eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
624 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📎متناسب سازی قصص انبیاء الهی با شهدای کربلا ۷ 📌داستان حضرت یوسف نبی (ع) و روضه ی حضرت علی اکبر سلام الله علیه (بخش اول) بسم الله الرحمن الرحیم برابر آیات شماره 4 تا 13 سوره مبارکه یوسف در قرآن کریم داستان حضرت يوسف و يعقوب قرآن داستان يوسف را از خواب عجيب و پر معنى او آغاز مى‏كند و می فرماید: يوسف گفت پدرم! من ديشب در خواب يازده ستاره را ديدم كه از آسمان فرود آمدند و خورشيد و ماه نيز آنها را همراهى مى‏كردند ، همگى نزد من آمدند و در برابر من سجده كردند . يعقوب پيامبر با لحن آميخته با نگرانى و اضطراب اما توام با خوشحالى به فرزندش چنين گفت: فرزندم اين خوابت را براى برادران بازگو مكن چرا كه آنها براى تو نقشه‏هاى خطرناك خواهند كشيد... بدانکه پروردگارت تو را بر مى‏گزيند و از تعبير خواب به تو تعليم مى‏دهد و نعمتش را بر تو و آل يعقوب تكميل مى‏كند…. وداع یعقوب با یوسف يعقوب دوازده پسر داشت كه دو نفر از آنها يوسف و بنيامين از يك مادر بودند كه راحيل نام داشت ، يعقوب نسبت به يوسف محبت بيشترى نشان مى‏داد ، زيرا در او ، آثار بزرگی و نبوت نمايان بود . برادران یوسف از اين موضوع سخت ناراحت بودند و حس حسادت ، برادران را به طرح نقشه‏اى وادار ساخت . آنها نزد پدر آمدند و از او خواستند اجازه دهد ، یوسف با آنها به خارج از شهر برود. يعقوب گفت من مايل نيستم يوسف با شما بيايد ، به این دلیل كه دورى يوسف براى من غم انگيز است و مى‏ترسم گرگ فرزند دلبندم را بخورد و شما سرگرم بازى و تفريح باشيد. سرانجام برادران پدر را قانع كردند و صبحگاه نزد پدر آمدند و یوسف را با احترام و محبت فراوان برداشتند و حركت كردند. مى‏گويند : پدر تا دروازه شهر آنها را بدرقه كرد و آخرين بار يوسف را به سينه خود چسبانيد ، قطره‏هاى اشك از چشمش سرازير شد ، برادران یوسف تا آنجا كه چشم پدر كار مى‏كرد دست از نوازش و محبت يوسف بر نداشتند، اما هنگامى كه مطمئن شدند پدر آنها را نمى‏بيند ، يك مرتبه عقده آنها تركيد و تمام كينه‏هائى را كه ، سالها روى هم انباشته بودند بر سر يوسف فرو ريختند ، از اطراف شروع به زدن او كردند و او از يكى به ديگرى پناه مى‏برد ، اما پناهش نمى‏دادند!. مورد استفاده این بخش داستان را در اشعاری که اشاره به داستان حضرت یوسف کرده است، به عنوان مقدمه روضه وداع می توان مورد استفاده قرار داد؛ مثل شعر زیر : در ماتمش كليم و مسيحا گريستند افزون از آن چه آدم و حوا گريستند تنها بر او نه جن و ملك نوحه گر شدند مرغ هوا و ماهى دريا گريستند گرگ اجل چو اكبر يوسف لقا دريد آن دم عزيز مصر و زليخا گريستند چون شد روانه شاه شهيدان سوى مصاف اندر قفاش عترت طاها گريستند ... هم سوز ناله‏هاش دل چرخ پير سوخت هم چشم زخم‏هاش بر اعضا گريستند چون ماند زيب دامن زهرا به روى خاك آن دم رسول و حيدر و زهرا گريستند ... در قتلگه ز ديدن تنهاى كشتگان سرها به روى نيزه اعدا گريستند از استماع نوحه زينب گريست نوح نوعى كه هود و صالح و يحيى گريستند در گريه خيل ماتم و در خنده كوفيان اينها همى به خنده و آنها گريستند ✨اشاره به داستان موقع وداع یعقوب و یوسف، نوشتند: حضرت یعقوب تا دروازه شهر یوسف را بدرقه كرد، برای آخرين بار يوسف را به سينه خود چسبانيد، قطره‏هاى اشك از چشمش سرازير شد. اشاره به روضه وداع حضرت علی اکبر (ع) کربلا هم لحظه وداع یعقوب و یوسف کربلا ، دیدند علی اکبر (ع) جلو آمد ، اجازه میدان گرفت؛ امام بی درنگ اجازه داد ، اما دیدند یک نگاه جانسوزی به دلبندش کرد ، با دو انگشت سبابه به آسمان اشاره کرد و عرضه داشت : اَللّهُمَّ کُن اَنتَ الشَّهیدُ عَلَیهِمِ ، فَقَد بَرَزَ اِلَیهِم غُلامٌ اَشبَهُ النّاس خَلقاً و خُلقاً و مَنطِقاً بِرَسولِکَ وَ کُنا اِذا اَشتَقنا اِلی نَبِیِّک نَظَرنا اِلَیه . «خدایا شاهد باش ، که به سوی آنها جوانی رفت که از نظر جمال و کمال و سخن گفتن ، شبیه ترین مردم به رسول تو است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو بودیم به چهرة علی اکبر می¬نگریستیم». اما ساعاتی بیشتر نگذشت که صدای ناله یوسف کربلا بلند شد: یا اَبَتاهُ عَلَیکَ مِنِّی السَّلامُ هذا جَدِّی رَسُولُ اللهِ یَقرَئُکَ السَّلامُ و یَقُولُ عجِّلِ القُدُومَ اِلَینا. :«ای پدر! سلام بر تو باد، هم اکنون این جدّ من رسول خدا (ص) به تو سلام می رساند و می¬فرماید : به سوی ما شتاب کن» 📚منبع: سلسله کتب آموزش مداحی جلد دوم صفحه 176 تا 179 ( و نکات تکمیلی در فصل سوم از جلد سوم) .
