مرثیه امام حسن علیه السلام.m4a
6.32M
مرثیه امام حسن مجتبی(علیه السلام)
Fadaeian_Shab11Moharam1403_10.mp3
14.36M
#شور_امام_حسین
بایعت الحسین بایعت الامام
آقامه حسین و السلام
خدا خاطرمو میخواست
امام حسینو به من داد
امام حسین دنیامو آباد میکنه
از قید نفسم منو آزاد میکنه
امام حسین قلبمو میکنه زیر و رو
امام حسینه که به من میده آبرو
وال من والا عاد من عادا
بابی انت و امی ابی عبدالله
پرچمت بالاست اسم تو زیباست
هرکسی جدا بشه از تو میشه گمراه
مع الحسینی ابدا
هو الحسین و لیس غیره احدا
یا اباعبدالله
****
خادم الحسین محبوب خداست
قبله ی دلم کربلاست
خدا شاهده رو حرفام
بهشتو بی حسین نمیخواد
امام حسین دینم رو تضمین میکنه
حساب قبل محشرمو تأمین میکنه
امام قبولم بکنه اوج سعادته
راه امام حسینم راه شهادته
مرد و مردونه توی میدونه
هرکسی که از امام حسین میخونه
یار مظلومه یار محرومه
زیر بیعت یزیدیا نمیمونه
مع الحسینی ابدا
هو الحسین و لیس غیره احدا
یا اباعبدالله
#زیارت_عاشورا
4_5809695595786409291.mp3
16.53M
🎧 بشنوید | صوت کامل سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی در مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی (علیهالسلام) در حسینیه امام خمینی. ۱۴۰۳/۴/۲۴
#شب_نهم_محرم
🏴 #بعثت_خون
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
بحثی به نام "زمینه سازی ظهور"
.
📸 آیتالله میرباقری: مؤمن باید اول صبح که بر میخیزد همّت و فکرش این باشد که کجای اردوگاه ولی خدا خالی است، خودش را در آنجا حاضر کند.
🔹اگر این آمادگی و حالت انتظار وجود داشت انسان به نصرت ولی خدا موفق میشود، همینکه حضرت پرچم برداشت چنین شخصی آماده است؛ چون همه کارهایش را انجام داده است؛ نه اینکه وقتی جنگ شروع شد تازه به فکر نماز و روزههای قضا و به فکر قرضهایش باشد!
🔹حالا که سیدالشّهدا علیهالسلام به میدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نیست؛ اینها را باید قبلاً میخواندی.
#الی_الحبیب
.
.
#اصحاب
#جُون
#بیستم_محرم
به خاکسپاری بدن خوش بوی جُون ،غلام سه معصوم علیهم السلام
هنگامى كه جُون روى زمين افتاد، امام حسين عليهالسلام سراو را به دامن گرفت وبلند بلند گريست، ودست مبارک برسر وصورت جون كشيد وفرمود: "اللهم بيّض #وجهه و طيّب #ريحه و احشره مع محمد و #آل_محمد عليهم السلام"
بارالها رويش راسفيد و بويش راخوش فرما و باخاندان عصمت محشورش نما.
📚 منابع:
منتخب التواريخ ص۳۱۱
وسيلةالدارين ص۱۱۵
جُون ِ سیاه بود و ز حق روشنا گرفت
با نور آل فاطمه روحش جلا گرفت
با نیّت غلامی اولاد مرتضی
آمد به بیت حیدر و رنگ خدا گرفت
وقتی که بار معرفتش رفت تا سماء
از رب ، مقام نوکر آل عبا گرفت
در خانه ی سه حجّت ایزد به افتخار
شد کاسه لیس و مرتبت اولیا گرفت
مویش که شد به خدمت آل علی سپید
در کربلا ز سرخی خونش حنا گرفت
ده روز بین مقتل خود شد رها و بعد
بوی خوش از دعای شه کربلا گرفت
رنگ سپید وعطر خوش و حشر ِبا حسین
او این سه را ز حضرت خیرالنسا گرفت
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
............
.
🩸جناب #جون غلام #امام_حسین علیهالسلام
🥀 در روز هجدهم و یا بیستم ماه محرم سال شصت و یک قمری، جمعی از قبیله بنیاسد بدن شریف #جون را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.
🥀 #جون کسی بود که امیرالمومنین صلواتالله علیه او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر غفاری بخشید. هنگامی که ابوذر را به منطقه ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به آنجا رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمومنین صلواتالله علیه بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیهالسلام و سپس به خدمت امام حسین علیهالسلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به #کربلا آمد.
🥀 هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیهالسلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.
