eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
755 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
👆علیه السلام ناگزیر بود از آن جا عبور کند و مردی از پیروان عمَربن‌الخطاب در سر راه او خانه داشت و هرگاه چشمش به وی می‌افتاد، مرد شیعه را مسخره می‌کرد و حتی یک بار به مولی‌علی هم جسارت کرد. مرد شیعی بسیار غمگین شد و وقتی به زیارت رفت، خیلی بی‌تابی و ناله کرده و به امام‌علی - علیه‌السلام - عرض کرد: « شما می‌دانید آن عمَری چه می‌کند؛ پس چرا کاری نمی‌کنید؟! » همان شب مولی را در خواب دید و همان شکایت را دوباره به ایشان عرض کرد و امام‌علی به او فرمود: « او حقی بر ما دارد که هر چه بکند، نمی‌توانیم در دنیا او را مجازات کنیم. » مرد شیعی عرض کرد: « لابد به خاطر آن جسارتهایش به من بر شما حق پیدا کرده است‌! » اما حضرت علی علیه‌السلام فرمود: « روزی او در محل تلاقی فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگریست و ناگهان به یاد جریان عاشورا افتاد و با خود گفت: "عمربن‌سعد کار خوبی نکرد که حسین و یارانش را تشنه کشت؛ خوب بود به آنان از این آب می‌داد و سپس همه را می‌کشت" و غمگین شد و قطره اشکی برای شهیدان کربلا ریخت و به این سبب بر ما حقی یافته که نمی‌توانیم او را مجازات کنیم. » هنگام بازگشت، مرد شیعی باز با آن عمَری گمراه برخورد کرد و عمَری با تمسخر به او گفت: « آقا را دیدی؟ پیام مرا رساندی؟! » مرد شیعی گفت: « بله؛ رساندم و پیامی دارم. » عمَری پوزخندی زد و گفت: « بگو چیست. » مرد شیعی هم داستان شکایت خود در بیداری و خواب و پاسخ امیرالمومنین را برای او بازگو کرد. مرد عمَری به محض شنیدن آن، سرش را به زیر افکند و کمی فکر کرد و گفت: « خدایا! در آن زمان هیچ کس آن‌جا نبود و من هم این اتفاق را به هیچ کس نگفته بودم؛ علی‌بن‌ابی‌طالب از کجا دید و فهمید؟! » و بی‌فاصله گفت: « أشهد أن علیاً أمیرالمؤمنین ولی‌الله و وصیُ رسول‌الله » و او هم شیعه شد.  (برگی‌ازدفترآفتاب،ص۲۰۲و۲۰۳)    💧۶. گروهی از بازرگانان بت‌پرستِ هند به سیدالشهداء معتقد و علاقه‌مندند و برای برکت اموالشان، مقداری از سود خود را - یا مستقیم یا به واسطه‌ی شیعیان - در راه امام‌حسین و عزاداری برای ایشان خرج می‌کنند. و رسم یکی از همان بازرگانان کافر، این بود که خودش نیز همراه سینه‌زنان به راه می‌افتاد و سینه می‌زد. هنگامی که مُرد، به رسم خودشان بدنش را سوزاندند و همه‌ی بدنش خاکستر شد جز دست و بخشی از سینه‌اش! بستگانش آن دو قطعه را به گورستان شیعیان آورده و به شیعیان داده و گفتند: "این دو قطعه برای امام‌حسینِ شماست." (داستان‌های شگفت،ص۷۱) ☘ حافظ سرود: « به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را » و ما می‌گوئیم: « به خال هندویش بخشیم هر دو عالم را. » 💧۷. داستان نپختن گوشت حیواناتی که مردم از قصابهای کربلا می‌خرند و همراه خود به حرم می‌بَرَند و آن گوشتها دیگر نمی‌پزد نیز، افسانه نیست و از زبان راستگویان نقل می‌شود. (نگ:طوبای‌کربلا،ص۳۰تا۳۳ورمزورازکربلا،ص۱۵۶) و هر کس باور ندارد، می‌تواند خودش بیازماید. 