.
#امام_زمان
⚫️ چگونه در ثواب عزاداری امام زمان ( سلام الله علیه ) در محرم سهیم باشیم
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و اله :
مَنْ عَزَّى مُصَاباً كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أَجْرِ الْمُصَابِ شَيْئاً.
هرکس به عزاداری تسلیت بگوید، به اندازه اجر آن عزادار بدون این که از اجر او کاسته شود به تسلیت گوینده اجر داده می شود.
📜الكافی، ج ۳ ص ۲۰۵
▪️در عزاداری ها به صاحب این عزا امام زمان عجل الله تعالی فرجه اینگونه تسلیت بگوییم
آجَرَکَ الله یا بَقیَّهَ الله فی مُصیبَة جَدِّکَ الحُسین علیه السلام"
.
.
#حضرت_زینب
▪️دویدن... 💔💔
♦️من آقای مداح نیستم!
ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم!
اینطور رسم است که روضهخوانها هر شبِ محرم، روضهی یکی از شهدا را بخوانند.
من هم میخواندم، اما به سَبکِ خودم!
مثلا شبِ اول که روضهی مسلم، باب است، از آنجایی میخواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهمآور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسین را رها میکنند...
هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همهشان هم که بروند، خودم هستم...
بعد هم دوید سمتِ خیامِ بیبیها، آرامشان کرد، دلداریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند...
باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زنها و بچهها...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ...
یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پردهی کجاوهها را انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچهها را مشغول بازی کرد، زنها را گرمِ تسبیح...
همان روز، بینِ خیمهها آنقدر دوید و آنقدر به دانهدانهشان سر زد و به تکتکشان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...
یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد!
برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتلها حسین را بلند کرد و به خیمهگاه رساند...
اما نوبت به دو آقازادی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمهگاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیامد، میخواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند....
در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها را به زینب گره میزدم...
آنقدر از زینب میخواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی را رو میکردم...
حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد...
یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد...
یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تمام این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد...
بعدِ غارتِ خیمهگاه، باز دویدنهای بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچهها را پیدا کند...
بچهها را بشمارد و هی توی شماردنها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچهها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها را پیدا کند...
بعد باز دور بعدیِ دویدنهایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زنها و بچهها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد....
تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود...
از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا پایین نیفتد...
تا یک وقت، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
من آقای مداح نیستم
ولی اگر بودم
تمام این ده شب، روضهی دویدنهای زینب را میخواندم...
آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد...
✍ملیحه سادات مهدوی
━━━━━━━━━━
.
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل تصویری روضه خوانی
#استاد_حاج_حسن_خلج
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
#تحلیل_مداحی
#دکتر_محمد_فراهانی
#آموزش_مداحی
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
فایل تصویری روضه خوانی #استاد_حاج_حسن_خلج روضه حضرت رقیه سلام الله علیها #تحلیل_مداحی #دکتر_محمد_
.
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_حسن_خلج
تحلیل 🔰
#دکتر_محمد_فراهانی
👈نمونه ای از محتوای مناسب برای مکمل خوانی
تصویرسازی در روضه حاج حسن خلج
#توضیحات
این گونه محتواها و خواندنها در مکمل خوانی خیلی به کار ذاکرین اهل بیت علیهم السلام می آید، یعنی جلساتی مثل مجامع الذاکرین که قرار است بعد از دیگری بخوانید و بعد شما دیگران بخوانند.
💡شروع با دوبیتی از قالب شعر دوبیتی های به هم پیوسته یا چهارپاره که در این قالب شعری مصراع دوم و چهارم هر دو بیتی هم قافیه اند.
بهترین مهربانترین بابا
خوب کردی که آمدی سویم
گرچه ویران نشینم اما تو
بنشین روی فرش گیسویم
#تصویرسازی : برای اثرگذاری کلام باید محتوا را در ذهن مستمع به تصویر کشید و مجسم کرد. در این مجلس با عبارات زیر این تصویر سازی به خوبی انجام می شود. برای این کار آقای خلج از مصراع«بنشین روی فرش گیسویم» الهام می گیرند. دقت کنیم که سر رشته اینگونه برداشتها، گاهی در شعری که می خوانیم وجود دارد؛ مقداری دقت و باریک بینی لازم است.
