.
#امام_علی علیهالسلام
#امام_هادی علیهالسلام
#مثنوی
🔹إنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة🔹
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
شعر بخوان ای نفس آسمان!
«إِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة»، بخوان
شعر بخوان معجزه نازل شود
آتش جان متوکل شود
لرزهای افتد به دلش، پیکرش
مستی دنیا بپرد از سرش
شعر کم و محکم تو خواندنیست
شعر تو در ذهن زمان ماندنیست
ماه تمامی و کلام تو نور
ذکر تو خیر است و سلام تو نور
باز از آداب زیارت بگو
باز هم از شأن امامت بگو
سورۀ لبخند خدا جامعهست
جامع اوصاف شما جامعهست
باز دلم نور خدایی گرفت
شور «وَ کُنتُم شُفَعائی» گرفت
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
وقت زیارت شد و یوم الغدیر
وصف غدیریه و ذکر امیر
سیر کن آیات و روایات را
وصف کن آن پاکترین ذات را
از جلواتی ازلی گفتهای
از صد و ده وصف علی گفتهای
در شب ظلمتزدگان ماه اوست
«أَوَّلُ مَن آمَنَ بِالله» اوست
هر چه بر اوضاع جهان بگذرد
در دو جهان هر چه زمان بگذرد
آنچه تغیر بپذیرد علیست
وآنکه نمردهست و نمیرد علیست
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
کاش به آیین تو شاعر شوم
با نظر لطف تو زائر شوم
باز دلم تشنۀ ایوان اوست
باز هوای حرمش آرزوست
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
#میلاد_امام_هادی و #غدیریه #امیرالمؤمنین
یک بار، باز هم از امام هادی نزد متوکل سعایت کردند که در منزل "سامراء" او اسلحه و نوشته ها و اشیای دیگری است که از شیعیان او در قم به او رسیده و از عزم شورش بر ضد دولت را دارد. متوکل گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاوردند، آن گاه امام را در اتاقی تنها دیدند که در به روی خود بسته و جامه پشمین بر تن دارد و بر زمینی مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.
امام را با همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند : در خانه اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن می خواند.
متوکل چون امام را دید، عظمت و هیبت امام او را فرا گرفت و بی اختیار حضرت را احترام کرد و در کنار خود نشاند و جام شرابی را که در دست داشت، به آن حضرت تعارف کرد! امام سوگند یاد کرد و گفت: گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار! او دست برداشت و گفت: شعری بخوان!
امام فرمود: من شعر، کم از بر دارم.
گفت: باید بخوانی!
امام اشعاری خواند که ترجمه آن چنین است:
(زمام داران جانخوار و مقتدر) بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند در حالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند، ولی قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.
آنان پس از مدت ها عزت از جایگاههای امن به زیر کشیده شدند و در گودال ها (گورها) جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندی!
پس از آن که به خاک سپرده شدند، فریادگری فریاد بر آورد: کجاست آن تخت ها و تاج ها و لباس های فاخر؟
کجاست آن چهره های در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده ها می آویختند (بارگاه و پرده و درباره داشتند)؟
گورها به جای آنان پاسخ دادند: اکنون کرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم می ستیزند!
آنان مدت درازی در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولی امروز آنان که خورنده همه چیز بودند، خود خوراک حشرات و کرم های گور شده اند!
چه خانه هایی ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ کند، ولی سرانجام پس از مدتی ، این خانه ها و خانواده ها را ترک گفته به خانه گور شتافتند!
چه اموال و ذخائری انبار کردند، ولی همه آنها را ترک گفته رفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند!
خانه ها و کاخ های آباد آنان به ویرانه ها تبدیل شد و ساکنان آنها به سوی گورهای تاریک تافتند!
پس از دفن آنها شخصی فریاد زد: کجایند خاندان و تاج و تخت و مدالهاى شما؟
کجایند صورتهایى که در کمال نعمت به سر میبردند و پردهها و زیورها بر ایشان آویخته میگردید؟
سپس گورستان با زبانى رسا در پاسخ گوید: کرمها برای خوردن صورتشان در نبرد هستند!
روزگاری دراز چه خوب میخوردند و میآشامیدند، اما امروز خودشان خوراک موجودات دیگر شدند!
