.
«آرزویی که آرزو ماند» به قلم حقیر/۴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
☀️این دو بیت جمیل از #جلیل_آهنگرنژاد هم، شنیدنی بود:
زلال، آهسته، ساده، بیقرین گفت
شبیه یک سلام آخرین گفت
شبی مولا به خواب دخترش رفت
به صبر امّ کلثوم، آفرین گفت
#فرهنگ_دشتی با اشاره به مصائب این مظلومهی خاندان عترت، #مثنوی خوبی رقم زده بود:
تو که در اوج عطش، لالهصفت گل کردی
تازیانه به تنت خورد و تحمّل کردی
بعد از آن واقعه، چون سرو تناور بودی
خواهر زینب کبری نه، برادر بودی
تو پس از زینب، مظلومهی دیگر هستی
امّ کلثوم! تو زهرای مصوّر هستی
شعر #سپیدِ #معصومهسادات_شاکری از نیشابور هم، مختصر و مفید بود:
بانو! اندوه تو
ریشهدارتر از آن است که در واژهای بگنجد
نگاه کن
استعارهها به خاک میافتند
وزن و قالب شعر #مرضیهبیگم_حسینی از نیشابور، بر انسجام کلام او افزوده بود:
با تمام وجود میخواهم، از تو شعری بسازم، ای بانو!
هر چه دارم به پای حضرت تو، ذرّهذرّه ببازم، ای بانو!
ذرّهای در مقابلت هستم، ای که از نسل آفتابی تو!
من به پایت نمیرسم هرگز، زادهی مهر و ماهتابی تو
پای شعرم دوباره میلنگد، از تو گفتن هنوز هم دشوار
کاش! میشد شفیع من باشی، در قیامت که میشوم بییار
از قروه کردستان، #ژیلا_کریمی با چند #رباعی در این بزم غم حضور داشت. خودش نیز معترف بود که:
آن روز، وداع امّ کلثوم و حسین
توصیف به یک دو تا رباعی نشود
#رباعی ذیل از او، حدّ و مرز سرودن برای بیبی را بهخوبی نشان میدهد:
دیباچهی عمر تو، پُر از رنج و غم است
آن قدر که خارج از توان قلم است
در وصف مصیبت بزرگت، بانو!
صد دفتر شعر هم، برای تو کم است
#ناصر_احمدی_آبدانان از ایلام با سه بیت، برخی روضههای بیبی را متذکّر شد:
چگونه تاب آوردی غم برادر را؟
چنان که پیشتر از آن، عروج مادر را
چگونه تاب آوردی؟ چگونه؟ کلثوم! آه!
بریدن سر و بوسهگه پیمبر را
بگو که خواهرت آن دم چگونه تاب آورد
که دید غرقه به خون، پیکر برادر را
#حضرت_امکلثوم_سلاماللهعليها
#جواد_هاشمی_تربت
...................
«آرزویی كه آرزو ماند» عنوان مقدّمهای است که بر کتاب فوق نوشتهام و دارای اشعار فراوانی است كه در قالب یک شب شعر خیالی آمده و امشب به بخشهایی در کانال اشاره میشود ولی از اصل متن غفلت نکنید... .👆 ۴ بخش
🥀🥀🥀
#حضرت_امکلثوم_سلاماللهعليها
#جواد_هاشمی_تربت✍
۴