.
#حکایات #صله_رحم
💠داستان
امام صادق(ع)فرمود:
«أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَهْلُ بَيْتِي أَبَوْا إِلَّا تَوَثُّباً عَلَيَّ وَ قَطِيعَةً لِي وَ شَتِيمَةً. فَأَرْفُضُهُمْ؟ قَالَ إِذاً يَرْفُضَكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً. قَالَ: فَكَيْفَ أَصْنَعُ؟ قَالَ: تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِي مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ كَانَ لَكَ مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ظَهِيرٌ؛ مردی نزد پیامبر اکرم(ع) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا خویشاوندانم برای من نخواهند جز ستم، قطع رحم و دُشنام! آیا آنها را رها کنم؟ پیامبر فرمودند: در این صورت، خدا همة شما را ترک خواهد کرد. آن مرد پرسید: پس چه کنم؟ پیامبر فرمود: با هر کس که از تو برید، پیوند برقرار کن و به آنکه تو را محروم ساخته، عطا کن و از آن که بر تو ستم نموده، گذشت کن. هرگاه چنین کردی، خدا در برابر آنان پشتیبانِ تو خواهد بود.»(۱۳)
💠داستان
حضرت امیر(ع) میفرماید:
« وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ، حَتَّی اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً؛ وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ...»
به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدّت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك مَن از گندمهاى بيت المال را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ شده بودند. پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مىكرد، چون به گفتههاى او گوش دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مىكنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر مىدارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: اى عقيل، گريه كنندگان بر تو بگريند؛ از حرارت آهنى مىنالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است؟ امّا مرا به آتش دوزخى مىخوانى كه خداى جبّارش با خشم خود آن را گداخته است؟ تو از حرارت ناچيز مىنالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟» (۱۴)
💠داستان
مردی از اصحاب امام صادق به حضرت عرض کرد: برادران و پسر عموهایم فشار زیادی بر خانهام وارد کردهاند تا جائیکه در یک اطاق زندگی میکنم، اگر در این باره (به آنها یا حاکم) شکایت و گله کنم، آنچه اموال دارم را میگیرند.
امام فرمود: صبر کن، همانا بعد از سختی فرج و گشایشی برایت میشود. آن مرد گفت: از اقدام بر علیه آنها مصرف شدم، چیزی نگذشت وبا در سنه ۱۳۱ ه ق آمد و همه آن اقوامی که او را اذیت میکردند مردند.
بعد از مدتی خدمت امام رسید، فرمودند: حال اقوامت چطور است؟ گفت: همه مردند! فرمود: آنها به خاطر اذیت به تو که خویش آنها بودی، و بعقوبت عملشان (قطع رحم) نسبت به تو مردند، آیا تو دوست داشتی آنان زنده بمانند و به فشار و اذیت بر تو وارد کنند؟ گفت: نه والله.
💠داستان
از حضرت علی (ع) نقل شده است که :
قارون در زمان حضرت موسى به زير زمين فرو رفته بود و خداوند فرشته اى را موكّل بر او كرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت يك مرد به زمين فرو ببرد بعد ها که يونس در شكم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبيح و استغفار بود، قارون صداى او را شنيد و از فرشته موكّل خود پرسيد به من اندكى مهلت بده، گويا صداى يكى از آدميان را مىشنوم، آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد، پس فرشته به قارون مهلت داد،
قارون پرسيد: تو كيستى؟ يونس گفت: من گنهكار خاطى، يونس پسر متى هستم،
قارون گفت: به من بگو خداوند شديد الغضب با موسى بن عمران چه كرد؟
يونس گفت: افسوس از دنيا رفت،
قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت،
قارون گفت: كلثوم دختر عمران كه همسر من بود چه شد؟
يونس گفت: اكنون هيچ يك از آل عمران باقى نمانده است،
قارون گفت: افسوس بر آل عمران،
از آن پس خداوند به ملك موكّل او فرمان داد تا عذاب را در ايّام دنيا از او بردارد و از آن پس عذاب دنيوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید.(۱۵)
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱۳.امالي طوسي، ص ۶۲۱، ح ۱۲۸۱.
۱۴.نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.
۱۵.بحارالأنوار-جلد۱۴،ص۳۸۰.
.