eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
614 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📣 برای رفع مشکلات مادی به امام جواد(ع) توسل کنید یکی از توصیه های آیت الله سید عبدالکریم کشمیری، توسل به حضرت جوادالائمه (علیه‌السلام) بود. بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می‌خواستند. آن بزرگوار می‌فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد(علیه‌السلام) تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد. گاه امر می‌کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرّب می‌دانست» 📚منبع روح و ریحان، صداقت، ص ۹۳ ................. امامِ جود و کرم [ دهم رجب ولادت امام جواد(ع)] 💠 داستان ابن‏حديد كوفى در اين باره مى‏گويد: «همراه عده‏اى از شيعيان براى زيارت و انجام مناسك حج به مكه رفتيم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراييهايمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدينه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چيزى نگفتم‌» امام جواد‏‏علیه‏السلام فرمود: «اى ابن‏حديد! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى‏تان را به يغما بردند. شما سيزده نفر بوديد‌» آن‏گاه آن حضرت، ما را يك به يك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همين‏طور شد كه شما اشاره كرديد‌» سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زيادى دينار بياورد و چنين تأكيد فرمود: «اينها را ميان خود و يارانت تقسيم كن كه به مقدار آن چيزى است كه از شما به غارت رفته است‌» ابن‏حديد بعد از نقل اين همه لطف و احسان امام‏‏‏علیه‏السلام مى‏گويد: «من آن مبالغ اهدايى را ميان دوستان و همسفرانم تقسيم كردم و همان‏گونه كه امام فرموده بود دقيقاً به اندازه داراييهايمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتيم‌» ............ ✔️مکتب ابن رضا آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا‏‏(ع)را نصب‏العين خود قرار داد و بخششهايش را چندين برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد‏‏(ع) كه حدود ۶ سال داشت - چنين آمده بود: «بَلَغَنِي أَنَّ الْمَوَالِيَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِيرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا يَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَيْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ لَا يَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِيرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْيَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا يَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَيْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِينَ دِينَاراً وَ الْكَثِيرُ إِلَيْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ دِينَاراً وَ الْكَثِيرُ إِلَيْكَ إِنِّي إِنَّمَا أُرِيدُ بِذَلِكَ أَنْ يَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِي الْعَرْشِ إِقْتَاراً» پسرم! به من خبر رسيده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى‏كنند. اين به علت بخل و تنگ‏نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خيرى نرسد. تو را قسم مى‏دهم به حقى كه برايت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بيرون مى‏آيى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر يك از نيازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چيزى ببخش! اگر يكى از عموهايت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از ۵۰ دينار نده و اگر بيش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه‏هايت از تو يارى بخواهند، كم‌تر از ۲۵ دينار عطا نكن و اگر بيش‌تر دادى اختيار با توست. مى‏خواهم خداوند به وسيله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بيم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقير و تنگدست بگرداند‌»(۱)
