eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
79 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ... ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﻰﻣﻴﺮﺩ ﺗﻮﻛﻞ و تکیه ﻛﻦ ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻱ... (فرقان/٥٨) یه ویژگی عجیبی که بعضی از ما آدم‌ها داریم اینه که بعد از چند ساعت، به یه کلاهبردار، بعد از چند روز به یه دوست، بعد از چند سال به یه همسایه، اعتماد می‌کنیم! ولی بعد از یه عمر، هنوز به خدا اعتماد نداریم!😔
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #قسمت_نوزدهم #عاشورای_متفاوت قرار بود پدر و مادرم برای تا
❤ بسم رب الشهدا ❤ 😢. با گریه و جیغ و داد مرا به بیمارستان بردند. تلفن همراهم را بالای سرم گذاشته بودم. ⭐ 6 روز بود که با امین حرف نزده بودم، باید منتظر تماس او می‌ماندم. می‌گفتم «صدای زنگ را بالا ببرید. امین می‌داند که من چقدر منتظرش هستم حتماً تماس می‌گیرد... باید زود جواب تلفن را بدهم.» 🌟پدرم که متوجه شده بود دائماً می‌گفت «نمی‌شود که گوشی بالای سر شما باشد. از اینجا دور باشد بهتر است.» می‌گفتم «نه! شما که می‌دانید او نمی‌تواند هر لحظه و هر ثانیه تماس بگیرد. الآن اگر زنگ بزند باید بتوانم سریع جواب بدهم. من دلم برای امین تنگ شده! یعنی چه که حالم بد است...» ✳بابا راضی شد که گوشی کنار من بماند. شارژ باطری تلفن همراهم به اتمام رسید. به سرعت سیم‌کارت را با گوشی برادرم جابه‌جا کردم. دیوانه شده بودم. گفتم «زود باش، زود باش، ممکن است در حین عوض‌کردن گوشی شوهرم تماس بگیرد.» 💮برادرم رضا، اسم شهدا را دیده بود و می‌دانست که امین شهید شده. هم او و هم خواهرم حالشان بسیار بد شده بود. به جز من و مادر همه خبر داشتند. 😢خواهرم شروع به گریه کرد. زن‌داداشم هم همین‌طور. 🔸گفتم «چرا شما گریه می‌کنید؟» 🔹گفتند «به حال تو گریه می‌کنیم. تو چرا گریه می‌کنی؟» 🔸گفتم «من دلم برای شوهرم تنگ شده! تو را به خدا شما چیزی می‌دانید؟» 🔹زن‌داداشم گفت «نه، ما فقط برای نگرانی تو گریه می‌کنیم.» صورت زن‌داداشم را بوسیدم و بارها خدا را شکر کردم که خبر بدی ندارند. همین برای من کافی بود. مثل دیوانه‌ها شده بودم. 🔹پدرم گفت «می‌خواهی برویم تهران؟» 🔸گفتم «مگر چیزی شده؟» 🔹گفت «نه! اگر دوست نداری نمی‌رویم.» 🔸گفتم «نه! نه! الآن شوهرم می‌آید. من آنجا باشم بهتر است.» شبانه حرکت کردیم و حدود ساعت 5 صبح به تهران رسیدیم. 🔸گفتم «به خانه پدر شوهرم برویم. اگر حال آنها خوب بود معلوم می‌شود که هیچ اتفاقی نیفتاده و خیال من هم راحت می‌شود اما اگر آنها ناراحت باشند...» 😢تا رسیدیم دیدم پدر شوهرم گریه می‌کند. پرسیدم «چرا گریه می‌کنید؟» گفت «دلم برای پسرم تنگ شده.» با تلفن همراهم دائماً‌ در موتورهای جستجوگر این جملات را می‌نوشتم: "اسامی دو شهید سپاه انصار" نتایج همچنان تکراری بود: "اخبار مبنی بر شهادت 15 نفر صحیح نمی‌باشد و تنها دو نفر به شهادت رسیده‌اند." ✔نتیجه آخرین جستجوهایم به یک کابوس وحشتناک شباهت داشت: "اخبار مبنی بر شهادت 15 نفر صحیح نیست. تنها دو نفر به نام‌های شهید عبدالله باقری و شهید امین کریمی به شهادت رسیده‌اند." ❌از دیدن اسامی شوکه شده بودم. همانجا نشستم و با ناباوری به پدرم گفتم  «بابا شوهر من شهید شده؟» گفت «هیچ نگو! مادر امین چیزی نمی‌داند.» مادر شوهرم ناراحتی قلبی داشت. مراعات مادر را می‌کردند. 🍃فقط یادم است به سمت مادرم دویدم و گفتم «مامان شوهرم شهید شده» و بیهوش شدم... دیگر هیچ چیز را به خاطر نمی‌آورد ، ادامه دارد ...
