میشنیدم هنوز زیر لب نفرین میکند و حسرت این غنیمت قیمتی جان #جهنمیاش را به آتش کشیده بود که رو به هممسلکش شعله کشید :«من اگه جا تو بودم این #رافضی رو همینجا مثل سگ میکشتم!»
💠 و حالا هوسم به دل این افسر داعشی افتاده بود که در جواب پیشنهاد دیوانهوارش، با لحنی خفه پاسخ داد :«گمشو برگرد #فلوجه!»
شاید هم مقام نظامیاش از این پلیس مذهبی بالاتر بود که در برابرش تنها چند لحظه سکوت کرد و از صدای درِ ماشین فهمیدم سوار شده است.
💠 نمیتوانستم سرِ پا بمانم، ساق هر دو پایم به شدت میلرزید و دستان زنجیره شدهام مقابل بدنم به هم میخورد.
دلم میخواست حالا به او التماس کنم تا از خیر زیباییام بگذرد و دیگر نفسی برایم نمانده بود که پارچه را از مقابل چشمانم پایین کشید و تازه هیبت وحشتناکش را دیدم.
💠 سراپا پوشیده در لباسی سیاه و نقاب #نظامی سیاهی که فقط دو چشم مشکی و برّاقش پیدا بود و سفیدی چشمانش به کبودی میزد.
پارچه را تا زیر چانهام کشید و با نگاهش دور صورتم میچرخید که چشمانم در هم شکست و مثل کودکی ضجه زدم :«تورو #خدا بذار من برم!»
💠 نگاهش از بالای سرم به طرف ماشین کشیده شد و نمیدید فاصلهای با مردن ندارم که با صدایی گرفته دستور داد :«برو عقب!» و خودش به سمت ماشین رفت.
دسته پولی از جیب پیراهن بلندش بیرون کشید، از همان پنجره پولها را به سینه داعشی کوبید و مقتدارنه اتمام حجت کرد :«اینم پول #کنیزی که ازت خریدم، حالا برگرد فلوجه! نه من چیزی دیدم، نه تو چیزی دیدی!»
💠 و هنوز از خیانت چشمان زشتش میترسید که دوباره اسلحه را روی شقیقهاش فشار داد و با تیزی کلماتش تهدیدش کرد :«میدونی اگه والی فلوجه بفهمه یه دختر رو دزدیدی و بیرون شهر به من فروختی، چه بلایی سرت میاره؟ پس تا وقتی زندهای خفهخون بگیر!» و او دیگر فاتحه این دختر را خوانده بود که با همه حرصش استارت زد و حرکت کرد تا من با #شیطان دیگری تنها بمانم.
در سرخی دلگیر غروب آفتاب و تنهایی این بیابان، تسلیم قدرتش شده و از هجوم گریه نفسم بند آمده بود.
💠 برق چشمان سیاهش در شکاف نقاب نظامی، مثل خنجر به قلبم فرو میرفت و میدید تمام تنم از #ترس رعشه گرفته که با دستش فرمان داد حرکت کنم.
مسیر اشاره دستش به سمت بیابان بود و میدانستم حالا او برایم خانهای دیگر در نظر گرفته که دیگر رمق از قدمهایم رفت و همانجا روی زمین زانو زدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
💠 خواص سوره توحید
🔹امام رضا (علیه السلام):
هر کس هنگام بیرون رفتن از خانه، ده بار سوره قل هو الله احد بخواند، پیوسته در حفظ و نگهدارى خداوند است تا به خانه اش برگردد.
📚 اصول کافى/ج4/ص320
✍🏼 برکات این سوره زیاد است.
امام صادق علیه السلام: هر کس سه روز بر او بگذرد و سوره توحید نخواند بند ایمان از او برداشته می شود و اگر در آن حال بمیرد، کافر است.
📚المحاسن/ج1/ص95
@goranketabzedegi