eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
801 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. (س) غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند در روایتی آمده است: حضرت زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود: «برایم آب بیاور.» آنگاه با آن غسل کردند. سپس فرمودند: «برایم لباس نو(پاکیزه)بیاور، پس آن را به تن کردند.» سپس فرمودند: «باقیمانده حنوط رسول خدا صلی الله علیه و اله را برایم بیاور و زیر سرم قرار ده، سپس از نزدم خارج شو و خوب مرا نگاه کن، چون من خواستار مناجات با پروردگارم هستم.» اسما گوید: از نزد آن حضرت بیرون رفتم و مناجات با پروردگارش را می‌شنیدم، پس بر او داخل شدم ولی او متوجه ورود من نشد، آنگاه دیدم دست‌های خود را به سوی آسمان بلند کرده، می‌گوید: «خداوندا! به حق محمد مصطفی و علاقه‌ای که به من دارد و به حق حسین شهید و اندوهی که بر من دارد و به حق دو دخترم و حسرتی که ایشان بر من می‌خورند، از تو می‌خواهم بر گناهکاران امت محمد رحم کنی و آنان را بخشایی و داخل در بهشتشان کنی که تو همانا بهترین مسوولین و مهربان‌ترین مهربانانی.» سپس فرمود: «ای اسماء! خوب مواظب باش و پس از آن مرا صدا کن، اگر پاسخ دادم که چه بهتر و گرنه بدان که بر پدرم وارد شده‌ام» (در روایتی دیگر «بر پروردگارم») راوی گوید: اسما مدتی منتظر ماند سپس آن حضرت را صدا کرد، ولی ایشان پاسخی ندادند. آنگاه اسما ندا کرد: ای دخت محمد مصطفی! ای دخت بهترین کسی که زنان همچو او را نزاده‌اند، ای دختر بهترین کسی که پا بر زمین گذارده. ای دخت کسی که نسبت به پروردگارش فاصله‌ای به مقدار «قاب قوسین» و یا کمتر از آن داشت. باز پاسخی نشنید، آنگاه پرده از روی فاطمه زهرا برگرفت و مشاهده نمود که روح از بدنش جدا شده است. پس پرده را بر روی آن حضرت افکنده و در حالی که حضرت را می‌بوسید عرض کرد: ای فاطمه! هنگامی که بر پدرت رسول خدا وارد شدی، از جانب اسماء بنت عمیس به او سلام برسان. آنگاه اسماء گریبان چاک زده از اتاق بیرون رفت، در این هنگام به حسن و حسین علیه السلام برخورد کرد. به او فرمودند: «مادرمان کجاست؟» اسماء پاسخی نداد . داخل خانه شده و دیدند که مادرشان دراز کشیده است، حسین قدم به جلو نهاده مادر را تکان داد. دید که مادر رخت از جهان بر بسته. گفت: «ای برادر! خدا تو را در غم مادر صبر و اجر عنایت فرماید.» حسن علیه السلام خود را روی مادر افکنده و در حالی که او را می‌بوسید، گفت:«ای مادر! با من سخن بگو پیش از آنکه روح از بدنم جدا شود.» اسماء گوید: حسین علیه السلام روی پاهای مادر افتاد و پاهای مادر را بوسید و گفت: «ای مادر! من فرزندت حسین هستم، با من سخن بگو پیش از آنکه قلبم گرفته بمیرم.» اسماء به آن دو گفت: ای فرزندان رسول خدا! به سوی پدر خود بروید و او را از مرگ مادرتان آگاه سازید. پس آن دو بیرون رفتند در حالی که فریاد می‌زدند: «یا محمدّاه! یا احمداه! امروز داغ تو برای ما تازه شد، چون مادرمان از دار دنیا رخت بر بست.» آنگاه علی علیه السلام را با خبر ساختند – در حالی که آن حضرت در مسجد تشریف داشتند – چون خبر را شنیدند، بیهوش شدند، پس بر صورت حضرت آب پاشیدند که پس از مدتی به هوش آمده، فرمودند: «ای دخت محمد! چه کسی به من تسلیت بگوید؟! در حالی که تو مرا دلداری می‌دادی. اکنون پس از تو به چه چیز تسلی یابم؟» 📚منبع در آستانه مصیبت عظمی شهادت صدیقه کبری(س)، آیت الله العظمی وحید خراسانی، ص۳۶-۳۷ وفات فاطمه الزهراء، بلادی بحرانی، ص ۷۷-۷۸ درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور .
. 📣 سفارشات آخر حضرت فاطمه (س) در كتاب مصباح الانوار از امام جعفر صادق(ع) از پدران مقدّسش عليهم السّلام روايت شده است: حضرت زهرا(س) مابين نماز مغرب و عشا از دنيا رفت. عبد اللَّه بن حسن روايت مى‌‏كند كه هنگامى كه رحلت حضرت زهرا(س) نزديک شد، نظرى خاص كرد و فرمود: «سلام بر جبرائيل، سلام به رسول خدا، بار خدايا! مرا با رسول خود محشور كن. پروردگارا! مرا در بهشت و جوار خود جاى بده. خانه تو خانه سلامتى است.» سپس فرمود: «آيا آنچه را كه من مى‌‏بينم شما هم مى‏‌بينيد؟ زيرا اين مركب‌هاى اهل آسمانهاست. اين جبرئيل و اين پيغمبر خداست كه به من مى‌‏فرمايد: دخترم بيا، زيرا اين نعمت‌هايى كه تو در پيش دارى برايت بهتر است.» زيد بن على عليه السّلام مى ‏گويد: زمانى كه وفات حضرت فاطمه(س) نزديك شد آن بانو به جبرئيل و حضرت رسول(ص) و ملك الموت سلام كرد: حاضرين احساسات ملائكه را شنيدند و بهترين بوى مشك را استشمام نمودند. و امام باقر عليه السّلام فرمودند: «فاطمه عليها السّلام بعد از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شش ماه زندگى كرد و در روايت ديگر از آن حضرت آمده است فاطمه پانزده روز بيمار بود و سپس وفات نمود.» امام صادق(ع) فرموده است: «شاهدان دفن حضرت فاطمه(س) سلمان فارسى، مقداد بن اسود، ابوذر غفارى، عبد اللَّه بن مسعود، عبّاس بن عبد المطّلب و زبير بن عوام بودند.» امام باقر عليه السّلام از پدرانش روايت نمودند: «حضرت فاطمه(س) در دوره شش ماهه زندگانى بعد از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم هرگز نخنديد.» همچنین از امام باقر عليه السّلام روايت است: «فاطمه عليها السّلام را در هفت قطعه پارچه كفن كردند. ابتداى بيمارى حضرت فاطمه پنجاه شب بعد از وفات رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بود و وقتى آن حضرت دريافت كه از اين بيمارى بهبود نخواهد جست لذا توصيه‏‌هايش را به على عليه السّلام فرمود و در اين حال على عليه السّلام بسيار ناله و زارى مى‏‌كرد و پس از آن نيز به همه توصيه ‏ها و سفارش‏‌هاى فاطمه عليها السّلام عمل كرد.» فاطمه عليها السّلام به على عليه السّلام گفت: «اى ابو الحسن! رسول خدا به من خبر داده كه اوّلين شخص از خانواده او هستم كه به حضرتش خواهم پيوست، پس گريزى از مرگ نيست، در مقابل امر خداوند صبر پيشه كن و به رضاى او راضى باش.» امام باقر عليه السّلام می‌فرمایند: «على عليه السّلام را به غسل، كفن و دفن شبانه خويش سفارش كرد و على نيز اطاعت نمود و او را درباره صدقات و ارثيه‏‌اش توصيه‏‌هايى كرد.» هنگامى كه على عليه السّلام از دفن فاطمه عليها السّلام فراغت يافت دو نفر او را ملاقات كرده و پرسيدند: آن دو چيزى كه با خود حمل مى‏‌كنى چيست؟ على عليه السّلام فرمود: «وصيّت فاطمه و سفارش‏‌هاى اوست.» 📚منبع مصباح الانوار، عبدالله شبر ‌.
. بسم الله الرحمن الرحیم نورحضرت زهرا سلام الله علیها سلمان فارسی علیه السلام گوید: ده روزپس ازشهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله ازمنزل خود خارج و با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام روبه رو شدم حضرت امیر المومنین علی علیه السلام به من فرمود:«ای سلمان از ما دوری کرده ای و به نزد ما نمی آیی؟ گفتم ای حبیب من یا ابا الحسن از شخصی مثل شما چگونه می توان دوری کرد؟ حزن و اندوه من برای رسول خدا صلی الله علیه وآله مرا مانع بودونگذاشت در این چند روز به خدمت برسم.حضرت علیه السلام فرمودند: «بیا به منزل فاطمه سلام الله علیها، دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله برویم؛ زیرا او به تو لطف دارد و می خواهد از تحفه ای که از بهشت برایش آورده اندبه تو بدهدگفتم: آیا بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله از بهشت تحفه ای برای او رسیده است؟حضرت علیه السلام فرمودند:آری دیروز تحفه ای از بهشت برای او آورده اندسلمان می گوید به سوی خانه فاطمه سلام الله علیها حرکت کردم پس از ورودم به خانه دیدم که فاطمه سلام الله علیها نشسته است و یک قطعه عبا دربرداردو حضرت فرمودند بنشین و درباره آنچه به تو می گویم، خوب بیندیش من دیروز در همین مکان نشسته بودم درحالی که در خانه بسته بودو درباره انقطاع وحی از خاندان پیامبر فکرمی کردم و اینکه دیگر فرشتگان به این خانه رفت و آمد نمی کنند. ناگاه در خانه باز شد و سه دختر وارد شدند که در نیکویی جمال و خوش بویی، مانند آنها را ندیده بودم. وقتی چشمم به آنها افتاد بدون اینکه آنان را بشناسم از جای برخاستم و گفتم: آیا از اهل مکه یا مدینه هستید؟گفتند: ما حوریه هایی از بهشت هستیم که خدای مهربان برای زیارت شما فرستاده است زیرا ما بهشتیان مشتاق دیدار شماییم.من به یکی از آنها که فکر می کردم، به لحاظ سنّ، بزرگتر است، گفتم: نام تو چیست؟گفت: مقدوده.گفتم: برای چه این نام را برای تو گذارده اند؟گفت: زیرا من برای مقداد بن اسود کندی آفریده شده ام.سپس به دومی گفتم: نام تو چیست؟گفت نام من ذرّه است.گفتم: برای چه تو را ذرّه نام نهاده اندگفت زیرا من برای ابوذر آفریده شده ام به سومی گفتم نام تو چیست؟