🌸 باری؛ داستان‌هائی از این‌دست، بسیار زیاد است و "من از مفصل این قصه مجملی گفتم / تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل"  و گویا با این‌که بنا نیست خبری از برزخ برای ما بیاید اما به هر شکلی می‌خواهند این را به ما بفهمانند که راه چیست و امور به دست چه کس و چه کسانی‌ست: "بخشودگی اهل‌گنه در صف محشر /  وابسته به یک چرخش چشمان حسین است" 💧اگر اینها را آن‌چنان که باید بدانیم، آن‌گاه تعجب ندارد که چرا با این‌که از سر و روی ایرانمان گناه می‌ریزد و با این گناهان سزاوار اینیم که سنگ و آتش از آسمان به سرمان ببارد اما امام‌مهدی - عجل‌الله‌فرجه - در تشرف شخصی که از ایشان می‌پرسد: « آیا از مردم ایران راضی هستید؟ »، می‌فرمایند: « بله؛ راضی‌ام؛ به خاطر عاشورا که با همه‌ی وجودشان به میدان می‌آیند، راضی‌ام » (آماده‌باشِ یاران امام‌زمان،ص۱۶۴)  💧و آن‌گاه شگفت‌زده نخواهیم شد اگر بخوانیم که علامه‌طباطبائی می‌فرمود: « کاش بنده یک مرثیه‌خوان حضرت سیدالشهداء بودم! همه‌ی سالهائی که سرگرم درس و بحث بودم با یک مرثیه‌خوانی برای امام‌حسین برابری نمی‌کند » (زمهرافروخته،ص۱۱۵) 💧و تعجب نخواهیم کرد اگر بدانیم حضرت آیةالله بهجت - دام‌ظله - خودشان زودتر از دیگران در محفل روضه‌ی خود حاضر می‌شوند و گوئی به مجلس حضرت سیدالشهداء بیشتر از درسشان اهمیت می‌دهند. 👇
👆💧و از آیه‌الله بهاءالدینی شگفت‌زده نخواهیم شد که به آن شخص که در اوج گرمیِ عزاداری بر امام‌حسین ناگهان برخاست و اذان ظهر گفت و عزاداری را از هم پاشید، فرمود: "نباید به دستگاه امام‌حسین بی‌حرمتی شود." یعنی از اول باید به گونه‌ای وقت را تنظیم می‌کردند که به صورت طبیعی هنگام زوال، عزاداری پایان می‌گرفت و نماز آغاز می‌شد اما حالا که متوجه این نکته نبودند، نباید عزاداری بر امام‌حسین را به شکل نامحترمانه‌ای رها می‌کردند. 💧و دریغ است در این‌جا یادی از مرحوم کربلائی‌احمد تهرانی نکنیم؛ او یکی از جوانان سرخوش و دعوائی « اما پاک‌نهادِ » تهران بود که از همان نوجوانی در تور ارباب - علیه‌السلام - گیر کرد و همان امام‌حسین او را چنان رام و نرم و از مردانِ‌خدا نمود که رشک دیگران شد. خدا رحمتش کناد! روزی به زیارتش رفته بودم؛ از بنده پرسید: « نامت چیست؟ » گفتم: علی؛ فرمود: « اما من حسینی‌ام. » و بعدها خواندم که آیة‌الله بهاءالدینی فرموده بود : «  کل‌احمد آزادشده و معجزه‌ی امام‌حسین است؛ نور سیدالشهداء را در ایشان می‌بینم. او ملای بی‌عمامه است. » (رندعالم‌سوز،ص۲۳۷و۲۳۸)   آن مرد خدائی، پس از عمری زندگی حسینی، ظرافت‌هائی را از ساحت سرور پاک‌باختگان - علیه‌السلام - کشف کرده بود که چند جمله از آنها را حسن ختام این گفتار قرار می‌دهیم: 💧۱. تنها و تنها سیدالشهداء است که در بازار عالم جنس بنجل را می‌خرد. تنها اوست که مشتری جنس‌های بادکرده‌ای مانند ماست. هر کس با هر کارنامه‌ی خرابی باشد، به محض آن‌که اراده‌ی ورود به کشتی او را بکند، خود حضرت حسین - علیه‌السلام - به استقبالش می‌آید. امام