eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
614 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 1⃣متحول شدن مرد شامی با رفتار !👇 ✅در تاریخ آمده است که؛ 📋«أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ اَلْحَسَنُ(ع) لاَ يَرُدُّ» ♦️روزی یکی از اهل شام که به مدینه آمده بود، همین که با امام حسن(ع) برخورد نمود، شروع کرد به ناسزاگویی نسبت به امام حسن(ع) و امام(ع) به او پاسخی نداد تا سخنانش تمام شود. زمانی که سخنان مرد شامی تمام شد، آن حضرت(ع) به مرد شامی سلام کرد و لبخندی زد و سپس فرمود :  📋«أَيُّهَا اَلشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شَبَّهْتَ فَلَوِ اِسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَحْمَلْتَنَا أَحْمَلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ اِرْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالاً كَثِيراً» ♦️ای شیخ! گمان می‌کنم که غریب باشی و گویا بر تو اموری مشتبه شده باشد، پس اگر از ما حلالیت بطلبی و بخواهی که از تو راضی شویم، از تو راضی و خشنود می‌شویم و اگر چیزی سؤال کنی برایت باربر فراهم می‌کنیم و اگر از ما طلب ارشاد و هدایت کنی تو را ارشاد می‌کنیم و اگر بار برداری بطلبی عطا می‌کنیم و اگر گرسنه باشی تو را سیر می‌کنیم و اگر برهنه باشی تو را می‌ پوشانیم و اگر محتاج باشی بی‌نیازت می‌کنیم و اگر رانده شده‌ای تو را پناه می‌دهیم و اگر حاجتی داری حاجتت را برمی‌آوریم و اگر بار خود را به خانه‌ی ما فرود آوری و میهمان ما باشی، تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود، زیرا که ما خانه‌ی بزرگ و جاه و مال فراوان داریم. آن مرد وقتی این برخورد را از امام حسن مجتبی(ع) دید، گریست و گفت :  📋«أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبْغَضَ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ وَ اَلْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ» ♦️شهادت می‌دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی و خدا می‌داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد. من پیش از این سرسخت‌ترین دشمن تو و پدرت بوده‌ام، اما الان دوست داشتنی‌ترین شخص نزد من تو هستی.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۴۴ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 1⃣متحول شدن مرد شامی با رفتار #امام_حسن_علیه_السلام !👇 ✅در تاریخ آمده است که؛ 📋«أَنَّ شَامِيّاً ر
. 2⃣سخاوت به کنیز!👇 ✅روزی کنیزی شاخه گلی به امام حسن مجتبی(ع) هدیه کرد و امام(ع) در مقابل به او فرمود : 📋«أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اَللَّهِ» ♦️تو در راه خدا آزاد هستی! برخی یاران به آن حضرت(ع) اعتراض کردند که به جهت یک شاخه گل او را آزاد نمودی؟ امام حسن(ع) فرمود : خداوند متعال ما را چنین تربیت نموده است؛ آنجا که می فرماید : {وَ إِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا} هرگاه به شما تحیت گفته شد پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.(نساء۸۶) و نیکوتر از هدیه او، آزادی او در راه خدا بود.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۴۳ ................ . 3⃣لطف به سگ!👇 ✅نقل است که روزی امام حسن مجتبی(ع) مشغول غذا خوردن بودند که سگی آمد و برابر حضرت(ع) ایستاد. حضرت(ع)، هر لقمه ای که می خوردند، لقمه ای جلوی سگ می انداختند. مردی درخواست کرد که ای فرزند رسول خدا! اجازه دهید این حیوان را دور کنم. امام حسن(ع) فرمود : 📋«دَعْهُ إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنَا للَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یکونَ ذُو رُوحٍ ینْظُرُ فِی وَجْهِی وَ أَنَا آکلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُهُ» ♦️نه، رهایش کنید! من از خدا شرم می کنم که جانداری به صورت من نگاه کند و من در حال غذا خوردن باشم و به او غذا ندهم.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۵۲ ............. . 4⃣بخشش و سخاوت !👇 ✅نقل است که روزی یکی از غلامان امام حسن مجتبی(ع) مرتکب خطایی شده بود که مستوجب تنبیه بود. پس امام حسن(ع) دستور تنبیه او را داد. آن غلام بلافاصله به امام حسن(ع) عرضه داشت : مولای من! «وَ اَلْعٰافِينَ عَنِ اَلنّٰاسِ!» امام(ع) فرمود : تو را عفو کردم. آن غلام باز گفت : مولای من! «وَ اَللّٰهُ يُحِبُّ اَلْمُحْسِنِينَ!»(آل عمران ۱۳۴) امام حسن(ع) فرمود : 📋«أَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اَللَّهِ وَ لَكَ ضِعْفُ مَا كُنْتُ أُعْطِيكَ!» ♦️تو در راه خدا آزادى و از آنِ تو باد دو برابر آن چه به تو مى دادم.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۵۲ .
