شیخ مهدی طباخیان4_5848476238481462920.mp3
زمان:
حجم:
71.51M
🖋 #سخنرانی| #طباخیان
🎤 #حجت_الاسلام_طباخیان
🚩 #اعیاد_شعبانیه ۱۴۰۳
📝 با موضوع: رسالت خطیر #امام_سجاد علیه السلام
🔸جلسه #سوم و آخرین جلسه
📆دوشنبه ۱۵ بهمنماه ۱۴۰۳ ه ش
💠هیئت بیتالرضاء سلاماللهعلیه
.
|⇦•به ما تنها اهانت...
#روضه و توسل به #امام_حسین علیه السلام اجراشده #شب_بیست_و_هشتم_رمضان به نفسِ کربلایی #حسین_طاهری
●━━━━━━───────
به ما تنها اهانت می شد ای کاش و جسارت نه
شهادت بود ارث خاندان ما اسارت نه
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی میمردم نمی دیدم این قدر جسارت
یا مظلوم
به آتیش کشیدن حرم رو یا مظلوم
کجایی شکستن سرم رو یا مظلوم
* فرمود: آقا جان یا صاحب الزمان !شما برا کدوم روضه فرمودید اشک چشمم خشک بشه خون گریه میکنم؟ روضه جده غریبت ابا عبدالله؟ فرمود: نه..روضه عموجانت ابوالفضله؟ نه.. روضه شیرخواره ست؟ نه.. کدوم روضه ست آقا جان؟ فرمود: من برای روضه #اسارت عمه جانم اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم کجای روضه ؟ سه روز و سه شب عمه ی ما رو پشت دروازه ی ساعات معطل نگه داشتند. گفتند الان رقاصه ها رو خبر میکنیم.. حالا میخوای گریه کنی مثل امام زمانت گریه کن بلند گریه کن..حالا میفهمی برا چی امام سجاد اینطور می فرماید:..*
به ما تنها اهانت میشد ای کاش و جسارت نه
شهادت بود ارث خاندان ما، اسارت نه
نوامیس رسول الله در آن خیمه ها بودند
به آتش می سپردم خیمه را، اما به غارت نه
*دیدن ناموس خدا دارن از خیمه ها میدوند بیرون آی حسین...بعد از قریب به چهل سال آقامون زین العابدین که جزو بکایین عالم بوده..به هر طریقی روضه دست و پا میکرد. یه روز داشتند از بازار رد می شدند همینکه از بازار رد میشد خودش یه دنیا روضه داشت براش.. اما رسید به بازاری که قصاب های مسلمون بودن.. دید یه قصابی داره ذبحشو، مذبوحشه ذبح میکنه.دیدند امام سریع دوید سوال کرد بی تاب شده به من بگو ببینم آب به این مذبوح دادی یا نه؟ نگاه کرد گفت: آقا جان این چه سوالی ما مسلمونیم مگه میشه، ذبح احکام خودش رو داره اول آبش میدیم بعد رو به قبله اش میکنیم دیدند امام سر به دیوار گذاشت گفت: به من بگو ببینم بابای من مگه مسلون نبود؟ دست بالا بیار این روضه ها رو نمیشه بیشتر از این باز کرد هرچقدر دلت برا حسین آتیش گرفته با همون آتیش دلت داد بزن حسین ...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_امام_حسین و #امام_سجاد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•منوجدا شدن از کوی...
