.
سرتو نقش فلک نقش بیابون بدنت
کشته مارو بوی آب قربون زخم دهنت
بهتره باد بوزه فقط به قصد تن تو
بهتر از خاک مگه هست تا بشه پیراهن تو
عالمو بی قرار کنم خیمه هاتو چیکار کنم
خودم پناه عالمم کدوم طرف فرار کنم
.(وقتی با تازیانه زینب و سوار بر مرکب میکردند یه نگاه کرد سمت علقمه داداش ابوالفضل یادته پا تو رکاب کردی زینب پایین اومد ! یادته مراقب بودی قد و بالای زینبو نبینن ! «اَنْتَ الَّذی اَرْكَبْتَنی اِذا اَرَدْتُ الْخُرُوجَ مِنَ الْمَدینَةِ،»
تو بودی وقتی میخواستم بیام اینجا از مدینه همراه زینب بودی ؟ اما الان کجایی با شمر و خولی همسفر شدم !).
................................................
👇
کتیبه 2 اشعار مهدوی عاشورایی.pdf
1.03M
بسته اشعار عاشورایی «کتیبه۲» به صورت رایگان برای استفاده دوستان عزیز مداح و شاعر در کانال قرار گرفت
.
📋صبر کن تا نقل این مطلب کنم...
#روضه_طفلان_حضرت_زینب (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
#شب_چهارم_محرم
............................................
صبر کن تا نقل این مطلب کنم...
من که باشم صحبت از زینب کنم؟!
عقل آدم مات این نور جلیست
گفتن از زینب فقط کار علیست
یک علی در قامت زهراست این
شاهبیت شعر عاشوراست این
فاتح اعجوبهی بی ذوالفقار
جوشنش صبر است و شمشیرش وقار
عالم هر علم، بی آموزگار
مثل او هرگز نبیند روزگار
سرنوشت جنگ را تغییر داد
مشت محکم خورد از او ابن زیاد
جوهر مردانگی از این زن است
نور هفتاد و دو تن از این تن است
چند روزی هست حالش درهم است
بازهم زینب گرفتار غم است
.( واسه این خانواده بعد مادر ، مادری کرده ، بعد امیرالمومنین بعد اون فرق شکافته و محاسن به خون خضاب شده و پارههای جگر امام حسن با دل زینب چه کرد ، حالا هم با حسینش داره میاد کربلا ، هی نگاه میکنه میبینه عباس با برادراش اومده ! لیلا علی اکبر و فرستاده ! سهم داداش حسنش هم اومدن ! رباب علی اصغر به بغل داره ! نیمههای شب بود چند منزل بعد گفتن دو سوار داره میاد ؛ جلو اومدن دیدن بچههای عقیله بنی هاشمِ دلش آروم شد ، منم تو کربلا سهم دارم قربانی میکنم ).
پیش نجمه پیش لیلا و رباب
از خودش دارد گلایه بیحساب
.( یه غمش غم امامشِ نکنه تنها بمونه ، یه غمش غم خودشِ بیحسینش چه کنه ، اینقدر منتظر بود یاران حسینش بیان! یه نمونهاش وقتی گفتن حبیب بن مظاهر داره میاد خیلی خوشحال شد ، فرمود : برید به حبیب خوش آمد بگید ، بگید خوش اومدی حسین فاطمه تنها بود ! وقتی به حبیب گفتن رو خاک نشست خاک میریخت رو سرش ، حبیب ببین چی شده بانوی دو سرا میگه خوش اومدی ببین چقدر آقا غریبه !).
نیست از پیکار او را توشهای
با پسرهایش نشسته گوشهای
.( یاد همه مادرای شهدا بخیر ، لباس رزم و جبهه تن بچههاشون میکردند با چه حالی جوونشونو راهی جبهه میکردند ، پیشونی پسرشو میبوسید پشت پاش آب میریخت خانوم ، مادر شهیدِ این دوتا بچه رو کفن پوشید آماده کرد گفت برید از دایی تون اجازه میدان بگیرید.
رفتن ولی آقا فرمود نه شما عصای دست مادرتونید ، داغ علی اکبر برام بس بود ، داغ قاسم کمرمو شکست ، شما امانتید دست من حالا ببین خانوم با دوتا پسراش یه گوشه خیمه نشسته.
زانوی غم بغل گرفتن یه وقت گفت پاشید برید اومدن مقابل سیدالشهدا).
گفت شاها راهشان را سد نکن!