. 5⃣بغض یزید نسبت به !👇 ✅ابن عباس نقل می کند که؛ روزی امام حسن مجتبی(ع) و یزید بن معاویه نشسته بودند و خرما می خوردند. یزید گفت :  📋«يَاحَسَنُ(ع)! إِنِّي مُنْذُ كُنْتُ أُبْغِضُكَ» ♦️ای حسن(ع)! از آن روز که به وجود آمده ام تو را دشمن می دارم.  امام حسن(ع) فرمود : 📋«اِعْلَمْ يَا يَزِيدُ! إِنَّ إِبْلِيسَ شَارَكَ أَبَاكَ فِي جِمَاعِهِ فَاخْتَلَطَ اَلْمَاءَانِ فَأَوْرَثَكَ ذَلِكَ عَدَاوَتِي لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ : وَ شٰارِكْهُمْ فِي اَلْأَمْوٰالِ وَ اَلْأَوْلاٰدِ وَ شَارَكَ اَلشَّيْطَانُ حَرْباً عِنْدَ جِمَاعِهِ فَوُلِدَ لَهُصَخْرٌ فَلِذَلِكَ كَانَ يُبْغِضُ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ(ص)» ♦️بدان ای یزید! شیطان در آمیزش پدر تو شریک شد؛ و هر دو نطفه به هم آمیختند و در وجود تو دشمنی مرا نهادند. زیرا خدای متعال [خطاب به شیطان] می فرماید : در مالها و فرزندانشان شرکت جو!(اسراء ۶۴) و نیز شیطان در آمیزش «حرب» شرکت کرد و «صخر» از آن زاده شد. از این رو او جدّم رسول خدا(ص)را دشمن می داشت.(۱) 📚منبع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۲ .
. ✅شیخ مفید می نویسد : در سال چهل هجری قمری، سه تن از خوارج همدیگر را در مکه ملاقات کردند و با هم به مذاکره پرداختند و پس از اتمام مراسم حج، سوگند یاد کردند که سه تن را که به اعتقاد خودشان مسئول وضع اسفبار مسلمانان بودند را بکشند. و با انگیزه ی انتقام از کشتار یارانشان در نهروان، آنها را از میان بردارند. 📋《فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ : أَنَا أَكْفِيكُمْ‏ عَلِيّاً(ع)! وَ قَالَ الْبُرَكُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ التَّمِيمِيُّ : أَنَا أَكْفِيكُمْ مُعَاوِيَةَ! وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ بَكْرٍ التَّمِيمِيُّ : أَنَا أَكْفِيكُمْ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ! وَ تَعَاقَدُوا عَلَى ذَلِكَ وَ تَوَافَقُوا عَلَيْهِ وَ عَلَى الْوَفَاءِ وَ اتَّعَدُوا لِشَهْرِ رَمَضَانَ فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ ثُمَّ تَفَرَّقُوا》 ♦️عبدالرحمن بن ملجم گفت : من مسئول کشتن علی(ع) می شوم. برک بن عبدالله تمیمی نیز گفت : من مسئول کشتن معاویه می شوم. و عمرو بن بکر تمیمی نیز مسئولیت قتل عمروعاص را بر عهده گرفت. سپس یکی روانه شام شد تا معاویه را بکشد و دیگری روانه مصر شد تا عمرو عاص را ترور کند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی هم برای به شهادت رساندن امام علی(ع) روانه ی کوفه شد. مکان کشتن را در حین نماز و زمان روز کشتن را هفدهم ماه رمضان تعیین نمودند و سپس متفرق شدند.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸ .............. . ✅پس از ورود ابن ملجم به کوفه، بلافاصله او پیش مردان قبیله اش کنده رفت، اما نیتش را بر ملا نکرد، چرا که می ترسید در همه جا فاش شود. بزرگ قبیله کنده اشعث بن قیس کندی بود. همان کسی که امام صادق(ع) از آنان به عنوان منفورترین خانواده در تاریخ یاد کردند و فرمودند : 📋《إِنَّ اَلْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ شَرِكَ فِي دَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ اِبْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ اَلْحَسَنَ(ع) وَ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ شَرِكَ فِي دَمِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️أشعث بن قیس کندی در خون امیر المؤمنین امام علی(ع) شریک بود و دخترش جعده امام حسن مجتبی(ع) را مسموم کرد و پسرش محمد در خون امام حسین(ع) شرکت کرد.