. 📎متناسب سازی قصص انبیاء الهی با شهدای کربلا ۶ 📌داستان حضرت سلیمان نبی (ع) و روضه ی طفلان بی بی زینب و حضرت سیدالشهدا سلام الله علیهم بسم الله الرحمن الرحیم برابر آیات 17 تا 19 و 23 تا 42 سوره مبارکه نمل در قرآن کریم درباره حضرت سلیمان علیه السلام حضرت سلیمان یکی از پیامبران الهی است که خداوند حكومتى با امتيازات ويژه و مواهبى بزرگ در اختيار او گذارد كه برخی از آنها عبارت است از : 1 ـ تسخير بادها به عنوان يك مركب راهوار 2 ـ تسخير موجودات سركش (جن) و قرار دادن آن در اختيار او 3 ـ مهار كردن گروهى از نيروهاى مخرب، مثل شیاطین سليمان نامه‏اى بسيار كوتاه برای ملكه نوشته و هنگامی که نامه به دست ملکه سبا رسید محتوايش چنين بود: به نام خداوند بخشنده مهربان... توصيه‏ام به شما اين است برترى جوئى در برابر من نكنيد، و به سوى من آئيد و تسليم حق شويد پس از دعوت و آمدن نمایندگان ملکه سبا با تحف و هدایا سپس بازگشت آن ها به حضور ملکه سبا . . . . و در هنگامى كه ملكه سبا وارد ملک سلیمان و دستگاهش شد ، كسى اشاره‏اى به تخت ملکه سبا كرد و گفت: آيا تخت تو اين گونه است؟ ملكه سبا گفت گويا خود آن تخت است! و بلافاصله افزود: و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم! موارد استفاده بیشترین اشاره به داستان هایی که درباره حضرت سلیمان و در تاریخ نیز ثبت شده است ، در مرثیه های عاشورایی، اشاره به انگشتر خاتم حضرت سلیمان و گریز به مقتل امام حسین (ع) می باشد؛ در اشعار نمونه یک ؛ بودند ديو و دد همه سيراب و، مى‏مكيد خاتم ز قحط آب، سليمان كربلا گشتند حلقه، لشكر افزون زمارومور خاتم صفت به گرد سليمان كربلا خاتم برفت از كفش آن سان كه جبرييل بر زدفغان: ز دست سليمان، نگين فتاد ... اكبر آمد العطش گويان ز راه از ميان رزمگه تا پيش شاه‏ كاى پدر جان از عطش افسرده‏ام مى‏ندانم زنده‏ام يا مرده‏ام؟! پس سليمان بر دهانش بوسه داد اندك اندك خاتمش بر لب نهاد مهر آن لبهاى گوهر پاش كرد تا نيارد سرّ حق را فاش كرد «هر كرا اسرار حق آموختند» «مهر كردند و دهانش دوختند» انتخاب شعر نمونه دوم : گفت عمه این تن صد چاک کیست این به روی خاک گشته خاک کیست گفت عمه این بدن را سر کجاست گر سلیمان است انگشتر کجاست انتخاب نمونه شعر و روضه سوم از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا عیوق ( نام ستاره ای نورانی و سرخ رنگ است و عرب آن را به فاصله و دوری مثال می زند) راوی میگه اون موقعی که شمر ملعون اومد بالاسرش ، حضرت هی به خیمه ها نگاه می کرد، یعنی خدایا بچه ها چی میشن؟ هی می گفت من هنوز زنده ام . شاید . . . ، شاید . . . مادر پهلو شکستش اومد گفت حسینم دیگه به خیمه ها نگاه نکن . . . ، اما خیمه ها هم یه خبرایی بود ، ام کلثوم، زینب، دخترا هر کسی یه جور واویلا می گفت. وامحمدا وا علیا وا حمزتا واجعفرا ، نمی دونم کی اونجا صدامی زد وا امّاه . . . انتخاب نمونه شعر و روضه چهارم (دو طفلان زینب- س) ای رباب ای نجمه ای اهل حرم بچه ها رفتند پیش مادرم خوب شد رفتند در راه حسین ور نه می مردند از داغ حرم خوب شد مولا قبول هدیه کرد ورنه می کردم چه خاکی بر سرم .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 📎متناسب سازی قصص انبیاء الهی با شهدای کربلا ۶ 📌داستان حضرت سلیمان نبی (ع) و روضه ی طفلان بی بی ز
.👆 از صبح که شد قبل از علی اکبر، ابی عبدالله رُ صدا زد یه گوشه ای گفت داداش بزا بچه های من اول برن، اینا انقدر بی تابن! ، آماده ی جنگ شدن . اومدن جلوی ابی عبدالله حضرت فرمود : شما برید ، یه جوری سراشونُ پایین انداختن آروم آروم اومدن طرف خیمه شروع کردن گریه کردن، زینب دید دارن گریه می کنن فرمود : بلندشین، آماده شین، از میدون نرین کوتاه نیاین پاشین بیاین من یه راهی بلدم دنبال من بیاین، لشکر دیدن زینب از خیمه بیرون اومد اما این بار خیلی محکم داره میاد سلیمان از مورچه یه ران ملخی قبول کرد. مورچه ران ملخُ آورد، سلیمان نبی با موجودات حرف می زد ، فرمود اینو برا چی آوردی؟ گفت یا نبی الله ارزشمندترین چیزیه که داشتم برات آوردم، سلیمان ران ملخُ قبول کرد ، حالا بچه هامُ قبول نمی کنی؟ نوشتن تا بی بی اسم مادرُ قسم داد حضرت اذن میدان دادن ، بچه ها رفتن ، اما لحظه ای بعد جنازه دو آقازاده . . . خوب شد دیگر نمی بینند که تازیانه می خورد بر پیکرم خوب شد دیگر نمی بینند رفت بر سر نیزه سر تاج سرم خوب شد دیگر نمی بینند سوخت خیمه و اطفال و موی و معجرم اینکه اینک بین خیمه خامشم از حسین خود خجالت می کشم *** نکته لازم به ذکر اینکه پیرامون انگشتر خاتم حضرت سلیمان، افسانه هایی ذکر شده است که بایستی مداحان اهل بیت (ع) به آن توجه کنند و آن اینکه در بعضی از مطالب جعلی توصیفی برای این انگشتر ذکر شده كه « گويا تمامى قدرت و حكومت آن حضرت وابسته به آن بوده است، به طورى كه وقتى يكى از شياطين ، آن را از وى ربود، سليمان تا مدتى از قدرت و حكومت معزول شد و شيطان به جاى او بر سرير سلطنت نشست. بسيارى از مفسران، اين افسانه را در تفسير آيه 34 و 35 سوره ص نقل، و در واقع، اين دو آيه را با اين قصه تفسير كرده اند. در حالیکه اين داستان، از اسرائيليات است و با دو آيه مزبور ارتباطى ندارد.» موضوع دیگری که در داستان حضرت سلیمان در اشعارحسینی بدان پرداخته شده است، داستان مورچه و سلیمان است، چنانچه قرآن می فرماید: «...سليمان و لشكريانش به وادى مورچگان رسيدند. بزرگ آنها خطاب به مورچگان گفت: بخانه‏هاى خود درآئيد تا سليمان و سپاهيانش شما را پايمال نكنند چرا كه آنها متوجه حضور شما نيستند. سليمان از گفتار آن مورچه تبسمى كرد و گفت: خداوندا مرا بر نعمتى كه به من و والدينم ارزانى داشته‏اى توفيق ده تا شكرت را ادا نمايم و عمل شايسته‏اى را بجاى آورم كه مورد رضايت تو باشد و مرا با رحمت خود در زمره بندگان نيكوكارت قرار ده» 📚منبع: سلسله کتب آموزش مداحی جلد دوم صفحه 276 (نکات تکمیلی : فصل سوم از جلد سوم)
‌. 📎متناسب سازی قصص انبیاء الهی با شهدای کربلا ۵ 📌داستان حضرت صالح نبی (ع) و روضه ی حضرت سیدالشهدا و طفل شیرخواره سلام الله علیهما بسم الله الرحمن الرحیم برابر آیات 34 تا 38 سوره مومنون و 62 سوره مبارکه هود در قرآن کریم درباره حضرت صالح (ع) و پی کردن ناقه ابو بصير از امام صادق (ع) روايت كرده که فرمودند: ... ( قوم ثمود به حضرت صالح گفتند :) ما به تو ايمان نمى‏آوريم مگر كه از دل اين صخره ، ماده شترى حامله برايمان بیرون بیاوری... جناب صالح (ع) نيز بر طبق خواسته آنها معجزه‏اى كرد و ماده شتر آبستنى را از آن صخره بيرون آورد. اشاره به داستان خداوند متعال ناقه صالح را از دل کوه بیرون آورد ، تمام قوم ثمود از شیر این ناقه روزی خوردند ، تا شاید منکران با دیدن این کرامت هدایت بشوند ؛ اما این قوم ، نه تنها این ناقه را پی کردند ، بلکه بچه او را نيز کشتند ، نقل شده همه مردم جمع شدند ، هر کس رسید ، یک ضربه شمشیری به این ناقه زد... مورد استفاده از این بخش داستان در اشعاری که به ناقه حضرت صالح (ع) اشاره شده است می توان استفاده کرد ، مثل ابیات زیر : ز زنگ هستى خود ساده ساز لوح ضمير گرت هواست كه گردد زغيب نقش پذير به راه پر خطر عشق پامنه، كآن جا گذار بر دم تيغ است و راه بر سر تير حديث محنت آن تشنگان غرقه به خون حكايتى است كه نتوان نمودنش تقرير عجب‏تر از همه شرح غم على اصغر كه گر جوان شنود، از ملال گردد پير فشاند خون گلويش به سوى چرخ برين به گريه گفت كه: اى ايزد سميع و بصير فصيل ناقه صالح به رتبه برتر نيست ازين صغير كه گرديد كشته بى تقصير (محيط) شرح غمى را چسان تواند گفت كه از شگفتى نتوان نمودنش تقرير اشاره به روضه امام حسین (ع) کربلا هم امام ایستاده بود تا نفسی تازه کند ناگهان با سنگ به پیشانی حضرت زدند ، آقا دامن عربی را بلند کرد تا خون پیشانی را پاک کند، یه وقت با تیر سه شعبة زهر آلود بر سینة مبارک زدند... تیر را گرفت و از پشت بیرون آورد و خون مانند ناودان جاری شد . ضعف بر بدن آقا غلبه کرد، از هر طرف به امام حمله کردند، یکی به شانه چپ ضربه زد ، دیگری بر شانه راست، سنان بن انس جلو آمد، نیزه¬اش را بر گلوی آن حضرت فرو برد و سپس نیزه را بیرون آورد و بر استخوانهای سینه¬اش کوبید و تیر بر حلقوم او وارد ساخت، که آن حضرت بر روی خاک زمین افتاد. اشاره به روضه حضرت علی اصغر (ع) کربلا هم نه تنها حسین بن علی (ع) را کشتند ، بلکه به طفل شیرخواره هم رحم نکردند؛ یه وقت دیدند حسین فاطمه (س) ناله می زند علی اصغرم : ...لَا يَكُونُ أَهْوَنَ عَلَيْكَ مِنْ فَصِيلٍ... تو از بچه ناقه صالح كمتر نيستى! هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ آنچه اندوه مصيبت را برايم آسان كند ، اين است كه خداوند مى‏بيند قَالَ الْبَاقِرُ (ع) فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْض‏. امام باقر عليه السّلام فرمود: «از اين خون ، قطره‏اى به روى زمين نريخت.» 📚منبع: سلسله کتب آموزش مداحی جلد دوم صفحه 141 (نکات تکمیلی : فصل سوم از جلد سوم) .