جان زینب این دوتا را رد نکن
گرچه ناقابل، برای زینباند
این دوتا سرمایههای زینباند
هردو را بفرست سوی کارزار
تو نباشی بچه میخواهم چکار؟
.(همه دارایی زینب ، کس و کار زینب ، حسین جان تو اذن بدی).
جانبهکف دنبال جانان میروم
بعد از اینها خود به میدان میروم!
.( شنیدم شمر داره واست رجز میخونه داداش !).
کاش میشد شمر خنجر میکشید
حنجر این دو پسر را میبرید
تا بمانی تو کنار خواهرت
ای همه سرها به قربان سرت
.( دید فایده نداره از یه باب دیگهای وارد شد ، داداش اگه میگی نه بزار اینو برات بگم! ).
این دوتا باشند اذیت میشوند
بعد ازین اسباب زحمت میشوند
وقت غارت هر دو هقهق میکنند
با اسیری رفتنم دق میکنند
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی✍
................................................
.👇
.
📋میگن که تنهاست ، شده تو خیمه گریون
#زمزمه #طفلان_حضرت_زینب
#روضه_فرزندان_حضرت_زینب (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
............................................
.(بند اول).
میگن که تنهاست / شده تو خیمه گریون
.( کار حسنو ببین جایی رسیده که بچه هارو می فرستی ازت دفاع کنه ! ).
حسین غریب شده بچه فرستاده به میدون
دلت گرفته ست / یه خرده هم خمیدی
غصه برات بسه ، تو داغ اکبرو چشیدی
بزار برن نبینن / اونایی رو که دور منن
بزار برن نبینن / تو کوچه ها منو می زنن
بزار برن نبینن / گوشواره از گوشا می کَنن ، غمات زیادن
یکی ام ، تو کوچه راه مادر و بست
یکی زد ، حسن همونجا بود که شکست
.(بند دوم).
زدن یه روضه ست / نزدنت یه روضه ست
بچه های منو بغل گرفتنت یه روضه ست
رو سینه ی تو / مونده یه زخم کاری
پسرت اونقده ریز بود نشد، تو دست بیاری
موندم تو خیمه حسین / تا سر به زیر نیای به حرم
موندم تو خیمه حسین / من هم شکسته شد کمرم
موندم تو خیمه حسین / از غصه ی تو با خبرم ، از زینب
فدای ، دله از من غریب تر تو
چیزی نیست، قربونی های خواهر تو
شاعر : #ناصر_دودانگه
................................................
.👇
.
📋من را ببخش دست به گيسوي تو زدند
#روضه_فرزندان_حضرت_زینب (س)
#روضه_حضرت_زینب (س)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
............................................
.( یادته مادرمو میزدن جلو چشمای ما ، این نوههای «اسماء بنت عمیس » ، همون خانومی که اون شب آب میریخت ، مخفیانه علی بدن فاطمه رو میشست
بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته
یه وقت دیدن داد مولا بالا رفت ، سر به دیوار گذاشت شروع کرد های های گریه کردن ، اسماء هرچی آب میریزی خون تازه میاد.
حتماً مادربزرگشون گفت مدینه چه خبر بود ، حتماً یادشون داده ، بچهها یه وقتی دیدیم دایی حسینتون دایی حسنتون اومدن وارد حجره مادرشون شدن ، دیدن مادر رو به قبله خوابیده یه وقت دایی حسینتون صورت به کف پای مادر گذاشت ، شروع کرد ناله کردن یه کاری کردن جان دوباره به بدن نحیف و رنجور زهرا برگشت بند کفنها باز شد.
بچهها رمزش نام مادرمون زهراست اومدن به پای دایی افتادن نذار اسیری مادرمون رو ببینیم ، آخ دایی تو یه بار دیدی مادرو کتک زدن ما تحمل نداریم.
اجازه گرفتن رفتن میدان اما نوشتن پسر اول شهید شد محمد وارد میدان شد هم میجنگه از خودش دفاع میکنه هم از بدن برادر ، تربیت تربیتِ زینبِ یه وقت یکی نیاد بدن برادر رو غارت کنه ، محمد از عون داره اینجور دفاع میکنه ، یه وقت نیان سرو ببرن جدا کنن ، خانوم توام همین جور بودی روز عاشورا راوی میگه زینب زودتر از شمر رسید تو قتلگاه ).