(۱) پس براساس منابع تاریخی، اشعث از ماجرای شهادت امام علی(ع) آگاهی داشته است. یعقوبی می نویسد : هنگامی که ابن ملجم برای کشتن امام علی(ع) به کوفه رفت، یک ماه در منزل اشعث اقامت گزید و در این مدت شمشیرش را آماده می‌کرد.(۲) 📚منابع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۲۸ ۲)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۲ https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4410
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #امام_علی #ضربت ✅شیخ مفید می نویسد : در سال چهل هجری قمری، سه تن از خوارج همدیگر را در مکه ملاقا
. ✅شیخ مفید می نویسد : ابن ملجم در کوفه بود تا اینکه؛ 📋《ذَاتَ يَوْمٍ مِنْ تَيْمِ الرِّبَابِ فَصَادَفَ عِنْدَهُ قَطَامِ بِنْتَ الْأَخْضَرِ التَّيْمِيَّةَ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَتَلَ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا بِالنَّهْرَوَانِ وَ كَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ نِسَاءِ زَمَانِهَا فَلَمَّا رَآهَا ابْنُ مُلْجَمٍ شُغِفَ بِهَا وَ اشْتَدَّ إِعْجَابُهُ بِهَا فَسَأَلَ فِي نِكَاحِهَا وَ خَطَبَهَا》 ♦️ابن ملجم روزی گروهی از قبیله ی تیم الرباب را دید که برای کشتگان خود، در نهروان عزاداری می کردند و در میان آنان زنی زیبا رو به نام قُطامه بنت شجنه را دید که برای پدر و دو برادرش که در جنگ نهروان توسط امام علی(ع) کشته شده بودند، عزاداری می کرد. ابن ملجم دلباخته ی قطامه شد، و بعدها از وی خواستگاری نمود. قطام به او گفت : 📋《مَا الَّذِي تُسَمِّي لِي مِنَ الصَّدَاقِ؟ فَقَالَ لَهَا : احْتَكِمِي مَا بَدَا لَكِ! فَقَالَتْ لَهُ : أَنَا مُحْتَكِمَةٌ عَلَيْكَ ثَلَاثَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ وَصِيفاً وَ خَادِماً وَ قَتْلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)!》 ♦️چه چيز مهر من خواهى كرد؟ ابن ملجم گفت : تو هر چه خواهى مهر قرار بده تا من بپردازم! قطام گفت : مهر من عبارت است از سه هزار درهم پول، و كنيز و غلامى و ديگر كشتن على بن ابى طالب(ع)! ابن ملجم گفت : 📋《لَكِ جَمِيعُ مَا سَأَلْتِ وَ أَمَّا قَتْلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)! فَأَنَّى لِي بِذَلِكِ؟! فَقَالَتْ : تَلْتَمِسُ غِرَّتَهُ! فَإِنْ أَنْتَ قَتَلْتَهُ شَفَيْتَ نَفْسِي وَ هَنَأَكَ الْعَيْشُ مَعِي وَ إِنْ قُتِلْتَ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا》 ♦️به جز كشتن على بن ابى طالب(ع) آنچه خواهى مهيا می كنم، و اما كشتن على بن ابى طالب(ع) را چگونه انجام دهم؟ قطام گفت : او را غافلگير كن! اگر او را کشتی، دل مرا شفا داده ای و به وصل می رسی و آن گاه با من زندگی خواهی کرد و اگر در این راه کشته شوی، در آخرت خیری نصیبت می شود که از دنیا بهتر است. ابن ملجم گفت : 📋《أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَقْدَمَنِي هَذَا الْمِصْرَ وَ قَدْ كُنْتُ هَارِباً مِنْهُ لَا آمَنُ مَعَ أَهْلِهِ إِلَّا مَا سَأَلْتِنِي مِنْ قَتْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)! فَلَكِ مَا سَأَلْتِ قَالَتْ فَأَنَا طَالِبَةٌ لَكَ بَعْضَ مَنْ يُسَاعِدُكَ عَلَى ذَلِكَ وَ يُقَوِّيكَ! ثُمَّ بَعَثَتْ إِلَى وَرْدَانَ بْنِ مُجَالِدٍ مِنْ تَيْمِ الرِّبَابِ فَخَبَّرَتْهُ الْخَبَرَ وَ سَأَلَتْهُ مَعُونَةَ ابْنِ مُلْجَمٍ》 ♦️به خدا سوگند هر آينه من به اين شهر نيامده‏ ام، و به اين حالت پنهانى و اختفاء و كناره‏ گيرى از مردم به سر نبردم، جز براى انجام همين خواسته تو و آن كشتن على بن ابى طالب(ع) است! پس بدان كه آنچه خواهى انجام می دهم!(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ✅شیخ مفید می نویسد : ابن ملجم در کوفه بود تا اینکه؛ 📋《ذَاتَ يَوْمٍ مِنْ تَيْمِ الرِّبَابِ فَصَادَف