. 📎متناسب سازی الهی با ۴ 📌داستان حضرت نوح (ع) و روضه ی علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم قرآن کریم مى‏فرماید : -فرمان صادر شد و آب از درون تنور جوشيدن گرفت ! در اين هنگام به نوح فرمان داديم كه از هر نوعى از انواع حيوانات يك جفت (نر و ماده) بر كشتى سوار كن تا در غرقاب، نسل آنها قطع نشود. و همچنين خاندانت را جز آنها كه قبلا وعده هلاك آنها داده شده و نيز مؤمنان را بر كشتى سوار كن. -سرانجام لحظه نهائى فرا رسيد و ابرهاى تيره سراسر آسمان را فرا گرفت، باران شروع شد، از سوى ديگر سطح آب زير زمينى بالا آمد و از هر گوشه‏اى چشمه خروشانى جوشيدن گرفت. و به اين ترتيب آبهاى زمين و آسمان به هم پيوستند و بزودى سطح زمين به صورت اقيانوسى در آمد و كشتى حضرت نوح (ع) با سرنشينانش نجات یافتند. -از این فراز داستان می توان در تفسیر اشعاری که در آن به طوفان نوح اشاره شده است، استفاده نمود؛ مثل ابیاتی از قبیل این بند : طوفان نوح سر نزد از كربلا عجب از چشم اشكبار شهيدان كربلا از روزگار، شكوه دلا! چند مى‏كنى بنگر به روزگار شهيدان كربلا اشاره به داستان پيغمبر اکرم (ص) فرمود إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِي أُمَّتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ فِي قَوْمِهِ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَرَكَهَا غَرِق...‏ اهل بيت من در ميان امّتم چون كشتى نوحند كه هر كس به آن كشتى درآمد، نجات يافت و آن كسى كه به آن پناه نبُرد غرق شد اشاره به روضه یکی از کسانی که به کشتی نجات سیدالشهداء ملحق شد و نجات پیدا کرد، حرّ بن یزید ریاحی است. صبح عاشورا وقتی استغاثه امام را شنید، بدنش لرزید، توبه کرد و حضرت توبه اش را پذیرفت، از امام اجازه گرفت، آمد سمت خیمه ها، به بانوان عرض کرد: « من آن کسی هستم که سر راه شما را گرفتم، دلهای شما را شکستم، الان پشیمانم، به شما پناه آورده¬ام، من را ببخشید، مبادا نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها) از من شکایت کنید.» حرفهای جانسوز حرّ ، بانوان را منقلب کرد، صدای ناله و شیونشان بلند شد و برایش دعا کردند. به جایی رسید این بنده تائب خدا که لحظات آخر ، دیدند امام حسین (ع) سر او را به دامن گرفته ، خون صورتش را پاک می¬کند و می¬فرماید : اَنتَ الحُرٌّ کَما سَمَّتکَ اُمُّکَ وَ اَنتَ الحُرُّ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ. « تو آزادی همانگونه که مادرت تو را آزاد نامید ، تو در دنیا و آخرت آزاد هستی » 📚منبع: سلسله کتب آموزش مداحی تالیف آقای دکتر فراهانی جلد دوم صفحه 118 (نکات تکمیلی : فصل سوم از جلد سوم) .
. 📎متناسب سازی قصص انبیاء الهی با شهدای کربلا ۲ 📌داستان حضرت آدم (ع) و روضه ی حضرت علی اکبر علیه السلام ( بخش اول ) 💐بسم الله الرحمن الرحیم💐 از این بخش داستان می توان در تفسیر برخی عبارات ادعیه و زیارات استفاده کرد؛ من باب مثال در دعای ندبه، بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر اکرم و اهل بیت پاکش، شرح حال مختصری از انبیاء و اولیای الهی بیان می شود. و می شود این گونه عنوان نمود : قابيل بعد از آن به خانه بازگشت و آدم (ع) كه ، هابيل را همراه او نديد از فرزند كوچكش پرسید ، قابيل ناگزير او را به محل قتل برادرش آورد و پرده از جنايت خويش برداشت، نوشته اند آدم در فراق فرزندش چهل شبانه روز گريست. پس از اشاره به حالات حضرت آدم بعد از قتل هابیل، به روضه حضرت علی اکبر علیه السلام اشاره می شود . آنجایی که امام حسین علیه السلام به بالین فرزند آمد و هفت مرتبه فریاد زد: «آه وا ولدا ، آه واعلیا ، وا ثمرةَ فؤاداه ، ولدی قتلوک» « فجعل یمسعُ الدَّمَ علی ثنایاهِ الشَّریفَه» دست می برد و خونها را از دهان مبارک فرزندش پاک می کرد: «فوضع خده علی خده و قال: یا بُنَیَّ لَقَد اِسترحتَ مِن هَمِِّ الدُّنیا و غَمِّها و بَقِیَ اَبُوکَ فَریداً وَحِیداً.» صورت بر صورت او گذاشت و فرمود: از غم و غصه دنیا راحت شدی ولی پدرت را تنها گذاشتی . «قَتَلَ اللهُ قَوماً قَتَلوکَ» خدا بکشد قومی را که تو را کشتند «عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا» بعد از تو دنیا ارزشی نداره ... 📚منبع: سلسله کتب آموزش مداحی جلد دوم صفحه 118 (نکات تکمیلی : فصل سوم از جلد سوم) .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 📎متناسب سازی قصص انبیاء الهی با شهدای کربلا ۲ 📌داستان حضرت آدم (ع) و روضه ی حضرت علی اکبر علیه ا
. 📎متناسب سازی قصص انبیاء الهی با شهدای کربلا ۲ 📌داستان حضرت آدم (ع) و روضه ی حضرت علی اکبر علیه السلام ( بخش دوم ) خداوند متعال می فرماید: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمات‏» خدای متعال کلماتی را برای توبه به آدم آموخت و آن حضرت با توسل به آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت چرا كه او تواب و رحيم است. آری جبرئيل به آن حضرت فرمود خدا را به این ذوات مقدسه قسم بده! بگو: يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ- يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ- يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَان‏. تا نام مبارک حسين را به زبان آورد اشكهايش جارى شد و قلب مباركش شكست، به جبرئيل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ايشان را ذكر مي كنم قلبم مي شكند و اشكم جارى مى‏شود!؟ جبرئيل گفت: اين پسر تو دچار يك مصيبتى خواهد شد كه مصائب ديگر در مقابل آن كوچك خواهند بود: حسين در حالى شهيد مى‏شود كه عطشان، غريب، تنها، بى‏ياور و بى‏معين خواهد بود. اى آدم! اگر تو او را مي ديدى و مي شنيدى كه مي گفت: وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ- حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَانِ- يعنى آه از عطش! آه از بى‏ياورى! كار تشنگى آن حضرت به جائى مي رسد كه آسمان به نظرش مثل دود خواهد آمد. كسى جوابش را نمی دهد مگر با شمشير، تا اينكه سر آن حضرت را از قفا ‏بریدند، خيمه‏هايش را به يغما مي برند، سر مبارك وى و يارانش را در شهرها ... ، زن و بچه‏هايش را به اسيرى ... 📚منبع: سلسله کتب آموزش مداحی جلد دوم صفحه 118 (نکات تکمیلی : فصل سوم از جلد سوم) .