با افراد به همان بدی که با شما رفتار کردند رفتار نکنید... به اندازه خوبی خودتان، با آنها برخورد کنید...!
🌵 سعی كنید برای تكرار محفوظات قرآنی خود و مرور آیاتی كه قبلاً حفظ كرده اید، از هر فرصتی استفاده نمایید و آن را در هر شرایطی كه ممكن است انجام دهید. * اگر میتوانید، در هنگام خیاطی كردن، ظرف شستن، قدم زدن، بازار و پارك و باغ رفتن، در صف و نوبت بودن، آشپزی كردن، لباس شستن، جارو نمودن، سبزی پاك كردن، نظافت نمودن، پیاده روی كردن، حیاط شستن، ورزش نمودن، رانندگی كردن به تكرار و مرور محفوظات قرآنی خود بپردازید. 🌵حفظ قرآن را با عزم راسخ و تصمیم جدی آغاز کنید. چرا که شما انجام کاری را هدف قرار داده اید که به پایان رساندن آن، همتی بلند می خواهد. انگیزه ی سست، سبب دلسردی و عدم توفیق خواهد شد. 🌵در هنگام حفظ، آیات را با صدای بلند نخوانید، چرا که علاوه بر خستگی زودرس، بیماری های صوتی و حنجره ای را نیز در پی خواهد داشت.
♥️🍁🍂🍁 ♥️ آرامش مهم ترین فاکتور زندگی است و آن را برهم نزنید. به که در خیابان به شما تنه میزنند راه بدهید تا عبور کنند. به رانندگان عصبانی و بی منطق که می خواهند از هر گوشه ای به مقصد برسند راه بدهید. به کسی که در خیابان به شما بی احترامی میکند بی اهمیت باشید. دربرابر کسی که بی مهابا به شما ناسزا میگوید، سکوت کنید و محیط را ترک کنید. دربرابر کسی که کارهای وقیحانه خود را به شما نسبت میدهد، کوتاه بیاید. دربرابر کسی که مدام دروغ می گوید لبخند بزنید و بگذرید و در پی انتقام نباشید. آنها به راحتی هر کاری که بخواهند را میکنند و شما را وارد بازی های زشت خود میکنند. آنها همیشه حق به جانب هستند و انسان سالم و با شرافت از پس آنها بر نمی آید. المثل"باید با هر کسی مثل خودش بود" را برای رسیدن به آرامش فراموش کنید و از چنین افرادی فقط دور باشید و یقه تان را دست هر دیوانه ای ندهید! 🌿 🍁
🔹️کلاغی بر بالای درختی نشسته بود و تمام روز را بیکار بود و هیچ کاری انجام نمی داد! خرگوشی در حال عبور از او پرسید : چگونه آسوده نشسته ای و تمام روز را به استراحت می پردازی و زندگی مرفهی داری! آیا من نیز می توانم اینگونه باشم؟! کلاغ ریاکار گفت : البته که می توانی، این یک درخت جادویی، مستحکم و پرمنفعت است! بهترین درخت در تمام جنگل! بیا و آسوده زندگی کن! خرگوش خوش خیال زیر درخت نشست و مشغول استراحت شد که ناگهان روباهی از پشت درخت جَست و او را شکار کرد! خرگوش در حالیکه نیمه جان در بین دندان های روباه گیر اُفتاده بود نگاهی معنا دار بر کلاغ انداخت و کلاغ سیاس خنده زنان گفت : من هیچ دروغی به تو نگفتم! این درخت به راستی جادویی، مستحکم و پر منفعت است! من تنها یک چیز را به تو نگفتم و آن این بود که برای این که بخوری و بخوابی و هیچ کاری نکنی، باید این بالا بالاها بنشینی!