. ✅قطام وقتی فهمید که ابن ملجم قصد ترور امام علی(ع) را در خاطر خود می پروراند به او گفت : پس اكنون كه چنين تصميمى گرفته‏ ای، من نيز در اين راه تو را يارى خواهم كرد، و كسانى را براى كمك دادن به تو فراهم مي كنم. قطام از اين رو، او را به نزد وردان بن مجالد كه يكى از مردان قبيله تيم رباب و از زمره خوارج و دشمنان على(ع) بود، فرستاد و جريان را به او گفت و از او درخواست كمك با ابن ملجم را نمود، وردان نيز روى دشمنى با على(ع) پذيرفت. ابن ملجم نيز بعد از موافقت وردان، سراغ مردى از قبيله أشجع كه نامش شبيب بن بجرة و با خوارج هم عقيده بود، رفت و او را نیز با خود همراه ساخت. ابن ملجم نقشه ترور امام علی(ع) را این گونه کشیده بود که؛ او به شبیب گفت : 📋《نَكْمُنُ لَهُ فِي الْمَسْجِدِ الْأَعْظَمِ فَإِذَا خَرَجَ لِصَلَاةِ الْفَجْرِ فَتَكْنَا بِهِ وَ إِنْ نَحْنُ قَتَلْنَاهُ شَفَيْنَا أَنْفُسَنَا وَ أَدْرَكْنَا ثَأْرَنَا》 ♦️در مسجد بزرگ کوفه کمین می کنیم. هنگامی که علی(ع) برای نماز صبح بیرون آمد، به او یورش می بریم و او را می کشیم و اگر بتوانیم این کار را عملی سازیم، خود را شفا داده ایم و انتقام خون های ریخته شده خود را گرفته ایم. ابن ملجم به همراه شبیب نزد قطام که در مسجد اعتكاف كرده بود و خيمه‏ اى براى خويش در آنجا زده بود، آمدند. آنها گفتند : ما هر دو تن براى كشتن اين مرد رأى خود را يكى كرده و تصميم خود را گرفته ايم! قطام به آنها گفت : هر گاه خواستيد اين كار را بكنيد در همين جا نزد من آئيد، تا من هم بتوانم شما را در این امر يارى دهم.(۱) به هر حال، آن دو از نزد قطام رفتند و پس از گذشتن روزى چند، نزد او آمدند و آن مرد ديگرى را هم كه همان وردان بن مجالد بود با خود آوردند. اين اتفاق در شب چهارشنبه روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى بود. پس قطام چند تكه پارچه حرير طلبيد و با آنها سينه‏ هاى آنها را محكم بست، و آنها شمشيرها را به كمر بسته، به راه افتادند، و آمدند برابر درى كه أميرالمؤمنين(ع) از آن در براى نماز به مسجد مى‏ آمد، به انتظار نشستند. پيش از اين جريان، اشعث بن قيس كندى را كه در ابتداى كار از ياران على(ع) بود و در پايان كار در زمره خوارج درآمد، نيز از انديشه خويش كه كشتن على(ع) بود، آگاه ساخته بودند، او هم همراهى كردن آنها را پذيرفت و روى همين توطئه، اشعث بن قيس نيز در آن شب به آنها پيوست و به انتظار نشست.(۲) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۹ . 5⃣کینه قطام از حتی به قیمت کابین خون!👇 ✅در تاریخ آمده است که؛ هنگام قطعی شدن تصمیم ابن ملجم لعین مبنی بر قتل امام علی(ع)، او در روزهای باقی مانده، شمشیرش را اصلاح می کرد و صیقل می داد و عیوبش را برطرف می ساخت. روزی آن را نزد قطام برد و قطام آن را گرفت و گفت : 📋《إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُعْمِلَ فِيهِ سَمّاً! فَإِذَا كَانَ مَسْمُوماً فَإِنْ لَمْ تَعْمَلِ الضَّرْبَةُ عَمِلَ السَّم‏ُ》 ♦️من می خواهم این شمشیر را با سمّی خالص که نزد خود دارم، مسموم سازم. چون می خواهم اگر ضربه ی تو در حق او کاری هم نبود، لااقل سمّ او اثر بگذارد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۷۴ .