گفت: نام من سلمی است گفتم چراتو رابه این نام می خوانندگفت: برای اینکه مرا برای سلمان دوست رسول خدا صلی الله علیه وآله خلق کرده اند.آن سه حوریه خرمایی به من دادند که مانند آن را ندیده بودم.سلمان می گویدپس فاطمه سلام الله علیها برخاسته، آن خرما را برای من آورد و فرمودامشب با این خرما افطار کن و فردا هسته آن را نزد من بیاورخرما را گرفتم و از خانه حضرت خارج شدم از هر جا که عبور می کردم، از من می پرسیدند آیا مشک و عنبر به همراه داری؟ می گفتم آری هنگامی که وقت افطار شد، با آن خرما افطار کردم؛ ولی هسته ای در میان آن ندیدم. روز بعد نزد دختر پیامبر خداصلی الله علیه وآله رفتم و واقعه را برایش بیان کردم. فرمود:«ای سلمان! چنین خرمایی نباید هسته داشته باشد زیرا درخت آن با دعایی که پدرم رسول خدا صلی الله علیه وآله به من آموخته و من هر صبح و شام آن را می خوانم، غرس شده است.»گفتم: آن دعا را به من بیاموز.فاطمه سلام الله علیها فرمود:اگر دوست داری خداوند را ملاقات کنی، در حالی که از تو خشنود باشد و خشمگین نباشد و تا زمانی که زنده هستی، وسوسه شیطان به تو آسیبی نرساند، بر این دعا مواظبت کن واگر میخواهی در دنیا دچار تب نشوی، بر خواندن این دعا مداومت کن سلمان گوید به حضرت سلام الله علیها گفتم: آن را به من تعلیم بده.حضرت سلام الله علیها فرمود:می گویی: بِسْمِ اللهِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورٌ عَلَی نُور،ٍ بِسْمِ اللهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْاُمور،ِ بِسْمِ اللهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَی الطُّورِ، فِی کتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلَی نَبِی مَحْبُورٍ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکورٌ، وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین؛ سلمان می گوید: این دعا را فراگرفتم و به بیش از هزار نفر از اهالی مدینه و مکه که دچار تب شده بودند، تعلیم دادم و همه آنها به لطف خدا از تب نجات یافتند. منابع: 📚الثاقب فی المناقب ص ۲۹۹ 📚بلدالامین ص۵۲۷ 📚مهج الدعوات ص۷ 📚بحارالانوارج۹۵ص۳۶ 📚مفاتیح الجنان سلمان از .
. ✅ بهشت فاطمه(ع) «لا یَسْمَعُونَ حَسیسَ‌ها وَ هُمْ فی‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذی کُنْتُمْ تُوعَدُون» اینان صداى دوزخ را نمى‏‌شنوند و در بهشت که هر چه خواهند مهیاست، جاودانه‏‌اند، آن وحشت بزرگ غمگین‌شان نکند و فرشتگان به دیدارشان آیند که این‌‌ همان روزى است که به شما وعده داده بودند». ➖ این آیه شریفه هم در شان حضرت زهرا(ع) و شیعیان ایشان نازل‌ شده است. به این معنی که حضرت فاطمه زهرا(ع) و شیعیان ایشان طبق این آیه  از عذاب جهنم دور هستند و بدون سختی وارد بهشت می‌شوند. این معنا در روایتی که ذیل بیان می‌شود به دست می‌آید:   رسول خدا(ص) می‌فرماید: إذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ تَقْبَلُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ عَلَی نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَیْنِ، خِطَامُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ رَطْبٍ، قَوَائِمُهَا مِنَ الزُّمُرُّدِ الْأَخْضَرِ ذَنَبُهَا مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ، عَیْنَاهَا یَاقُوتَتَانِ حَمْرَاوَانِ. عَلَیْهَا قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ، یُرَی ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا، دَاخِلُهَا عَفْوُ اللَّهِ وَ خَارِجُهَا رَحْمَةُ اللَّهِ، عَلَی رَأْسِهَا تَاجٌ مِنْ نُورٍ، لِلتَّاجِ سَبْعُونَ رُکْناً کُلُّ رُکْنٍ مُرَصَّعٌ بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ، یُضِی‌ءُ کَمَا الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ فِی أُفُقِ السَّمَاءِ وَ عَنْ یَمِینِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ عَنْ شِمَالِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ جَبْرَئِیلُ آخِذٌ بِخِطَامِ النَّاقَةِ یُنَادِی بِأَعْلَی صَوْتِهِ: غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ، فَلا یَبْقَی یَوْمَئِذٍ نَبِیٌّ وَ لا رَسُولٌ وَ لا صِدِّیقٌ وَ لا شَهِیدٌ إِلا غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ، ...» هنگامی‌که روز قیامت فرامی‌رسد منادی از عرش ندا می‌دهد:‌ «ای خلایق چشمان خود را ببندید تا دختر حبیب خدا به قصر خود برود». سپس زهرا(ع) در حالی‌که دو چادر سبز بر سرکرده و هفتاد هزار فرشته او را همراهی می‌کنند عبور می‌کند و هنگامی‌که بر در قصر می‌رسد مشاهده می‌کند که پسرش امام حسن ایستاده و امام حسین در حالی‌که سر ندارد خوابیده است. حضرت زهرا(ع) به امام حسن(ع) می‌فرماید: این کیست که خوابیده؟ امام حسن می‌گوید: برادرم امام حسین است که به دست امت پدرت کشته و سرش را بریده‌اند. در همین موقع از طرف خدا خطاب می‌رسد:‌ ای دختر حبیب من! من این ظلم و ستمی را که امت پدرت مرتکب شده‌اند از آن‌ جهت به تو نشان دادم تا آن تسلیت را که برای تو ذخیره کرده‌ام نشانت دهم و تسلیت تو این است که امروز به‌ حساب احدی رسیدگی نخواهم کرد، مگر آنکه تو، فرزندت، شیعیانت و آن‌کسانی که شیعه نبوده‌اند، ولی به شما خدمتی کرده‌اند داخل بهشت شوید. پیامبر(ع) ادامه دادند: و در همین موقع آن اشخاص داخل بهشت می‌شوند و این‌‌ همان معنای کلام خداست که فرمود: «در روز جزع‌وفزع اکبر، هیچ‌چیز آن‌ها را محزون نخواهد کرد» و منظور از «یوم الفزع الاکبر» روز قیامت است و هول و هراسی که در این روز وجود دارد. در آن روز فاطمه، فرزندانش، شیعیانش و دوستدارانش از کسانی هستند که در‌‌ همان جایی که دوست دارند داخل می‌شوند و اقامت می‌کنند». ـــــــــــــــــــــــــــ ‌