🌷سوال: قرآن به چه مناسبت سوره حج، اسم ذباب یعنی مگس راآورده‌.؟ جواب:آنانکه به عنوان خدا میخوانید، یک مگس نمیتوانندبیافرینند حتی اگریک مگس مزاحمشون بشه نمیتوانندمزاحمتش رادفع کنند 🌷سوال: قرآن به چه مناسبت اسم عنکبوت راآورده.. جواب:تکیه به غیرخدا مثل تکیه به لانه عنکبوت است که سست ترین لانه هاست 🌷سوال: اسم غراب یعنی کلاغ درسوره مائده به چه مناسبت آمده کلاغ، دفن کردن مرده را عملا به قابیل یادداد 🌷اسم مار درقرآن کریم باتعبیر حَیَّه تَسعَی و ثُعبَانُ مُبین به چه مناسبت آمده جواب:معجزه حضرت موسی ع 🌷سوال قرآن درسوره ص و سوره فجر به چه کسی لقب ذوالاوتاد یعنی صاحب میخ ها، داده؟ به فرعون که مخالفانش رابه ۴ میخ میکشید
🔅 ✍️ تنبیه هوای نفس در تشییع‌جنازه 🔹در تشییع‌جنازه یکی از آشنایان ثروتمند برای رضای خدا و تنبیه نفس حاضر شدم. ندایی درونی مدام مرا یاد مرگ و نداشتن عمل صالح و کثرت گناهان می‌اندازد که حالت معنوی و صلوات عجیبی از رحمت الهی دارم. 🔸به‌ناگاه در آخر دفن کسی بلند ندا می‌دهد: دوستان! برای نهار تالار... منتظرتان هستیم. 🔹هوای نفس و شیطان با یادآوری غذاهای لوکس که رسم میزبان ثروتمند است، مرا دوباره به دنیا مشغول می‌کند و با تداعی لذتی از دنیا‌، دوباره لذت اندیشه به مرگ را از من می‌گیرد. 🔸آری شیطان به‌راستی چنین قصد دارد حال‌وهوای معنوی ما را در همه جا با ذکر دنیا از ما سَلب کند. 🔻در بحارالأنوار از امام باقر «علیه‌السلام» آمده است: 💠 «دعوت به تشییع‌جنازه را بپذیر که مرگ و آخرت را به یاد تو می‌اندازد، و حضور در ولیمه را اگر هم‌زمان با تشییع‌جنازه به آن دعوت شده بودی، نپذیر که ذکر دنیا و غفلت در آخرت، در آن است.» 🔸به‌راستی که بدعت‌ها چنین به‌دست شیطان ما را از حقیقت فهم زندگی‌مان غافل می‌سازد. برای همین است که طبق حدیث نبوی در پنج امر اطعام جایز و نیک است: 🔹۱. خرید خانه؛ ۲. سفر حج؛ ۳. عروسی؛ ۴. تولد فرزند؛ ۵. ختنه فرزند ذکور. 🔸اگر دقت داشته باشیم در فوت و مرگ، اطعام جزو سنت‌های نبوی نیست؛ چون باعث می‌شود هوای نفسمان ما را از بهره‌وری از برکات معنوی تشییع‌جنازه محروم کند. 🔹از سوی دیگر در پنج مورد ذکرشدۀ اطعام، انسان می‌تواند هر زمان آمادگی داشت به آن اقدام کند؛ ولی مرگ بی‌خبر می‌آید و چه‌بسا در فقر انسان، انسان را گرفتار سازد.