. ✅امام علی(ع) در روزهای پایانی عمر شریفشان؛ 📋《كَانَ يُفْطِرُ فِي هَذَا الشَّهْرِ لَيْلَةً عِنْدَ الْحَسَنِ وَ لَيْلَةً عِنْدَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ لَيْلَةً عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ زَوْجِ زَيْنَبَ(س) بِنْتِهِ لِأَجْلِهَا لَا يَزِيدُ عَلَى ثَلَاثِ لُقَمٍ》 ♦️در شبهای ماه رمضان، شبى را نزد امام حسن(ع) و شبى را نزد امام حسین(ع) و شبى هم خانه عبدالله بن جعفر، شوهر حضرت زینب(س) مى‌گذراند و در آن شبها، بیش از سه لقمه غذا نمى‌خورد. وقتی دلیل این کار را از ایشان پرسیدند، می فرمود : 📋《يَأْتِينِي أَمْرُ اللَّهِ وَ أَنَا خَمِيصٌ إِنَّمَا هِيَ لَيْلَةٌ أَوْ لَيْلَتَانِ》 ♦️دوست دارم با شکم گرسنه به دیدار معبودم بشتام و این در حالی بود یک یا دو شب به عمر شریفشان باقی مانده بود.(۱) در آن شبی که امام علی(ع) ضربت بر سر مبارکشان خورد، میهمان دخترشان حضرت ام کلثوم(س) بودند. در روایتی نقل شده است که؛ 📋《لَمَّا كَانَتْ لَيْلَةُ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ قَدَّمَتْ إِلَيْهِ عِنْدَ إِفْطَارِهِ طَبَقاً فِيهِ قُرْصَانِ مِنْ خُبْزِ الشَّعِيرِ وَ قَصْعَةٌ فِيهَا لَبَنٌ وَ مِلْحٌ جَرِيشٌ‏ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ أَقْبَلَ عَلَى فَطُورِهِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ وَ تَأَمَّلَهُ حَرَّكَ رَأْسَهُ وَ بَكَى بُكَاءً شَدِيداً عَالِيَاً》 ♦️وقتی روز نوزدهم ماه مبارک رمضان امام علی(ع) میهمان دخترش ام کلثوم(س) بود، ام کلثوم(س) هنگام افطار پدرش، طبقی را که درون آن دو قرص نان جو و کاسه ای شیر و قدری نمک کوبیده بود، در مقابل امام(ع) گذاشت. وقتی امام علی(ع) از نمازش فارغ شد و برای افطار پیش آمد، چشم مبارک به طعام درون طبق افتاد، سرش را تکان داد و سپس بلند بلند به شدت گریست. سپس فرمود : 📋《يَا بُنَيَّةِ! مَا ظَنَنْتُ أَنَّ بِنْتاً تَسُوءُ أَبَاهَا كَمَا قَدْ أَسَأْتِ أَنْتِ إِلَيَّ!! قَالَتْ : وَ مَا ذَا يَا أَبَاهْ؟ قَالَ : يَا بُنَيَّةِ! أَ تُقَدِّمِينَ إِلَى أَبِيكِ إِدَامَيْنِ فِي فَرْدِ طَبَقٍ وَاحِدٍ؟!! أَ تُرِيدِينَ أَنْ يَطُولَ وُقُوفِي غَداً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟!! أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَتْبَعَ أَخِي وَ ابْنَ عَمِّي رَسُولَ اللَّه(ص) مَا قُدِّمَ إِلَيْهِ إِدَامَانِ فِي طَبَقٍ وَاحِدٍ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ اللهُ》 ♦️دخترم! گمان نکنم که دختری، بدی و سوئی را برای پدرش بخواهد، همانگونه که تو برای پدرت بدی و سوء خواسته ای!! ام کلثوم پرسید : منظورتان چیست پدر؟!! امام(ع) فرمود : دخترم! آیا دو خورش در یک طبق برای پدرت آورده ای؟ آیا می‏ خواهی فردای قیامت ایستادن من در برابر خدا [برای حساب] به درازا بکشد؟ من می‏ خواهم از برادرم و پسر عمویم پیامبر خدا(ص) پیروی کنم که هرگز دو نان خورش در یک ظرف در برابر او نگذاردند، و چنین بود تا اینکه از دنیا رفت.(۲) 📚منابع : ۱)روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، ص۱۳۵ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۷۶ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #شب_نوزدهم_رمضان ✅امام علی(ع) در روزهای پایانی عمر شریفشان؛ 📋《كَانَ يُفْطِرُ فِي هَذَا الشَّهْرِ
‌. ✅در روایتی نقل شده است که؛ 📋《سَهِرَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي قُتِلَ‏ فِي صَبِيحَتِهَا وَ لَمْ يَخْرُجْ إِلَى الْمَسْجِدِ لِصَلَاةِ اللَّيْلِ عَلَى عَادَتِهِ》 ♦️اميرالمؤمنين(ع) در شبى كه درصبح آن شب ضربت خورد، براى نماز شب به مسجد نيامد و در تمام آن شب بيدار بود و به عبادت حق تعالى مشغول بود. ام کلثوم به ایشان عرضه داشتند : 📋《مَا هَذَا الَّذِي قَدْ أَسْهَرَكَ؟》 ♦️علت بيدارى و اضطراب تو در اين شب چيست؟ امام(ع) فرمود : 📋《إِنِّي مَقْتُولٌ لَوْ قَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَتَاهُ ابْنُ النَّبَّاحِ فَآذَنَهُ‏ بِالصَّلَاةِ فَمَشَى غَيْرَ بَعِيدٍ ثُمَّ رَجَعَ!》 ♦️در صبح اين شب شهيد خواهم شد، پس در اين هنگام ابن نباح، مؤذّن حضرت(ع) آمد و نداى نماز در داد و رفت و هنوز دور نشده بود که برگشت. در این هنگام؛ ام کلثوم عرضه داشت : 📋《مُرْ جَعْدَةَ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ》 ♦️امر کن امشب جعدة بن هبیرة (خواهر زاده امام) با مردم نماز گزارد! امام(ع) فرمود : 📋《نَعَمْ! مُرُوا جَعْدَةَ فَلْيُصَلِ‏ ثُمَّ قَالَ : لَا مَفَرَّ مِنَ الْأَجَلِ فَخَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ》 ♦️آری! بگویید نماز را با جعده اقامه کنید و سپس منصرف شد و فرمود : نه لازم نیست و از قضاى الهى نمى‏ توان گريخت. پس، از خانه به سوی مسجد روانه شد.(۱) در روایتی آمده است که امام علی(ع) خطاب به دخترشان ام کلثوم(س) فرمودند : 📋《يَا بُنَيَّةِ! إِنَّنِي أَرَانِي قَلَّ مَا أَصْحَبُكُمْ!》 ♦️اى دخترم! اندك زمانى من بعد از اين با شما خواهم بود. ام کلثوم(س) پرسید : ای پدر! مگر چه شده است؟ امام(ع) پاسخ داد : 📋《إِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِي مَنَامِي وَ هُوَ يَمْسَحُ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِي وَ يَقُولُ : يَا عَلِيُّ(ع)! لَا عَلَيْكَ قَضَيْتَ مَا عَلَيْكَ!》 ♦️امشب حضرت رسول(ص) را در خواب ديدم كه به دست مبارك خود غبار از روى من پاك مى ‏كرد و می فرمود : يا على! بر تو باكى نيست آنچه بر تو بود به جاى آوردى! در این هنگام، ام کلثوم(س) فریاد بر آورد و امام(ع) به او فرمود : 📋《يَا بُنَيَّةِ! لَا تَفْعَلِينَ فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يُشِيرُ إِلَيَّ بِكَفِّهِ وَ يَقُولُ : يَا عَلِيُّ! إِلَيْنَا فَإِنَّ مَا عِنْدَنَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ》 ♦️اى دخترم! گريه مكن، در اين وقت حضرت رسول(ص) را مى‏ بينم و به دست خود، به سوی من اشاره مى ‏كند و می فرماید : يا على(ع)! زود بيا به نزد ما كه آنچه نزد ماست از براى تو بهتر است‏.(۲) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۶ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۱۱
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #شب_نوزدهم_رمضان ✅امام علی(ع) در روزهای پایانی عمر شریفشان؛ 📋《كَانَ يُفْطِرُ فِي هَذَا الشَّهْرِ
. ✅در روایتی آمده است که؛ 📋《أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) سَهِرَ تِلْكَ اللَّيْلَةَ فَأَكْثَرَ الْخُرُوجَ وَ النَّظَرَ فِي السَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ : وَ اللَّهِ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ وَ إِنَّهَا اللَّيْلَةُ الَّتِي‏ وُعِدْتُ‏ بِهَا ثُمَّ يُعَاوِدُ مَضْجَعَهُ》 ♦️امام علی(ع) در تمام آن شب بيرون مى ‏آمد به اطراف آسمان نظر مى ‏كرد و مى‏ فرمود : هرگز دروغ نگفته‏ ام و دروغ از رسول خدا(ص) نشنيده‏ ام. اين همان شبى است كه مرا وعده شهادت داده است. سپس درد و دلهایش را از نو گرفت و گریست. 📋《فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ، خَرَجَ [تَعَلَّقَت حَدِيدَةُ عَلَى البَابِ فِي مِئزَرِهِ] وَ شَدَّ إِزَارَهُ‏ وَ خَرَجَ وَ هُوَ يَقُولُ‏ : اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ لِلْمَوْتِ‏، فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيكَ‏، وَ لَا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ‏، إِذَا حَلَّ بِوَادِيكَ‏》 ♦️وقتی صبح شد،از خانه بیرون آمد و قطعه آهنی که بر روی در بود، به پیراهنش گیر کرد و حضرت(ع) کمرش را محکم بست و شعرى خواند كه مضمونش اين بود : كمر خود را براى مرگ محكم ببند كه مرگ البتّه به تو خواهد رسيد، و جزع مكن از مرگ چون به وادى تو درآيد. 📋《فَلَمَّا خَرَجَ إِلَى صَحْنِ الدَّارِ اسْتَقْبَلَتْهُ‏ الْإِوَزُّ فَصِحْنَ فِي وَجْهِهِ فَجَعَلُوا يَطْرُدُونَهُنَّ فَقَالَ : دَعُوهُنَّ فَإِنَّهُنَّ نَوَائِحُ ثُمَّ خَرَجَ فَأُصِيبَ》 ♦️مولا(ع) وقتی به صحن خانه آمد، چند مرغابى در آن خانه بودند که راه را بر آن حضرت(ع) گرفتند و سر و صدا مى ‏كردند. وقتی یاران خواستند كه مرغابی ها را دور كنند، على(ع) فرمود : آنها را به حال خود واگذاريد كه ايشان فريادكنندگان بر من هستند و بعد از ايشان بر من نوحه ‏كنندگان نوحه خواهند كرد. سپس از خانه ام کلثوم(س) خارج شد تا اینکه به مسجد رسید.(۱) 📚منبع : ۱)اثبات الهداه شیخ حر عاملی، ج۳، ص۵۰۷ .