حسین با آشغالها هم معامله می‌کند به شرط این که اهل معامله باشند و بی‌تردید سفره‌ی حضرت حسین‌بن‌علی - علیهماالسلام - بزرگترین سفره‌ی لقاءالله است. (همان،ص۱۲۲و۱۲۳)  💧۲. امام‌حسین آن قدر عزادارانش را دوست دارد که اگر به یک نفر از آنان در مجلس حسینی نگاه تحقیرآمیزی شود، آن حضرت با دست خود آن توهین‌کننده را گوش‌مالی می‌دهند زیرا صاحب مجلس اوست و کسی حق جسارت ندارد. امام‌حسین در خواب به من فرمودند: « هیچ جماعتی را بهتر از دوستان خودم سراغ ندارم. » (همان،ص۱۲۶)  💧۳. آثار برخی از گناهان ابدی ست و تا قیام قیامت در نامه‌ی اعمال انسان باقی می‌ماند اما گریه بر سیدالشهداء - علیه‌السلام - مانند تیزاب می‌ماند و لکه‌های آن گناهانی را که با هیچ استغفاری پاک نمی‌شود، شستشو داده و از بین می‌برد. (همان،ص۱۳۳) علی ح. تهرانی قم - ۱۳۸۵
. 🎥قسمت اول 🎬این داستان:مانند پیامبر جمعیت آن قدر ساکت شده بود که می‌شد صدای قلبشان را شنید.قلب ها تند تند می زد.ته دل خیلی ها خالی شده بود.بعضی ها درگوشی با هم پچ پچ می‌کردند که محمد می‌‌خواهد با این دستور ما را به کشتن دهد. فرمان سنگینی بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده بود.خداوند مشرکان مکه را تهدید کرده بود که یا مسلمان شوند و یا از مکه بیرون بروند.یک نفر می‌بایست این خبر را برای مشرکان مکه ببرد.صحبت این بود که چه کسی این کار خطرناک را انجام دهد.بین چند نفر زمزمه شد که فلانی برای این کار مناسب است، چون او هنوز هم با مشرکان دوست است و در جنگ ها شمشیری نمی‌زند. قرار شد همین فرد برای رساندن پیام به مکه برود.هنوز از مدینه دور نشده بود که جبرئیل پیام دیگری آورد.این کار را یا باید خودت انجام دهی یا یک نفر از خودت.پیامبر فورا از علی علیه السلام خواستند تا سریع خود را به او برساند و پیام را خودش به اهل مکه برساند. حضرت علی علیه السلام سریعا خود را به قاصد رساند و سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به او فرمود.قاصد که انگار خیلی ترسیده بود،گفت:آیا درباره‌ی من چیزی نازل شده؟قاصد این را گفت و با ناراحتی به سمت مدینه برگشت. حضرت علی علیه السلام پس از چند روز خود را به مکه رساند و مردم را کنار خانه‌ی خدا جمع کرد.در نگاه مردم خشم موج می‌زد.بعضی ها دوست داشتند تا جرأت جنگیدن با این جوان را داشتند و او را تکه تکه می کردند.این کینه ها و عصبانیت ها نتوانست دلهره ای در دل امیرالمؤمنین علیه السلام ایجاد کند؛محکم و شمرده سخن می‌گفت و پیام خداوند را موبه مو برایشان می‌خواند. پس از چند روز امیرالمؤمنین علیه السلام راه مدینه را در پیش گرفت.پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ مشتاقانه انتظار برگشتن علی عله السلام را می‌کشید.رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این که علی علیه السلام را سالم می‌دید،خیلی خوشحال شد.خدا را شکر کرد و علی علیه السلام را در آغوش کشید. 🔷تهیه شده در:آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س)-باهمکاری بنیادفرهنگی صبح ظهور .