4_6034930153304363517.mp3
44.01M
📻 | ؛ روضه 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۰۲/۰۹/۱۹
4_6034930153304363518.mp3
15.25M
📻 بشنوید | نکته ۱۹ آذر ۱۴۰۲ 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۰۲/۰۹/۱۹ ✅ و جایگاه حنجره و صدای زیر و بم آیا فقط کسانی که از نظر ژنتیک صدای مناسب دارند میتوانند مداح شوند؟ چی بخوریم تا صدای مناسب داشته باشیم؟
🎴 [جلسه‌ی پنجم] 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام عصر علیه‌السلام (دستی بگشایید به امداد، گداتان) ۲. اشعار حضرت زهرا علیهاالسلام (زهرا مگر عزیز رسول‌خدا نبود) ۳. معرفی چندین کتاب فارسی و عربی فاطمه زهرا علیهاالسلام ۴. روضه و مصیبت (لحظات آخر شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام) (شهادت از سر و پایم نمایان است ای فضه) ۵. زمزمه‌ی زهرایی (مبادا باغبانی در بهاران) ۶. نوحه‌ی سینه‌زنی (اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر) ۷. مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام، قسمت پایانی (سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی)
. سلام_الله_علیها بسم الله الرحمن الرحیم اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ... و یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ... 🔸تسلیت یابن الحسن خاتون محشر کُشته شد 🔸میوه قلب رسول از ضربت در کُشته شد آجرک الله یا صاحب الزمان... 🔸آه ای سادات عالم بر سر و سینه زنید 🔸عصمت حق از نفس افتاد، مادر کشته شد سادات منو ببخشید... بچه های فاطمه منو ببخشید... چطوری مادرتون رو کشتند... 🔸صورت زهرا کجا و دست نامحرم کجا 🔸صَدمه دید آن نوگل باغ پیمبر کشته شد واويلا.. 🔸من ندانم پشت در مسمار یا شمشیر بود 🔸فاطمه با تازیانه یا که خنجر کشته شد 🔸نور چشم مصطفی شد پیش مرگ مرتضی 🔸بشکند دست عدو زهرای اطهر کشته شد (شاعر: ولی الله کلامی زنجانی) حالا میخوای منتقمش رو صدا بزنی بسم الله... از سوز دل صداش بزن... یا صاحب الزمان... 👇
. سلام_الله_علیها پیغمبر اکرم فرمودند: أَلَا إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی خانه ی فاطمه... خانه منِ... یعنی مردم بدونید... خانه ی دخترم فاطمه احترام داره... مبادا به این خانه و اهلش بی حرمتی کنید... عرضه بداریم یا رسول الله... نبودید ببینید با این خانه و اهلش چه کردند... 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله یا رسول الله 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله 🔸پشت در پیرهن شعله وری گفت علـی خونه ی زهرای مرضیه رو آتیش زدند... اما به همین اکتفا نکردند... دومی نامرد خودش میگه... وقتی دیدم زهرای مرضیه... پشت در ایستاده... آنچنان به در کوبیدم... صدای ناله دختر پیغمبر... بین در و دیوار... 🔸لَگدی خورد به دَر، در که نه، دیوار شِکَست 🔸خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... 🔸کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت 🔸پهلوی زخمی او با نوک مسمار شِکَست نانجیب میگه... دیدم فاطمه با همون حال... اجازه نمیده کسی وارد بشه... میگه دستم بردم بالا... فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا از روی مقنعه... آنچنان سیلی زدم... گوشواره شکست و به زمین افتاد... ناله بزن یا زهرا... 🔸بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در 🔸پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر 🔸وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین 🔸کنار پای مادر خون می چکه رو زمین اگر اینجا مادر رو زدن... کربلا هم دخترش زینب رو زدند... کنارِ بدنِ بی سر برادر... نانجیبها با تازیانه... با غلاف شمشیر... ناله بزن یا حسین... 🔸چون چاره نیست میرومُ میگذارمت 🔸ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت 👇
. ✅عفاف و حجاب در رفتار حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نمود كاملی دارد كه با افتخار می توان گفت كه در ميان زنان جهان، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تجسّم عينی حياء و عفاف بود. ✍به چند نمونه اشاره می کنیم :👇 1⃣حجاب گرفتن از مرد نابینا! امام موسى کاظم(علیه السلام) به نقل از امام على(علیه السلام) فرمود : روزى حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نزد پدرش، حضرت رسول اکرم(ص) بود، كه مردى نابينا وارد شد. در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) خود را مخفى كرد. هنگامى كه مرد نابينا خارج شد، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : «لِمَ حَجَبْتِيهِ وَ هُوَ لاَ يَرَاكِ؟» ♦️اى فاطمه(سلام الله علیها)! چرا حجاب گرفتی، درحالی که آن مرد نابینا بود؟ حضرت فاطمه(سلام الله علیها)جواب داد : «إنْ لَمْ يَكُنْ يَرَانِى فَإِنِّى أَرَاهُ وَ هُوَ يَشُمُّ الرِيحَ» ♦️اگر آن نابينا مرا نمى بيند، من او را مى بينم، و اینکه او بوى زن را استشمام مى کند.(۱) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 2⃣چيزى که براى بانوان بهتر است! حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می فرماید : «خَيرٌ لِلِنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَينَ الرِّجالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ» ♦️بهترين چيز براى زن آن است که مردى را نبيند و نيز مورد مشاهده مردان قرار نگيرد.(۲) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 3⃣تقسیم کار! امام على(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از رسول خدا(ص) خواستند تا در تقسیم امور خانواده بین آن دو قضاوت کند. رسول اکرم(ص) نیز کارهاى مربوط به درون خانه را براى فاطمه(سلام الله علیها) و کارهاى بیرون خانه را براى على(علیه السلام) تعیین کرد. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود : «فَلایَعْلَمُ ما دَخَلَنى مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللّه ُبِاِکْفائى رَسُولُ الله(ص) تَحَمُّلَ اَرْقابِ الرِّجالِ» ♦️جز خدا کسى نمى داند که من چقدر از این تقسیم کار خوشحال شدم، زیرا از شانه به شانه شدن با مردان بیگانه نجات یافتم و سختی بودن با مردان نامحرم از دوشم برداشته شد.(۳) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 4⃣نگرانی آخر عمر! اسماء بنت عمیس می گوید : روزهای آخر عمر فاطمه(سلام الله علیها) بود، خطاب به من فرمود : «أَلَا تَرَیْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ؟ فَلَا تَحْمِلِینِی عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ» ♦️آیا نمی‌ بینی من در چه حالی هستم؟ مبادا مرا روی تخته‌ ای بگذارید که جنازه‌ام ظاهر باشد. گفتم : «لَا لَعَمْرِی وَ لَکِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً کَمَا رَأَیْتُ یُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ» ♦️نه! به جان خودم قسم! بلکه نظیر آن تابوتی را برای تو درست می‌ کنم که در حبشه دیده بودم. ایشان فرمود : پس نمونه‌ آن را به من نشان بده! «فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِّعَتْ مِنَ الْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى السَّرِیرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا کَانَ النَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلَّا یَوْمَئِذِِ» ♦️پس اسماء فرستاد تا از بازار شاخه‌ های تازه‌ی خرما آوردند. آنگاه آن تابوتی را که در حبشه دیده بود ساخت و آن اوّلین تابوتی بود که ساخته شد. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از دیدن آن تابوت خندان و شاد شد و هیچ وقت غیر از آن موقع خندان نشده بود.(۴) ایشان وقتی تابوت را مشاهده نمود، فرمود : «أُسْتُرِينِي! سَتَرَكِ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ» ♦️حجم بدنم را بپوشان که خداوند متعال، بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.(۵) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 5⃣خطبه خواندن در نهایت عفاف و حجاب! بعد از غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وارد مسجد شد و برای مهاجر و انصار خطبه خواند. ایشان در قالب سه حجاب وارد مسجد شدند و در انظار عموم قرار گرفتند. ۱)«حجاب ظاهری» ايشان با استفاده از «خمار و جلباب» که در منابع آمده است : «لاثَتْ خِمَارَها عَلی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا» ♦️حضرت فاطمه(س) «خمار» را به سر کردند وآن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افكندند كه محيط بر تمام بدن ايشان بود. «خمار : روسری ای كه روی گردن و سينه را کاملا می پوشاند.» «جلباب : نوعی پوشش سراسری بوده كه روی لباس ها می پوشيده اند و شايد چيزی شبيه عبا و چادر امروزی باشد.» ۲)«حجاب پيكر ظاهری» که حضرت(س) در بین جماعت زنان کامل پوشش داده شده بود. «وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها» ♦️حضرت فاطمه(س) در میان گروهی كه به اصطلاح هم سن يا هماهنگ يا از ياران و اعوان و خويشاوندان ايشان بودند حركت كردند. ۳)«حجاب پرده» که ایشان در حین خطبه به واسطه پرده ای که میان زنان و مردان نصب شده بود، فاصله افتاده شد. «فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءةٌ» ♦️سپس ميان حضرت(سلام الله علیها) و مردم پرده ای نصب شد. 📚منابع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۹۱ ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۵۴ ۳)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۸۱ ۴)کشف الغمّه اربلی، ج۱، ص۵۰۳ ۵)تهذیب الاحکام طوسی، ج۱، ص۴۶۹ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۲۳۶ .