گیسوانش و پهن کرد، سر باباش و گذاشت رو گیسوان، صورتش . گذاشت رو زمین، صورت تو صورت حسین، چشم تو چشم حسین.
#حلقه_ارتباطی : برای خواندن زمزمه گاهی باید ارتباط و تناسب برقرار کرد، در این مجلس آقای خلج، برای این کار از بیت زیر استفاده کردند. این ابیات باید از جهتی با محتوای قبل و از جهتی با مضمون بعدی ارتباط داشته باشد.
این به دلداری و آن گرم دلارایی بود
گفتگوهای دو دلداده تماشایی بود
#زمزمه : گاهی اشعاری که در نوحه و سینه زنی خوانده می شود را می توان بدون ضرب در روضه به کار برد، در این صورت به اینگونه اشعار زمزمه می گویند.
زمزمه باید از جهت محتوا و سبک و لحن با شخصیت و اقتضائات روضه تناسب کامل داشته باشد که در زمزمه زیر این خصوصیات به نحو خوبی جمع شده. کلمات، جمله بندی و اجرای فصیح.
نگفتی من دل دارم ـ رفتی
نگفتی دختر داری ـ رفتی
بدون اینكه بار ـ غم رو
از رو دلم برداری ـ رفتی
حالا من بدون تو كجا برم
حالا من بدون تو چكار كنم
اونقدر گریه میكنم كه نیمه شب
از خواب ناز سرت رو بیدار كنم
های ـ های ـ های ـ دلم بابا
وای ـ وای ـ وای ـ سرم بابا
از بس زدنم كمرم بابا
🔻🔻
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#دکتر_محمد_فراهانی
#آموزش_مداحی
👇
4_5900048462015103255.mp3
8.17M
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_حسن_خلج
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
#شب_چهارم_محرم
#روضه_طفلان_حضرت_زینب
#حاج_امیر_کرمانشاهی
تحلیل 🔎 #دکتر_محمد_فراهانی
#متن_روضه 👇
این روی حسین داشت آن روی حسن
این بوی حسین داشت آن بوی حسن
جای دو پسر بچه ی زینب هر روز
زانوی حسین بود و زانوی حسن
ایمان حسین بود و ایمان حسن
این جان حسین بود و آن جان حسن
دو بچه خداوند به زینب داده
قربان حسین بود و قربان حسن
زینب که از قبیله ی احسان و رحمت است
نامی بلند مرتبه و با کفایت است
زینب نسب به کوثر و والعادیات داشت
مثل جزیره بین دو دریای رحمت است
از جانب پدر نسبش رو به انبیاست
پس پیش روی زینب کبری امامت است
از بس کریم دور و برش را گرفته است
زینب به رتبه وارث تاج کرامت است
به به به این که دختر نهج البلاغه و
استاد درس های فصاحت بلاغت است
عقلم به کنه جا و مقامش نمی رسد
قطعا مقام کوچک زینب شفاعت است
زینب بزرگ دختر زهرا و حیدر است
زینب زلال وسعت دریای کوثر است
زینب اگر چه قبله ولی قبله گاه داشت
مانند کعبه بود که چادر سیاه داشت
تا بچه های او برسند از لهیب دشت
چشمی سوی برادر و چشمی به راه داشت
اما قسم به عشق که از وقت کودکی
زینب همیشه دلهره از قتلگاه داشت
از بهت ظهر تا دل گودال تا غروب
زینب چقدر گریه ی خود را نگاه داشت
جانم فدای زینب و انبوه قصه هاش
جانم فدای تشنگی سرخ بچه هاش
بچه هاشُ فرستاد، ابی عبدالله اجازه نداد برن میدون، اینا بلدن چی کار کنن، آخه مادر بزرگشون اسما بنت عمیسه، اینا نوه های اسمان، اسماییکه امیرالمومنین حرفیُ که به هیچکی نزده بود به اسما گفت؛ کدوم حرفُ داری میگی؟ همون صحبتی که سر به دیوار گذاشت شروع کرد بلند بلند گریه کردن، فرمود: اسما نمی دونستم انقدر بازوی فاطمه ورم کرده! الهی دستش بشکنه... تا اجازه نداد اسم مادرُ وسط آوردن، قسمت می دیم به حق مادرمون فاطمه تا اسم مادر اومد ابی عبدالله دیگه هیچی نگفت...