🌹داستان قرآنی🌹 (دنیا و آخرت) 🌸گویند: شخصی نزد ابن سیرین آمد و گفت: در خواب دیدم که دنیا و آخرت را از دست داده ام. ابن سیرین گفت: قدری بنشین. سپس مرد دیگری آمد و گفت: در خواب دیدم دنیا و آخرت را به دست آورده ام. ابن سیرین به اولی گفت: تو قرآن گم کرده ای؟ گفت: آری. 🌸سپس ابن سیرین به دومی گفت: تو قرآن یافته ای؟ گفت: آری. آن گاه مرد یابنده ی قرآن، آن را آورد و به شخص اول داد 📚هزارو یک حکایت از قرآن 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #قسمت_بیست #منتظر_تماس_امین_هستم 😢. با گریه و جیغ و داد مر
❤ بسم رب الشهدا ❤ 🍃سریعاً‌ مرا بیمارستان شهید چمران رساندند.  فشارم به شدت بالا رفته بود. 🔹صداها را می‌شنیدم که دکتر به برادرم می‌گفت «چرا فشارش بالا رفته؟ برای خانمی با این سن چنین فشاری بعید است!» 🔸رضا گفت «شوهرش شهید شده!» حالم بدتر شد با گریه و فریاد 🔹می‌گفتم «نگو شوهرم شهید شده رضا، امین شهید نشده. فقط اسمش مشابه شوهر من است. چرا حرف بی‌خود می‌زنی؟» 🔸 رضا کنارم آمد و آرام گفت «زهرا من عکس امین را دیده‌ام!» ✳ با این حرف دلم به هم ریخت. منتظر بودم شوهرم برگردد اما ... خیلی خیلی سخت است که منتظر مسافر باشی و او بر نگردد... ✔قرار بود اعزام دوم امین به سوریه، 15 روزه باشد، به من این‌طور گفته بود. روز سیزدهم یا چهاردهم تماس گرفت. 🔸گفتم «امین تو را به خدا 15 روز، حتی 16روز هم نشود. دیگر نمی‌توانم تحمل کنم!» 💕هر روز یادداشت می‌کردم که "امروز گذشت..."  واقعاً روز و شب‌ها به سختی می‌گذشت. دلم نمی‌خواست بجز انتظار هیچ کاری انجام دهم. هر شب می‌گفتم «خدا را شکر امروز هم گذشت.» ⭐باقیمانده روزها تا روز پانزدهم را هم حساب می‌کردم. گاهی روزهای باقی‌مانده بیشتر عذابم می‌داد. هر روز فکر می‌کردم «10 روز مانده را چطور باید تحمل کنم؟ 9 روز، 8 روز... ان‌شاءالله دیگر می‌آید. دیگر دارد تمام می‌شود...  دیگر راحت می‌شوم از این بلای دوری!» 🌟امین خبر داد «فقط 3 روز به مأموریتم اضافه شده و 18 روزه برمی‌گردم.»  با صدایی شبیه فریاد گفتم: «امین! به من قول 15 روز داده بودی. نمی‌توانم تحمل کنم...» 😢دقیقاً هجدهمین روز شهید شد. ❌حدود 6 روز بعد امین را برگرداندند معراج شهدا. این فاصله زمانی هیچ‌چیز را به خاطر ندارم، هیچ‌چیز را...  وقتی به معراج رفتیم سعی کردم خودم را محکم نگه دارم. می‌ترسیدم این لحظات را از دست بدهم و نگذراند کنارش بمانم. 🔸قبل از رفتن به برادر شوهرم گفته بودم «حسین؛ پیکر را دیده‌ای؟ مطمئنی که امین بود؟» 🔹‌گفت «آره زن‌داداش.» 💔قلبم شکست. گفتم «حالا بدون امین چه کنم؟ ما هزار امید و آرزو با هم داشتیم. قرار بود کارهای زیادی باهم انجام دهیم. با خودم می‌گفتم حالا باید بدون او چه کنم؟» ✴پیکر را که آوردند دنبال امین می‌دویدم. نگذاشتم مادرم متوجه شود، فقط گفتم بگذارید با امین تنها باشم. ❤مکانی در معراج شهدا با هم تنها ماندیم. گفتم «امینم؛ این رسمش نبود! تو راضی نبودی حتی دست‌هایم با چاقوی آشپزخانه زخم شود. یادت هست وقتی دستم کمترین خراشی برمی‌داشت روی سینه‌ات می‌‌زدیی و می‌گفتی شوهرت بمیرد زهرا جان! 💟تو که تحمل ناراحتی من را نداشتی چطور دلت آمد که مرا تنها بگذاری؟» خیلی گریه کردم. انگار که از کسی خیلی ناراحت و دلگیر باشی برایش گلایه می‌کردم و می‌گفتم این رسمش نبود بی‌معرفت! خدا شاهد است دیدم از گوشه چشمش یک قطره اشک بیرون زد.... 👈با ما همراه باشید....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍پيامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله: ای عمار! اگر دیدی علی به راهی می رود و مردم به راه دیگر، تو با علی باش زیرا علی هرگز بر پستی راهنمایی نمی‌کند و از هدایت خارج نمی‌سازد 📚 بحارالأنوار ج38 ص38 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خداوند متعال تمام کمالات را در کدام فریضه قرار داده است؟ 👤استاد قرائتی ✅
