.
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
حالا که امام زمانت رو دعوت کردی...
احترام کن... مودب بشین...
دستات رو بگذار روی سینه...
میخواهیم به خانم زینب کبری سلام بدیم...
از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش...
تصور کن الان ورودی حرم ایستادی...
میدونم این آرزو رو به دل داری...
میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی...
آماده ای سلام بدیم...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ
🔸ای یادگار سه امام زینب
🔸بر قلب سوزانت سلام زینب
سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد...
بلاکش دوران بی بی زینب...
چهار پنج سال بیشتر نداشت...
داغ جدش رسول خدا رو دید...
صبر کرد...
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود...
پهلوی مادرش زهرا رو شکستند...
جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند...
اما صبر کرد...
داغ مادرش رو از یاد نبرده...
فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد...
بمیرم برات بی بی جان زینب...
یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید...
اما بازم صبر کرد...
روز عاشورا در نصف روز...
جلو چشمانش...
تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد...
تمام دلخوشی زینب حسین بود...
اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد...
خواهرم... زینبم...
منم میخوام برم میدان...
زینب جان... خواهرم... خدانگهدار...
زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره...
عرضه داشت...
حسینم برادرم...
برا من که دیگه کسی نمونده...
تو هم میخواهی بری...
زینبت رو تنها بگذاری...
ای یادگار مادرم حسین...
اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود...
بی بی زینب در کربلا جان میداد...
ابی عبدالله فرمود خواهرم...
انقدر بی تابی نکن...
تا صدای تکبیر من میاد...
(بدان) بدون من هنوز زنده ام...
ابی عبدالله رفت میدان...
تصور کن...
زینب کبری هم داخل خیمه...
تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه...
دلش آرام میگیره...
اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله...
از وقتی امام وداع کرده و رفته میدان....بی بی مدام نگران برادر میشه و لذا هِی میاد بالای تل زینبیه و میبینه برادر زخمی اما زنده است و باز نگران خیام میشه و برمیگرده به خیام مخدرات و امام سجاد سرکشی میکنه... و اینکار چندین بار تکرار میشه...
اومد داخل خیمه...
هی بلند ميشه...
باز میشینه زمین...
میگه برادرم... حسینم...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
در همون حالت...
یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد...
شاید خوشحال شده زینب...
برادرم حسین برگشته...
دوان دوان اومد بیرون...
یه نگاه کرد...
دید ذوالجناح برگشته...
اما...
یال اسب غرق خونه...
زین اسب واژگونه...
بی تاب شد زینب...
همینجا بود...
🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند
🔸ولی سالار زینب را ندیدند
یاصاحب الزمان منو ببخشید...
عمه جانتون زینب دوان دوان...
به سمت قتلگاه...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
خدا به داد دل بی بی زینب برسه...
تا رسید بالای تل زینبیه...
نگاه کرد دید...
فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ...
شمشیر دارها با شمشیر میزنند...
نیزه دارها با نیزه میزنند...
یک عده ای هم که سلاح ندارند...
با سنگ میزنند...
خدا... چکار کنه زینب...
بی تاب شده زینب...
فقط دستاش رو گذاشت روی سر...
هی صدا میزد...
وامحمدا... واعلیا...
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
چیزی نگذشت دیدند...
🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب
🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
تسلای دل بی بی زینب ناله بزن یاحسین...
🔸حسین آرام جانم
🔸حسین روح و روانم
#روضه_حضرت_زینب
.