دو جوانمرد محیا هستند
دست پرورده ی سقا هستند
قدشان رفته به دایی هاشان
چقدر خوش قد و بالا هستند
شیر خاتون دو عالم خوردند
شیرهای نر صحرا هستند
گرد بادند و به هم می ریزند
شب طوفانی دریا هستند
مرتضایند به شکل دو جوان
این دو عیسی دو موسی هستند
زینبیند و نژاد عشقند
بچه ی حضرت زهرا هستند
مادر از خیمه ولی می گوید
برگ سبز من تنها هستند
تشنگی از نفس انداختشان
عاقبت در قفس انداختشان
قصد جان دو برادر کردند
نیزه ها را دوبرابر کردند
از دو سو از دو طرف با خوناب
نوک سرنیزه ی خود تر کردند
آنقدر بر تنشان نیزه زدند
که شبیه تن اکبر کردند
هیچ کس نیست بگویند اینان
هیچ فکر دل مادر کردند
تا خیال همگی راحت شد
سرشان نیت خنجر کردند
دید زینب به بدنها سر نیست
هیچ دل مثل دل مادر نیست
شام شد شعله که بالا بردند
وقت غارت شد و یکجا بردند
گل سر، پیرهن و گهواره
هر چه دیدند به یغما بردند
وای حتی بدنی عریان شد
کفنش را سر دعوا بردند
دخترک داشت تماشا می کرد
آمدند و سر بابا بردند
القرض پیش نگاه زینب
به سر نیزه دو سر را بردند
تا بسوزد جگر مادرشان
تاب می خورد به نیزه سرشان
نیزه ها را که تکان می دادند
بوسه بر زخم سنان می دادند
همه با خنده ی خود زینب را
به هم آن روز نشان می دادند
ولی این دو به دل مادرشان
مثل عباس توان می دادند
سمت زینب چو نظر می افتاد
از سر نیزه دو سر می افتاد
اونطوری که زیارت ناحیه مقدسه امام زمان می فرماید: اول عونُ کشتن میگن محمد داداشش اومد سپر شد هر چند می دونست داداششُ کشتن اما اومد ایستاد جلوی بدن برادرش، می گفت داداشمُ کشتن ولی نمی ذارم بیشتر به بدنش آسیب برسونن.
یه روزی مادر محمد عمه ی شما سیدا زینب اومد برا بدن داداشش حائل شه، اما دیر رسید یه ساعتی رسید که دید سر داداشش بالای نیزه ست...
👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#روضه_طفلان_حضرت_زینب #شب_چهارم_محرم #حاج_امیر_کرمانشاهی #طفلان_حضرت_زینب 🔴 بسیار عالی 🔴
👆
#تحلیل_مداحی
#روضه_طفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#حاج_امیر_کرمانشاهی
تحلیل🔎 #دکتر_محمد_فراهانی
🏴🏴
#نکات 👇
📌سطح شعر: یکی از مهمترین نکاتی که ذاکرین اهل بیت(ع) بایستی مورد توجه و دقت قرار دهند، انتخاب شعر اثر گذار است. از خصوصیات شعر خوب این است که در آن از فضائل و مناقبِ شخصیت روضه، سخن به میان آمده باشد.