من را ببخش دست به گيسوي تو زدند
من را ببخش چكمه به پهلوي تو زدند
فرصت نشد ز خاك بگيرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را
.(یه وقت دید شمر عقیله بنی هاشم بالای سر حسین نشسته میذارم کار داداشمو یکسره کنید ، زودتر از شمر رسید توی گودال).
از تل زينبيه رسيدم كه واي واي
بالا سرت نشستم و ديدم كه واي واي
نيزه ز جاي جاي تن تو در آمده
حتي لباسهاي تن تو در امده
جمعيتي كه بود به گودال جا نشد
يك ضربه و دو ضربه... ولي سر جدا نشد
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان
................................................
حاج مسعود پیرایش
👇
shab.chaharom.moharram-1403-2.mp3
22.49M
🎧 #روضه
🔊 | شب چهارم محرم الحرام ۱۴۴۶
🎤 #حاج_مسعود_پیرایش
Kashani-14030421-JenayateGhanooni-01-Hkashani_Com.mp3
39.71M
🎙 #سخنرانی_کامل
📋 ماجرای یک جنایت قانونی؛ قسمت اول
📆 پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با روز پنجم ماه محرّم الحرام
▪️ حسینیه ی محترم آیت الله حق شناس رحمت الله تعالی علیه
🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است:
▫️ موضوع گریه بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
▫️ ماهیت حادثه کربلا "ترور" نیست
▫️ تئوری پردازی و تبلیغات و کار رسانه ای عظیم برای قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
▫️ اهمیّت روضه و حزن بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
▫️ سنّت خیر و سنّت شرّ
▫️ تئوریزه کردنِ قتلِ امام حسین علیه السلام
▫️ دو جریان پس از قتلِ سیّدالشّهداء سلام الله علیه
▫️ مناسبت سازی برای مقابله با عاشورا
▫️ نظر "عبدالستار شیخ" در مورد بنی امیّه
▫️ توهین به امام حسین علیه السلام در جهان اسلام
▫️ روضه و توسّل به حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام
#حامد_کاشانی
4_5846020187203048756.mp3
35.3M
📻 بشنوید| سخنرانی ۳۱ تیر ۱۴۰۳
🎤 #شیخ_حسین_اکبری
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۳۱
4_5852672095112140157.mp3
34.73M
📻 #سخنرانی ۷ مرداد ۱۴۰۳
🎤 #حاج_ماشاءالله_عابدی
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۵/۰۷
.
السلام علیک یا حمیده بنت مسلم
گریز به گودال
گریز به دوران ظهور
ای حمیده، یادگار مسلمی
گوهر با اعتبار مسلمی
بوده ای در کربلا یار حسین
کربلا تا شام، یار زینبین
محشری از صبر تو برپا شده
از حیای تو حیا معنا شده
خم به ابرویت نیامد در بلا
بر تو و قلب صبورت مرحبا
مادرت دخت امیرالمؤمنین
بود بابایت سفیر شاه دین
از پدر تو برده ای ارث وفا
او به کوفه رفته و تو کربلا
از جفای کوفه، او شد غرق درد
یک تنه با اهل کوفه جنگ کرد
عاقبت شد کشته در راه امام
شد سرش از تن جدا بر روی بام
بی خبر بودی تو از جنگ پدر
در حرم بودی تو دلتنگ پدر
در هوایش می کشیدی انتظار
رفته بود از سینه ات دیگر قرار
تا خبر آمد به شاه کربلا
شد سفیر تو سرش از تن جدا
اول او خود را کنار تو رساند
چون تو را بر روی زانویش نشاند
بر سرت دست نوازش می کشید
از دو چشمش اشک غربت می چکید
گفت:زین پس من شدم بابای تو
دخترانم همدم غمهای تو
دخترانم، خواهرانت می شوند
مرهم اشک روانت می شوند
ای حمیده از غمت آزرده ام
صحبتی دارم گل پژمرده ام
گر شدی از داغ بابا محتضر
تو ندیدی بی کسی های پدر
شکرحق دیگر ندیدی اشک او
بین مقتل جای خنجر بر گلو
کی سرش بینی به روی نیزه ها
کی زنی بوسه به رگهای جدا
ای حمیده جان،دگر مانند من
نیست بابای تو بی غسل وکفن
پیکرش در زیر دست و پا نرفت
هر لباسش بر تن اعداء نرفت
دیده ای آیا سرش را روی نی
در کلیسا و تنور و بزم می
سنگ بر پیشانی اش هر جا نخورد
خیزران روی لب بابا نخورد
می رسد آخر زمان انتقام
زخم قلب تو بگیرد التیام
مهدی موعود، آخر می رسد
منتقم با تیغ حیدر می رسد
قلب تو خالی ز محنت می کند
چون که بابای تو رجعت می کند😭
در میان داغ با قلب صبور
ای حمیده کن دعا بهر ظهور
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
..........