. 📎نحوه متناسب سازی توسل روضه بین انبیاء الهی و شهدای کربلا ۱ ❇️قصص انبیا در قرآن کریم 📌نحوه متناسب سازی روضه سید الشهدا (علیه السلام ) و نبوت حضرت نوح (ع) 🔴اشاره به داستان حضرت نوح نهصد و پنجاه سال خون دل خورد، کتک خورد، ناسزا شنید، صبر کرد؛ تا امت را نجات دهد؛ اما این قوم لجوج، نه تنها به آن حضرت ایمان نیاوردند و او را یاری نکردند، بلکه ایشان را مسخره می کردند، لذا آخر الامر حضرت نوح(ع) آنها را نفرین کرد و عرضه داشت: ...رَّبّ‏ِ لَا تَذَرْ عَلىَ الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا اى پروردگار من، هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقی مگذار! 🔴اشاره به روضه اما وجود مقدس سید الشهداء(ع) تا آخرین لحظات شهادت حتی به فکر هدایت قاتل خود بود؛ فلذا هنگامى كه شمر روى سينه امام قرار گرفت حضرت به او فرمود: واى برتو مى دانى من كيستم؟ گفت: تو حسين پسر على و فاطمه زهرائى و جدّت محمد مصطفى است!؛ فرمود: واى بر تو، تو كه حسب و نسب مرا مي شناسى چرا مرا مى كشى؟! گفت: اگر ترا نكشم جايزه يزيد را كهِ بگيرد، فرمود: كداميك براى تو بهتر است، شفاعت جدم يا جائزه يزيد،؟ گفت: یک ششم درهمی از جائزه يزيد براى من دوست داشتنى تر است از تو و جد تو!! فَقالَ الحُسَينُ اِذا کانَ لابُدَّ مِن قَتلِی فَاسْقِنِی شَربَةً مِنَ الماءِ. :«اکنون که ناگزیر به کشتن من کمر بسته¬ای، با شربت آبی مرا سیراب کن». شمر ملعون گفت: امكان ندارد به خدا سوگند يك قطرة از آب به كامت نمى رسد تا از غصه کشته شوى‏... 📚منبع : سلسله کتب آموزش مداحی جلد دوم صفحه 130 الی 140 ( نکات تکمیلی فصل سوم از جلد سوم ) .
. علل و چگونگی تخریب بارگاه ائمه بقیع(ع)  وهابی ها که بدعت گزاری در دین را از بنیانگزار بدعت در دین یعنی معاویه به ارث برده اند. همان کسی که پیامبراعظم(ص) در باره او فرمودند: «لتَتَخِذَنَّ یا مُعاوِیه اَلبِدعَهُ سُنَّهً وَالقُبحُ حَسناً أکلُکَ کثیرٌ و ظُلمُکَ عَظِیمٌ» تو بدعت را به جای سنّت و زشت را به جای زیبا خواهی گرفت. خوردنت زیاد و ظلم تو بزرگ خواهد بود. وهابی ها زیارت قبور و ایجاد بنا بر مراقد را مظهر شرک و بت پرستی می دانند و به شدت با آن مبارزه می کنند. تمام اندیشه های وهابیت حول محور توحید و شرک است، لذا استغاثه به غیر خدا و طلب شفاعت از پیامبران و اولیا و توسل به آنان و زیارت قبور را منافی با توحید و هر یک را از مصادیق شرک می دانند. اینک وهابیت با همکاری آمریکا و صهیونیسم با طرح نو و البته بسیار سست و به دلیل اسلام هراسی و حس حقارت و حسادت نسبت به پیشرفت شیعیان و منابع غنی زیرزمینی و آثار باستانی ارزشمند و تمدنی کهن، نوچه های خود را به نام القاعده و طالبان روانه مبارزه با مسلمانان، به خصوص شیعه کرده است، تا از این طریق به چپاول ثروت بسیار غنی و آثار تاریخی آنها بپردازند.   منبع : پاسدار اسلام، شهریور ماه 1396؛ شماره ۴۲۵- ۴۲۶ , مؤمنی، محمّد مقدمه وهابیت که با کنار گذاشتن تمام مذاهب و کشیدن شمشیر تکفیر به روی مسلمانان و ملحق کردن جامعه اسلامی به جمع کفار، تمام تلاش دینی خود را در مبارزه با موضوعاتی مانند زیارت، توسل و شفاعت خلاصه کرد و با پیوند اخوت و دوستی با آل سعود که خود را صاحبان قدرت و ثروت در تمامی ممالک اسلامی می دانند، به مسلمانان نسبت شرک و کفر داد. بدین طریق این گروه خشن، متعصب و بی منطق، خون پیروان اهل بیت(ع) را مباح دانستند و تخریب قبور مطهر پیشوایان آنان را بر خود واجب کردند و موج غربت و ظلمت را در بقیع به وجود آوردند. امروز در اثر جهل و نادانی این قوم، از آن حرمی که روزی با گنبد و بارگاه کهن و سر به فلک کشیده اش و با ضریح زیبا و ظریفش در میان سایر بقاع مانند ماه شب چهارده در میان ستارگان می درخشید و بر همه مقابر موجود در مدینه نور و روشنایی می بخشید و از آن گنبد و بارگاه که محل نزول رحمت الهی و برکات آسمانی و محل دعا و نیایش پیامبر(ص) بود اثری باقی نمانده است. آری سنگ و قبر این مزار گویای مظلومیت اهل بیت(ع) و شیعه و یاد آور غم و اندوه بی پایان عاشقان خاندان عصمت و طهارت است. بقیع محل نزول وحی الهی بود که به بیابانی خشک مبدل شد و خانه ها و بناهایی که پی ریزی آنها برای نماز و تقوا بود و اساس آنها برای نیل به حسنات ایجاد شده بود به دست وهابیت ویران گردید. آنها کسانی هستند که بدعت گزاری در دین را از بنیانگزار بدعت در دین یعنی معاویه به ارث برده اند. همان کسی که پیامبراعظم(ص) در باره او فرمودند: «لتَتَخِذَنَّ یا مُعاوِیه اَلبِدعَهُ سُنَّهً وَالقُبحُ حَسناً أکلُکَ کثیرٌ و ظُلمُکَ عَظِیمٌ» تو بدعت را به جای سنّت و زشت را به جای زیبا خواهی گرفت. خوردنت زیاد و ظلم تو بزرگ خواهد بود.