در شعر اول این مجلس فضایل حضرت زینب(س) بخوبی ذکر شده و در شعر میان روضه، فضایل و دلاوریهای فرزندان آن حضرت. نکته اینجاست که در کنار ذکر فضایل، خصوصیات شعر اثرگذار هیأت نیز در آن دیده می شود و کاملا عواطف مستمع را تحت تأثیر قرار می دهد.
📌روضه محققانه: خوب است روضه همراه با نکات تحقیقی بیان شود، این کار نشانگر دقت نظر مداح و اهل تحقیق بودن اوست و همین امر باعث می شود نزد مستمع مقبولیت بیشتری پیدا کند که این مقبولیت عامل مهم تأثیرگذاری بر مخاطب است. اهمیت روضه خوانی محققانه در جمعی که مستمع آن، اهل علم و فضل است بیشتر به چشم می خورد.
در این مجلس اشاره به نَسَب پدری فرزندان حضرت زینب(س) و این نکته که آنها نوه های حضرت فاطمه بنت عمیس، خادمه حضرت زهرا(س) هستند، به روضه جنبه تحقیقی بخشید و اشاره به متن زیارت ناحیه مقدسه، در روضه آخر و برداشت این نکته که عون زودتر از محمد به شهادت رسید، جنبه دیگر محققانة روضه، در این مجلس است.
📌حلقه ارتباطی گریز: حلقه ارتباطی در گریز بسیار مهم است و اگر در آن نکته ای ناب، برداشتی نو و ارتباطی جدید ارائه شود، تأثیر کلام دوچندان می شود.
در این مجلس با توجه به زیارت ناحیه مقدسه و برداشت اینکه عون از محمد زودتر به شهادت رسید، این نکته استنباط می شود که محمد مانع شد تا به بدن برادرش آسیب بیشتری زده شود و از این موضوع حلقه ارتباطی گریز برداشت می شود که«زینب اومد برا بدن داداشش حائل شه، اما دیر رسید...»
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
.
#اصحاب
#روضه_اصحاب
خیلی از همراهان امام ، وقتی خبر شهادت مسلم رو شنیدند رفتند ..
*امشب، شب بهترین یارانِ امامه،
ابی عبدالله یه مدال داد به همه ی این شهدا، یه مدال عمومی برا همه ی اصحابش، که یه جمله ای فرمود: إِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَبَرُّ وَ أَوْفَى مِن أسْقا..حضرت فرمود من از این شهدا از اینایی که توکربلا در رکابم به شهادت می رسند بهتر وبا وفاتر ندیدم...این مدال عمومی بود.*
*به لشگر دشمن هی اضافه میشدن. وقتی لشگر اضافه میشد نامردا دَمّام میزدند، طبل میزدند، شادی می کردن، این طرف بچه های حسین توخیمه ها می لرزیدند. هی میگفتن چی شده ؟ میگفتن لشگرِ کمکی برا دشمن اومده. بچه ها بهم میگفتن مگه ما چند نفریم؟! آخه این هشتاد وچهار تا زن و بچه لشگر کمکی می خواد؟ میومدن به عمه اشون میگفتن، عمه پس برا ما کی لشگر کمکی میاد؟چرا برا ما نمیاد؟ عمه میگفت: صبر کنید لشگر ما تو راهه داره میاد. یهو به خانم حضرت زینب خبر دادن دوتا سوار دارن میان. خانم خوشحال شد گفت: بچه ها رو خبر کنید. همه از خیمه ها اومدن بیرون ببینن لشگر کیه. دیدن دوتا پیرمرد دارن میان. خانم فرمودن:اینم لشگر باباتون حسینه، این حبیبِ، اینم مسلم ابن عوسجه است.ابی عبدالله به بعضی از شهدا جدای از اون جمله، مدال خصوصی داده. یکیش همین حبیبه."مِنَ الغَریبِ إِلی الحَبیب" گفت حبیب پاشو بیا، آقات، تو بیابون تنها مونده. پاشوبیا حسین رو غریب گیر آوردن. *
*جَذبه ی امام بود هرکس که می رفت راهش رو عوض می کرد انقدر راهش رو عوض کرد بالاخره ابی عبدالله گرفتش. نقش همسر زهیر بعضی وقتها ندید گرفته میشه چقدر معرفت داشت همسر زهیر.چند بار فرستاده ی امام رو رد کرد آخرین بار زنش بهش گفت خجالت نمی کشی میدونی کی برات پیغام داده؟ این پسرِ پیغمبره. سراغ همه نمیره ، خیلی خاطرتو خواسته دنبالت فرستاده. راهش انداخت رفت نزد ابی عبدالله .این زهیری که رفت با زهیری که برگشت متفاوت بود با اکراه رفت اما وقتی برگشت رو پاش بند نبود. گفت حسین من رو خرید....*
ــــــــــــــــــ
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #اصحاب #روضه_اصحاب خیلی از همراهان امام ، وقتی خبر شهادت مسلم رو شنیدند رفتند .. *امشب، شب بهتر
.