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل مجمد بهشت واقعی شیعه ( فرموده امام صادق (علیه السلام) به یکی از شیعیان ): در مجلسي در حضور امام صادق(علیه السلام) كسي گفت: (اَسْئَلُ اللهَ الْجَنَّةَ)؛ «از خدا بهشت مي ‌طلبم». امام (علیه السلام) فرمود:(اَنْتُم فِي الْجَنَّةِ فَاسْئَلوا اللهَ اَنْ لا يُخْرِجَكُمْ مِنْها)؛ «شما هم اكنون در بهشت هستيد! از خدا بخواهيد كه از بهشت بيرونتان نكند». گفتند: آقا! ما كه الان در دنياييم، چطور در بهشتيم؟! حضرت فرمودند:(اَلَسْتُمْ تُقِرُّونَ بِاِمامَتِنا)؛ «آيا شما اقرار به امامت ما نداريد»؟ گفتند:چرا(اقرار داريم).فرمود:(هذا مَعْنَي الْجَنَّة)؛ «همين معناي بهشت است». (وَ اسْئَلُوا اللهَ اَنْ لا يَسْلُبَكُمْ)؛[1] «از خدا بخواهيد از دستتان نگيرد». فقیر اوست که قلبش تهی ز مهر شماست گرفتم آنکه جهان پر ز سیم و زر دارد ................... . ‼️‌ تو فقیر نیستی! ▪️رواياتی داريم که يکی از اصحاب امام هادی علیه‎السلام آمد و درخواست کرد که برای نجات از فقر کمکی به او بکنند. ▫️حضرت فرمودند: تو خيلی ثروت داری، چه طور ادعای فقر می‌کنی؟ ▪️عرض کرد: من مقروض و گرفتارم، چه ثروتی؟ من از خودم ثروتی سراغ ندارم. ▫️فرمودند: حاضری محبت ما را بدهی و همه ثروت عالم را به تو بدهند؟ ▪️قسم خورد هرگز راضی نيستم؛ حاضر نمی‌شوم. ▫️فرمودند: پس تو ثروتی داری که از همه ثروت‌های عالم ارزشش بيشتر است؛ پس چگونه ادعای فقر می‌کنی؟ 🔺️بیانات آیت الله مصباح یزدی (قدس‌سره) در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۱۲ .
. ✔️ روضه حضرت فاطمه (س) در شب معراج توسط جبرئیل حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: «لَمَّا أُسْرِيَ‏ بِالنَّبِيِ‏ إِلَى السَّمَاءِ قِيلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَخْتَبِرُكَ فِي ثَلَاثٍ لِيَنْظُرَ كَيْفَ صَبْرُكَ.» قَالَ: «أُسَلِّمُ لِأَمْرِكَ يَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِي عَلَى الصَّبْرِ إِلَّا بِكَ فَمَا هُنَّ ؟» «…وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا يَلْقَى أَهْلُ بَيْتِكَ مِنْ بَعْدِكَ مِنَ الْقَتْلِ أَمَّا أَخُوكَ عَلِيٌّ فَيَلْقَى مِنْ أُمَّتِكَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِيفَ وَ التَّوْبِيخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِكَ الْقَتْلُ.» فَقَالَ: «يَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ.» وَ أَمَّا ابْنَتُكَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ يُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِي تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِيَ حَامِلٌ وَ يُدْخَلُ عَلَيْهَا وَ عَلَى حَرِيمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَيْرِ إِذْنٍ ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِي بَطْنِهَامِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِكَ الضَّرْبِ.» قُلْتُ: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ- قَبِلْتُ يَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ [لِلصَّبْرِ]» «…وَ أَمَّا ابْنَتُكَ فَإِنِّي أُوْقِفُهَا عِنْدَ عَرْشِي فَيُقَالُ لَهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَّمَكِ فِي خَلْقِهِ فَمَنْ ظَلَمَكِ وَ ظَلَمَ وُلْدَكِ فَاحْكُمِي فِيهِ بِمَا أَحْبَبْتِ فَإِنِّي أُجِيزُ حُكُومَتَكِ فِيهِمْ فَتَشْهَدُ الْعَرْصَةُ فَإِذَا وَقَفَ مَنْ ظَلَمَهَا أَمَرْتُ بِهِ إِلَى النَّار.» جعفر حمیری به استنادش از حماد بن عثمان از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «زمانی که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به معراج برده شدند، به ایشان گفته شد که خدای تبارک و تعالی صبر تو را در سه جا امتحان می‌کند.» پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به درگاه الهی عرضه داشت: «بار پروردگارا تسلیم امر تو می‌شوم و هیچ نیرویی برای من بر صبر کردن نیست مگر از جانب تو. آن سه چیز چیستند؟» (بعد از بیان اولین و دومین سختی‌ها جواب آمد که سومین آن‌ها، این است که … تا رسید به اینجا) «اما سومین مصیبت کشته شدن فرزندانت بعد از تو می‌باشد . اما برادرت علی از جانب امت تو مورد شماتت و بی‌توجهی و توبیخ و محروم شدن از حقش و مخالفت واقع می‌شود و در آخر کشته می‌شود.» پیامبر عرضه داشت: «بار پروردگارا قبول می‌کنم و راضی می‌شوم در حالی که توفیق و صبر از جانب توست.» «اما دخترت مورد ستم واقع گشته و محروم شده و حقش غاصبانه گرفته می‌شود؛ همان حقی که تو برایش قرار می‌دهی و در حالی که باردار است، او را می‌زنند و به حریم و خانه‌اش بدون اجازه وارد می‌شوند. سپس به او خواری و ذلت می‌رسد و هیچ باز دارنده‌ای نمی‌یابد و فرزندی را که در شکم دارد از آن ضربه سقط می‌کند و به سبب آن ضربه از دنیا می‌رود.» پیامبر عرضه داشت: «همه از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم. پروردگارا پذیرفتم و تسلیم شدم و از تو توفیق و صبر می‌طلبم.» «اما من دختر تو را در قیامت نزد عرشم نگه می‌دارم. پس به او گفته می‌شود: خداوند تو را درباره آفریدگانش داور ساخته. پس هر کس به تو و فرزندانت ظلم کرده درباره‌اش آنگونه که دوست داری داوری کن که داوری تو را در میان آن‌ها روا می‌دانم.» 📚منبع كامل الزيارات، ابن قولویه، ص ۳۲۲ تأويل الايات، استرآبادی، ص ۸۳۸ الجواهر السنيه، شیخ حر عاملی، ص ۲۹۱ فاطمیه ماثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۶۷ ............ 📣 روضه خوانی جبرئیل برای حضرت زهرا (س) ابن قُولویه قمی (م.۳۶۷ق) از امام صادق علیه السلام روایتی را نقل می‌نماید که در بخشی از آن آمده است: قالَ جَبرَئیل خِطابا لِلنَبیّّ: «… و امّا ابنَتُکَ فَتُظلَمُ وَ تُحرَمُ وَ یوخَذُ حقُّها غَصبا الَّذِی تَجعَلَهُ لَها و تَضرَبُ وَ هِیَ حامِل …» جبرئیل خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «و اما دخترت، به او ظلم خواهد شد و حقّش را -که برای او قرار می دهی- از او غصب کرده، او را از آن محروم می کنند و در حالی که باردار است، او را می زنند…» 📚منبع کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۳۳۴ درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور .
. تنگناى سخت زندگی ابو هاشم مى گويد: يك وقت از نظر زندگى در تنگناى شديد قرار گرفتم . به حضور امام هادى رفتم ، اجازه ورود داد. همين كه در محضرش نشستم ، فرمود: اى ابو هاشم ! كدام از نعمتها را كه خداوند به تو عطا كرده مى توانى شكرانه اش را به جاى آورى ؟ من سكوت كردم و ندانستم در جواب چه بگويم . آن حضرت آغاز سخن كرد و فرمود: خداوند ايمان را به تو مرحمت كرده به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام كرد و تو را عافيت و سلامتى داد و بدين وسيله تو را بر عبادت و بندگى يارى فرمود و به تو قناعت بخشيد كه با اين صفت آبرويت را حفظ نمود. آنگاه فرمود: اى ابوهاشم ! من در آغاز اين نعمتها را به ياد تو آوردم ، چون مى دانستم به جهت تنگدستى از آن كسى كه اين همه نعمتها را به تو عنايت كرده به من شكايت كنى . اينك دستور دادم صد دينار (طلا) به تو بدهند آن را بگير و به زندگى ات سامان بده ! شكر نعمتهاى خدا را بجاى آور! 📚 بحار: ج 50، ص 129. .
. خلاصه پرسش آیا حضرت فاطمه(س) بعد از شهادت امام حسین(ع)، این جمله را در باره ایشان فرمودند: «یا بنی قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک‏»؟ پرسش این کلامی که از حضرت زهرا(س) درباره امام حسین(ع) نقل شده است آیا صحیح است و از ایشان است؟ «بنی قتلوک، ذبحوک، و من الماء منعوک». پاسخ اجمالی بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع حدیثی و تاریخی که در دسترس ما بود؛ حسین بن حمدان‏ خصیبی (متوفای 334ق) اولین فردی بود که با سند خودش از سعید بن مسیّب  مشابه چنین گزارشی را ارائه کرده است. اعتبار یا عدم اعتبار این خبر بستگی به عواملی دارد؛ مانند نگاه ما به اصل کتابی که آن‌را برای اولین‌بار نقل کرده است؛ یعنی کتاب «الهدایة الکبری» خصیبی؛ در خصوص این کتاب از قدیم، اظهار نظرهاى شدیدى نسبت به محتواى آن وجود داشته، آن‌را غیر معتبر و غلوّ آمیز دانسته و برخى آن‌را از کتب فرقه منحرف نصیریه می‌دانند. پاسخ تفصیلی بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع حدیثی و تاریخی که در دسترس ما بود؛ حسین بن حمدان‏ خصیبی (متوفای 334ق) اولین فردی بود که با سند خودش از سعید بن مسیّب[1] مشابه چنین گزارشی را ارائه کرده است.[2] و طبق برخی از نسخه‌ها، جمله «یَا بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک‏» در آن وجود دارد (در این‌باره نکاتی تذکر داده می‌شود).  مؤلفان دیگری نیز این گزارش را به نقل از او مطرح کرده‌اند.[3] اصل خبر سعید بن مسیّب به شرح زیر است:  هنگامى که امام حسین(ع) شهید شد و مردم در سال بعد براى اعمال حج رفتند. من به حضور حضرت على بن الحسین(ع) مشرف شدم و به آن بزرگوار گفتم: اى مولاى من! موسم حج نزدیک شده. شما چه دستورى به من می‌دهى؟ آن‌حضرت فرمود: «برو حج بجاى بیاور». من رفتم و مشغول اعمال حج شدم. در آن زمانی که مشغول طواف کعبه بودم، ناگاه با مردى مواجه شدم که دست‌هایش قطع و صورتش نظیر شب تار بود. وى به پرده‌هاى کعبه آویزان شده بود و می‌گفت: اى خدایى که پروردگار کعبه‌اى، مرا بیامرز، گرچه می‌دانم مرا نمی‌آمرزى، گرچه ساکنان آسمان‌ها و زمین و آنچه را که آفریده‌اى براى من شفاعت نمایند؛ زیرا جرم من خیلى بزرگ است! سعید بن مسیب می‌گوید: من و عموم مردم دست از طواف برداشتیم و در اطراف آن مرد اجتماع کردیم و به او گفتیم: واى بر تو! اگر تو ابلیس می‌بودى، جا نداشت که از رحمت خدا مأیوس شوى. تو کیستى و گناه تو چیست؟ و گریان شد و گفت: من خود را با این گناه و جنایتى که انجام داده‌ام، بهتر می‌شناسم. ما گفتیم: گناه خود را براى ما بگو. گفت: در آن موقع که امام حسین(ع) از مدینه خارج و متوجه عراق شد، من ساربان (شتربان) آن‌حضرت بودم. وقتى امام حسین(ع) براى وضو گرفتن می‌رفت لباس خود را نزد من می‌گذاشت. من بند لباس آن‌حضرت را دیدم به قدرى می‌درخشید که چشم‌ها را خیره می‌کرد. من دوست داشتم که آن بند لباس برای من باشد. تا این‌که وارد کربلا شدیم و آن‌حضرت شهید شد و آن بند لباس با آن بزرگوار بود. من خود را در مکانى پنهان نمودم. وقتى شب فرا رسید و از مخفی‌گاه خود خارج شدم و در آن صحنه نورى را بدون ظلمت و روزى را بدون شب دیدم و جسد کشتگان روى زمین افتاده بود. من به علت آن شقاوت و خباثتى که داشتم، به یاد آن بند لباس افتاده و در دل خود گفتم: به خدا قسم! من به دنبال حسین(ع) می‌گردم، شاید آن بند لباس در لباس او باشد و من آن‌را غارت کنم. من همچنان به صورت کشتگان نگاه می‌کردم تا این‌که با جسد حسین(ع) مصادف شدم و دیدم از ناحیه صورت به روى زمین افتاده است. ولى جسد مقدّسش سر ندارد. نور آن‌حضرت می‌درخشید و بدنش غرقه به خون بود. بادها به بدن مبارکش می‌وزید. با خویشتن گفتم: به خدا قسم! این حسین است. وقتى به لباس آن‌حضرت نگاه کردم، دیدم همان‌طور است که دیده بودم. نزدیک آن بزرگوار رفتم و دست بردم تا آن بند لباس را غارت نمایم. ولى دیدم آن‌حضرت چندین گره به آن زده است. من همچنان سعی می‌کردم تا یک گره از آنها را باز کردم. ناگاه دیدم آن بزرگوار دست راست خود را آورد و به نحوى آن بند لباس را گرفت که من نتوانستم دست مقدسش را رد کنم و به بند لباس دست یابم. نفس ملعون من، مرا وادار نمود تا چیزى به دست آورم و دست‌هاى حسین را به‌وسیله آن قطع نمایم. لذا شمشیر شکسته‌اى را برداشتم و دست راست مقدس آن‌حضرت را به وسیله آن از بند جدا کردم.