eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
614 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. چرا صلح 📜 استاد محمدحسین 🚦غربت علیه السلام میان یارانشان 📍امام مجتبی علیه السلام میدانستند که لشگرشان ناهمگون است. همین لشگر در صفین که تقریبا یک دست بودند با یک حیله و فریبی که معاویه به کار برد بهم ریختند. 📍لذا امام مجتبی علیه السلام خواستند اینها در کوفه را تصفیه کنند. لذا حضرت سخنانی را ایراد کردند و فرمودند آنهایی که انگیزه های مادی و غیر الهی دارند کنار بروند و فقط عده‌ای که واقعا پای کار هستند بمانند. 📍در این سخنان حضرت فرمودند من تا حالا کینه کسی را به دل نگرفتم و میدانم که آرامش بهتر از ناآرامی است. اینجا بعضی ها سخنان حضرت را بر این حمل کردند که حضرت قصد بر این دارد که با معاویه کنار بیاید، در حالی که قضیه این نبود. 📍لذا نگذاشتند اصلا صحبت امام تمام بشود و یک نفر که از ظاهر سخنش برمیاید که از خوارج باشد، داد زد -نعوذبالله- حسن کافر شده همانگونه که پیش از این پدرش کافر شده بود. با حرف این فرد لشگر بهم ریخت و امام نتوانست ادامه بدهد. حضرت از منبر پایین آمدند و داخل خیمه رفتند. 📍اما بعضی از لشگریان داخل خیمه حضرت ریختند و هرآنچه داخل خیمه بود غارت کردند، عبا را از دوش و سجاده را از زیر پای امام کشیدند. حضرت سوار اسب شدند که حرکت کنند و وارد مدائن شوند که یک ملعونی حمله کرد و روی اسب با خنجر چنان به ران امام زد که به استخوان رسید. 📍چند نفر به یاری امام آمدند و آن ملعون را کشتند. حضرت به شدت مجروح شدند. امام را به خانه سعد بن مسعود ثقفی عموی مختار که حاکم مدائن بود بردند و آنجا بستری کردند. 📍جاسوسان معاویه خبر دادند که لشگر امام از هم پاشیده است، معاویه نامه ای برای امام فرستاد. حتی منابع تاریخی نوشته‌اند که معاویه نامه‌های برخی از فرماندهان لشگر امام را که خطاب به او نوشته بودند که اگر تو بخواهی حسن را زنده یا مرده تحویل تو می‌دهیم را به نامه حضرت ضمیمه کرد و عنوان کرده بود با این وضع فرماندهان لشگرت میخواهی با من بجنگی؟ صلاح تو اینست که کناره گیری کنی و با من صلح کنی و من هرشرطی که تو بگذاری میپذیرم. 📍 معاویه این نامه را برای امام فرستاد. در اینجا امام حسن علیه السلام بسیار هوشمندانه عمل کردند. چون معاویه هرگز فکر نمیکرد که امام حسن علیه السلام پیشنهاد او را بپذیرد و تصور معاویه این بود که امام رد میکند و حضرت حاضر نیست حکومت را به او واگذار کند و در نتیجه قبل از اینکه معاویه بخواهد او را بکشد همین خائنینی که در لشگر حضرت هستند امام را از بین خواهند برند و به قول معروف توپ هم در زمین امام حسن علیه السلام است. حتی اگر جنگی هم در میگرفت چون امام حسین علیه السلام پا به پای برادر است هر دو برای این میروند و امامت همانجا نابود میشود. 📍 اما امام مجتبی علیه السلام وقتی این نامه را دریافت کردند این نبود که فوری صلح را بپذیرند. حضرت آمدند در بین لشگری که از هم متلاشی شده و با همان حالت جراحت فرمودند مردم من بلدم خودم به تنهایی خدا را چگونه عبادت کنم که از من راضی باشد. اگر ایستاده‌ام به خاطر شماست. معاویه دارد به چیزی دعوت میکند که نه خیر دنیا در آن هست و نه آخرت. اگر پیشنهاد او را بپذیریم میبینم آب و نانی که خدا برای شما مقدر کرده، بچه‌هایتان میروند درب خانه اینها درخواست می‌کنند و آنها دریغ میکنند. 📍 اگر رضای خدا و مرگ با عزت را ترجیح میدهید پیشنهاد او را نادیده بگیرید و به جنگ او بروید که جز شمشیر بین ما و او نباید باشد. اما اگر دنیا و باقی ماندن در دنیا را ترجیح میدید پیشنهاد او را بپذیریم. 🔸اینجا بود که از جای جای لشگر به صراحت فریاد بلند شد: دنیا و باقی ماندن در دنیا... یعنی ما تو را نیمخواهیم معاویه را میخواهیم. اینجاست که صلح را میپذیرند . ✍ .