. ✅ شکافته شدن کعبه و ولادت حضرت علی(ع) روزی عباس بن عبدالمطلب با یزید بن قعنب و با گروهی از بنی‌هاشم و جماعتی از قبیله بنی‌العزی در برابر خانه کعبه نشسته بودند، ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد درآمد، در حالی که به علی علیه‌السلام، نه ماه آبستن بود و او را درد زائیدن گرفته بود. پس در برابر خانه کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان افکند و گفت: «پروردگارا! من ایمان آورده‌ام به تو و به هر پیامبر و رسولی که فرستاده‌ای و به هر کتابی که نازل گردانیده‌ای و تصدیق کرده‌ام به گفته‌های جدم حضرت ابراهیم علیه‌السلام که خانه کعبه را بنا کرده است، پس درخواست می‌کنم از تو به حق این خانه و به حق آن کسی که این خانه را بنا کرده است و به حق این فرزندی که در شکم من است و با من سخن می‌گوید و به سخن گفتن خود مونس من گردیده است و یقین دارم که او یکی از آیات جلال و عظمت تو است که آسان کنی بر من ولادت او را.» عباس و یزید بن قعنب گفتند که چون فاطمه از این دعا فارغ شد، دیدیم که دیوار عقب خانه شکافته شد. فاطمه از آن رخنه داخل شد و از دیده‌های ما پنهان گردید، پس شکاف دیوار به اذن خدا به هم پیوست و ما چون خواستیم در خانه را بگشاییم چندان که سعی کردیم، در گشوده نشد. دانستیم که این امر از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در اندرون کعبه ماند. اهل مکه در کوچه‌ها و بازارها این قضیه را نقل می‌کردند و زن‌ها این حکایت را یاد می‌کردند و تعجب می‌نمودند. تا روز چهارم رسید، پس همان موضع از دیوار کعبه که شکافته شده بود دیگر باره شکافته شد، فاطمه بنت اسد بیرون آمد و فرزند خود علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را در دست خویش داشت و می‌گفت: «ای گروه مردم! به درستی که حق تعالی برگزید مرا از میان خلق خود و فضیلت داد مرا بر زنان برگزیده که پیش از من بوده‌اند. زیرا که حق تعالی برگزید آسیه دختر مزاحم را و او عبادت کرد حق تعالی را پنهان در موضعی که عبادت خدا در آن جا سزاوار نبود، مگر در حال ضرورت یعنی خانه فرعون. و مریم دختر عمران را حق تعالی برگزید و ولادت حضرت عیسی علیه‌السلام را بر او آسان گردانید و در بیابان درخت خشک را جنباند و رطب تازه از برای او از آن درخت فرو ریخت.» «و حق تعالی مرا بر هر دو فضیلت داد و همچنین بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من گذشته‌اند. زیرا که من فرزندی آورده‌ام در میان خانه برگزیده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از میوه‌ها و طعام‌های بهشتی تناول کردم و چون خواستم که بیرون آیم در هنگامی که فرزند برگزیده من بر روی دست من بود، هاتفی از غیب مرا ندا کرد که: ای فاطمه! این فرزند بزرگوار را “علی” نام کن.» به درستی که منم خداوند علی أعلی و او را آفریده‌ام از قدرت و عزت و جلال خود و بهره کامل از عدالت خویش به او بخشیدم و نام او را از نام مقدس خود اشتقاق نموده‌ام و او را به آداب خجسته خود تأدیب نموده‌ام و امور خود را به او تفویض کرده‌ام و او را به علوم پنهان خود مطلع کرده‌ام و در خانه محترم من متولد شده است و او اول کسی است که اذان خواهد گفت بر روی خانه من و بت‌ها را خواهد شکست و آن‌ها را از بالای کعبه به زیر خواهد انداخت.» «و مرا به عظمت و مجد و بزرگواری و یگانگی یاد خواهد کرد و اوست امام و پیشوا بعد از حبیب من و برگزیده از جمیع خلق من محمد صلی الله علیه و آله که رسول من است و او وصی او خواهد بود. خوشا حال کسی که او را دوست دارد و یاری کند او را و وای بر حال کسی که فرمان او نبرد و یاری او نکند و انکار حق او نماید.» 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۳۴۸ .