متوکل شروع به گریه کرد، به اندازهای که ریشهایش از اشک چشمش تر شد؛ حاضران نیز به گریه افتادند. متوکل مبلغ چهار هزار دینار به امام تقدیم کرد و با احترام، ایشان را به منزلشان فرستاد.
..................................................................
.
.
«آرزویی که آرزو ماند» به قلم حقیر/۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💐مضمونِ ساختنِ حسینیهای به نام حضرت امّ کلثوم (علیهاالسّلام) در غزل #حامد_ظفر از تهران، حضّار خیّر را حسابی به فکر فروبرد:
کسی که نسبت پیوند گل به خار دهد
سزای این عملش، میوههای زقّوم است
رواست شیعه برایت حسینیه سازد
فدای نام تو، بانو! که امّ کلثوم است
چه میشود که قبول از «ظفر» کنی این شعر؟
صله ز دست کریمان، همیشه مرسوم است
🍃با همین وزن و قافیه و ردیف، غزلی هم #مطهره_عباسیان از خمینیشهر خواند که سه بیتش این بود:
و هر که هر چه که دارد از اهل این خانه است
چه خانهای؟ که خودش از بهار محروم است
چه خانهای؟ که به لطف جهالت مردم
پر از شهید و اسیر و غریب و مسموم است
شهیدشان، پدر و مادر و برادرها
اسیر، زینب و سجّاد و امّ کلثوم است
🍀الآن که فکر میکنم میبینم، بیخود نبود بعد از این دو شاعر، مجری، مدّاح و شاعر اهل بیت (علیهمالسّلام)، #مصطفی_نظری از تهران را صدا زد؛ چرا که غزل او نیز همین ردیف و قافیه را داشت و در همین وزن سروده شده بود:
کسی که شیر به دامان عشق نوشیده
کسی که لالهی بستان پنج معصوم است
نهال گلشن احمد، گل وجود علی
عزیز فاطمه، اخت الحسین، کلثوم است
تمام بود و نبودش حسین و زینب بود
ز چار محرم دیگر اگر چه محروم است
البتّه ایشان، شعر دیگری در قالب #مثنوی در مدح و مرثیهی این بانوی بیت وحی داشت که این بیتش، ارتباط ویژهای با دل و جان خود من برقرار کرد:
اگر چه ظاهراً اهل کسا نیست
ولیکن بر تمامیشان، نشانی است
#حضرت_امکلثوم_سلاماللهعليها
#به_قلم_جواد_هاشمی_تربت✍
۲
.
«آرزویی که آرزو ماند» به قلم حقیر/۴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
☀️این دو بیت جمیل از #جلیل_آهنگرنژاد هم، شنیدنی بود:
زلال، آهسته، ساده، بیقرین گفت
شبیه یک سلام آخرین گفت
شبی مولا به خواب دخترش رفت
به صبر امّ کلثوم، آفرین گفت
#فرهنگ_دشتی با اشاره به مصائب این مظلومهی خاندان عترت، #مثنوی خوبی رقم زده بود:
تو که در اوج عطش، لالهصفت گل کردی
تازیانه به تنت خورد و تحمّل کردی
بعد از آن واقعه، چون سرو تناور بودی
خواهر زینب کبری نه، برادر بودی
تو پس از زینب، مظلومهی دیگر هستی
امّ کلثوم! تو زهرای مصوّر هستی
شعر #سپیدِ #معصومهسادات_شاکری از نیشابور هم، مختصر و مفید بود:
بانو! اندوه تو
ریشهدارتر از آن است که در واژهای بگنجد
نگاه کن
استعارهها به خاک میافتند
وزن و قالب شعر #مرضیهبیگم_حسینی از نیشابور، بر انسجام کلام او افزوده بود:
با تمام وجود میخواهم، از تو شعری بسازم، ای بانو!
هر چه دارم به پای حضرت تو، ذرّهذرّه ببازم، ای بانو!
ذرّهای در مقابلت هستم، ای که از نسل آفتابی تو!