توسل به #اصحاب سیدالشهدا علیه السلام
چندتا شهید کربلا روسنگ بارون کردن، جناب حر رو سنگ باران کرد،قاسم ابن الحسن و سنگ باران کرد، یکیش همین عابس ابن ابی شبیب شاکری بود. دشمن کی سنگ بارون می کرد؟ اوناییکه حرص دشمن رودر میاوردن ، دشمن کوچیک وحقیر می کردن. انقدر خبیث بودن از لجشون سنگ باران می کردن. حر رو سنگ باران کردن چون یهو تو لحظه ی آخر رفت تو دامن حسین . عابس رو سنگ بارون کردن چرا؟همه با سپر وزره وکلاه خود میان میدان جنگ. عابس اومد وسط میدان لباسش رو در آورد...حُبُّ الحُسین أَجَنَّه..*
*جون غلام بود خودش رو رسونده بود کربلا ابی عبدالله یه مدال خصوصی بهش داد. اومد بالاسرش گفت: اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَه..*
*سعید ابن عبدالله حَنفی شهید نمازه، این شهیدی که سیزده تا تیر خورد تا یه تیر به امام نخوره.تو تاریخ از این شهدا کم داریم. امیر المؤمنین هم یه شهید مثل سعید داره، برادرِ صَعصَعةِ ابن صوحان، زید ابن صوحان، عاشق امیرالمؤمنین بود تو بغل امیرالمؤمنین شهید شد. مثل سعید ابن عبدالله که تو بغل ابی عبدالله شهید شد. وقتی که زید ابن صوحان شهید شد امیر المؤمنین سرش رو بغل کرد. حضرت فرمود: فواَللَّهِ مَا عَرَفْتُکَ إِلاَّ خَفِیفَ اَلْمَئُونَةِ وَ کَثِیرَ اَلْمَعُونَةِ .زید ابن صوحان تو رو اینجوری شناختم. تو کمترین هزینه رو برا ما داشتی، کمترین دردسر و برا ما داشتی، اما بیشترین تلاش رو کردی، تمام عمرت رو صرف ما کردی.امیر المؤمنین فرمود این شهید برای ما هزینه ای نداشت ، زحمتی نداشت در عوض بار ما رو برداشت خودش رو خرج ما کرد. بعد گریه کرد صورت گذاشت رو صورت این شهید.این شهید هم گفت:"منَ مِثلی" کی مثله منه که علی صورت بزاره رو صورتش؟حالا کربلا هم یه شهید داره. دید امام وایستاد نماز بخونه ایستاد تا تیر به امام نخوره، می تونست بره تو صف نماز جماعت به امام اقتدا کنه. منتظر نشد کسی بهش بگه برو وایستا جلو تیرا خودش رفت.گفت: کی از من اولیٰ تر.
سعید ابن عبدالله پیک بوده چهار بار این مسیر مکه به کوفه رو رفته واومده، بالای هزارو دویست فرسخ راه رفته، تا به آرزوش برسه.