4_5765019792650011247.mp3
1.31M
📋 حسینم وا حسین ای گفت و شنودم
✔️ دستگاه: #شور_دشتی
✔️ #زمینه / حاج محمود کریمی
✔️ #اربعین
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسینم وا حسین ای گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان چه در ویرانه شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم اینکه بودم خواهر تو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
1402.05.06_2.mp3
48.9M
◾️ #گزارش_صوتے
🎤حجت الاسلام #استاد_میرزامحمدی
🔊 مقتلخوانی #روز_دهم_محرم
📆 روز عاشـورا محرم الحرام ۱۴۴۵
🕌 هیئت کفالعباس علیهالسلام
15 مرداد - صبحانه ایرانی.mp3
18.32M
🎧 صوت کامل #عاشورا_چگونه_و_چرا
🗓 #جلسه_دوم ؛ پانزدهم مرداد
☕️ برنامه تلویزیونی #صبحانه_ایرانی
📺 #شبکه_دو سیما
#طباخیان 🎤
.
#حجاب
تا آخرین دقیقه نگاهش به خیمه بود
ناموس دارها، نگران کشته شد حسین
.
.
#نوحه
#اسارت
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
رفتی و من ، از غم تو ، خون جگرم ، حسین جانم
از روی نی ، فکری بکن ، واسه حرم ، حسین جانم
حلالم کن ، اگه موندی روو خاک بیابون و صحرا
حلالم کن ، اگه رفته سرت روی نیزه ی اعدا
حلالم کن ، ای مظلومم
حسین جانم ، ای مظلومم
سایه ی تو ، کم شده از ، روی سرم ، حسین جانم
پاشو ببین ، حرمله شد ، همسفرم ، حسین جانم
چشت روشن ، روی ناقه ها می برنم به اسارت
چشت روشن ، واسه این همه درد و مصیبت و غارت
چشت روشن، ای مظلومم
حسین جانم ، ای مظلومم
یادمه که ، پیش چشام ، میزدنت ، حسین جانم
مرکباشون ، رد شدن از ، روی تنت ، حسین جانم
توی گودال ، نفساتو بریدن و هلهله کردن
توی گودال ، بدنت رو دریدن و هلهله کردن
توی گودال ، ای مظلومم
حسین جانم ، ای مظلومم
کُشتنتو ، بعد تو شد، غارت حرم ، حسین جانم
سوخته توو اون ، شعله و دود ، موی سرم ، حسین جانم
خبر داری ، به تموم زنای حرم شد اهانت
خبر داری ، اومدن توی خیمه برای غنیمت
خبر داری ، ای مظلومم
حسین جانم ، ای مظلومم
#عباس_قلعه✍
#شور_اسارت
.👇
.
#گریز_زیارت_عاشورا
پیامبر اکرم (ص) در یکی از سخنان نورانی خود محبت و دوست داشتن خود و اهل بیت بزرگوار خود را در هفت موقع هولناک سودمند دانستند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ.
رسول خدا(ص) فرمود: دوست داشتن من و اهل بیتم در هفت عرصه سودمند واقع می شود که هول و هراس آنها بسیار زیاد است:
هنگام مرگ و در قبر و هنگام رستاخیز و هنگام دادن نامه عمل و هنگام محاسبه و هنگام سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط.
📚امالی شیخ صدوق،ص۱۰
.
.
مرحوم مجتهدی حکایت میکرد:
فردی ،منکرِ حساب و کتاب در قبر بود. هرچه هم براش حدیث و آیه می آوردن ،قبول نمیکرد. آخر سر یه اهل دلی گفت رهاش کنید، بالاخره میمیره و میرسه به حساب و کتاب.
خلاصه این فرد منکر مُرد و چند شب بعد اومد بخواب یکی از همسایه هاش.... همسایه ازش پرسید : حالا یاور کردی که حساب و کتابی در کاره.؟ طرف گفت : نه؛ من ندیدم!
همسایه گفت: مردی بازم منکری! مگه تو رو بحسابت نرسیدن؟
گفت : نه ، بمن همون اول، گفتن برو جهنم...
* مرحوم مجتهدی میفرمود: طرف ۵۰ ، ۶۰ سال منکر قیامت بوده ... دیگه حساب و کتاب نداره، باید هم بگن؛ برو جهنم.
نقل از استاد ریاضت
.