من به پایت نمیرسم هرگز، زادهی مهر و ماهتابی تو
پای شعرم دوباره میلنگد، از تو گفتن هنوز هم دشوار
کاش! میشد شفیع من باشی، در قیامت که میشوم بییار
از قروه کردستان، #ژیلا_کریمی با چند #رباعی در این بزم غم حضور داشت. خودش نیز معترف بود که:
آن روز، وداع امّ کلثوم و حسین
توصیف به یک دو تا رباعی نشود
#رباعی ذیل از او، حدّ و مرز سرودن برای بیبی را بهخوبی نشان میدهد:
دیباچهی عمر تو، پُر از رنج و غم است
آن قدر که خارج از توان قلم است
در وصف مصیبت بزرگت، بانو!
صد دفتر شعر هم، برای تو کم است
#ناصر_احمدی_آبدانان از ایلام با سه بیت، برخی روضههای بیبی را متذکّر شد:
چگونه تاب آوردی غم برادر را؟
چنان که پیشتر از آن، عروج مادر را
چگونه تاب آوردی؟ چگونه؟ کلثوم! آه!
بریدن سر و بوسهگه پیمبر را
بگو که خواهرت آن دم چگونه تاب آورد
که دید غرقه به خون، پیکر برادر را
#حضرت_امکلثوم_سلاماللهعليها
#جواد_هاشمی_تربت
...................
«آرزویی كه آرزو ماند» عنوان مقدّمهای است که بر کتاب فوق نوشتهام و دارای اشعار فراوانی است كه در قالب یک شب شعر خیالی آمده و امشب به بخشهایی در کانال اشاره میشود ولی از اصل متن غفلت نکنید... .👆 ۴ بخش
🥀🥀🥀
#حضرت_امکلثوم_سلاماللهعليها
#جواد_هاشمی_تربت✍
۴
.
#انقلاب_اسلامی
#انتخابات
فرازی از یک #مثنوی
🔹حُبُّ الوَطن🔹
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
«حُبُّ الوطن» ثبت است در قاموس ایران
لبریز ایمان است اقیانوس ایران
باید در این دوران، جهانی گام برداشت
در هر زمینه، آسمانی گام برداشت
در این ولایت آسمانها خاکبوس است
این مُلک، زیر پرچم شمس الشموس است
اکنون که گام دوم این انقلاب است
ایران پس از یک چله، تیری پرشتاب است..
ما در مسیر قلههای اقتداریم
در گردباد فتنه، کوهی استواریم
کوهیم و همدوش دماوندیم آری
رودیم و در آغوش اروندیم آری
در راه حق، از معبر دنیا گذشتیم
با اذن موسی از دل دریا گذشتیم
ما شاهدان مشهد والفجر هشتیم
یک گام از خط مقدم برنگشتیم
ما با شهادت «افضل الاعمال» داریم
تا مطلع الفجرِ فرج چشم انتظاریم
«در خاطرم شد زنده ياد فاطميون»
جاى شهيدان حرم خالیست اكنون..
ما پاسداران حریم اهلبیتیم
در رجم شیطان ما رَمیتَ اِذ رَمَیتیم
ما اربعینیها سپاه قدس داریم
از کربلا آهنگ راه قدس داریم
آن قبلۀ دل، مسجد ذوقبلتین است
تکبیرة الاحرام، لبیکَ حسین است
ما رهرو راه شهیدانیم آری
ما بر سر این عهد میمانیم آری
ما همقسم با حاج قاسم ایستادیم
مثل ابومهدی، مقاوم ایستادیم
قاریِ قالوا رَبُّنَا اللّهیم امروز
ثُمَ استَقامُوا... مردِ این راهیم امروز
امروز مرز کفر با اسلام، شام است
یعنی که دیگر مهلت صهیون تمام است
ما وارثانِ فتح خیبر، بیقراریم
امروز عزم محو اسرائیل داریم
از «جاءَ نَصرُاللهِ وَ الفَتح» است پیدا
«جاءَ الحَق... اِنّ الباطِلَ کانَ زَهُوقا»..
وقت است تا اشعار پرشوری بخوانم
جا دارد از «اقبال لاهوری» بخوانم
تا چند در خوابی در این ملک جوان؟ خیز!
ای دوست «از خواب گران، خواب گران خیز»
هم لیلة القدر نظام است انتخابات
هم مطلع الفجر قیام است انتخابات
هر رأی ما امضای فرداهاست امروز
این قطرهها را شور دریاهاست امروز
هر رأی ما در حکم موجی بیکران است
یک مشت محکم بر دهان دشمنان است..