🥀 حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
🥀 #جون خود را بر قدمهای مبارک امام حسین علیهالسلام انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسولخدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسهلیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟!
🥀 #جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون میگفت و گریه میکرد به حدی که امام حسین علیهالسلام نیز گریستند و اجازه دادند.
🥀 با آنکه #جون پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچهها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمهها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند.
🥀 هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیهالسلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت #جون کشید و فرمود:
🥀 بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهمالسلام محشورش نما.
🥀 از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ۸ یا ۱۰ روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
📕 نفسالمهموم، محدث قمی (ره)
📕 تقویم شیعه، بندانی نیشابوری
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
.
#اسارت
#مجلس_یزید
✍🏻 فاطمه دختر امام حسين علیهالسلام میفرماید: هنگامیکه پيشِ روى يزيد نشستيم، مردى سرخرو از شاميان برخاست و گفت: اى اميرمؤمنان! اين دختر را به من ببخش. بر خود لرزيدم و گمان كردم كه اين، برايشان رَواست. لباس عمّهام زينب عليهاالسلام را گرفتم.
عمهام به آن مرد شامى گفت: به خدا سوگند، خطا كردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند، اين، نه حق توست و نه حق يزيد.
يزيد، خشمگين شد و گفت: تو خطا كردى. اين، حق من است و اگر بخواهم چنين كنم، میکنم.
زينب عليهاالسلام گفت: به خدا سوگند، هرگز! خداوند، اين حق را براى تو ننهاده است، مگر آنکه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى بگروى.
يزيد، از خشم، عقل از سرش پريد و گفت: با اینگونه سخن، با من رويارو میشوی؟! آنانى كه از دين خارجشدهاند، پدر و برادرت هستند.
زينب عليهاالسلام گفت: تو و جدّ و پدرت، اگر مسلمان باشيد، به دين خدا و دين پدرم و دين برادرم، هدایت شدهاید.
سرخ رو #سرخ_رو سرخ مو
📚 ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، دارالحدیث، ج8، ص292.
...........
✍🏻 #امام_سجاد علیهالسلام در کاخ یزید فرمود: واى بر تو، اى يزيد! اگر میدانستی چه کردهای و چه کاری با پدر و با خاندان و برادر و عموهايم کردهای، به کوهها میگریختی و بر خاكستر میآرمیدی و از اینکه سر حسين، پسر فاطمه و على (علیهمالسلام) را ـ او كه امانت پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله در ميان شما بود ـ بر دروازه شهر نصبکرده باشند، فرياد و فغان میکردی. پس بشارتت باد به رسوايى و پشيمانى در فردا، آنگاه كه بیتردید، مردم را در آن روز [براى حساب]، گرد میآورند! .
📚 ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، دارالحدیث، ج8، ص305.
.
.
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحيم...
یارحمن و یارحیم...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
یا بن الحسن...
کجایی پسر فاطمه...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا
امام زمان... آقا
🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
آقا ببین
حرم عمه جانتون زینب رو که هنوز در معرضِ خطرِدشمناتونه
آقا بیا ببین
جوونهایی که به عشق حرم عمه جانتون زینب... رفتن و با بدنهای تکه تکه برميگردند، یه روز داعشه و امروز اسرائیل..
آقا... بیا و ببین...
بچه هایی که کنار جنازه پدر شهیدشون ضجه میزنند...
ای... آقای مهربان...
بابای مهربان...
کجایی... کجایی...
آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه...
بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس...
آقا... بیا که دل شیعه خونه...
یا بن الحسن...
ای... مرهم زخم شیعه کجایی...
یا بن الحسن... آقا...
امشب چطوری قسمت بدم...
🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون
🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا
آقا جانم... خودتون فرمودید...
هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید...
خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید...
یا صاحب الزمان...
امشب اومدم بگیم...
خدا به ناله های زینب کبری...
دیگه فرج آقامون رو برسان...
حالا امام زمانت رو صدا بزن...
یا صاحب الزمان...
حالا که امام زمانت رو دعوت کردی...
احترام کن... مودب بشین...
دستات رو بگذار روی سینه...
میخواهیم به خانم زینب کبری سلام بدیم...
از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش...
تصور کن الان ورودی حرم ایستادی...
میدونم این آرزو رو به دل داری...
میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی...
آماده ای سلام بدیم...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ
🔸ای یادگار سه امام زینب
🔸بر قلب سوزانت سلام زینب
سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد...
بلاکش دوران بی بی زینب...
چهار پنج سال بیشتر نداشت...
داغ جدش رسول خدا رو دید...
صبر کرد...