[1] اینک این فرمایش پیامبر درباره وهابیت و آل سعود مصداق پیدا کرده است. از ویژگی آنان این است که: «الَّذینَ یَصُدُّونَ عَن سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُون»[2] هستند. اینک این پرسش در اذهان تداعی می شود که علت انحراف این فرقۀ فاسد از بدو پیدایش تا  کنون چیست؟ بی تردید می توان علت آن را در کلام نورانی حضرت علی(ع) جست و جو کرد که فرمودند: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ - یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ - وَ یَتَوَلَّی عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَی غَیْرِ دِینِ اللَّه»: همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها، هوا پرستی و بدعت گذاری در احکام آسمانی است، نوآوری هایی که قرآن با آن مخالف است و گروهی «با دو انحراف یاد شده» بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند که بر خلاف دین خداست.»[3] .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #تخریب_بقیع علل و چگونگی تخریب بارگاه ائمه بقیع(ع)  وهابی ها که بدعت گزاری در دین را از بنیانگ
. یکی از مهم ترین دیدگاه های وهابیان که همواره مورد مخالفت شیعه بوده، این است که طلب شفاعت از انبیا و اولیای الهی شرک است. آنان معتقدند که طلب شفاعت از پیامبر(ص) عبادت غیرخدا محسوب می شود و مصداق شرک است. همچنین موضوع توسل را در ذیل مبحث شفاعت مطرح و عمل شیعیان را بدعت و شرک تلقی کرده اند. آنان زیارت قبور و ایجاد بنا بر مراقد را مظهر شرک و بت پرستی می دانند و به شدت با آن مبارزه می کنند. تمام اندیشه های وهابیت حول محور توحید و شرک است، لذا استغاثه به غیر خدا و طلب شفاعت از پیامبران و اولیا و توسل به آنان و زیارت قبور را منافی با توحید و هر یک را از مصادیق شرک می دانند. از جمله عوامل مهم تخریب قبور مطهر، استناد وهابیت به ظواهر آیات و به خصوص روایات است. آنان که زیارت قبور و ایجاد بنا بر مراقد را مظهر شرک و بت پرستی دانسته اند، در راه مبارزه با آن از هیچ کوششی دریغ نکرده اند. به تصور آنان اگر گنبدها تخریب و دیوارهای حرم اهل بیت(ع) برداشته شوند، مردم، به خصوص اهالی حرمین از دایره شرک و کفر بیرون می آیند و در مسیر پرستش خداوند یکتا قرار می گیرند. آنها که به بهانه عمل به دستورات سلف صالح به قدرت رسیده اند، با صراحت برخلاف دستورات آنها عمل کرده و در نهایت فتوا به تخریب اماکن مقدس داده اند. جریان فتوا به تخریب به این صورت بود: «پس از تسلّط وهابیان بر مدینه منوره در ماه رمضان ۱۳۴۴ ق. شیخ عبداللَّه بُلَیهد، قاضی القضاتشان را از مکه به مدینه اعزام داشتند تا موضوع تخریب مزارات و مقابر موجود در مدینه را با علما و سران این شهر مطرح و موافقت آنها را ولو به ظاهر جلب کند. پس از موفقیت او در این مأموریت در هشتم شوال ۱۳۴۴ق، دستور دادند همه گنبدها و زیارتگاه ها را در مدینه و اطراف آن ویران کنند. از دستورات اکید وهابیت این بود که باید هر گنبدی به دست خادمین آن مرقد مطهر تخریب شود. آنها برای تبلیغ و تشویق هتک حرمت به ائمه مظلوم(ع) بقیع مبلغ هزار ریال مجیدی دستمزد پرداخت می کردند. با عمل آنها، در زیارتگاه ها چیزی جز خاک و سنگ باقی نماند. کار دشمنان اهل بیت(ع) به جایی رسید که از ترس عاقبت اعمال خود ناچار شدند از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت محمد(ص) و کندن ضریح آن بزرگوار خودداری کنند».[5] بی تردید این عملکرد وهابیت ناشی از دشمنی با اهل بیت رسول الله(ص) و دوستی با دشمنان آنان، به خصوص معاویه و خاندان او سرچشمه می گیرد. .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #تخریب_بقیع علل و چگونگی تخریب بارگاه ائمه بقیع(ع)  وهابی ها که بدعت گزاری در دین را از بنیانگ
. ریشه های اعتقادی تخریب بقیع اعتقادات وهابیت نشأت گرفته از افکار و عقاید خوارج، مذهب حنبلی، کلام اشعری و دیدگاه های ابن تیمیه است و بدین وسیله از تلفیق همه آنها مذهب خود ساخته و پوشالی وهابیت را به وجود آورده اند. یکی از مهم ترین دیدگاه های وهابیان که همواره مورد مخالفت شیعه بوده، این است که طلب شفاعت از انبیا و اولیای الهی شرک است. آنان معتقدند که طلب شفاعت از پیامبر(ص) عبادت غیرخدا محسوب می شود و مصداق شرک است. همچنین موضوع توسل را در ذیل مبحث شفاعت مطرح و عمل شیعیان را بدعت و شرک تلقی کرده اند. آنان زیارت قبور و ایجاد بنا بر مراقد را مظهر شرک و بت پرستی می دانند و به شدت با آن مبارزه می کنند. تمام اندیشه های وهابیت حول