شرح حال تنها بازمانده نسل حضرت مسلم علیه السلام:
حضرت #حمیده علیهاالسلام
(البته خیلی از مقاتل تاریخ، ایشان را شهیده کربلا معرفی کرده است و نوشته اند که نسل حضرت مسلم علیه السلام قطع شد)
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام چهار پسر و دو دختر داشتند دو فرزند ایشان به نامهای عبدالله و محمد در واقعه کربلا پس از علی اکبر علیهم السلام شهید میشوند. مادر عبدالله، رقیه کبری دختر حضرت علی علیه السلام ومحمد فرزند یک کنیز بود و فرزندان دیگر ایشان به نام های ابراهیم و محمد که مادرشان از فرزندان جعفر طیار بود، یک سال پس از شهادت مسلم، به شهادت رسیدند. جناب مسلم فرزندان پسر دیگری نیز نقل کرده اند که اثری از آنان باقی نماند. جناب مسلم بن عقیل دو دختر دیگر به نام های عاتکه و حمیده داشتند که عاتکه در روز عاشورا، همراه ام الحسن و ام الحسین دو تا از دختران امام حسین علیهم السلام ، در زمان هجوم دشمنان به خیمه ها، زیر سم اسبان شهید شدند. حمیده که مادرش ام کلثوم صغری دختر دیگر حضرت علی علیه السلام بود، با پسر عمو و پسرخاله خود، عبدالله بن محمد بن عقیل، که فرزند زینب صغری دختر حضرت علی علیهم السلام بود، ازدواج کرد که حاصل این پیوند مبارک، پنج فرزند به نام های قاسم، عقیل، علی، طاهر و ابراهیم بوده است
در راه کربلا که خبر شهادت مسلم به امام حسین علیه السلام رسید، آن حضرت حمیده را بر زانوی خود نشاند و دست نوازش بر سر او کشید. حمیده عرض کرد: با من مانند یتیمان رفتار می کنی؟ پیش از این چنین رفتاری با من نداشتی، گمان می کنم پدرم شهید شده است! امام حسین علیه السلام شروع کرد به گریه کردن و فرمود: من پدرت هستم و دخترانم خواهرت هستند. در این لحظه صدای گریه حمیده بلند شد، به طوری که دیگر فرزندان مسلم متوجّه شهادت او شدند؛ همگی گریستند و فریاد وامسلما و واابن عقیلا سردادند.
ج02_شرحکلامسیدالشهداءبهعایشهدرروزدفناماممجتبیعلیهماالسلامدرمدینه_5825598949150430145.pdf
935.2K
#امام_حسین_علیه_السلام
#دهه_دوم_محرم
#محرم1446
#فیش_منبر
◾️ #شرح_کلام_امام_حسین_در_روز_دفن_امام_مجتبی_علیهماالسلام_در_مدینه
👈🏼 #دهه_ی_دوم_ماه_محرم_1446_ق
تیر ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #محرم1446
👈🏼 جلسهی دوم
📚 مطالب مطرح شده:
۱. مدح امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
* عاقبت میرسد آنروز کهمولا برسد
* آمدی در بین ما اما تو را نشناختم
* عزیز حضرت زهرا حبیبی یا اباصالح
* ای روضهخوان صبح ومساء، صاحب الزمان
۲. اشاره بهدشمنی عایشه با اهلبیت علیهمالسّلام
الف) بیوگرافی عایشه
ب) حسادتهای عایشه
ج) اذیتهای عمدی عایشه بهرسولخدا صلیاللهعلیهوآله
د) شرکت درجنگ جمل و فرماندهی جنگ علیه امیرالمؤمنین علیهالسلام
هـــ) چرا امیرالمؤمنین علیهالسلام، عایشه را مجازات نکرد؟
* عدم کشتن زن در ارتداد
* عدم جواز کشتن اسیر
* اطاعت از دستور رسولالله صلیاللهعلیهوآله
* عدم تخفیف مجازات اخروی
* نکشتن سامری توسط موسی علیهالسلام
* شعلهور نشدن آتش فتنه
و) دربارهی مرگ عایشه
#مطالبنابدرمنبر