#قسمت_اول #روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده #شب_بیست_و_هشتم_رمضان به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
گفت خشکسالی در مدینه بود مردم اومده بودن برا دعا، نماز استسقا دیدم میون این مردم یه غلام سیاهی راهشو جدا کرد از هیبت این غلام ناخواسته دنبالش رفتم دیدم رفت یه گوشهای به تنهایی دستشو بالا آورد شروع کرد دعا کردن، تو نخ این غلام سیاه بودم یه مرتبه دیدم باران رحمت الهی نازل شد، گفتم این از دعای اینه، من ببینم کجا میره اومد دنبالش راه افتادم تو کوچه پس کوچههای مدینه دیدم آمد تو کوچه بنی هاشم، شک کرده بودم. اما دنبالش رفتم به یقین برسم دیدم وارد خونهٔ امام سجاد شد گفتم بله، غلام این خونه باید هم اینطوری دست به دعا هم برداره و خدا باران رحمتش رو نازل کنه، خیلی روایته هم لطیفه هم آدم دلش میسوزه یه جاهایی تو این روایت.. میگه فرداش رفتم در خونه آقام زین العابدین در زدم آقا با محبت باهام برخورد کرد گفتم اقاجان یه درخواستی ازت دارم حضرت فرمود بخواه، یه غلامی داری میخوام ازت بخرمش با هر قیمت شده حضرت گفت چرا بخری ما این غلام را به شما هبه کردیم هدیه دادیم کی هست؟ یک به یک غلامها رو آوردند گفتم نه این نیست دوباره آوردن نه اینم نیست آقا فرمود: دیگه کسی نمونده گفتن آقا فقط یه نفر هست به اسبها رسیدگی میکنه اونجا هم میخوابه حضرت فرمود: اونم بیارین شاید اونو میگه تا اومد دیدش گفت: آقا خودشه ..حضرت فرمود: دیگه از این به بعد غلام ایشون هستی برو خونهٔ ایشون، یه مرتبه غلامه زد زیر گریه.. گفت: آقا چه کردم که داری منو از در خونت دور میکنی؟ چه غلطی کردم؟ حضرت فرمود: غلام، کاری نکردی این دوست ما چشمش تو رو گرفته.. روکرد به اون به التماس گفت من چه کردم که داری منو از آقام جدا میکنی. گفتم عزیزم گریه نکن من تو رو برا کار نمیبرم میخوام ببرمت خونم من غلامیتو بکنم .گفت حالا بگو چی شده؟ گفت: من دیدم چطور رفتی مناجات کردی خدا به دعای تو باران رحمت رو نازل کرد. میخوام بیای برکت خونه امون بشی گفت: آ خدا این راز بین من و تو بود دیگه نمیخوام زنده بمونم. میگن همه دورو بر حضرت، غلاما، خود آقا امام سجاد هم شروع کرد گریه کردن این مرد هم پشیمون شد رفت، تو راه هم گریه کرد گفت: عجب کاری کردم هنوز به خونش نرسیده بود پیک امام سجاد رفت دنبالش، فلانی این رفیقت از دنیا رفت اگه میخوای تشییع جنازش خودت رو برسون..اینجا که میرسی باید به آقامون اینطور عرضه بداریم..*
منو جدا شدن از کوی تو خدا نکند
خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
تمام عمر خود آزار دیدم
جهان را بر سرم آوار دیدم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ماه_رمضان #امام_سجاد
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امام_سجاد
#گریز_مناجاتی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده #شب_بیست_و_هشتم_ماه_رمضان به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
*میخوای گریه کنی باید برای اینا گریه کنی*
عزیزان خدا را خوار دیدم
میان مجلس اغیار دیدم
چهل منزل که نه.. عمری حزینم
چهل سال است من چله نشینم
شبانه روز یاد اربعینم
همیشه چشم خود پربار بینم
*آقا جان امشب شما روضه بخون ما پا به پات گریه کنیم ..*
شده اشکم روان با که بگویم
غم هفت آسمان با که بگویم
از این داغ گران با که بگویم
حرم را بر سر بازار دیدم
الهی که زنی مضطر نماند
میان کوچه بی یاور نماند
اگر هم ماند بی معجر نماند
خودم این درد را ناچار دیدم
ازین غصه گریبان میدهم چاک
میان خندههای قوم ناپاک
عقیله، عمهام را بر روی خاک
به زیر کعب نی بسیار میزد
نرفت از تن نشان سلسله نه
نرفت از گوش صوت هلهله نه
نرفت از خاطر من حرمله نه
از آن ملعون غمی دشوار دیدم
به روی سینه ی بابا دویدن
تنش را سمت گودالی کشیدند
سرش را با چه زجری میبریدند
خودم دیدم اگر ناچار دیدم
*اشاره روضهام هم همین باشه، گفت برم آقامو خوشحال کنم از کوفه با شتاب خودشو رسوند مدینه..گفتم برم پهلو آقام اگر اینو بگم حضرت لباس عزا را از تن بیرون میکنه .آقا جان !چشمت روشن مختار قیام کرده قتله باباتو همه رو به سزای اعمالشون رسونده. یک به یک گفتم شمر را گفتم همه رو گفتم دیدم. آقا شروع کرد گریه کردن.. گفتم آقا خوشحال نشدی. گفت خدا رحمت کنه مختار رو من یه سوال دارم ازت به من بگو آیا حرمله را هم گرفتن؟ گفتم آقا من همه رو گفتم چطور این نانجیب.. فرمود: نمیدونید چه دلی از ما سوزوند. آخه مگه شیرخواره چقدر آب میخوره نذاشتن حرف بابام تموم شه، این نانجیب جیگر بابامو آتیش زد..* ای حسین
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ماه_رمضان #امام_سجاد
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_علی_اصغر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
تکیه- امام محمد باقر علیه السلام.mp3
زمان:
حجم:
31.42M
🎧 فایل کامل سخنرانی در شب شهادت #امام_باقر علیه السلام
📺 #شبکه_افق سیما
📆تاریخ: ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
📝 در موضوع: پیوستاری سیاستهای #امام_باقر علیه السلام با پدر مطهرشان #امام_سجاد علیه السلام ...