. شفای وصال_شيرازي با عنایت امام حسن مجتبی علیه السلام میرزا محمد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفی سال 1262 ه . ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود . علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقاع، ریحان، تعلیق و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است . از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است . بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی . پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا اینکه به کلی نابینا می شود . سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمد صلی الله علیه و آله و آل او می شود . شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمت را شفا دهد . در همان حال حضرت فاطمه زهرا علیها السلام حاضر گردیده، می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی، اول از حسنم شروع کن; زیرا او خیلی مظلوم است . صبح آن روز وصال شروع کرد دور خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن: از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد نیمه دوم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد . آنگاه اضافه کرد: خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت دل را تهی زخون دل چند ساله کرد زینب کشید معجر و آه از جگر کشید کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد. .
78-Tasharofe Marashi Masjede Sahle.mp3
6.19M
▪️به مناسبت سالروز وفات آیت الله مرعشی (هفتم شهریور) آیت الله مرعشی به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد سهله. 📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج۱، ص ۱۳۰.
89-Tasharofe Javanani Dar Masjed Sahleh.mp3
5.38M
▪️ای سفره‌دار سهله نظر کن به سوی ما... جمعی از جوانان به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد سهله. 📚 العبقري الحسان، ج۲، ص ۴۹۶.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. عالم بزرگوار میرزای قمی می گوید: «با جناب علاّمه بحرالعلوم در حرم عسکریین (ع) نماز خواندیم. ✨وقتی قصد کرد که بعد از تشهّد رکعت دوم بلند شود حالتی برای او بوجود آمد که کمی مکث کرد، سپس بلند شد. وقتی نماز تمام شد همه ما تعجّب کردیم وعلّت آن مکث را نفهمیدیم وکسی از ما جرأت نمی کرد که سؤال کند. تا اینکه برگشتیم به منزل وسفره غذا آماده شد. ✨یکی از سادات که در آن مجلس بود به من اشاره کرد که از آن ایشان در مورد آن مکث سؤال کنم. من گفتم: «نه! تو از ما نزدیکتری». ✨پس علاّمه بحرالعلوم متوجّه من شد وفرمود: «در مورد چه چیزی گفتگو می کنید؟» در بین همه جرأت من بیشتر از همه بود، بنابراین گفتم: «اینها می خواهند راز آن حالتی که در نماز برای شما بوجود آمده بود را بفهمند». ✨سیّد فرمود: «بدرستی که حضرت مهدی(علیه السلام) برای سلام کردن به پدر بزرگوارش وارد شد، بنابراین این حالت از مشاهده روی نورانی آن حضرت به من دست داد تا اینکه از روضه بیرون رفتند». 📗نجم الثّاقب .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ما هر کاری برای اهلبیت و امام حسین بکنیم، خیرش به خودمون میرسه این ۷۲ شهید کربلا اگه نبودن، امام ح
. 💠 عمرو بن قیس ،‌ آغازی نیک و سرانجامی بد 🔰 در یک منزل مانده به کربلا بنام بنی مقاتل، عمرو بن قیس مشرقی به محضر سیدالشهداء علیه السلام مشرف شد و بعد از گفتگویی کوتاه، به یک شرط با امام بیعت نمود. عمرو بن قیس عرض کرد:‌یابن رسول الله من تا جایی از شما دفاع می کنم که دفاع من به حال شما مفید و در سرنوشت پیروزی شما مؤثر باشد و اگر زمانی احساس کردم که وجودم نفعی برای شما ندارد در مفارقت و جدایی از شما آزاد باشم. سیدالشهداء علیه السلام هم این شرط را پذیرفت. عمرو به همراه امام به کربلا آمد و حتی شب عاشورا که حضرت فرمود بیعتم را برداشتم و هرکه می خواهد، برود او مانند سایر یاران اباعبدالله علیه السلام باقی ماند. و روز عاشورا نیز با تمام وجود به مقابله با لشکر کوفه می پرداخت و از امام دفاع می کرد تا جایی که امام حسین علیه السلام برایش دعا می نمود: «لا تشل الا یقطع الله یدک، جزاک الله» دستت درد نکند! خدا از خاندان پیامبر جزای خیرت دهد. عصر عاشورا شد و اکثر یاران باوفای سیدالشهداء علیه السلام به شهادت رسیده بودند و عده ای اندک باقی مانده بودند که صدای مظلومیت اباعبدالله الحسین علیه السلام بلند شد:«هل من ناصر ینصرنی؟» آیا یاری کننده ای هست که مرا یاری کند؟ عمرو متوجه شد که دیگر واقعه عاشورا رو به پایان است و سیدالشهداء علیه السلام در آستانه شهادت قرار دارد، خدمت امام آمد و عرض کرد: آقا اجازه می دهید که من بروم؟ حضرت نگاهی کرد و فرمود: بروی! به کجا؟ عرض کرد: یابن رسول الله در خاطرتان هست من به شما بیعت کردم تا جایی که وجودم نفعی داشته باشد همراه شما باشم؟ حضرت فرمود: درست می گویی. عمرو بن قیس گفت: درک من از این استغاثه و این اندکی یار و یاور این است که لحظاتی دیگر جنگ به اتمام می رسد و من چه باشم و چه نباشم اینان شما را به شهادت می رسانند، پس اگر اجازه فرمایید،‌ من از کربلا می روم. حضرت فرمود چگونه می خواهی بروی؟ مرکبی داری؟ عرض کرد: اسبی را در خیمه پنهان کردم و با آن می روم. امام حسین علیه السلام فرمود: آزادی برو. در آخرین لحظات عاشورا سوار بر اسب شد و عزیز فاطمه علیها السلام را تنها گذارد. (9) در تمامی اوقات یار امام است، اما آخرین لحظه ای که باید این حمایت و یاری را با خون و شهادت خویش به اثبات برساند و سعادتمند دنیا و آخرت شود را از دست می دهد و به جای حسن عاقبت، به سوء عاقبت دست پیدا می کند. .
. به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی *بیرون مدینه، خسته رسید به یه پیرمرد گفت آقا چند روزه تو راهم گرسنمِه، نانی دارید؟ آقا گفت این سفرۀ منه پهن کنم امّا به کارت نمی یاد، نشست نون و ... عشقُ نگاه کن، گفت :چه جور این نونُ می خوری؟ گفت غذایِ من اینه یه ذره صبر بکنی چند قدم راه برو ، برو مدینه ، فلان کوچه درِ خونه بازِ، نه ازت سئوال می کنن کی ای ؟ نه کار دارن چی تنتِ، بشین سرِ سفره غذا بخور، اومد آدرسُ دید در بازِ، اومد سرِ سفره نشست، غذاشُ که خورد، شروع کرد یواش یواش تو یه بقچه غذا جمع کردن، آقا فرمود: چه کار می کنی؟ گفت: راستش داشتم می اومدم یه پیرمردی راهِ خونه رو به من نشون داد، آقا گفت: اینجا همیشه سفره بازِ هر موقع می خوای بیا، غذا کجا می بری گفت داشتم می اومدم بیرون مدینه یه پیرمردی دیدم نونشُ هر کاری کردم نشکست، شروع کردگریه کردن، گفت: سائل اون پیرمرد رو نمی شناختی؟ گفت:نه ، گفت :صاحب این سفره بابام امیرالمؤمنینِ دلم هوای نجف کرده یا علی مولا یعنی دوباره زنده ایم مقابل ایوان طلات صدا بزنیم: السلامُ علیکَ یا امینَ اللهِ فی ارضه *میزاشت همه کاروان ها برن،چند روز بعد می فرمود هر چی شتر دارم آماده کنین، از مدینه بیرون می زد خودش پایِ برهنه، هر کسی تو راه مونده بود، امام حسن به دادش می رسید، لذا تاریخ می نویسه بزرگترین کاروان بود وقتی می رسید مکّه، شب پانزدهمِ ما هم جا موندیم، خیلیا امشب ، شبِ اولشونِ،تو روضه نشستن، یا امام حسن! ..