. 📣 چگونگی ولادت امیرالمؤمنین(ع) سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل نموده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزّی در مقابل خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین که نه ماهه باردار بود و درد زایمان او را گرفته بود، ظاهر شد. «فَقالَتْ رَبِّ اِنّی مُؤمِنَةٌ بِکَ وَبِما جاءَ مِنْ عِنْدِکَ مِنْ رُسُلٍ وَکُتُبٍ، وَاِنّی مُصَدّقَةٌ بِکَلامِ جَدّی اِبْراهِیْمَ الخَلیلِ، وَاِنّهُ بَنی الْبَیْتَ العَتیقَ فَبِحَقِّ الّذی بَنی هذَا الْبَیْتَ وَبِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذی فِی بَطْنی لمّا یَسَّرْتَ عَلَیَّ وِلادَتی.»(۱) پس فاطمه گفت: «پروردگارا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده‌اند، ایمان دارم و سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می‌کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!» یزید بن قعنب می‌گوید: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم و دیوار دوباره به حال اول برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشد، «فَعَلِمْنا اَنَّ ذلِکَ اَمْرٌ مِنَ اَمْرِ اللّه ِ عَزّوجَلّ.(۲) پس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل. چند روز این مادر و کودک در درون خانه خدا می‌مانند. وقتی از خانه بیرون آمد، گفت: «اِنّی فُضِّلْتُ عَلی مَنْ تَقَدَّمَنی مِنَ النِّساءِ لاَِنَّ آسِیَةَ بِنْتَ مُزاحِمٍ عَبَدَتِ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ سِرّا فِی مَوْضِعٍ لایُحِبُّ اَنْ یَعْبُدَاللّه َ فِیهِ اِلاّ اضْطِرارا، وَاِنَّ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْران هَزَّتِ النَّخْلَةَ الْیابِسَةَ بِیَدِها حَتّی اَکَلَتْ مِنْها رُطَبا جَنیّا، وَاِنّی دَخَلْتُ بَیْتَ اللّه ِ الْحَرامَ فَاَکَلْتُ مِنْ ثِمارِ اَلجَنَّةِ وَاَوْراقِها[ارزاقها].»(۳) «به راستی من بر زنهای پیش از خود برتری یافتم؛ زیرا آسیة دختر مزاحم (همسر فرعون) خدا را پنهانی در جایی عبادت کرد که دوست نمی‌داشت در آن مکان (یعنی کاخ فرعون) خدا را عبادت کند، مگر در حال ناچاری و به راستی مریم دختر عمران درخت خشک خرما را با دستش تکان داد تا رطب تازه ای از از آن بخورد، ولی من داخل خانه خدا شدم و از میوه های بهشتی و روزی‌های آن استفاده بردم.» 📚منبع (۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۵، ص ۸ خصائص امیرالمؤمنین، للشریف الرضی، ص ۳۹ الغدیر، علاّمه امینی، ج ۶، ص ۲۲ (۲)بحارالانوار؛ علامه مجلسی، ج ۳۵، ص ۸ (۳) همان .
. 🟢 نامگذاری (ع) فاطمه بنت اسد می‌گوید: «فَلمّا اَردْتُ اَنْ اَخْرُجَ هَتَفَ بی هاتِفٌ یا فاطِمَةُ سَمّیهِ عَلیّا فَهُوَ عَلِیٌ وَاللّه ُ الْعَلِیُّ الاَْعْلی یَقُوْلُ: اِنّی شقَقْتُ اِسْمَهُ مِنْ اِسْمی وَاَدّبْتُهُ باَدَبی وَوَقَفْتُهُ عَلی غامِضِ عِلْمی وَهُوَ الَّذی… یُؤذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَیْتی وَیُقَدِّسُنی وَیُمَجِّدُنی فَطُوبی لِمَنْ اَحَبَّهُ واَطاعَهُ وَوَیْلٌ لِمَنْ اَبْغَضَهُ وَعَصاهُ.»(۱) پس هنگامی که خواستم [از کعبه] خارج شوم، هاتفی [از غیب] مرا ندا داد: «ای فاطمه [او را] به نام علی نام‌گذاری کن!» پس او علی است و خدای علیّ اَعْلی است که می‌گوید: «به راستی، اسم او را از اسم خودم جدا ساختم و او را به ادب خود پرورش دادم و او را بر پیچیدگی‌های علم خود آگاه ساختم و او کسی است که بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود. پس خوش به حال کسی که او را دوست بدارد و اطاعتش کند و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و نافرمانی کند.» آن گاه فاطمه بنت اسد روی به خانه نهاد. شخصی به سرعت خود را به ابوطالب و خانواده او رساند و بشارت ولادت علی علیه‌السلام را داد. همه خانواده که در پیشاپیش آنها محمد مصطفی صلی الله علیه و آله قرار داشت، به استقبال فاطمه و نوزادش آمدند، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نوزاد را در بغل گرفت و زبان خویش را در دهان او قرار داد و اذان و اقامه در گوش او خواند. آن گاه ابوطالب شتران زیادی را به عنوان ولیمه این نوزاد قربانی نمود و تمام مردم را نیز دعوت نمود؛ به این صورت که اوّل هفت بار خانه خدا را طواف نمایند، آن گاه داخل خانه ابوطالب روند و بر علی علیه‌السلام سلام نمایند.(۲) 📚منبع (۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۵، ص ۹ (۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۵، ص ۱۸ اعلام الهدایه، جمعی از محققان، ج ۲، ص ۵۰ .