. ✅سرانجام، بعد از اذان صبح، امیرالمؤمنین(ع) وارد مسجد شد و صدای نازنین ایشان به «یَا أیُّهَا النَّاسُ! الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ» بلند شد. امام(ع) خود اذان گفت و مشغول نماز جماعت صبح شد و هنگامی که در رکعت اوّل سر از سجده برداشت، بلافاصله ابن ملجم حمله کرد و شمشیر او فرق مبارک آن حضرت(ع) را شکافت و محاسن شریفش، به خون فرق مبارکش خضاب شد، در حالی که ابن ملجم در حین حمله می گفت : 📋《اِنِ الحُكْمُ اِلاّ للهِ لَا لَكَ وَ لَا لاِصْحَابِكَ》 ♦️همانا حکم فقط از آن خداست نه تو و نه اصحابت!(۱) در این هنگام صدای مولا(ع) بلند شد : 📋《بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ الله(ص)! فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبَةِ!》 ♦️به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا(ص) شهید شدم! قسم به پروردگار کعبه، رستگار شدم.(۲) 📋《فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فَوَقَعَ عَلَى رُكْبَتَيْهِ》 ♦️پس ابن ملجم با شمشیر بر سر مبارک امام علی(ع) فرود آورد و امام علی(ع) با زانوان خود، بر زمین افتاد.(۳) در این هنگام، صدای جبرئیل بلند شد : 📋《تَهَدَّمَتْ وَ اللهِ اَرکَانُ الهُدَی وَ انطَمَسَت وَ اللهِ نُجُومُ السَّمَاءِ اَعلَامُ التُّقَی وَ انفَصَمَت وَ اللهِ العُروَةُ الوُثقَی، قُتِلَ ابنُ عَمَّ مُحَمَّدِ المُصطَفی(ص)، قُتِلَ الوَصِیُّ المُجتَبُی(ع)، قُتِلَ عَلِیٌ المُرتَضَی(ع)، قَتَلَهُ اَشقَی الاَشقِیَاءِ》 ♦️به خدا سوگند که پایه ها و ستون های هدایت شکست، و ستارگان آسمان و پرچم های تقوی محو و تاریک گشت، و دستاویز محکم إلهی پاره شد. پسر عموی محمد مصطفی(ص) کشته شد، وصی اختیار شده کشته شد، علی مرتضی(ع) کشته شد، سوگند بخدا که آقا و سالار اوصیای پیامبران کشته شد؛ او را شقی ترین اشقیاء کشت.(۴) در این هنگام، شبیب نیز خواست ضربتی بزند که ضربه او خطا رفت و شمشیرش به سقف مسجد اصابت کرد و آنگاه هر دو یعنی ابن ملجم و شبیب گریختند. اما ابن ملجم بلافاصله توسط افراد حاضر در مسجد دستگیر شد، ولی وَردان و شبیب در لا به لای جمعیت خود را مخفی کردند و گریختند. و در نقلی، شبیب به خانه اش گریخت و پسر عمویش به او مشکوک شد و هنگامی که فهمید او در قتل امام علی(ع) نقش داشته است، او را کُشت.(۵) در این هنگام، مردم اطراف امیرالمومنین(ع) را در محراب مسجد احاطه کردند، در حالی که حضرت(ع) از شدت درد خاک محراب را در مشت خود می فشرد و آیاتی را تلاوت می نمود. سپس مردم برای کمک آمدند و با عبای حضرت(ع) فرق شکافته ی ایشان را بستند و امام علی(ع) را از محراب به میان مسجد آوردند. در این هنگام، نماز جماعت صبح به امامت امام حسن مجتبی(ع) اقامه شد و امام(ع) به خاطر شدت ضعف و مسمومیّت، نماز را با اشاره خواند. امام علی(ع) بعد از اقامه نماز از هوش رفت و امام حسن(ع) سر پدر را به دامان گرفت و گریست و اهل مسجد هم گریستند‌.(۶) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۳۰ ۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۹، ص۲۰۷ ۳)اعلام الوری باعلام الهدی طبرسی، ج۱، ص۳۰۹ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۸۲ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۰ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۹۰ .