Kashani-14020503-ManteghQuraan2-01-Hkashani_Com.mp3
30.36M
🔊 #سخنرانی کامل
📋 درنگی در منطق قرآن کریم؛ فصل دوم - قسمت اول
🎙 حامد کاشانی
📆 سه شنبه سوم مردادماه ۱۴۰۲
#حامد_کاشانی
.
🔥🔥«مجازات سیاهی لشکر بودن»
مرحوم سیدبن طاووس(ره) در کتاب لهوف در باب مجازات قاتلین حضرت سیدالشهدا علیه السلام آورده است:«سدی ابن طاووس و ابن شهر آشوب و دیگران از عبدالله بن زباح قاضی روایت کرده اند که گفت : مرد نابینائی را دیدم از سبب کوری از او سؤ ال کردم، گفت : من از آنها بودم که به جنگ حضرت امام حسین علیه السّلام رفته بودم و با نه نفر رفیق بودم، اما نیزه به کار نبردم و شمشیر نزدم و تیری نینداختم، چون آن حضرت را شهید کردند و به خانه خود برگشتم و نماز عشا کردم و خوابیدم، در خواب دیدم که مردی به نزد من آمد و گفت : بیا که حضرت رسول صلی الله علیه و آله تو را می طلبد، گفتم : مرا به او چکار است ؟ جواب مرا نشنید، گریبان مرا کشید و به خدمت آن حضرت برد.
ناگاه دیدم که حضرت در صحرائی نشسته است محزون و غمگین ، و جامه را از دستهای خود بالا زده است ، و حربه ای به دست مبارک خود گرفته است و نطعی در پیش آن حضرت افکنده اند و ملکی بر بالای سرش ایستاده است و شمشیری از آتش در دست دارد، و آن نه نفر که رفیق من بودند ایشان را به قتل می رساند، و آن شمشیر را به هر یک از ایشان که می زند آتش در او می افتد و می سوزد و باز زنده می شود و بار دیگر ایشان را به قتل می رساند. من چون آن حالت را مشاهده کردم، به دو زانو در آمدم و گفتم : السلام علیک یا رسول الله ، جواب سلام من نگفت و سر در زیر افکند و گفت : ای دشمن خدا، هتک حرمت من کردی و عترت مرا کشتی و رعایت حق من نکردی.
گفتم : یا رسول الله شمشیری نزدم و نیزه به کار نبردم و تیر نیانداختم ، حضرت فرمود: راست گفتی ولیکن در میان لشکر آنها بودی و سیاهی لشکر ایشان را زیاد کردی، نزدیک من بیا، چون نزدیک رفتم دیدم طشتی پر از خون در پیش آن حضرت گذاشته است ، پس فرمود: این خون فرزند من حسین است و از آن خون دو میل در دیده های من کشید، چون بیدار شدم نابینا بودم».
***
همیشه سهم عظیمی از انجام اتفاقات ناگوار روزگار را کسانی دارند که از روی علم یا جهل به قبح آن سیاهی لشگر اِعمال این ظلمها شدهاند؛ چه در ماجرای اسف بار سقیفه، چه در عاشورا و چه در تمام اتفاقات ناگوار دیگری که به نوعی سرنوشت تاریخ را رقم زده اند.
در زیارت عاشورا می خوانیم: «اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایعَتْ وَ بایعَتْ وَ تابعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً» خدایا لعنت کن بر گروهى که پیکار کردند با حسین علیه السلام و همراهى کردند و پیمان بستند و از هم پیروى کردند براى کشتن آن حضرت؛ خدایا لعنت کن همه آنها را.
.