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود...
پهلوی مادرش زهرا رو شکستند...
جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند...
اما صبر کرد...
داغ مادرش رو از یاد نبرده...
فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد...
بمیرم برات بی بی جان زینب...
یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید...
اما بازم صبر کرد...
روز عاشورا در نصف روز...
جلو چشمانش...
تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد...
تمام دلخوشی زینب حسین بود...
اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد...
خواهرم... زینبم...
منم میخوام برم میدان...
زینب جان... خواهرم... خدانگهدار...
زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره...
عرضه داشت...
حسینم برادرم...
برا من که دیگه کسی نمونده...
تو هم میخواهی بری...
زینبت رو تنها بگذاری...
ای یادگار مادرم حسین...
اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود...
بی بی زینب در کربلا جان میداد...
ابی عبدالله فرمود خواهرم...
انقدر بی تابی نکن...
تا صدای تکبیر من میاد...
(بدان) بدون من هنوز زنده ام...
ابی عبدالله رفت میدان...
تصور کن...
زینب کبری هم داخل خیمه...
تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه...
دلش آرام میگیره...
اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله...
داخل خیمه...
هی بلند ميشه...
میشینه زمین...
میگه برادرم... حسینم...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
در همون حالت...
یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد...
شاید خوشحال شده زینب...
بردارم حسین برگشته...
دوان دوان اومد بیرون...
یه نگاه کرد...
دید ذوالجناح برگشته...
اما...
یال اسب غرق خونه...
زین اسب واژگونه...
بی تاب شد زینب...
همینجا بود...
🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند
🔸ولی سالار زینب را ندیدند
یاصاحب الزمان منو ببخشید...
عمه جانتون زینب دوان دوان...
به سمت قتلگاه...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
خدا به داد دل بی بی زینب برسه...
تا رسید بالای تل زینبیه...
نگاه کرد دید...
فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ...
شمشیر دارها با شمشیر میزنند...
نیزه دارها با نیزه میزنند...
یک عده ای هم که سلاح ندارند...
با سنگ میزنند...
خدا... چکار کنه زینب...
بی تاب شده زینب...
فقط دستاش رو گذاشت روی سر...
هی صدا میزد...
وامحمدا... واعلیا...
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
چیزی نگذشت دیدند...
🔸سری به نیزه بلند است ...
.
امام حسین با بیان مظلومیتش دنیال یک نقطه ی اشتراک با برخی از اشقیا میگشت تا اونا رو هدایت کنه
اگه قرآن آورد ، اگه لباس پیغمبر رو بر تن کرد، اگه علی اصغر رو آورد ؛برای این بود که اگه کسی در وجودش ذره ای نور ایمان و انسانیت مانده و ابراز حمایت کرد از رفع عطش طفل، روی او کار کنه و هدایتش کنه...
.
.
#شور
#واحد_احساسی
#امام_حسین
دلم میخواد از همه چی جز تو رها شم
از همه دلبستگیام جز تو جدا شم
از همه دل مشغولیام بگذرم آقا
امام رضا گفته که مشغول تو باشم
پرچمتو زمین نمیزارم
بیمه ی دستای علمدارم
تا زیر خیمه ی تو جا دارم
امام حسین خیلی دوسِت دارم
مدد ای روح دعا اباعبدالله
سلام ای خون خدا اباعبدالله
دو دنیا آقا حرومه واسه هرکی
نباشه وقف تو یا اباعبدالله
اباعبدالله اباعبدالله
****
غصه ی زندگی مگه خاتمه داره
گاهی دلم از همه چی واهمه داره
اما محاله توی سختی کم بیاره
اونی که عشق پسر فاطمه داره
خوبیاشو میشه بشمارم
حتی ردم کنه سزاوارم
همیشه میخونم و میبارم
امام حسین خیلی دوسِت دارم
چه با دلها میکنه اباعبدالله
داره غوغا میکنه اباعبدالله
قیامت بین شلوغیا میگرده
منو پیدا میکنه اباعبدالله
اباعبدالله اباعبدالله
#رضا_شریفی ✍
#سبک_امام_رضا_خیلی_دوست_دارم
#شور_امام_حسین
#امام_حسین 1403
.............
.👇👇👇
13)shor-moharam1403-shab4-14030419.mp3
8.86M
#شور_امام_حسین
🔘 دلم میخواد از همه چی جز تو رها شم، از همه دلبستگیام جز تو جدا شم
🎤 کربلایی #محسن_محمدی_پناه
🗓 سهشنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۳
#سبک_امام_رضا_خیلی_دوست_دارم
دارالعباده یزد