محور توحید و شرک است، لذا استغاثه به غیر خدا و طلب شفاعت از پیامبران و اولیا و توسل به آنان و زیارت قبور را منافی با توحید و هر یک را از مصادیق شرک می دانند. از جمله عوامل مهم تخریب قبور مطهر، استناد وهابیت به ظواهر آیات و به خصوص روایات است. آنان که زیارت قبور و ایجاد بنا بر مراقد را مظهر شرک و بت پرستی دانسته اند، در راه مبارزه با آن از هیچ کوششی دریغ نکرده اند. به تصور آنان اگر گنبدها تخریب و دیوارهای حرم اهل بیت(ع) برداشته شوند، مردم، به خصوص اهالی حرمین از دایره شرک و کفر بیرون می آیند و در مسیر پرستش خداوند یکتا قرار می گیرند. آنها که به بهانه عمل به دستورات سلف صالح به قدرت رسیده اند، با صراحت برخلاف دستورات آنها عمل کرده و در نهایت فتوا به تخریب اماکن مقدس داده اند. جریان فتوا به تخریب به این صورت بود: «پس از تسلّط وهابیان بر مدینه منوره در ماه رمضان ۱۳۴۴ ق. شیخ عبداللَّه بُلَیهد، قاضی القضاتشان را از مکه به مدینه اعزام داشتند تا موضوع تخریب مزارات و مقابر موجود در مدینه را با علما و سران این شهر مطرح و موافقت آنها را ولو به ظاهر جلب کند. پس از موفقیت او در این مأموریت در هشتم شوال ۱۳۴۴ق، دستور دادند همه گنبدها و زیارتگاه ها را در مدینه و اطراف آن ویران کنند. از دستورات اکید وهابیت این بود که باید هر گنبدی به دست خادمین آن مرقد مطهر تخریب شود. آنها برای تبلیغ و تشویق هتک حرمت به ائمه مظلوم(ع) بقیع مبلغ هزار ریال مجیدی دستمزد پرداخت می کردند. با عمل آنها، در زیارتگاه ها چیزی جز خاک و سنگ باقی نماند. کار دشمنان اهل بیت(ع) به جایی رسید که از ترس عاقبت اعمال خود ناچار شدند از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت محمد(ص) و کندن ضریح آن بزرگوار خودداری کنند».[5] بی تردید این عملکرد وهابیت ناشی از دشمنی با اهل بیت رسول الله(ص) و دوستی با دشمنان آنان، به خصوص معاویه و خاندان او سرچشمه می گیرد. پیشینه تاریخی وهابی گری منشأ ظهور و بروز این جریان انحرافی به زمان احمد بن حنبل رئیس مذهب حنابله در قرن هشتم هجری بر می گردد. احمد بن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ق) این جریان را به طور گسترده تری مطرح کرد و بر اساس عمل به ظواهر قرآن و حدیث زیارت قبور را ممنوع اعلام و بوسیدن و مسح مزارات را حرام و مایه شرک تلقی کرد. عقاید او شبیه و منطبق با افکار خوارج و مخالف با دستورات قرآن بود. ابن تیمیه پس از چند بار زندانی شدن در مصر و شام، سرانجام در سال ۷۲۸ ه. ق. در زندان دمشق از دنیا رفت.[6] پس از ابن تیمیه شاگرد مشهور و صمیمی او «ابن قیّم جوزی (متوفای ۷۵۱ ق. )» نقش او را به عهده گرفت. کوشش او نیز بی نتیجه ماند تا اینکه بعد از چهار قرن افکار ابن تیمیه و ابن قیم توسط محمد بن عبدالوهاب نجدی (۱۱۱۵-۱۲۰۶) بر سر زبان ها افتاد. او در راه دعوت مردم به وهابیّت با محمد بن سعود پیمان بست که رشته دعوت و امر دینی از آنِ محمد بن عبدالوهاب و زمام حکومت در دست محمد بن سعود باشد. بدین وسیله آنان با تحریف حقایق دست به کتمان واقعیت ها زدند و از اینجا بود که به بهانه حرام بودن توسل، شفاعت خواهی و ایجاد بنا بر روی قبور، جنایات خود را آغاز کردند.[7] حکومت آل سعود حکومت وهابیون را می توان به سه دوره تقسیم کرد. در این سه دوره فقط به جنایاتی که منجر به هتک حرمت و تخریب قبور مطهر اهل بیت(ع) شده است، اشاره می شود. الف. تأسیس دولت آل سعود در درعیه در این دوره وهابیان از سال ۱۱۶۰ تا سال ۱۲۳۵، به مدت هفتاد و پنج سال حکومت کردند و پنج پادشاه در این دوره به قدرت رسیدند.[8] عبدالعزیز بن  محمد بن  سعود و یارانش در سال ۱۲۱۶ به کربلا یورش بردند و بعد از قتل عام مردم، ضریح مطهر امام حسین(ع) را شکستند، به قبر آن حضرت جسارت و بقعه را تخریب کردند.[9] آنها در سال ۱۲۱۷ ق. بعد از تصرف مکه، بسیاری از ضریح ها و قبوری که گنبد و بارگاه داشتند، تخریب کردند و همین عمل را با قبور مدینه به ویژه بقیع انجام دادند و در مدت سه روز تمام آثار اسلامی را از بین بردند.[10] همچنین عبداللَّه بن سعود دیگر پادشاه این دوره در سال ۱۲۱۷ ق. با لشکری به کربلا هجوم برد و هزاران نفر را سر برید.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #تخریب_بقیع علل و چگونگی تخریب بارگاه ائمه بقیع(ع)  وهابی ها که بدعت گزاری در دین را از بنیانگ