«حاج قاسم تو نامه ای به دخترش یه جمله داره که نوشته، دخترم اکه نیستم کنارت غصه نخور من تو بیابونا در بدر شهادتم تا بهش برسم...»
سعید این همه راه آواره شد تا ظهر عاشورا گفت: من وایمیستم.وایستاد، امامگفت: الله اکبر، نگاه کردن دیدن؛ دشمن رو دوکُنده ی زانو نشسته تیرها توکمان آماده ی پرتابه، سعید گفت اماممِ هرجور شده نمی زارم نماز امام بشکنه. نمیزارم یه مو ازش کم بشه....
ــــــــــــــــــ
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. توسل به #اصحاب سیدالشهدا علیه السلام چندتا شهید کربلا روسنگ بارون کردن، جناب حر رو سنگ باران کر
.
توسل به #اصحاب #امام_حسین علیه السلام
━━━━━━───────
سعید سیزده تا تیر خورد، دوازده تاش به بدنش خورد. اما سیزدهمیش فرق داشت. دید تیر داره میاد آخره نمازه، ابی عبدالله داره نمازش روتمام میکنه، دیگه رمق نداشت دید تیر خیلی نزدیکه الانه که به امام اصابت کنه.دوازدخ تا تیر خورد به بدنش، اما تیر آخری صورتش رو جلوی تیر گرفت.یه وقتی تیر به صورتت میخوره، یه وقتی خودت صورتت رو جلوی تیر میبری.خیلی فرق داره خیلی باید بَذَلَ مُهْجَةَ باشی، خیلی باید غرق باشی صورت به اختیار ببری. برا همین تا صورت برد جلو تیر اصابت کردبه صورت،بازم نیوفتاد، تا دید امام سلامش روداد نماز تمام شد خیالش راحت شد،با صورت زمین خورد. نوشتن ابی عبدالله سر سعید رو بغل کرد خونها رو پاک کرد. فرمود:أنتَ اَمامی، سر سعید رو گرفت صورت روصورتش گذاشت، اینجا بود سعید گفت:"مَن مِثلی" کی مثل منه؟حسین صورت رو صورتم گذاشت، نه گفت درد دارم، نه گفت آقا این همه تیر خوردم. یه جمله گفت:یه نگاه به امامکرد، نفس آخر و زد، صدا زد "أَوَفَیْتو"آقاوفا کردم؟راضی شدی از این نوکرت؟ ابی عبدالله آرومش کرد. ابی عبدالله سر سعید رو بغل کرد، سر حرُّ رو بغل کرد، سر جُون رو بغل کرد، سر بنی هاشم رو بغل کرد. دوتا دلیل نوشتن برای اینکه ابی عبدالله سر رو بغل می کرد. دلیل اولش این بود می دونست این شهدا چقدر عاشقن، می دونست چشم به راهن ، لحظه ی آخر میومد که اینا تنها نباشن. اما دلیل دوم ،حضرت می دونست دشمن چقدر نامرده، می دونست دیر برسه سر یارانش رو زنده، زنده ذبح می کنن. لذا میومد بالاسرا مینشست میزاشت راحت جون بدن... کسی زنده سر نَبُرِّه.کاش یه نفر لحظه ی آخر بالاسر ابی عبدالله بود. خودش داشت نفس می کشید داشت حرف می زد، دوتا شهید رو ذبح کردن یعنی زنده زنده کشتن.یکیش خود حسینه.... چه جوری سر ارباب ما رو جدا کردن؟کاشکی طبیعی جدا می کردن.امام سجاد علیه السلام فرمود:*أَنَا ابْنُ الْمَجْزُوزِ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا...." من فرزند کسی هستم که سرش را از پشت گردن جدا کردند...".
ابی عبدالله سر یاراش رو بغل کرد. کسی نبود سر خودش رو بغل کنه زینب دیر رسید. زین العابدینم نتونست سر بابا رو بغل کنه ..این سر از کربلا رفت شام...
ــــــــــــــــــ
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
.