* *یه وقت از تو خرابه صدا بلند شد،تَفَضل یابنَ رسول الله .. از اسب پیاده شد وارد خرابه شد یه عده جزامی سرِ سفره نشستن، آقا بفرما، سرِ سفرشون نشست، باهاشون غذا خورد .. فرمود دعوتتونُ قبول کردم ، دعوتمو رد نکنین .. یه روز مدینه، قدم رو چشمام بزارین، مدتی گذشت امام مجتبی فرمود امروز مهمون دارم خودش با دستِ خودش سفره پهن کرد وقتی در باز شد دیدن جزامی های مدینه وارد شدن ، هممون بگیم یا امام حسن! خیال کن که منم یک جزامی ام آقا نیازمند نگاه و سلامی ام آقا چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی سلام داده، جواب سلام نشنیدی! امامِ برهۀ تزویرهای بسیاری به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری کریم شهر مدینه! غریب افتادم به جانِ مادرت آقا برس به فریادم خودت غریبی و با دردم آشنا هستی رفیق واقعیِ روزهای بی دستی فسم به حرمت این ماه حق نگاهی کن به دست خالی این مستحق نگاهی کن بگیر دست مرا، دست بسته ام آقا ضرر زدم به خودم ورشکسته ام آقا دل از حساب قنوت تو سود می گیرد دعای دست رحیمت چه زود می گیرد برای مدح تو گویند شعر احساسی به واژه های « در »و« میخ »و« کوچه » حساسی چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟! بگیر دست مرا با خودت ببر کوچه.. چه شد که بغض گلوگیر گوشه گیرت کرد کدام حادثه اینگونه زود پیرت کرد چگونه این همه غم در دل شما جا شد بگو که عاقبت آن گوشواره پیدا شد؟ ــــــــــــــــــ علیه_السلام .
*┄┅═✧﷽✧═┅* ♻️زیارت آقا امام حسن مجتبی علیه السلام♻️ ✨*السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِرَاطَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَيَانَ حُكْمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِىُّ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِينُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِيلِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْهَادِى الْمَهْدِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا التَّقِىُّ النَّقِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقِيقُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ*✨ ✨سلام بر تو ای فرزند فرستاده پروردگار جهانیان، سلام بر تو ای فرزند امیرمؤمنان، سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا، سلام بر تو ای محبوب خدا، سلام بر تو ای برگزیده‌ی خدا، سلام بر تو ای امین خدا، سلام بر تو ای حجت خدا، سلام بر تو ای نور خدا، سلام بر تو ای راه خدا، سلام بر تو ای بیان حکم خدا، سلام بر تو ای یار دین خدا، سلام بر تو ای سرور پاک‌نهاد؛ سلام بر تو ای نیکوکردار وفادار، سلام بر تو ای قیام‌کننده‌ی امین، سلام بر تو ای آگاه به تأویل، سلام بر تو ای راهنمای راه‌یافته، سلام بر تو ای پاک و پاکیزه، سلام بر تو ای پرهیزگار پاک‌دامن، سلام بر تو ای حقیقت راستین و آشکار، سلام بر تو ای شهید راست‌کردار، سلام بر تو ای ابا محمّد حسن بن علی و رحمت و برکات خدا بر تو باد. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
4_5809910189532385489.mp3
841.7K
📝صوت زیارت علیه السلام ♻️صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی علیه السلام ♻️