🔸این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود. ✍می گفتند : عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه......!! هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. 🔹اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ 🔸کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را دو برابر پول مشتری، گوشت می داد. گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است. 🔹گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره بر میگرداند به مشتری. 🔸گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.» عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست.....!! 🔹این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با 12 گلوله به شهادت رسید. 🌹 همان‌ است! به این میگن جوانمرد🌹
استماع ترتیل اگر می خواهید حافظ حرفه ای باشید وعلاوه بر حسن حفظ ،تلاوت زیبایی نیز داشته باشید حتما باید در برنامه روزانه شما باشد . 📎آثار استماع ا ؛از صحت حفظ مطمئن می شوید س ؛سرعت تلاوت تنظیم می شود ت ؛تجوید شما به سطح قابل قبولی می رسد م ؛مواضع وقف وابتدا را تشخیص می دهید ۱ ؛آهنگ ها ونغمات قرانی را می شناسید ع ؛عالی وروان تلاوت کردن در ذهن شما نهادینه می شود
انسان‌های موفق شب های خود را چگونه می‌گذرانند؟ 1)زود به تختخواب بروید و زود بیدار شوید و منظم کنید سیکل بیدار و خواب را (هر روز و شب در یک زمان) 2)وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از خواب کنار بگذارید و به جای آن کتاب بخوانید و یا با خانواده وقت بگذرانید و یا به عبادت بپردازید. 3)هر شب به کارهای خود فکر کنید و آن ها را ارزیابی کنید ✅ 4)برنامه‌ی روز بعد خود را بنویسید نوشته ها معجزه میکنند بنویسید تا اتفاق بیفتد کسانی که اهل ثبت هستند بی شک موفقند
❣ شش درس از شش شهید :🌷 شیعه به دنیا آمده ایم تا مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم. :🌷 به برادر برادر گفتن نیست، به شبیه شدنه. :🌷 ظهور اتفاق می افتد، مهم این است که ما کجای ظهور ایستاده ایم. :🌷 شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند. :🌷 سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد. :🌷 در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #قسمت_بیست_و_یک #اوردن_امین_به_معراج_شهدا 🍃سریعاً‌ مرا بیم
❤ بسم رب الشهدا ❤ دوم ✔تا قطره اشک را دیدم با خودم گفتم «از کجا معلوم امین برای شهادت رفته بود که بخواهم او را سرزنش کنم؟ او رفت تا دِینَش را ادا کند. حالا اگر گلچین شده و خدا دوست داشته او را با شهادت ببرد امین مقصر نیست...» 💕گفتم «امین عزیزم، شهادت مبارکت باشد. اما آن دنیا هوای مرا داشته باش و شفاعتم کن.» 💖آخرین تلاش‌ها و التماس‌هایم بود «امین؛ مواظبم باش، مثل همان موقع‌ها که پشتم بودی و همیشه می‌گفتی فقط من و تو هستیم که برای هم می‌مانیم.» 💔با دیدن اشک‌ امینم مطمئن شدم دل امین با من است که من با این همه وابستگی حالا قرار است بدون او چه کنم.... گفتم «حلالت کردم، به جز خوبی هیچ‌چیز از تو ندیدم.» 🔯چند روز بعد از شهادتش انتظار داشتم حداقل بیاید با من حرف بزند. دائماً گلایه داشتم از خدا، از اطرافیانم، از همه آدم و عالم. دائم از خودم می‌پرسیدم «چرا امین رفت؟ چرا بقیه مانع از رفتن امین نشدند؟» دائماً ناراحت و دلگیر بودم. منتظر بودم بیاید منت‌کشی! امین حاضر نبود ناراحتی مرا ببیند حالا چطور حاضر بود مرا با این داغ بزرگ بگذارد و برود؟ 