ما شیعیان حیدر کرار هستیم
آری «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» هستیم
هر رأی ما در حکم یک برگ بَرَندهست
بر گردن گردنکشان، تیغی بُرَندهست
دنیا نگاهش بر حضور ماست آری
هر رأی در ایران جهانآراست آری
ما فتح خرمشهرها در پیش داریم
تا سجده در بیتالمقدس بیقراریم
روح شهیدان ناظر آراست امروز
چشم انتظارِ انتخاب ماست امروز
هر شعبۀ آراء، میدان جهاد است
هر رأی، نفی فتنه و فقر و فساد است
مرد و زن ما مرد میدانند امروز
«حُبُّ الوَطن» را قدر میدانند امروز..
📝 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
#مشارکت_حداکثری
.
#شب_هفدهم_ماه_مبارک_رمضان
#مثنوی
امشب شب سقایی یعسوب دین است
پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است
بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر
بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر
او صورت انسانی الله باشد
او کاشف الکرب رسول الله باشد
او جلوه ربانی شب های قدر است
او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است
او را تمام عرشیان تکریم کردند
خیل ملائک بر علی تعظیم کردند
امشب جنون آبها هم بی مثال است
می نوشی از دست علی تنها حلال است
پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر
سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر
روی سخن با آن امیر عالمین است
تنها خجالت بهر سقای حسین است
در علقمه عباس عمود آهنین خورد
در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد
#قاسم_نعمتی✍
#شب_هفدهم_رمضان
👇
.
#امام_حسین علیه_السلام
#شب_قدر
#شب_جمعه
#مناجات
#دعای_کمیل
فرازی از یک #مثنوی
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
#محمد_جواد_غفورزاده✍
#سبک_خدا_مادرم_راکجا_میبرند
.
.
#مثنوی
شهادت دبیر کلِّ حزب اللّه سیدحسن نصراللّه
بیروت را پر کرده بویِ تلخِ باروت
دنیا چرا مانده خدایا مات و مبهوت
ظالم به جانِ لالهای مظلوم افتاد
اشکی که رویِ گونهای معصوم افتاد....
یک مثنوی از شور و غیرت مینویسد
از قدرتی در عینِ غربت مینویسد
دزدی که حتی بعدِ سرقت دستِ پُر نیست
چاره برایِ عقدههایش جز ترور نیست
مردانه جنگیدن مرامِ گرگها نیست
کودککشی یعنی طرف قطعاً حرامیست
از شمر و زجر و حرمله تصویر دیدیم
نوزادِ عطشان و گرسنه سیر دیدیم
سیراب شد با تیرِ کین اِی وای بر ما
شد قتلگاهش سینهیِ بیتابِ بابا
لبخندتان آرامشِ آلامِ او شد
سیّدحسن کابوسِ شبهایِ عدو شد
سیّدحسن بر شانهاش پرچم گرفته
از قلبِ غزّه با نگاهی غم گرفته
سیّدحسن اَفکارِ صهیون را به هم ریخت
کوبید عَلم کُرک وُ پرِ کاخِ ستم ریخت
سیّدحسن با خطبهاش اعجاز میکرد
با یاعلی درهایِ بسته باز میکرد
سیّدحسن دلگرمیِ آقایِ ما شد
لبنان به یُمنِ یاحسینَش کربلا شد
سیّدحسن الگویِ بغداد و یمن بود
وَاللّه رجعت میکند همراهِ موعود
سیّدحسن آغاز شد پایان ندارد
سجّیل شد تا بر سرِ صهیون ببارد
این خون دلیلِ محوِ اسرائیل باشد
سیّد برایِ فتنه عزرائیل باشد
ما پایِ بیرق با ولی هستیم واللّه
در خیمهیِ سیّدعلی هستیم واللّه
آقا اگر رخصت دهد دنیا به کام است
فرمان دهد کارِ تو اِی صهیون تمام است
دنیایِ بعد از محوِ اسرائیل نور است
زیبا که شد آمادهیِ صبحِ ظهور است
📃۱۴۰۳/۷/۸
#شهید_مقاومت #سید_حسن_نصرالله
#لبنان
#حسین_ایمانی ✍
.