#طباخیان 🎤
تحلیل شعر رضا قاسمی.mp3
زمان:
حجم:
11.55M
#خوانش_و_تحلیل شعر رضا قاسمی
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد
کجا یعقوب دیده، خوابِ هجرانی که من دیدم
کجا یوسف شنیده، وصفِ زندانی که من دیدم
زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران
ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم
هم اسماعیلها سر را به تیغ امتحان دادند
هم ابراهیمها، در عیدِ قربانی که من دیدم
زمین از خونِ خاتمبخشیاش شد تربتِ اعلا
عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم
سرِ خورشید بر نِی، شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود
قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم
تمام آیهها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد"
میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم
برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس
هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم
نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر
عموجانم ندیده تیربارانی که من دیدم
مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را
سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم
و پرچمها از آن روزی که باد از نیزهاش رد شد
پریشانند، از زلف پریشانی که من دیدم...
#رضا_قاسمی ✍
.
✅ابن کثیر می نویسد :
📋«أَنَّ هِشَامَ بْنَ عَبْدِ الْمَلِكِ حَجَّ فِي خِلَافَةِ أَبِيهِ أَوْ أَخِيهِ الْوَلِيدِ فَطَافَ بِالْبَيْتِ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَسْتَلِمَ الْحَجَرَ لَمْ يَتَمَكَّنْ حَتَّى نُصِبَ لَهُ مِنْبَرٌ، فَاسْتَلَمَ وَجَلَسَ عَلَيْهِ، وَقَامَ أَهْلُ الشَّامِ حَوْلَهُ»
♦️هشام بن عبدالملک در زمان حکومت برادرش ولید بن عبدالملک اموى به قصد حج، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجدالحرام گذاشت.
وقتی به منظور استلام حجرالاسود به نزدیک کعبه رسید، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد، ناگزیر عقب نشینی کرد و بر منبرى که براى وى نصب کردند، به انتظار کاهش ازدحام جمعیت نشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشاى مطاف پرداختند.
📋«فَبَيْنَمَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَلَمَّا دَنَا مِنَ الْحَجَرِ لِيَسْتَلِمَهُ تَنَحَّى عَنْهُ النَّاسُ إِجْلَالًا لَهُ وَهِيبَةً وَاحْتِرَامًا، وَهُوَ فِي بِزَّةٍ حَسَنَةٍ، وَشَكْلٍ مَلِيحٍ»
♦️در این هنگام حضرت على بن الحسین(ع) که سیمایش از همگان زیباتر و جامههایش از همگان پاکیزهتر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود، از افق مسجد درخشید و به مطاف آمد و چون به نزدیک حجرالاسود رسید؛ موج جمعیت دربرابر هیبت و عظمتش کنار رفتند و منطقه استلام را در برابرش خالى از ازدحام کرد، تا به آسانى دست به حجرالاسود رساند و به طواف پرداخت.
تماشاى این منظره موجى از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبدالملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه میکشید، یکى از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنى آمیخته به حیرت گفت : این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مطاف براى او خلوت گردید؟
هشام با آن که شخصیت امام(ع) را نیک میشناخت، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند، خود را به نادانى زد و در جواب مرد شامى گفت : او را نمیشناسم.
در این هنگام روح حساس ابوفراس (فرزدق) از این تجاهل و حق کشى سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموى بود، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درندهخویى آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد، رو به مرد شامى کرد و گفت :
اگر خواهى تا شخصیت او را بشناسى از من بپرس، من او را نیک میشناسم.