. . سپس اشیای حرم مطهر را غارت و ضریح امام حسین(ع) را ویران کرد.[11] ب. دوره عزلت وهابیان در دوران حکوت عبداله بن سعود بود که امیر مصر، محمدعلی پاشا، فرزندش ابراهیم پاشا را با لشکری به حجاز فرستاد تا لانه فساد وهابیون را درهم شکند. ابراهیم پاشا در سال ۱۲۳۱ق، تهاجم خود را آغاز کرد و بسیاری از سران آل سعود را کشت؛ سپس عبداله بن سعود و خانواده اش را به قاهره تبعید کرد و او را دار زد و بدین  وسیله بساط اولین دولت وهابی برچیده شد[12] و تا هشتاد سال نتوانستند همانند گذشته قدرت نمایی کنند. ج. آغاز دور جدید فرمانروایی آل سعود این دوره با فعالیت عبدالعزیز بن عبدالرحمان بن فیصل معروف به ابن سعود (پایه گذار کشور عربستان سعودی) و نخستین پادشاه این کشور آغاز شد.[13] او در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ ق. بر اساس فتوای عبدالله بن بُلیهد، بزرگِ علمای نجد دستور تخریب تمام قبور مکه و مدینه، به ویژه بقیع را صادر کرد و بدین وسیله همه قبور مطهر با خاک یکسان شدند.[14] او در جمادی الاولی ۱۳۵۲ق، سرزمین حجاز را به نام کشور پادشاهی عربستان سعودی (المملکه العربیه السعودیه) معرفی کرد. تاریخچه بقیع بقیع به معنای زمین وسیعی است که دارای انواع درختان باشد؛ لذا آن را جنه البقیع [باغستان بقیع] نیز گویند.[15] برخی بقیع را از بقعه گرفته اند؛[16] زیرا قبور آن بقعه دارند. بقیع را از آن رو «بقیع الغرقد» نامیده اند که نوعی درخت خاردار در آنجا می روییده و نامش «غرقد» بوده است.[17] در ابتدا این مکان قبرستان مردم یثرب بود و قبل از اسلام اموات خود را در آن به خاک می سپردند. پس از اسلام، تنها به دفن اموات مسلمانان اختصاص یافت.[18] مردم مدینه که از قبل اجساد درگذشتگان خود را در نقاط مختلف و در دو گورستان عمومی به نام گورستان «بنی حرام» و «بنی سالم» و گاهی در داخل منازل خود دفن می کردند، با رسمیت یافتن بقیع به مناسبت دفن جسد عثمان بن مظعون و ابراهیم فرزند رسول خدا(ص)، مردم به ویژه صحابه به آنجا توجه کردند. بدین وسیله صحابه و یاران رسول خدا(ص) به تدریج خارها و ریشه درخت های موجود در بقیع را قطع و اموات خود را آنجا دفن کردند. در آن زمان مردم مدینه اموات خود را داخل خانه دفن می کردند و در میان این خانه ها تنها خانه عقیل بن ابی طالب بود که مورد توجه پیامبر(ص) و افراد سرشناس قرارگرفت. این خانه گرچه از نظر ساختمانی یک خانه مسکونی و منتسب به عقیل بن ابی طالب بود، اما در عین حال به آرامگاه خصوصی و خانوادگی اقوام و فرزندان رسول خدا تبدیل شد. اولین کسی که در داخل آن دفن شد، فاطمه بنت اسد و پس از آن عباس عموی پیامبر بود. پس از آنها پیکر پاک و مطهر چهارتن از ائمه هدی(ع) در این بیت به خاک سپرده شدند. این خانه در زمان پیامبر(ص) و شاید مدتی بعد از آن در ابتدای بقیع بوده است. پیامبر(ص) در جایی نزدیک به آن می ایستاد و به اهل قبور سلام می داد و دیگران نیز به پیروی از آن حضرت، همان جا می ایستادند و به دفن شدگان بقیع احترام می کردند. البته هاشمیان به تناسب ارتباطشان با همدیگر و انتسابشان به رسول خدا«ص» در یک نقطه معین و جایگاه مخصوص و در کنار هم دفن شده اند. به طور مثال قبور ائمه چهارگانه با قبر عباس و فاطمه بنت اسد در یک نقطه و در کنار هم و همسران پیامبر(ص) در یک نقطه معین و رقیه و ام کلثوم دختران پیامبر در کنار هم دفن شده اند. در مجموع این بخش به نام «مقابر بنی هاشم» معروف شده است.[19] ساخت بنا بر قبور از عصر رسول خدا(ص) هر قبیله ای تلاش می کرد برای حفظ قبور علما و صحابه خود بنا و بقعه ای هر چند کوچک بسازند. این روند ادامه داشت تا اینکه برای حفظ قبر عباس بن عبدالمطلب بنایی روی آن ساختند. از آنجا که قبر عباس در کنار قبر چهار امام و فاطمه بنت اسد بود، بقعه یاد شده یکجا بر روی همه آنها بنا شد.[20] حرم، گنبد و ضریح های بقیع گنبد و بارگاه حرم ائمه بقیع که از استحکام بسیار بالایی برخوردار بود و به مدت هشتصد سال آسمان مدینه به نور آن منور بود به دستور مجدالملک ابوالفضل اسعد بن محمد ابن موسی البراوستانی القمی وزیر برکیارق از سلاطین سلجوقی ساخته شده است. تاریخ نگاران زمان اتمام ساختمان و بنای گنبد را در اواخر قرن پنجم به ثبت رسانده اند.[21] اولین ضریح تاریخ تقریبی ساخت اولین ضریح همزمان با ایجاد بقعه ائمه بقیع، در نیمه دوّم قرن پنجم هجری بود و به دستور مجدالملک ساخته شد.[22] ضریح دوم این ضریح مسلماً پس از قرن دهم ساخته شده، ولی متأسفانه از تاریخ و همچنین از مشخصات سازنده آن هیچ اثری به دست نیامده است.[23] ضریح سوم در اصفهان ضریح دیگری از فولاد برای قبور ائمه بقیع به صورتی ظریف و زیبا ساخته شد که در قسمت های بالای آن اسمای حسنا با آب طلا و خط زیبا ترسیم شده بودند. این ضریح پس از جلب موافقت دولت عثمانی به وسیله دولت ایران و انتقال آن به جدّه، روی ضریح قبلی نصب شد.[24] .