🌟بعد از دو سه روز دیدم دیگر فایده‌ای ندارد. فکر کردم باید معامله‌ای کنم. گفتم «خدایا! شوهرم را در راه تو بخشیدم. خود و خانواده‌ام هم فدای حضرت زینب (سلام الله علیها) و امام حسین (علیه السلام). ان‌شاءالله همه ما مثل امین عاقبت به خیر شویم. فقط شوهرم بیاید با من حرف بزند. بیاید جواب سؤال‌هایم را بدهد. با من حرف بزند تا کمی آرام شوم. اینکه دیگر توقع زیادی نیست...» 💠همان شب خواب دیدم که گویا خانه ما بخشی از یک مسجد است. با خانمی که نمی‌شناختم همراه بودم و به او گفتم «به من می‌گویند شوهرت شهید شده. خدا کند امین زنده باشد و تمام بنرها و تابلوهای شهادت او جمع شده باشد.» 🍃جلوی در که رسیدم دیدم هیچ بنر و پلاکاردی نیست! گفتم «پس شوهرم شهید نشده!» 🍃به سمت مسجد که احساس می‌کردم خانه ما است رفتم. در را که باز کردم دیدم شوهرم نشسته! 🍃دویدم و با رسیدن به امین، بوسیدمش! گفتم «وای امین، اگر بدانی این چند وقت چه خواب‌های بدی دیده‌ام!» 💟امین آنکارد کرده و خیلی نورانی با لباس سبز، از جایش بلند شد، پیشانی مرا بوسید و گفت «زهرا جان! من شهید شدم...» ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قران چگونه کتابیست؟ "‌قرآن ڪتابیست ڪه با نام خدا آغاز مے شود و با نام مردم پایان مے پذیرد. ڪتابے آسمانے است اما برخلاف آنچه مومنین امروزے مے پندارند و بے ایمانان امروز قیاس مے ڪنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگے و آگاهے و عزت و قدرت و پیشرفت و ڪمال و جهاد! ڪتابے است ڪه نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانے گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیده هاے مادے و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز! ڪتابے است ڪه شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست. ڪتابی است ڪه نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم؛ آن هم در جامعه اے و قبایلے ڪه ڪتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.... قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگے ساخته ام ڪه هر وقت در ڪوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم مے پرسند: چه ڪسے مرده است؟"
اطلاعات عمومي سوره نباء  نام سوره نباء معنی خبر محل نزول مکه شماره سوره ۷۸ شروع در جزء ۳۰ تعداد آیه ۴۰ تعداد کلمه ۱۷۳ تعداد حروف ۷۷۰ نامهای دیگر عم ـ تساؤل ـ معجزات ـ عم يتسائلون علت نامگذاری خبر مهم و بزرگ قيامت در آيه دوم اين سوره بيان شده كه مردم درباره آن از يكديگر سؤال مي كنند. ترتیب سوره به ترتيب جمع آوري، هفتاد و هشتمين سوره است و به ترتيب نزول، هفتاد و نهمين سوره است كه بعد از سوره «معارج» و قبل از سوره «نازعات» نازل شده است. داستان های سوره ندارد فضیلت سوره پيامبر اسلام (ص) فرمودند: «كسي كه سوره نبأ را بخواند و حفظ كند حساب او در روز قيامت (سريع انجام مي گيرد) به مقدار خواندن يك نماز خواهد بود» اولین آیه عَمَّ يَتَسَاءلُونَ آخرین آیه إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا محتوای سوره سؤالي در مورد حادثه بزرگ (نبأ عظيم) يعني روز قيامت نمونه هايي از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمين، شب و روز، كوه، گياه و زندگي انسانها و مواهب آن به عنوان دليلي بر امكان معاد و حتميت قيامت. نشانه هاي آغاز رستاخيز. نعمت ها و مواهب بهشت. يادآوري روزي كه مايه حسرت و پشيماني كافران است. انذار شديد از عذاب قريب.  قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هَرکس ڪه بیشتر براۍ خُدا کار کُند بیشتر باید فحش بشنود ما بایَد براۍ ساخته ‌شَویم..⚙ براۍ تَحمُل تُهمَت،اِفتراء و دروغ چون ما اگر نَکُنیم بایَد میداݩ را خالۍ کُنیم ❤️