آن گاه فرزدق در لحظهاى از لحظات تجلى ایمان و معراج روح، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه میگرفت، با حماسههاى افروخته و آهنگى پرشور سیلآسا بر زبان راند و گفت :
📋«هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ
وَالْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ
هَذَا ابْنُ خَيْرِ عِبَادِ اللَّهِ كُلِّهِمُ
هَذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
إِذَا رَأَتْهُ قُرَيْشٌ قَالَ قَائِلُهَا إِلَى
مَكَارِمِ هَذَا يَنْتَهِي الْكَرَمُ
يُنْمَى إِلَى ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِي قَصُرَتْ
عَنْ نَيْلِهَا عَرَبُ الْإِسْلَامِ وَالْعَجَمُ
يَكَادُ يُمْسِكُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ
رُكْنُ الْحَطِيمِ إِذَا مَا جَاءَ يَسْتَلِمُ
يُغْضِي حَيَاءً وَيُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ
فَمَا يُكَلَّمُ إِلَّا حِينَ يَبْتَسِمُ
بِكَفِّهِ خَيْزُرَانٌ رِيحُهَا عَبِقٌ
مِنْ كَفِّ أَرْوَعَ فِي عِرْنِينِهِ شَمَمُ
مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ نَبْعَتُهُ
طَابَتْ عَنَاصِرُهَا وَالْخِيمُ وَالشِّيَمُ
يَنْجَابُ نُورُ الْهُدَى مِنْ نُورِ غُرَّتِهِ
كَالشَّمْسِ يَنْجَابُ عَنْ إِشْرَاقِهَا الْقَتَمُ
حَمَّالُ أَثْقَالِ أَقْوَامٍ إِذَا فُدِحُوَا
حُلْوُ الشَّمَائِلِ تَحْلُو عِنْدَهُ نَعَمُ
هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إِنْ كُنْتَ جَاهِلَه
بِجَدِّهِ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا
اللَّهُ فَضَّلَهُ قِدْمًا وَشَرَّفَهُ
جَرَى بِذَاكَ لَهُ فِي لَوْحِهِ الْقَلَمُ
مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الْأَنْبِيَاءِ لَهُ
وَفَضْلُ أُمَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الْأُمَمُ
عَمَّ الْبَرِّيَّةَ بِالْإِحْسَانِ فَانْقَشَعَتْ
عَنْهَا الْغَيَابَةُ وَالْإِمْلَاقُ وَالظُّلَمُ
كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا
يَسْتَوْكِفَانِ وَلَا يَعْرُوهُمَا الْعَدَمُ..»
وقتى قصیده فرزدق به پایان رسید، هشام مانند کسى که از خوابى گران بیدار شده باشد، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت :
چرا چنین شعرى تاکنون در مدح ما نسرودهاى؟
فرزدق گفت : جدّى بمانند جدّ او و پدرى همشأن پدر او و مادرى پاکیزه گوهر مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم.
هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین عسفان میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند.(۱)
📚منبع :
۱)البداية والنهاية ابن كثير، ج۸، ص۲۲۷
#امام_سجاد
#اسنادالمصائب
.
Haj Meysam MotieeGomnam-Haftegi960720[02].mp3
زمان:
حجم:
12.37M
▪️مصیبتهای اهل بیت (علیهمالسلام) در راه کوفه تا شام از زبان امام سجاد (علیهالسلام)
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
🏴 ویژه شهادت #امام_سجاد (ع)
.
|⇦•ارث جاماندهٔ زهرا...