New Recording 59.m4a
26.01M
#سخنرانی
#شب_عاشورا: حجت الاسلام سید حسینی
◽️توصیه امام امام صادق برای
کسانی که نمیتوانند کربلا بروند
◽️شب عاشورا در خیمه های
امام حسین چه گذشت⁉️
◽️ارادت عجیب و تعصب
آیه الله قاضی بر امام حسین
◽️مکاشفه ی عارف واصل
ایه الله انصاری همدانی
◽️ساعت شمار روز عاشورا
(در هر ساعت چه اتفاقی افتاد)⁉️
◽️مقتل آقا اباعبداللّه از زبان امام زمان
New Recording 62.m4a
23.67M
سخنرانی حجت الاسلام سید حسینی
در #شام_غریبان_امام_حسین آقا 🖤
_چگونه از کریم ترین انسان ها بشویم؟
_چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟
_دعا یعنی چه؟
_چرا بعضی حاجت روا میشوند؟
_بعد از شهادت حضرت چه اتفاقی افتاد؟
_مقتل شام غریبان
Zohr10Moharram1402[01].mp3
27.9M
🎙مقتل خوانی عصر عاشورا
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
🏴 عصر عاشورای حسینی #محرم۱۴۰۲
#روز_دهم_محرم
سید بن طاووس - لهوف.pdf
9.2M
📕 اللهوف علی قتلی الطفوف
▫️سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه
#لهوف
کوفه.mp3
36.38M
🎧 #کوفه
🔻 حجةالاسلام #محسن_حنیفی
🔻 محرمالحرام ۱۴۴۵
.
📖حوادث بعد از واقعه عاشورا
✍️موضوع: سخنان حضرت زینب سلاماللهعلیها در مجلس ابن زیاد
راوی می گوید: ابن زیاد در قصر خود نشسته بود و به همه مردم اذن ورود داد، دراین حال سر شریف امام حسین علیه السلام را وارد مجلس کردند و او را مقابل ابن زیاد نهادند. بانوان و دختران حرم حسینی را نیز وارد مجلس نمودند.
حضرت زینب سلام الله علیها دختر بزرگوار حضرت علی علیه السلام به صورت ناشناس در گوشه ای از مجلس نشسته بود. ابن زیاد سؤال کرد: این زن چه کسی است؟ گفتند: این زن، دختر امام علی علیه السلام است. ابن زیاد روی به آن پاک دامن سلام الله علیها نموده و گفت: شکر خدا که شما را رسوا کرد و دروغ های شما را آشکار ساخت! حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «فاسق آن کسی است که رسوا شد و دروغگو شخص بدکار است، که ما نیستیم!»
ابن زیاد گفت: رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم، اینان کسانی بودند که که خداوند شهادت را برایشان رقم زده بود و آنان نیز به سوی خوابگاه و آرامگاه ابدی خود شتافتند و به همین زودی، خداوند میان تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه خواهند نمود، در آن دادگاه بنگر که پیروز واقعی چه کسی است؟ مادرت در عزایت گریه کند ای پسر مرجانه!»
ابن زیاد به اندازه ای خشمگین و عصبانی شد که قصد کرد که حضرت زینب سلام الله علیها به قتل برساند. عمرو ابن حریث خطاب به آن ملعون گفت: او زن است و کسی زن را به خاطر گفتارش مؤاخذه و کیفر نمی کند!
ابن زیاد به حضرت زینب سلام الله علیها گفت: خداوند دل مرا از کشتن حسین علیه السلام و خاندان تو که مردمی سرکش بودند، شفا بخشیده و شاد نمود. حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «به جان خودم سوگند می خورم که توبزرگ خاندان مرا کشتی و ریشه مرا خشکاندی! اگر دل تو با این چیز ها شفا می یابد، باشد.» ابن زیاد گفت: این زن چه موزون و با قیافه سخن می گوید، به جان خودم سوگند که پدرش نیز مردی بود شاعر و قافیه پرداز! حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «ابن زیاد! زن را با سجع و قافیه چه کار است؟»
نگاه ابن زیاد متوجه امام علی ابن الحسین علیهما السلام شد و گفت: این کیست؟ گفتند او علی پسر امام حسین علیه السلام است. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی ابن الحسین علیهما السلام را نکشت!؟ امام سجاد علیه السلام علیه السلام فرمودند: «من برادری داشتم که نام او نیز علی ابن الحسین علیهما السلام بود و این قوم او را کشتند!» ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت!
امام سجاد علیه السلام فرمودند: «خداوند است که جان ها را هنگام مرگ آنها می گیرد و کسانی را که نمرده اند به هنگام خواب قبض روح می فرماید.» ابن زیاد گفت: آیا تو هنوز جرأت داری که جواب مرا بدهی؟! این را بیرون برده و گردنش را بزنید! حضرت زینب سلام الله علیها به محض شنیدن این فرمان (قبیح) فرمودند: «ابن زیاد! تو که دیگر کسی را برای ما باقی نگذاشتی، حال اگر می خواهی او را بکشی پس مرا نیز همراه او بکش!»
امام علی ابن الحسین علیهماالسلام فرمودند: «عمه جان آرامش خود را حفظ نما و ساکت باش تا من با او صحبت کنم.» امام سجاد علیه السلام سپس به ابن زیاد نگریست و فرمود: «ای پسر زیاد! آیا مرا با کشتن تهدید می کنی؟ آیا هنوز نمی دانی که کشته شدن عادت ما و شهادت مایه ی بزرگواری ماست!»(۱)
ابن زیاد نگاه عجیبی به عمه و برادر زاده نموده گفت: در عجبم از خویشاوندی و مهرپیوندی ایشان؛ به خدا سوگند گمان می کنم زینب دوست می دارد هرگاه قرار شود برادر زاده ی او را بکشم او را با وی به قتل برسانم. آنگاه گفت: دست از او بردارید و بیماری و ناتوانی برای بیچارگی او کافی است.(۲)
📚منابع:
۱. لهوف، ص۲۱۷، کتاب ارشاد، ص۴۷۲. منتهی الآمال، ص۷۶۱. ترجمه کامل نفس المهموم ص۱۹۳. مقتل الحسین ( المقرّم) ص۴۲۱
۲. ارشاد شیخ مفید صفحه۴۷۴
#محرم
#حوادث_بعد_از_واقعه_عاشورا
.
.
#لطمه_زنی
#امام_حسین علیه_السلام
متن:کاشکی میشد...
پ
🍃🍃🍃
کاشکی میشد با چادرم ، برات کفن درست کنم
پیکر نامرتبتو ، نمیشه اصن درست کنم
زخم تو بی شماره و من ، این همه مرهم ندارم
نیزه شکسته ها رو چجور ، از بدنت در بیارم
تا این مقتل
نمیدونی چجوری رسیدم از تل
شده خواهر مضطر تو مستأصل
که نمیتونه کاری برات بکنه
بجز این که بشینه نگات بکنه
ای تشنه لب
یا حسین یا حسین یا حسین
عشق زینب
یا حسین یا حسین یا حسین
☘☘☘
کفن شدی از خاک و خون ، بوریا لازم نداری
اگه میبوسم رگتو ، آخه جای سالم نداری
نمیتونم با چادرم ، خون رگاتو پاک کنم
به من اجازه نمیدن ، که پیکرت رو خاک کنم
بین گودال
سر غارت پیروهنت شد جنجال
جلو چشم تو مادر رفت از حال
آخه سخته براش ببینه سرتو
زخمایی که نشسته رو پیکر تو
همه منتظرن...
کربلایی رضا شیخی🎤
.👇
16_14010511_محفل_دلدادگان_حضرت_ابوالفضل_ع_شب_پنجم_محرم_الحرام.mp3
7.52M
کاشکی میشد با چادرم برات کفن درست کنم
پیکر نامرتبتُ نمیشه اصلا درست کنم
زخم تو بیشمار و من این همه مرهم ندارم
نیزه شکستهها رو چجور از بدنت در بیارم
🎙کربلایی رضا شیخی