31.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥قسمت اول 🎬این داستان:مانند پیامبر 🔷تهیه شده در:آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س)-باهمکاری بنیادفرهنگی صبح ظهور
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه امام هادی(ع) در دیدار با یکی از شیعیان
. جایگاه عالمان در عصر غیبت امام زمان ✍ در رابطه با نقش و جایگاه علما و دانشمندان سخنان بسیار گفته شده و این نقش در عصر ما، یعنی عصر غیبت، از اهمیت بیشتری برخوردار است چراکه این عالمانِ دین هستند که راه را از بیراهه تشخیص داده و به مردم نشان می‌دهند. امام هادی علیه‌السلام در روایتی شیرین، این موضوع مهم را بیان فرموده است. 📖 امام هادی علیه‌السلام می‌فرمایند: «اگر در دوران غيبت قائم آل محمد دانشمندان نبودند كه مردم را به سوی او هدایت كنند و با حجت‌های الهی از دینش دفاع کنند، کسی در دین خدا پابرجا نمی‌ماند. و همه مُرتد می‌شدند. ولی آنان همانند ناخدای کشتی، سكانِ كشتی را نگاه می‌دارند و آنان نزد خدا، والاترين انسان‌ها هستند.» 📚 محجة البیضا، ج 1، ص 32، نشر جامعه مدرسين حوزه علميه قم 🌺 ولادت مبارک باد. ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ ‌
. شعر پندآمیزی که امام هادی(ع) برای متوکل خواند، چه بود؟ پرسش آیا متوکل عباسی، امام هادی(ع) را در کنار خود نشاند و حضرت شعر خواند و متوکل گریه کرد؟ آیا چنین چیزی سندیت دارد؟ پاسخ اجمالی در برخی منابع، نقل شده است که گزارشی به متوکل رسید مبنی بر این‌که نامه‌ها و اسلحه‌های زیادى از شیعیان قم نزد امام هادی(ع) وجود داشته و ایشان تصمیم به شورش علیه حکومت دارد، متوکل گروهی از نظامیان ترک خود را برای کسب اطلاع به خانه حضرت فرستاد و آنها شبانه به خانه حضرتشان یورش برده؛ همه‌جا را گشتند و چیزی نیافتند. آنان در میان اتاقی که درهایش بسته بود، امام هادی(ع) را در حالی دیدند که لباسی پشمین بر تن داشت و بر خاک و ریگ نشسته و با خدا مناجات نموده و قرآن را تلاوت می‌فرمود. نظامیان، امام دهم(ع) را با همین وضعیت پیش متوکل بردند، و گفتند در خانه‌‏اش چیزى نیافتیم. رو به قبله نشسته بود و قرآن می‌خواند. هنگامی که حضرت را می‌آوردند، متوکل در حال مشروب‌خواری بود و زمانی که امام را دید، هیبتش او را فرا گرفته و ایشان را مورد احترام قرار داده و در کنارش نشاند. سپس پیاله‌ای از شراب به ایشان تعارف کرد، اما امام فرمود که خون و گوشت من تا کنون هیچ‌گاه با شراب آمیخته نشده است، پس مرا از نوشیدن آن معاف کن! و متوکل نیز پیاله را پس کشید، اما گفت که شعری برایم بخوان! حضرت فرمود: شعر زیادی به خاطر ندارم!  متوکل گفت: چاره‏اى نیست! باید شعرى بخوانى! حضرت شروع به خواندن این اشعار در نزد متوکل کرد: باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم‏ غلب الرجال فلم تنفعهم القلل‏و استنزلوا بعد عز من معاقلهم‏ و اسکنوا حفرا یا بئسما نزلواناداهم صارخ من بعد دفنهم‏ این الاساور و التیجان و الحلل‏این الوجوه التى کانت منعمة من دونها تضرب الاستار و الکلل‏فافصح القبر عنهم حین ساءلهم‏ تلک الوجوه علیها الدود تقتتل‏قد طال ما اکلوا دهرا و قد شربوا و اصبحوا الیوم بعد الاکل قد أکلوا      بر روى قله‌‏هاى بلند کوه‌ها زندگى می‌کردند و نگهبانان قوى و نیرومند و خشن از آنها نگهبانی می‌کردند، ولى نتوانستند از مرگ آنان جلوگیری نمایند. پس از آن همه عزّت از جایگاه خود پایین آورده شدند و آنها را در گودال تنگ گور اسکان دادند، اما چه جاى بدى فرود آمدند؟ پس از دفن آنها شخصی فریاد زد: کجایند خاندان و تاج و تخت و مدال‌هاى شما؟ کجایند صورت‌هایى که در کمال نعمت به سر می‌بردند و پرده‌‏ها و زیورها بر ایشان آویخته می‌گردید؟ سپس گورستان با زبانى رسا در پاسخ گوید: کرم‌ها برای خوردن صورتشان در نبرد هستند! روزگاری دراز چه خوب می‌خوردند و می‌آشامیدند، اما امروز خودشان خوراک موجودات دیگر شدند! متوکل شروع به گریه کرد، به اندازه‌ای که ریش‌هایش از اشک چشمش تر شد؛ حاضران نیز به گریه افتادند. متوکل مبلغ چهار هزار دینار به امام تقدیم کرد و با احترام، ایشان را به منزلشان فرستاد.[1]     . [1]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 4، ص 11، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 15،بیروت، دار الفکر، 1407ق .
. علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹إنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة🔹 یاد تو آیینه و نام تو نور ذکر تو خیر است و کلام تو نور آینه در آینه مات توام محو مرور کلمات توام شعر بخوان ای نفس آسمان! «إِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة»، بخوان شعر بخوان معجزه نازل شود آتش جان متوکل شود لرزه‌ای افتد به دلش، پیکرش مستی دنیا بپرد از سرش شعر کم و محکم تو خواندنی‌ست شعر تو در ذهن زمان ماندنی‌ست ماه تمامی و کلام تو نور ذکر تو خیر است و سلام تو نور باز از آداب زیارت بگو باز هم از شأن امامت بگو سورۀ لبخند خدا جامعه‌ست جامع اوصاف شما جامعه‌ست باز دلم نور خدایی گرفت شور «وَ کُنتُم شُفَعائی» گرفت آینه در آینه مات توام محو مرور کلمات توام وقت زیارت شد و یوم الغدیر وصف غدیریه و ذکر امیر سیر کن آیات و روایات را وصف کن آن پاک‌ترین ذات را از جلواتی ازلی گفته‌ای از صد و ده وصف علی گفته‌ای در شب ظلمت‌زدگان ماه اوست «أَوَّلُ مَن آمَنَ بِالله» اوست هر چه بر اوضاع جهان بگذرد در دو جهان هر چه زمان بگذرد آنچه تغیر بپذیرد علی‌ست وآن‌که نمرده‌ست و نمیرد علی‌ست آینه در آینه مات توام محو مرور کلمات توام کاش به آیین تو شاعر شوم با نظر لطف تو زائر شوم باز دلم تشنۀ ایوان اوست باز هوای حرمش آرزوست 📝 و یک بار، باز هم از امام هادی نزد متوکل سعایت کردند که در منزل "سامراء" او اسلحه و نوشته ها و اشیای دیگری است که از شیعیان او در قم به او رسیده و از عزم شورش بر ضد دولت را دارد. متوکل گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاوردند، آن گاه امام را در اتاقی تنها دیدند که در به روی خود بسته و جامه پشمین بر تن دارد و بر زمینی مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند : در خانه اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن می خواند. متوکل چون امام را دید، عظمت و هیبت امام او را فرا گرفت و بی اختیار حضرت را احترام کرد و در کنار خود نشاند و جام شرابی را که در دست داشت، به آن حضرت تعارف کرد! امام سوگند یاد کرد و گفت: گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار! او دست برداشت و گفت: شعری بخوان! امام فرمود: من شعر، کم از بر دارم. گفت: باید بخوانی! امام اشعاری خواند که ترجمه آن چنین است: (زمام داران جانخوار و مقتدر) بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند در حالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند، ولی قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند. آنان پس از مدت ها عزت از جایگاههای امن به زیر کشیده شدند و در گودال ها (گورها) جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندی! پس از آن که به خاک سپرده شدند، فریادگری فریاد بر آورد: کجاست آن تخت ها و تاج ها و لباس های فاخر؟ کجاست آن چهره های در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده ها می آویختند (بارگاه و پرده و درباره داشتند)؟ گورها به جای آنان پاسخ دادند: اکنون کرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم می ستیزند! آنان مدت درازی در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولی امروز آنان که خورنده همه چیز بودند، خود خوراک حشرات و کرم های گور شده اند! چه خانه هایی ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ کند، ولی سرانجام پس از مدتی ، این خانه ها و خانواده ها را ترک گفته به خانه گور شتافتند! چه اموال و ذخائری انبار کردند، ولی همه آنها را ترک گفته رفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند! خانه ها و کاخ های آباد آنان به ویرانه ها تبدیل شد و ساکنان آنها به سوی گورهای تاریک تافتند! پس از دفن آنها شخصی فریاد زد: کجایند خاندان و تاج و تخت و مدال‌هاى شما؟ کجایند صورت‌هایى که در کمال نعمت به سر می‌بردند و پرده‌‏ها و زیورها بر ایشان آویخته می‌گردید؟ سپس گورستان با زبانى رسا در پاسخ گوید: کرم‌ها برای خوردن صورتشان در نبرد هستند! روزگاری دراز چه خوب می‌خوردند و می‌آشامیدند، اما امروز خودشان خوراک موجودات دیگر شدند! متوکل شروع به گریه کرد، به اندازه‌ای که ریش‌هایش از اشک چشمش تر شد؛ حاضران نیز به گریه افتادند. متوکل مبلغ چهار هزار دینار به امام تقدیم کرد و با احترام، ایشان را به منزلشان فرستاد. .................................................................. .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #داستان_غدیر #متن_داستان 🎥قسمت اول 🎬این داستان:مانند پیامبر جمعیت آن قدر ساکت شده بود که می‌شد صد
. 🎥قسمت دوم 🎬روز سيزدهم ذى الحجّه روز سيزدهم ذى الحجّه است، هنوز پيامبر در مكّه است، فردا كه فرا برسد، پيامبر به سوى مدينه حركت خواهد كرد. نگاه كن، على عليه‏ السلام به سوى پيامبر مى ‏آيد و با او سخن مى‏ گويد: ـ اى رسول خدا! من صدايى را شنيدم، گويا كسى با من سخن مى‏ گفت، امّا كسى را نديدم! ــ على جان! اين جبرئيل است كه به تو سلام كرده است. او آمده است تا وعده خدا را به انجام برساند. او تو را «امير مؤمنان» خطاب نموده است. اكنون پيامبر به ياران خود دستور مى‏ دهد تا نزد على عليه ‏السلام بروند و به او اين‏ گونه سلام كنند: «سلام بر تو اى امير مؤمنان». در اين ميان عُمر و ابوبكر زبان به اعتراض مى ‏گشايند و مى‏ گويند: «آيا اين دستور از طرف خداست؟». پيامبر در جواب آنان مى ‏گويد: «آرى، خدا به من اين دستور را داده است». ياران پيامبر به اين سخن پيامبر عمل مى‏ كنند و نزد على عليه‏ السلام مى‏ روند و به او اين‏ گونه سلام مى‏ كنند: «سلام بر تو اى اميرمؤمنان». آرى، همه مى‏ فهمند كه على عليه ‏السلام آقاى آنان است. اين سلام، مقدّمه ‏اى است براى برنامه ‏اى مهم ‏تر! 🔷تهیه شده در:آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س)-باهمکاری بنیادفرهنگی صبح ظهور .
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥قسمت دوم 🎬این داستان:روز سيزدهم ذى الحجّه 🔷تهیه شده در:آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س)-باهمکاری بنیادفرهنگی صبح ظهور
. دلائلی که یک مرثیه خوان، روضه ضعیف یا بی سند می خواند! 1⃣نداشتن فرصت مطالعه و تحقیق : برخی از مادحین، تعداد جلساتی که در آن به عنوان روضه خوان، شرکت می کنند، به قدری بالا است، که دیگر وقت مطالعه و تحقیق در این زمینه را ندارند. پس باید به همان محفوظات خود اکتفاء کنند! 2⃣نداشتن تخصص در این زمینه : مداح نباید صرفا نقّال باشد، بلکه از آنجایی که سالیان سال، عمر خود را در این کسوت نوکری اهل بیت(ع) به سر می برَد، باید حداقل، اوّلیات کتب مقاتل را بشناسد. 3⃣جهالت : برخی از مادحین، نه از روی عمد، و نه به نیت گریاندن مردم، بلکه قائلند که هر چی خود اهل بیت(ع) نظر کنند و به قول خودشان، تو کاسشون بریزند و حواله کنند، آن را می خوانند. و اصلا به مستند یا بی سند بودن این روضه ها، توجه ای ندارند و براشون هم مهم نیست و اینکه یقین دارند که این روضه ها صحیح هست و قصد و غرضی هم در میان ندارند و به گفتن چیزهایی عادت کرده اند که همان ها را پیشتر شنیده اند. 4⃣برخی از این قبیل افراد، احساس می کنند هدف وسیله را توجیه می کند و اگر هدف گریاندن برای امام حسین(ع) باشد، پس هر چه این جعلیات سوزناک تر باشد، در نتیجه اشک بیشتر و ثواب بیشتر عائدمان می گردد! 5⃣تقلید از روضه خوانان