#قسمت_اول #روضه و توسل به روای دشت کربلا #امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی حمید عسکری
●━━━━━━───────
درد بسیار، مداوا گریه
ارث جاماندهٔ زهرا، گریه
*چقدر سخته آدم ببینه باباش میون یه مشت دشمنی که هیچ بویی از دیانت نبردن خودشم نتونه کاری کنه...*
روزها ناله و شبها گریه
آب میخورد ولی با گریه
گریه بر آب وضویش میریخت
خون دل بر سر و رویش میریخت
گریه بر شاه شهیدان خوب است
گریه بر کشتهٔ عریان خوب است
گریه بر در دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
خواست در زهرش گریه کند
در فراق پدرش گریه کند
این دسته طویریج که روز عاشورا راه میافتند، قریب به چهار میلیون نفر به سر و سینه میزنند، از طویریج میان سمت کربلا خیلیا بین مسیر بهشون ملحق میشن، میدونی برای چی اینجوریه؟ این طویریج، طبق نقلهای مقاتل، من خیلی راجع به این قضیه تحقیق کردم، طبق نقلها محلی بوده که عمر سعد نامرد مثل دیروزی یا امروز یا روز عاشورا مثل دیروز، شروع کرد خبر مرگش خطبه خوندن، گفت بابام سعد بن ابی وقاص، عمر بن سعد بن ابی وقاص، یا عمر سعد ابی وقاص بابام از پیغمبر شنیده، پدرم از پدرش شنیده، پدرش از پیغمبرکه مبادا کشتهها، مسلمونی رو زمین بمونه بدنش، اینجا امام سجاد دگرگون میشن، میفرماد اینها کشتههای ما رو مسلمون نمیدونن، کشتههای خودشونو مسلمون میدونن بابا، بدن بابای من این رو زمین افتاده، بدن اربا اربای داداشم علی اکبره، بدن عمو جانم قمر بنی هاشمه،این طویریج، از زمانی محبوب میشه، که سید بحرالعلوم، دور و بریاش دورش بودن شیوخ شاگردان رفیقاش پا منبریهاش وقتی این دسته سینه زنی هروله کنون داره میاد، سید بحرالعلوم عبا و عمامه از سر و دوش برمیداره، پابرهنه میشه تا حرم با اینا تو سر و صورتش میزنه، به حال مرگ رو زمین میافته، به سید بحرالعلوم گفتند آقا این چه کاری بود کردی؟فرمود: شما هم اگه مثل من میدیدید امام زمان چه جوری به سر و سینهاش میزنه..از اون روز طویرج، طویرج شد، ارزش پیدا کرد، اینو گفتم که بدونید آقا نگاه به مجلسها و جلساتتون میکنه..اجازم بدید اینجوری روضه زین العابدینو بخونم
اومد تو مدینه یه نفر صدا زدن "انا الغریب" یکی به من کمک کنه، من اینجا غریبم، ببین چقدر زین العابدین غصه داشت که از هر فرصتی برای گریه برای باباش استفاده میکرد،صدا زد من غریبم، زینالعابدین صداش کردن، آقا فرمودند چیه، شهرو به هم ریختی؟ عرضه داشت من غریبم، حضرت بهش فرمودند: من یک سوال ازت دارم .آقا فرمودند:یک سوال ازت دارم بپرسم؟عرضه داشت بفرمایید..آقا فرمودند: اگه اینجا از دنیا بری، بدنت را دفن میکنند یا نه؟عرضه داشت من گفتم غریبم ولی نامسلمون که نیستم.من تو بلاد مسلمونا از دنیا برم بله دفنم میکنن.حضرت صدا زد دیدی تو غریب نیستی.غریب بابای مظلوم من حسینه.. به خدا خودم دیدم، سرش بالای نیزهها بود.مقتل میگه: زینالعابدین تشریف آوردن، بنی اسد میخواستن بدنو دفن کنن، نه فقط بدن ابی عبدالله رو، ابدان مطهر را میخواستن دفن کنند، دیدن نمیشناسن این بدنها رو، اینقدر زخم داشت.
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#کربلایی_حمید_عسکری
#روضه_امام_سجاد
#شهادت_امام_سجاد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•کوچه های مدینه...
#روضه #امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
*در امالی شیخ صدوق وارده میگه داشت از کوچه ای رد میشد جزامی ها نشسته بودن....
قدیم جزام یه بیماری بود مُسری کسی جزام میگرفت از شهر بیرونش میکردن باید میرفت یه گوشه ای از شهر یه محله هایی داشتن ،ممنوع هم بود رفت و آمد این ها به داخل شهر خوب کسی که نه میتونست کار کنه ،نه پول و زندگی داشت در اوج فقر و فلاکت زندگی میکردن قربونش بشم می اومد از این کوچه ها رد میشد زین العابدین. جزامی ها دیدن پسر پيغمبر رد میشه یه سفره ای پهن بود صدا زدن آقا با ما هم سفره میشید یا نه؟ زین العابدین یه نگاه بهشون کرد گفت اگه روزه نبودم باهاتون همسفره میشدم اما حالا من یه چی بهتون بگم قبول میکنید گفتن جانم آقا جان.. گفت مهمونی میاید خونه ی من..ما ؟ما جزامی ها بیایم خونه شما؟
فرمود: قبول میکنید ؟گفتن: بله آقا جان
فرمود: غلامم رو میفرستم دنبالتون
اومد تو خونه فرمود: مهمون دارم غذای خوب آماده کنید. وقتی سر سفره اش جمع شدن زین العابدین نشست یه جوری با محبت برخورد میکرد.. بگو آقا جان ما جزام گناه داریم..صلی الله علیک یا سيدنا الغریب حسین،حسین*
کوچه های مدینه و بوی
زخمهای تنی که می آید
چشمهای سفید یعقوب و
بوی پیراهنی که می آید
مرد سجاده ای که درک نکرد
هیچکس آیه ی مقامش را
در هیاهوی شهر کوفه نداد
هیچکس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شود
دیدن شیر خواره ای کافی است
تا صدایش به گوش ما برسد
دیدن گوشواره ای کافی است
وقت افطار کردنش هر شب
تا که چشمش به آب می افتاد
تشنگی ضریح لبهایش
یاد طفل رباب می افتاد
من نمیدانم که خاکستر
چه به روز امام آورد
زیر خنجر زیر زنجیر پیکر زردش
معجزه بود اگر دوام آورد
تا که این مرد قافله زنده است
حرف کاروان نزنید
پیش این مردِ گریه، جانِ حسین
حرفی از چوب خیزران نزنید.
#شاعر:علی اکبر لطیفیان
حیا کن ظالم از خدای اکبر
چوب نزن به لبهای حسین
*دل زینب سلام الله علیها سوخت و فرمود ان شاء الله ذلیل بشی یزید .به اون لبها چوب نزن به لب مهمانِ تازه از راه رسیده با چوب زخم نزن.. به اون لبهای زخمی و خشکیده از عطش چوب نزن جدم پیامبر به آن لبها بوسه زده..اون دندونها رو پیغمبر بارها بوسیده بود ..نانجیب نزن جلو چشم دخترهاش نزن..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
#شهادت_امام_سجاد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#مربع_ترکیب_بند
#امام_سجاد
السلام علیک یا سیدالساجدین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریه دارد صدایت آقا جان
حُزن دارد نوایت آقا جان
دل ما مبتلایت آقا جان
جان عالم فدایت آقا جان
تا چهل سال گریه میباری
ای فدای چنین عزاداری
خاطرت از بلا چه محزون است
دلت از درد کربلا خون است
وصف داغت ز حرف بیرون است
چه بگویم که حال تو چون است
یادگار غیــــــــــور عاشورا
ای علمدار شور عاشورا
چشمهایت چه دیده آقا جان
به دلت غم رسیده آقا جان
شانهات غم کشیده آقا جان
عمه جانت خمیده آقا جان
بین غُل در اسارت و زنجیر
دشمنان را تو کردهای تحقیر
از غروب و بلا و دشنه بگو
از عطش از قتیل فتنه بگو
از شهید غریب تشنه بگو
از شهی که شده برهنه بگو
چه شد آقا که آشمان لرزید
خنجر شمر از کجا بُرّید
قاتل آمد به روی سینه نشست
خنجر کند و لبپری در دست
حرمتش را به زیر چکمه شکست
از قفا رگ به رگ کشید و گسست
ضربهها یک به یک که شد تکرار
سر جدا شدبه زحمت بسیار
غم بی حد و سینه طوفانی
تن روی خاک و دشمن جانی
با غضب مست در رجزخوانی
سر به دستش ز موی پیشانی
آمد از بین قتلگه بیرون
قتلگه نه، که لجّهای از خون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهادت_امام_سجاد
#زخم_دل 📚
#نصیر_حسنی خوشبخت✍
.
حجتالاسلام دکتر جوادیSokhanrani-1404-05-01 [Mahdisalahshour.Ir].mp3
زمان:
حجم:
33.04M
🎧 #شهادت_امام_سجاد
عزاداری شهادت #امام_سجاد علیه السلام و یادبود #شهدای_اقتدار
📜 #سخنرانی :
حجتالاسلام دکتر جوادی
📆 چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