💯 (( خاطره ای از شهید نواب صفوی، و برداشتی که شبیه برخی خواص زمانۀ ماست)) همسر شهید نواب صفوی می گویند: بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک. فقط لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم. وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم. باز آقا لبخندی زد. بعد از نماز صبح گفتم. بعد از نماز ظهر هم گفتم. تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا. اذان مغرب را گفتند. آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟ گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست... آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟ خندیدم و گفتم : صد البته که هست. رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم. پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا. هنوز لیوان پر نکرده بود. صدای در آمد. طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در،آمد و گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود تعارف کن بیایند داخل. همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند.منهم گفتم بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم. آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا با طعنه گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست،فراوان... مرحوم نواب چیزی نگفت. یوسف رفت در را باز کند. وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد. گفتم اینا چیه؟ گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده. گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛ خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد. آقا یک نگاه به من کرد. خندید و رفت. و من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. کارشان که تمام شد، رفتند. آقا به من فرمود، دو نکته: اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد، چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همینه. نه سکوت شون از سر انصافه، نه سر و صداشون از سَرِ انصافه. وقتِ نداشتن، جیغ می زنند. وقتِ داشتن، بخل و غفلت می ورزند. .
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادرم از مهر علی شیر داد در دهنم نام شریفش نهاد شادم از این مرحمت مادری حیدری ام حیدری ام حیدری
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
📻 بشنوید | ادامه نکات ۲۴ دی ۱۴۰۲ 🎤 #دکتر_محمد_فراهانی 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۲/۱۰/۲۴ ✅ #آموزش
. سالها زوّاریت را آرزو کردم حسین (ع) هر کجا رفتم تو را من جستجو کردم حسین تا خراسان تا به قم تا حضرتِ عبدالعظیم پای هر مرقد تو را چون لاله بو کردم حسین سالها هر زائری می آمد از کرببلا تا که بوی تو بگیرم بوی او کردم حسین هر کجا نام تو بود آنجا بهشتم بود و هست من بهشتت را دو عالم آرزو کردم حسین همچنان در کربلا جاریست خون سرخِ تو مقتلت را من ز اشکم شستشو کردم حسین جسمِ خونینِ تو را دیدم میانِ قتلگه لعنتِ بسیار بر جانِ عدو کردم حسین واردِ صحن تو گشتم در شبستانِ ولا ای همه آمالِ من، من بر تو رو کردم حسین آنقدر شوقِ هوای صحن تو دارم به سر با تو در تنهاییِ خود گفتگو کردم حسین سالها با یا حسین از شورِ عشقت دم زدم تا سرِ خوانِ تو کسبِ آبرو کردم حسین قرهً العین نبی ای روح و جانِ فاطمه من دگر با روَضه ات عمری ست خو کردم حسین شاهِ بطحا از کرم این رو سیه را کن قبول این زبان را وقف تو در گفتگو کردم حسین جان اصغر روزیم کن تربت شش گوشه ات در قراق تو ز خونِ دل وضو کردم حسین(ع) ✍ .