. ✅مرحوم «ابوالحسن احمد بن عبدالله بکری» فقیه و از نویسندگان قرن پنجم هجری روایت می‌کند : «وَ نَادَى جِبرَئِيلُ(ع) بَينَ السَّمَاءِ وَ الاَرضِ بِصَوتِِ يَسمَعُهُ كُلُّ مُستَيقِظِِ : تَهَدَّمَتْ وَاللهِ اَرکَانُ الهُدَی وَ انطَمَسَتْ وَ اَللَّهِ نُجُومُ اَلسَّمَاءِ وَ أَعْلاَمُ اَلتُّقَى وَ اِنْفَصَمَتْ وَاَللَّهِ اَلْعُرْوَةُ اَلْوُثْقَى قُتِلَ اِبْنُ عَمِّ مُحَمَّدِ المُصطَفَی(ص)، قُتِلَ الوَصِیُّ المُجتَبُی(ع)، قُتِلَ عَلِیٌ المُرتَضَی(ع)، قَتَلَهُ اَشقَی الاَشقِیَاءِ» ♦️جبرئیل(ع) در هنگام ضربت خوردن در میان زمین و آسمان فریادی کرد که هر شخص بیداری شنید و فرمود : «به خدا سوگند ستون‌های هدایت در هم شکست و نشانه‌های تقوا محو شد و ریسمان محکمی که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید و پسر عموی مصطفی(صلی الله علیه و آله) کشته شد؛ علی مرتضی(ع) به شهادت رسید و بدبخت‌ ترین اشقیاء وصی برگزیده و سرور اوصیاء را شهید کرد.» 📚منبع : مقتل امیرالمومنین(ع)، ابوالحسن بکری، نسخه خطی https://bit.ly/3dJfClS بحار الانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۸۲، چاپ دار احیاء التراث العربی https://bit.ly/2Wt0ALf .
. خوش بحال کسی که این شبا پا به پای امام زمان ، برای فرق منشق شده ی امیرالمؤمنین اشک بریره... خوش بحال کسی که مثل امام زمانش، با ناله های امیرالمؤمنین، ناله بزنه و آه بکشه.و گریه کنه. 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا امینَ اللهِ فی اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبادِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ(ع)》🔶🔸 ✅طبق نقل تاریخ، امام علی(ع) در دو جا با صورت مبارک بر زمین افتاده اند. اما بسی جای تعجب است، که این دو جا در میدان جنگ و نبرد نبوده است. چون امام علی(ع) در بخشی از نامه ای که به عثمان بن حُنیف، حاکم بصره نوشته بود، فرمود : 📋《وَاللهِ لَو تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی لَمَّا وَلَّیتُ عَنْهَا!》 ♦️به خدا سوگند! اگر تمام عرب به قصد قتال من، پشت در پشت هم درآیند و مقابل من قرار بگیرند، و علیه من شمشیر بکشند، هرگز به آنها پشت نمی کنم و از مقابلشان نمی گریزم.(۱) امام علی(ع) با این یک جمله، معرفی شد! اما باید این دو جائی که حضرت(ع) در آن با صورت به زمین افتاده است، باید حادثه سنگینی باشد که حضرت(ع) را مجبور به افتادن به این حالت کرده است. 1⃣جایی که ابن ملجم لعین در صبح روز نوزدهم سال ۴۰ هجری، در حین نماز، به امام علی(ع) حمله ور شد، و با شمشیر سمّی، ضربتی سنگین بر فرق مبارک حضرت(ع) زد، که تاریخ می نویسد : 📋《فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ》 ♦️پس ابن ملجم با شمشیر بر فرق سر مبارک امام علی(ع) فرود آورد.(۲) 📋《ثُمَّ أَخَذَتِ الضَّرْبَةُ إِلَى مَفْرَقِ رَأْسِهِ إِلَى مَوْضِعِ السُّجُودِ، فَلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ(ع) بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِه‏》 ♦️پس ضربه ی شمشیر آن لعین، سر مبارک امام علی(ع) را تا سجده گاهِ آن حضرت(ع) شکافت. پس در این هنگام، امام(ع) اثر ضربه ای را که عادتاً قابل تحمل نبود، احساس کرد. اندکی صبر کرد و به همان اکتفاء نمود و ناگهان با صورت بر زمین افتاد.(۳) 2⃣اونجایی است که اسماء بعد از اینکه متوجه شد حضرت فاطمه(س) از دنیا رفته است، بلافاصله حسنین(ع) را به دنبال پدرشان به مسجد فرستاد و گفت : 📋《يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! انْطَلِقَا إِلَى أَبِيكُمَا عَلِيٍّ(ع) فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّكُمَا!》 ♦️ای فرزندان پیامبر اکرم(ص) نزد پدرتان بروید و او را از رحلت مادرتان، آگاه سازید. در این هنگام، حسنین(ع) سراسیمه وارد مسجد شدند و امام علی(ع) وقتی حالت پریشانی آنان را دید و از آنان پرسید : 📋《مَا الخَبَرُ؟》 ♦️چه اتفاقی افتاده است؟ آنان گفتند : 📋《قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ(س)!》 ♦️مادرمان فاطمه(ع) از دنیا رفته است وقتی امام علی(ع) این سخن آنان را شنید، در این هنگام ؛ 📋《فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ》 ♦️علی(ع) با صورت بر زمین افتاد.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : داغ تو بُرد تاب پدر را وگر نه صد لشگر حریف فاتح خیبر نمی شود! 👤احمدی 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۵۱۴ ۲)اعلام الوری طبرسی، ج۱، ص۳۰۹ ۳)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۵۹ ۴)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۵۰۰ 📚 .