دیگر : برخی دیگر، که این نقل های بی سند را در جلسات عمومی، به زبان می آوردند، همان مقلدان محض هستند که روضه هایی را از سخنرانان قدیمی و یا روضه خوانانی که در جلساتشان یا جایی دیگر بوده است، شنیده اند و همانی را می خوانند که آنها می خواندند، و آنها را فقط در جلسات خود تکرار می کنند. 6⃣ دلیل دیگر، مقصر مستمعینی هستند که در آنجا نشسته اند و همه این حرفها رو بی چون و چرا می پذیرند و سند اینها را از شخص مداح نمی پرسند، که این بی تفاوتی باعث می شود که شخص روضه خوان، جرات بیان مجدد آن را در جلسه ای دیگر را داشته باشد و هر چه به درازا می کشد این قصه شاخ و برگ بیشتری به خود می گیرد. 7⃣نبود معرفت : برخی نیز از حیث شناختی و معرفتی اهل بیت(ع) کاملا تهی هستند و متوجه نیستند که این کلام، شان و مقام و منطق امام معصوم(ع) را زیر سوال می برد و نهضت حسینی که توام با عزت بود را، این چنین، با این نقلهای سخیف، سبک جلوه می دهند. سخنانی در شخصیتی مانند حضرت زینب کبری(س) که عقیله بنی هاشم لقب اوست و بانوی بی نظیری مانند ام البنین(س) که ادب زینت اوست و همسری نمونه مانند حضرت رباب(س) که صبر سرلوحه اوست. روضه خوان مورخ نيست! بنابراين قرار نيست تاريخ بگويد، كار روضه خوان گره زدن عاطفه مخاطب به أهل بيت(ع) است، ولی بايد مستند به تاريخ باشد. مثلا در مورد نهضت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا، روضه خوان باید بداند که؛ علل قیام چی بوده؟ ماهیت قیام چی بوده؟ مراحل قیام چه بوده؟ هدف قیام چی بوده؟ و نتایج و آثار قیام چه شد؟ وقتی روضه خوان قدری در مورد این مطالب اطلاعاتی داشته باشد، هیچ گاه حاضر نمی شود، در قالب روضه، این چنین بگوید. 8⃣نبود ناظر : هر قشری و هر ارگانی، در راس خود ناظری دارد که به هنگام خطا، متذکر او می شوند. اما نمی شود که این امر، چون دستگاه امام حسین(ع) است، بدون نظارت رها شود. در قدیم، عالمان دینی از یکدیگر اجازه نقل روایت می گرفتند تا در سلسله رُوات نام آن شخص قرار بگیرد و اگر کسی در یک شهر علمی مثل نجف و قم، روایتی ضعیف، نه بی سند را نقل می کرد و آن را نشر می داد، او را از آن شهر بیرون می کردند و یا تبعید می شد. زیرا موقعیت، بسی خطیر بود! اما برخی از این روضه خوانان، از هیچ چیز هراسی ندارند، حتی خود را به منزله راوی ای می دانند که صفر تا صد حادثه را به عینه دیده و هر چه به زبانش بیاید، می گوید. سابقا مرثیه ها؛ توسط پیر غلامانی که پای منبر علمایی همچون مرحوم فلسفی و شهید مطهری و.. بزرگ شده بودند، نظارت می شد، که اکنون فقط به عنوان مستمع در جلسات شرکت داده می شوند. 9⃣توجیه من درآوردی : برخی دیگر نیز این چنین توجیه می کنند که، مصیبت امام حسین(ع) خیلی فراتر از این حرفها بوده است و ما نیز هر چه بگوییم مطمئنا نتوانسته ایم، حق مطلب را در مورد ایشان، ادا کنیم و این روضه ها، هر چند جایی نوشته نشده است، اما تازه گوشه ای از مصیبت امام حسین(ع) است. پس هر چه بخواهیم می توانیم بگویم، چون به حد واقعیت نرسیده ایم و این ها شاید بوده ولی از چشم مورخان و مقتل نویسان، غافل مانده است و بر ما پوشیده شده است. 🔟توجه به کمیت تا به کیفیت و ترجیح ظاهر بر محتوا : مادحین جوان و کم تجربه و کم مطالعه، شاید به خاطر سبک های امروزی در مداحی و اتکاء به صدای صرفا زیبا، مورد پسند جلسات امروزی است و آن سبک سنتی پر محتوا طرفدار آن چنانی ندارد. هر چند هر دو قابل جمعند و روضه خوان می تواند خوش صدا و اهل مطالعه و مستند خوان باشد. .
@MaddahionlinAUD-20210713-WA0061.mp3
زمان: حجم: 1.5M
چرا خدا در قرآن نگفته حضرت علی(ع) جانشین پیغمبره؟ 🌸 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام