eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6034930153304363517.mp3
44.01M
📻 | ؛ روضه 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۰۲/۰۹/۱۹
4_6034930153304363518.mp3
15.25M
📻 بشنوید | نکته ۱۹ آذر ۱۴۰۲ 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۰۲/۰۹/۱۹ ✅ و جایگاه حنجره و صدای زیر و بم آیا فقط کسانی که از نظر ژنتیک صدای مناسب دارند میتوانند مداح شوند؟ چی بخوریم تا صدای مناسب داشته باشیم؟
🎴 [جلسه‌ی پنجم] 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام عصر علیه‌السلام (دستی بگشایید به امداد، گداتان) ۲. اشعار حضرت زهرا علیهاالسلام (زهرا مگر عزیز رسول‌خدا نبود) ۳. معرفی چندین کتاب فارسی و عربی فاطمه زهرا علیهاالسلام ۴. روضه و مصیبت (لحظات آخر شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام) (شهادت از سر و پایم نمایان است ای فضه) ۵. زمزمه‌ی زهرایی (مبادا باغبانی در بهاران) ۶. نوحه‌ی سینه‌زنی (اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر) ۷. مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام، قسمت پایانی (سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی)
. سلام_الله_علیها بسم الله الرحمن الرحیم اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ... و یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ... 🔸تسلیت یابن الحسن خاتون محشر کُشته شد 🔸میوه قلب رسول از ضربت در کُشته شد آجرک الله یا صاحب الزمان... 🔸آه ای سادات عالم بر سر و سینه زنید 🔸عصمت حق از نفس افتاد، مادر کشته شد سادات منو ببخشید... بچه های فاطمه منو ببخشید... چطوری مادرتون رو کشتند... 🔸صورت زهرا کجا و دست نامحرم کجا 🔸صَدمه دید آن نوگل باغ پیمبر کشته شد واويلا.. 🔸من ندانم پشت در مسمار یا شمشیر بود 🔸فاطمه با تازیانه یا که خنجر کشته شد 🔸نور چشم مصطفی شد پیش مرگ مرتضی 🔸بشکند دست عدو زهرای اطهر کشته شد (شاعر: ولی الله کلامی زنجانی) حالا میخوای منتقمش رو صدا بزنی بسم الله... از سوز دل صداش بزن... یا صاحب الزمان... 👇
. سلام_الله_علیها پیغمبر اکرم فرمودند: أَلَا إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی خانه ی فاطمه... خانه منِ... یعنی مردم بدونید... خانه ی دخترم فاطمه احترام داره... مبادا به این خانه و اهلش بی حرمتی کنید... عرضه بداریم یا رسول الله... نبودید ببینید با این خانه و اهلش چه کردند... 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله یا رسول الله 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله 🔸پشت در پیرهن شعله وری گفت علـی خونه ی زهرای مرضیه رو آتیش زدند... اما به همین اکتفا نکردند... دومی نامرد خودش میگه... وقتی دیدم زهرای مرضیه... پشت در ایستاده... آنچنان به در کوبیدم... صدای ناله دختر پیغمبر... بین در و دیوار... 🔸لَگدی خورد به دَر، در که نه، دیوار شِکَست 🔸خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... 🔸کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت 🔸پهلوی زخمی او با نوک مسمار شِکَست نانجیب میگه... دیدم فاطمه با همون حال... اجازه نمیده کسی وارد بشه... میگه دستم بردم بالا... فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا از روی مقنعه... آنچنان سیلی زدم... گوشواره شکست و به زمین افتاد... ناله بزن یا زهرا... 🔸بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در 🔸پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر 🔸وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین 🔸کنار پای مادر خون می چکه رو زمین اگر اینجا مادر رو زدن... کربلا هم دخترش زینب رو زدند... کنارِ بدنِ بی سر برادر... نانجیبها با تازیانه... با غلاف شمشیر... ناله بزن یا حسین... 🔸چون چاره نیست میرومُ میگذارمت 🔸ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت 👇
. ✅عفاف و حجاب در رفتار حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نمود كاملی دارد كه با افتخار می توان گفت كه در ميان زنان جهان، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تجسّم عينی حياء و عفاف بود. ✍به چند نمونه اشاره می کنیم :👇 1⃣حجاب گرفتن از مرد نابینا! امام موسى کاظم(علیه السلام) به نقل از امام على(علیه السلام) فرمود : روزى حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نزد پدرش، حضرت رسول اکرم(ص) بود، كه مردى نابينا وارد شد. در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) خود را مخفى كرد. هنگامى كه مرد نابينا خارج شد، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : «لِمَ حَجَبْتِيهِ وَ هُوَ لاَ يَرَاكِ؟» ♦️اى فاطمه(سلام الله علیها)! چرا حجاب گرفتی، درحالی که آن مرد نابینا بود؟ حضرت فاطمه(سلام الله علیها)جواب داد : «إنْ لَمْ يَكُنْ يَرَانِى فَإِنِّى أَرَاهُ وَ هُوَ يَشُمُّ الرِيحَ» ♦️اگر آن نابينا مرا نمى بيند، من او را مى بينم، و اینکه او بوى زن را استشمام مى کند.(۱) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 2⃣چيزى که براى بانوان بهتر است! حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می فرماید : «خَيرٌ لِلِنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَينَ الرِّجالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ» ♦️بهترين چيز براى زن آن است که مردى را نبيند و نيز مورد مشاهده مردان قرار نگيرد.(۲) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 3⃣تقسیم کار! امام على(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از رسول خدا(ص) خواستند تا در تقسیم امور خانواده بین آن دو قضاوت کند. رسول اکرم(ص) نیز کارهاى مربوط به درون خانه را براى فاطمه(سلام الله علیها) و کارهاى بیرون خانه را براى على(علیه السلام) تعیین کرد. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود : «فَلایَعْلَمُ ما دَخَلَنى مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللّه ُبِاِکْفائى رَسُولُ الله(ص) تَحَمُّلَ اَرْقابِ الرِّجالِ» ♦️جز خدا کسى نمى داند که من چقدر از این تقسیم کار خوشحال شدم، زیرا از شانه به شانه شدن با مردان بیگانه نجات یافتم و سختی بودن با مردان نامحرم از دوشم برداشته شد.(۳) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 4⃣نگرانی آخر عمر! اسماء بنت عمیس می گوید : روزهای آخر عمر فاطمه(سلام الله علیها) بود، خطاب به من فرمود : «أَلَا تَرَیْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ؟ فَلَا تَحْمِلِینِی عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ» ♦️آیا نمی‌ بینی من در چه حالی هستم؟ مبادا مرا روی تخته‌ ای بگذارید که جنازه‌ام ظاهر باشد. گفتم : «لَا لَعَمْرِی وَ لَکِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً کَمَا رَأَیْتُ یُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ» ♦️نه! به جان خودم قسم! بلکه نظیر آن تابوتی را برای تو درست می‌ کنم که در حبشه دیده بودم. ایشان فرمود : پس نمونه‌ آن را به من نشان بده! «فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِّعَتْ مِنَ الْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى السَّرِیرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا کَانَ النَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلَّا یَوْمَئِذِِ» ♦️پس اسماء فرستاد تا از بازار شاخه‌ های تازه‌ی خرما آوردند. آنگاه آن تابوتی را که در حبشه دیده بود ساخت و آن اوّلین تابوتی بود که ساخته شد. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از دیدن آن تابوت خندان و شاد شد و هیچ وقت غیر از آن موقع خندان نشده بود.(۴) ایشان وقتی تابوت را مشاهده نمود، فرمود : «أُسْتُرِينِي! سَتَرَكِ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ» ♦️حجم بدنم را بپوشان که خداوند متعال، بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.(۵) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 5⃣خطبه خواندن در نهایت عفاف و حجاب! بعد از غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وارد مسجد شد و برای مهاجر و انصار خطبه خواند. ایشان در قالب سه حجاب وارد مسجد شدند و در انظار عموم قرار گرفتند. ۱)«حجاب ظاهری» ايشان با استفاده از «خمار و جلباب» که در منابع آمده است : «لاثَتْ خِمَارَها عَلی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا» ♦️حضرت فاطمه(س) «خمار» را به سر کردند وآن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افكندند كه محيط بر تمام بدن ايشان بود. «خمار : روسری ای كه روی گردن و سينه را کاملا می پوشاند.» «جلباب : نوعی پوشش سراسری بوده كه روی لباس ها می پوشيده اند و شايد چيزی شبيه عبا و چادر امروزی باشد.» ۲)«حجاب پيكر ظاهری» که حضرت(س) در بین جماعت زنان کامل پوشش داده شده بود. «وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها» ♦️حضرت فاطمه(س) در میان گروهی كه به اصطلاح هم سن يا هماهنگ يا از ياران و اعوان و خويشاوندان ايشان بودند حركت كردند. ۳)«حجاب پرده» که ایشان در حین خطبه به واسطه پرده ای که میان زنان و مردان نصب شده بود، فاصله افتاده شد. «فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءةٌ» ♦️سپس ميان حضرت(سلام الله علیها) و مردم پرده ای نصب شد. 📚منابع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۹۱ ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۵۴ ۳)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۸۱ ۴)کشف الغمّه اربلی، ج۱، ص۵۰۳ ۵)تهذیب الاحکام طوسی، ج۱، ص۴۶۹ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۲۳۶ .
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل مجمد بهشت واقعی شیعه ( فرموده امام صادق (علیه السلام) به یکی از شیعیان ): در مجلسي در حضور امام صادق(علیه السلام) كسي گفت: (اَسْئَلُ اللهَ الْجَنَّةَ)؛ «از خدا بهشت مي ‌طلبم». امام (علیه السلام) فرمود:(اَنْتُم فِي الْجَنَّةِ فَاسْئَلوا اللهَ اَنْ لا يُخْرِجَكُمْ مِنْها)؛ «شما هم اكنون در بهشت هستيد! از خدا بخواهيد كه از بهشت بيرونتان نكند». گفتند: آقا! ما كه الان در دنياييم، چطور در بهشتيم؟! حضرت فرمودند:(اَلَسْتُمْ تُقِرُّونَ بِاِمامَتِنا)؛ «آيا شما اقرار به امامت ما نداريد»؟ گفتند:چرا(اقرار داريم).فرمود:(هذا مَعْنَي الْجَنَّة)؛ «همين معناي بهشت است». (وَ اسْئَلُوا اللهَ اَنْ لا يَسْلُبَكُمْ)؛[1] «از خدا بخواهيد از دستتان نگيرد». فقیر اوست که قلبش تهی ز مهر شماست گرفتم آنکه جهان پر ز سیم و زر دارد ................... . ‼️‌ تو فقیر نیستی! ▪️رواياتی داريم که يکی از اصحاب امام هادی علیه‎السلام آمد و درخواست کرد که برای نجات از فقر کمکی به او بکنند. ▫️حضرت فرمودند: تو خيلی ثروت داری، چه طور ادعای فقر می‌کنی؟ ▪️عرض کرد: من مقروض و گرفتارم، چه ثروتی؟ من از خودم ثروتی سراغ ندارم. ▫️فرمودند: حاضری محبت ما را بدهی و همه ثروت عالم را به تو بدهند؟ ▪️قسم خورد هرگز راضی نيستم؛ حاضر نمی‌شوم. ▫️فرمودند: پس تو ثروتی داری که از همه ثروت‌های عالم ارزشش بيشتر است؛ پس چگونه ادعای فقر می‌کنی؟ 🔺️بیانات آیت الله مصباح یزدی (قدس‌سره) در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۱۲ .
. ✔️ روضه حضرت فاطمه (س) در شب معراج توسط جبرئیل حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: «لَمَّا أُسْرِيَ‏ بِالنَّبِيِ‏ إِلَى السَّمَاءِ قِيلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَخْتَبِرُكَ فِي ثَلَاثٍ لِيَنْظُرَ كَيْفَ صَبْرُكَ.» قَالَ: «أُسَلِّمُ لِأَمْرِكَ يَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِي عَلَى الصَّبْرِ إِلَّا بِكَ فَمَا هُنَّ ؟» «…وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا يَلْقَى أَهْلُ بَيْتِكَ مِنْ بَعْدِكَ مِنَ الْقَتْلِ أَمَّا أَخُوكَ عَلِيٌّ فَيَلْقَى مِنْ أُمَّتِكَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِيفَ وَ التَّوْبِيخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِكَ الْقَتْلُ.» فَقَالَ: «يَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ.» وَ أَمَّا ابْنَتُكَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ يُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِي تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِيَ حَامِلٌ وَ يُدْخَلُ عَلَيْهَا وَ عَلَى حَرِيمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَيْرِ إِذْنٍ ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِي بَطْنِهَامِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِكَ الضَّرْبِ.» قُلْتُ: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ- قَبِلْتُ يَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ [لِلصَّبْرِ]» «…وَ أَمَّا ابْنَتُكَ فَإِنِّي أُوْقِفُهَا عِنْدَ عَرْشِي فَيُقَالُ لَهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَّمَكِ فِي خَلْقِهِ فَمَنْ ظَلَمَكِ وَ ظَلَمَ وُلْدَكِ فَاحْكُمِي فِيهِ بِمَا أَحْبَبْتِ فَإِنِّي أُجِيزُ حُكُومَتَكِ فِيهِمْ فَتَشْهَدُ الْعَرْصَةُ فَإِذَا وَقَفَ مَنْ ظَلَمَهَا أَمَرْتُ بِهِ إِلَى النَّار.» جعفر حمیری به استنادش از حماد بن عثمان از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «زمانی که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به معراج برده شدند، به ایشان گفته شد که خدای تبارک و تعالی صبر تو را در سه جا امتحان می‌کند.» پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به درگاه الهی عرضه داشت: «بار پروردگارا تسلیم امر تو می‌شوم و هیچ نیرویی برای من بر صبر کردن نیست مگر از جانب تو. آن سه چیز چیستند؟» (بعد از بیان اولین و دومین سختی‌ها جواب آمد که سومین آن‌ها، این است که … تا رسید به اینجا) «اما سومین مصیبت کشته شدن فرزندانت بعد از تو می‌باشد . اما برادرت علی از جانب امت تو مورد شماتت و بی‌توجهی و توبیخ و محروم شدن از حقش و مخالفت واقع می‌شود و در آخر کشته می‌شود.» پیامبر عرضه داشت: «بار پروردگارا قبول می‌کنم و راضی می‌شوم در حالی که توفیق و صبر از جانب توست.» «اما دخترت مورد ستم واقع گشته و محروم شده و حقش غاصبانه گرفته می‌شود؛ همان حقی که تو برایش قرار می‌دهی و در حالی که باردار است، او را می‌زنند و به حریم و خانه‌اش بدون اجازه وارد می‌شوند. سپس به او خواری و ذلت می‌رسد و هیچ باز دارنده‌ای نمی‌یابد و فرزندی را که در شکم دارد از آن ضربه سقط می‌کند و به سبب آن ضربه از دنیا می‌رود.» پیامبر عرضه داشت: «همه از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم. پروردگارا پذیرفتم و تسلیم شدم و از تو توفیق و صبر می‌طلبم.» «اما من دختر تو را در قیامت نزد عرشم نگه می‌دارم. پس به او گفته می‌شود: خداوند تو را درباره آفریدگانش داور ساخته. پس هر کس به تو و فرزندانت ظلم کرده درباره‌اش آنگونه که دوست داری داوری کن که داوری تو را در میان آن‌ها روا می‌دانم.» 📚منبع كامل الزيارات، ابن قولویه، ص ۳۲۲ تأويل الايات، استرآبادی، ص ۸۳۸ الجواهر السنيه، شیخ حر عاملی، ص ۲۹۱ فاطمیه ماثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۶۷ ............ 📣 روضه خوانی جبرئیل برای حضرت زهرا (س) ابن قُولویه قمی (م.۳۶۷ق) از امام صادق علیه السلام روایتی را نقل می‌نماید که در بخشی از آن آمده است: قالَ جَبرَئیل خِطابا لِلنَبیّّ: «… و امّا ابنَتُکَ فَتُظلَمُ وَ تُحرَمُ وَ یوخَذُ حقُّها غَصبا الَّذِی تَجعَلَهُ لَها و تَضرَبُ وَ هِیَ حامِل …» جبرئیل خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «و اما دخترت، به او ظلم خواهد شد و حقّش را -که برای او قرار می دهی- از او غصب کرده، او را از آن محروم می کنند و در حالی که باردار است، او را می زنند…» 📚منبع کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۳۳۴ درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور .
. تنگناى سخت زندگی ابو هاشم مى گويد: يك وقت از نظر زندگى در تنگناى شديد قرار گرفتم . به حضور امام هادى رفتم ، اجازه ورود داد. همين كه در محضرش نشستم ، فرمود: اى ابو هاشم ! كدام از نعمتها را كه خداوند به تو عطا كرده مى توانى شكرانه اش را به جاى آورى ؟ من سكوت كردم و ندانستم در جواب چه بگويم . آن حضرت آغاز سخن كرد و فرمود: خداوند ايمان را به تو مرحمت كرده به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام كرد و تو را عافيت و سلامتى داد و بدين وسيله تو را بر عبادت و بندگى يارى فرمود و به تو قناعت بخشيد كه با اين صفت آبرويت را حفظ نمود. آنگاه فرمود: اى ابوهاشم ! من در آغاز اين نعمتها را به ياد تو آوردم ، چون مى دانستم به جهت تنگدستى از آن كسى كه اين همه نعمتها را به تو عنايت كرده به من شكايت كنى . اينك دستور دادم صد دينار (طلا) به تو بدهند آن را بگير و به زندگى ات سامان بده ! شكر نعمتهاى خدا را بجاى آور! 📚 بحار: ج 50، ص 129. .
. خلاصه پرسش آیا حضرت فاطمه(س) بعد از شهادت امام حسین(ع)، این جمله را در باره ایشان فرمودند: «یا بنی قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک‏»؟ پرسش این کلامی که از حضرت زهرا(س) درباره امام حسین(ع) نقل شده است آیا صحیح است و از ایشان است؟ «بنی قتلوک، ذبحوک، و من الماء منعوک». پاسخ اجمالی بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع حدیثی و تاریخی که در دسترس ما بود؛ حسین بن حمدان‏ خصیبی (متوفای 334ق) اولین فردی بود که با سند خودش از سعید بن مسیّب  مشابه چنین گزارشی را ارائه کرده است. اعتبار یا عدم اعتبار این خبر بستگی به عواملی دارد؛ مانند نگاه ما به اصل کتابی که آن‌را برای اولین‌بار نقل کرده است؛ یعنی کتاب «الهدایة الکبری» خصیبی؛ در خصوص این کتاب از قدیم، اظهار نظرهاى شدیدى نسبت به محتواى آن وجود داشته، آن‌را غیر معتبر و غلوّ آمیز دانسته و برخى آن‌را از کتب فرقه منحرف نصیریه می‌دانند. پاسخ تفصیلی بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع حدیثی و تاریخی که در دسترس ما بود؛ حسین بن حمدان‏ خصیبی (متوفای 334ق) اولین فردی بود که با سند خودش از سعید بن مسیّب[1] مشابه چنین گزارشی را ارائه کرده است.[2] و طبق برخی از نسخه‌ها، جمله «یَا بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک‏» در آن وجود دارد (در این‌باره نکاتی تذکر داده می‌شود).  مؤلفان دیگری نیز این گزارش را به نقل از او مطرح کرده‌اند.[3] اصل خبر سعید بن مسیّب به شرح زیر است:  هنگامى که امام حسین(ع) شهید شد و مردم در سال بعد براى اعمال حج رفتند. من به حضور حضرت على بن الحسین(ع) مشرف شدم و به آن بزرگوار گفتم: اى مولاى من! موسم حج نزدیک شده. شما چه دستورى به من می‌دهى؟ آن‌حضرت فرمود: «برو حج بجاى بیاور». من رفتم و مشغول اعمال حج شدم. در آن زمانی که مشغول طواف کعبه بودم، ناگاه با مردى مواجه شدم که دست‌هایش قطع و صورتش نظیر شب تار بود. وى به پرده‌هاى کعبه آویزان شده بود و می‌گفت: اى خدایى که پروردگار کعبه‌اى، مرا بیامرز، گرچه می‌دانم مرا نمی‌آمرزى، گرچه ساکنان آسمان‌ها و زمین و آنچه را که آفریده‌اى براى من شفاعت نمایند؛ زیرا جرم من خیلى بزرگ است! سعید بن مسیب می‌گوید: من و عموم مردم دست از طواف برداشتیم و در اطراف آن مرد اجتماع کردیم و به او گفتیم: واى بر تو! اگر تو ابلیس می‌بودى، جا نداشت که از رحمت خدا مأیوس شوى. تو کیستى و گناه تو چیست؟ و گریان شد و گفت: من خود را با این گناه و جنایتى که انجام داده‌ام، بهتر می‌شناسم. ما گفتیم: گناه خود را براى ما بگو. گفت: در آن موقع که امام حسین(ع) از مدینه خارج و متوجه عراق شد، من ساربان (شتربان) آن‌حضرت بودم. وقتى امام حسین(ع) براى وضو گرفتن می‌رفت لباس خود را نزد من می‌گذاشت. من بند لباس آن‌حضرت را دیدم به قدرى می‌درخشید که چشم‌ها را خیره می‌کرد. من دوست داشتم که آن بند لباس برای من باشد. تا این‌که وارد کربلا شدیم و آن‌حضرت شهید شد و آن بند لباس با آن بزرگوار بود. من خود را در مکانى پنهان نمودم. وقتى شب فرا رسید و از مخفی‌گاه خود خارج شدم و در آن صحنه نورى را بدون ظلمت و روزى را بدون شب دیدم و جسد کشتگان روى زمین افتاده بود. من به علت آن شقاوت و خباثتى که داشتم، به یاد آن بند لباس افتاده و در دل خود گفتم: به خدا قسم! من به دنبال حسین(ع) می‌گردم، شاید آن بند لباس در لباس او باشد و من آن‌را غارت کنم. من همچنان به صورت کشتگان نگاه می‌کردم تا این‌که با جسد حسین(ع) مصادف شدم و دیدم از ناحیه صورت به روى زمین افتاده است. ولى جسد مقدّسش سر ندارد. نور آن‌حضرت می‌درخشید و بدنش غرقه به خون بود. بادها به بدن مبارکش می‌وزید. با خویشتن گفتم: به خدا قسم! این حسین است. وقتى به لباس آن‌حضرت نگاه کردم، دیدم همان‌طور است که دیده بودم. نزدیک آن بزرگوار رفتم و دست بردم تا آن بند لباس را غارت نمایم. ولى دیدم آن‌حضرت چندین گره به آن زده است. من همچنان سعی می‌کردم تا یک گره از آنها را باز کردم. ناگاه دیدم آن بزرگوار دست راست خود را آورد و به نحوى آن بند لباس را گرفت که من نتوانستم دست مقدسش را رد کنم و به بند لباس دست یابم. نفس ملعون من، مرا وادار نمود تا چیزى به دست آورم و دست‌هاى حسین را به‌وسیله آن قطع نمایم. لذا شمشیر شکسته‌اى را برداشتم و دست راست مقدس آن‌حضرت را به وسیله آن از بند جدا کردم.
سپس دست آن مظلوم را از بند لباس دور نمودم و دست خود را بردم تا گره بند لباس را باز کنم. ولى دیدم آن‌حضرت دست چپ خود را دراز کرد و آن‌را گرفت، چون من نتوانستم آن بند لباس را غارت کنم، لذا آن شمشیر شکسته را برداشتم و دست چپ مبارک او را بریدم و از آن بند لباس جدا نمودم. دست خود را دراز کردم که آن‌را برگیرم. ناگاه دیدم زمین دچار لرزه شد و آسمان به اهتزاز آمد. ناگاه شور و شین و گریه و صدایى به گوشم خورد که می‌گفت: «وا ابناه! وا مقتولاه! وا ذبیحاه! وا حسیناه! وا غریباه‏! یا بنى‏ قتلوک‏ و ما عرفوک‏، و من شرب الماء منعوک».‏ وقتى من با این منظره مواجه شدم بی‌هوش شدم و خود را در میان کشتگان انداختم. پس از این جریان سه نفر مرد و یک زن را دیدم که خلائق در اطراف آنان ایستاده بودند و زمین از صورت‌هاى مردم و بال‌هاى ملائکه پر شده بود. ناگاه شنیدم یکى از ایشان می‌گفت: «اى پسرم! اى حسین! جد، پدر، برادر و مادرت به فداى تو باد». ناگاه دیدم حسین(ع) در حالى که سرش به بدن مبارکش پیوسته بود، نشست و فرمود: «لبیک یا جداه یا رسول الله، و یا ابتاه یا امیر المؤمنین، و یا اماه یا فاطمة الزهراء، و یا اخاه المقتول بالسم، علیکم منى السلام». سپس حسین(ع) گریان شد و فرمود: «یا جداه قتلوا و الله رجالنا، یا جداه سلبوا و الله نسائنا، یا جداه نهبوا و الله رحالنا، یا جداه ذبحوا و الله اطفالنا». ناگاه دیدم آنان در اطراف امام حسین نشسته و براى مصیبت آن‌حضرت گریه می‌کردند. حضرت زهرا(س) می‌فرمود: «یا ابتاه، یا رسول الله! آیا نمی‌بینى امت تو با فرزندان من چه عملى انجام داده‌اند؟ آیا به من اجازه می‌دهى من از خون محاسن حسینم بگیرم و پیشانى خود را به‌وسیله آن خضاب نمایم؟ و خدا را در حالى ملاقات نمایم که با خون فرزندم خضاب کرده باشم؟». پیامبر(ص) فرمود: «تو از خون حسین بگیر، ما نیز خواهیم گرفت». من ایشان را دیدم که از خون محاسن حسین(ع) می‌گرفتند و حضرت‏ زهرا آن خون را به پیشانى خود مالید. پیامبر خدا(ص) و حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) نیز خون رنگین حسین را به گلو و سینه و دست‌هاى خود تا آرنج خود می‌مالیدند. سپس شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: «فداى تو گردم اى حسین! به خدا قسم خیلى براى من ناگوار است که تو را با سر بریده، دو جبین تو غرقه بخون، گلوى تو خون آلود، به قفا افتاده‌اى، شن و ریگ بدن تو را پوشانده‌اند، تو کشته ‌شده‌اى و دو کف دست تو را مقطوع بنگرم. اى پسر عزیز! چه کسى دست راست و چپ تو را بریده است؟». حسین(ع) در جواب رسول خدا(ص) این واقعه را بیان کردند. هنگامى که پیامبر خدا(ص) سخن حسین(ع) را شنید، به شدت گریان شد و در میان کشتگان به سوى من آمد و به من فرمود: «اى‏ ساربان! مرا با تو چه کار!؟ تو آن دو دستى را قطع کردى که جبرئیل و عموم ملائکه یک مدت طولانى آنها را می‌بوسیدند و اهل آسمان‌ها و زمین‌ها آنها را باعث خیر و برکت می‌دانستند. آیا براى تو کافى نبود که این ملعون‌ها این ذلت و خوارى را بر حسین(ع) وارد کردند، زنان پرده‌نشین او را خارج کردند. اى ساربان! خدا روى تو را در دنیا و آخرت سیاه کند! دست و پاهاى تو را قطع نماید و تو را در ردیف آن گروهى قرار دهد که خون ما را ریختند و در مقابل خدا جرات پیدا کردند». هنوز نفرین آن‌حضرت تمام نشده بود که دست‌هاى من شُل شدند و این طور احساس نمودم که صورت من نظیر شب تاریک سیاه شده است و به این حالت باقى مانده‌ام. من نزد این کعبه آمده‌ام که شفیع من شود، در صورتى که می‌دانم خدا هرگز مرا نخواهد آمرزید! راوى می‌گوید: احدى در مکه باقى نبود مگر این‌که جنایت این مرد را شنید و به وسیله لعنت کردن او به خدا تقرب جست. هر یک از آن مردم به او می‌گفتند: اى لعین! همین جنایتى که انجام دادى براى تو کافى خواهد بود. درباره درستی یا نادرستی این روایت به مطلبی توجه داده می‌شود: 1. در نسخه الهدایة الکبری که موجود است و ما به آن دسترسی داریم؛ تنها عبارت «وَا ابْنَاهْ وَا حُسَیْنَاهْ» آمده است،[4] اما علامه مجلسی عبارت این بخش را چنین آورده است: «وَا ابْنَاهْ وَا مَقْتُولَاهْ وَا ذَبِیحَاهْ وَا حُسَیْنَاهْ وَا غَرِیبَاهْ یَا بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک».[5]‏ ایشان این نقل را روایت می‌کند از بعضی از نوشته‌های اصحاب شیعه امامیه  «رُوِیَ فِی الْکِتَابِ الْمَذْکُور»؛[6] یعنی «رُوِیَ فِی‏ بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا»[7] که در دو صفحه قبل آورده است. احتمالاً همین کتاب الهدایة الکبری خصیبی باشد. گفتنی است؛ اصل این جمله یا شبیه آن در أخبار دیگر نیز آمده است.[8]
2. اعتبار یا عدم اعتبار این خبر بستگی به عواملی دارد؛ مانند نگاه ما به اصل کتابی که آن‌را برای اولین‌بار نقل کرده است؛ یعنی کتاب «الهدایة الکبری» خصیبی؛ در خصوص این کتاب از قدیم، اظهار نظرهاى شدیدى نسبت به محتواى آن وجود داشته، آن‌را غیر معتبر و غلوّ آمیز دانسته و برخى آن‌را از کتب فرقه منحرف نصیریه می‌دانند. نجاشی با آنکه یکی از کتاب‌های وی را کتابی در تاریخ ائمه اطهار(ع) می‌داند، اما می‌گوید: «حسین بن حمدان؛ ابوعبدالله، فاسد المذهب است».[9] از این‌رو برخی معتقدند: «به نظر می‌رسد انتشار این روایات [در کتاب الهدایة‌ الکبری] می‌تواند بیشترین اثر را در معرفی چهره‌اى مشوّه از تاریخ تشیع و به دنبال آن انزجار عمومی مسلمانان از این مکتب تابناک که با جان‌فشانی‌های ائمه معصومین(ع) بر جای مانده داشته باشد».[10] برخی دیگر نیز گفته‌اند: «فهرست‌نویسان، کتاب "الهدایة الکبرى" را در ردیف آثار خصیبى نیاورده‌اند بلکه وى کتاب الهدایه داشته و احتمالاً مطالبى بر آن افزوده شده است».[11] 3. به هر حال؛ اگر بگوییم روایت ضعیف است، دلیل قطعی بر جعل و تکذیب نیست،[12] و از سوی دیگر با آنکه راوی مستقیم این ماجرا، فرد جنایتکاری است که گزارش او را نمی‌توان به صورت مسلّم پذیرفت، اما با این وجود مطلب خلاف دین و غلوّ آمیزی در این گزارش دیده نمی‌شود تا به صورت قطعی اعلام کنیم که چنین گزارشی مورد پذیرش ما نیست. [1]. سعید بن مسیّب از کسانی است که در حیات اصحاب رسول اکرم(ص) فتوا می‌داد. محمد بن یحیى بن حبّان ‏گفت: سعید بن مسیّب در روزگار خود بزرگ علماى مدینه و بهترین آنان در فتوا بوده و او را فقیه الفقهاء می‌گفته‌اند. ر.ک: ابن سعد هاشمی بصری، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبرى، ج ‏5، ص 89، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق. [2]. خصیبى، حسین بن حمدان‏، الهدایة الکبرى‏، ص 207 – 209، بیروت، البلاغ‏، 1419ق. [3]. عالمان حدیثی دیگر نیز از او نقل کرده‌اند؛ نک: بحرانى، سید هاشم بن سلیمان‏، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج ‏3، ص 79، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول‏، 1413ق؛ مجلسى، محمد باقر‏، بحار الأنوار، ج ‏45، ص 316، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، 1403ق.  [4]. «وَ إِذَا بِالْأَرْضِ تَرْجُفُ وَ السَّمَاءَ وَ إِذَا بِجَلَبَةٍ عَظِیمَةٍ وَ بُکَاءٍ وَ نِدَاءٍ یَقُولُ وَا ابْنَاهْ وَا حُسَیْنَاه‏»؛ الهدایة الکبرى‏، ص 208. [5]. بحار الأنوار، ج ‏45، ص 317. [6]. همان، ص 316.  [7]. همان، ص 314. [8]. نک: أبو اسحاق اسفراینی، نور العین فی مشهد الحسین، ص 71، تونس، مطبعة المنار؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج ‏4، ص 137. [9]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 67، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [10]. نک: حسین بن حمدان خصیبی و کتاب «الهدایة الکبری»، مجله طلوع، زمستان 1384، شماره 16. [11]. نک: اعجاز ائمه(ع) و روایات مربوط به آن، مجله طلوع، تابستان 1385، شماره 18 و پاییز 1385، شماره 19.  [12]. نکته در خور توجّه، تفاوت سخنان جعلى با احادیث ضعیف است. حدیث ضعیف؛ یعنى حدیثى که قابل اعتماد نباشد؛ امّا آیا حتماً ساختگى است و یا تنها براى ما، ناشناخته و غیرقابل اطمینان است، روشن نیست. گاه حدیثى در کتابى بی‌نام و نشان، نقل می‌شود؛ امّا محتواى قابل قبولى دارد و انگیزه‌اى براى جعل آن‏ نمی‌توان یافت و کسى هم متّهم به ساختن آن، نشده است. در این‌جا، حدیث را «ضعیف» می‌خوانیم؛ امّا نمی‌توانیم آن‌را جعلى بدانیم. نک: استادان دانشکده علوم حدیث‏، آشنایى با حدیث، ص 136 – 137، قم، موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ اول، 1390ش.
. ‍ بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادرتوست اگر که سائلم و نوکر همیشه گی ام فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست *می خوای با امام زمان بگی بگو:مادر مادر...داری می ری مادر، کجا می خوای بری مادر* تمام عزت شیعه رحین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم *نه فقط اون هفتادتا یهودی، هشتاد تا یهودی مسلمان شدند، ما هم تا ابد، اسلام مون مدیون چادر زهرا ست، این چادر سیاه پرچمه تا آخر عمرت، تا دنیا دنیا است این پرچم بالاست،* زنور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم زهر دری کوتاست *آی، فکر نکنی رفیق من فقط حرف مرگ می زنم، یا ما حرف مرگ می زنیم، خود بی بی به مولا علی فرمود: علی جان، من از شب اول قبر نگرانم، زهرا بگه من چی بگم، صدا زد علی جان تنهام نذاری بری، بایست بالای قبرم تا من این تنهایی قبر و حس نکنم، الله اکبر زهرایی که زهرا است، زهرایی که همه کاره ی زمین و زمان و سماوات و ملک و ملکوته، به علی می گه، علی جان قرآن برام بخون، علی می خوام آروم بشم با صدات، علی می خوام اُمدن بهم گفتن: امامت کیه بگم همین آقایی که بالا سرمه امام منه، آخ چی می شه ، ماهم این جوری بگیم، چی می شه به ما بگن اممت کیه بگم همین امام زمانی که بالاقبرمه امام منه* به وقت مرگ که دستم زهر دری کوتاست امید و دل خوشیه من وفای مادر توست *من شک ندارم، مادرت میاد، یه چیزی بگم شب جمعه ای گریه کنی، خودشم نیاد، بچه اش و می فرسته، می گه حسینم، پاشو برو، سینه زنت وحشت قبر داره، حسینم این یه عمر برات سینه زده، حسین، داد بزن، ناله بزن صداتو فاطمه بشنوه، ای تشنه لب حسین، امشب مادرشم داره همین و می گه، حسین، عشق زینب حسین* .
Esteghbal_Fatemieh_MirzaMohamadi_1.mp3
6.68M
🏴حجت الاسلام السَّلام عَلیک ِ أیَّتُها الصِّدیقَةُ الشَّهیده 🔊 بیا بیا گل زهرا عزای مادرتوست صفای فاطمیه از صفای مادر توست ◼️ علیه السلام ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها