eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
614 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 16- ثبات قدم بر صراط پيامبر (صلى الله وعليه وآله) فرمود: ثابت‌قدم‌ترين شما بر پل صراط كسي است كه اهل بيت و اصحاب مرا بيشتر دوست دارد. (17) 17- ورود به بهشت رسول خدا (صلى الله وعليه وآله) فرمود: يك روز دوستي آل محمد، از يك سال عبادت بهتر است و كسي كه بر محبت آل محمد بميرد وارد بهشت شود. (18) حكم بن عتيبه گويد: در حضور امام باقر (عليه السلام) بودم و خانه آن حضرت پر از جمعيت بود. ناگاه ديدم پيرمردي عصازنان آمد و كنار در ايستاد و عرض كرد: السلام عليك يا بن رسول الله و رحمة الله و بر كاته امام باقر عَلَيهِ السَّلام جواب سلام او را داد. آنگاه پيرمرد بر حاضران سلام كرد و همه آنها جواب سلام او را دادند. سپس رو به امام باقر (عليه السلام) كرد و با اكرام و احترام عرض كرد: اي پسر رسول خدا! اجازه بده به شما نزديك گردم فدايت شوم. سوگند به خدا من شما را دوست دارم و دوستدار شما را هم دوست دارم و سوگند به خدا اين محبت به خاطر طمع به دنيا نيست و سوگند به خدا دشمنان شما را دشمن مي دارم و از آنها بيزاري مي‌جويم و اين به‌خاطر كينه‌توزي به آنها نيست و سوگند به خدا من حلال شما را حلال، و حرام شما را حرام مي‌شمارم و در انتظار فرمان شما هستم. آيا در اين صورت اميدوار باشم؟ امام باقر (عليه السلام) فرمود: إِ لَيَّ إلَيَّ ، نزد من بيا، نزد من بيا! پيرمرد نزديك آمد و امام عليه السلام او را كنار خود نشاند و فرمود: اي پيرمرد! مردي نزد پدرم علي بن الحسين عَلَيهِ السَّلام آمد و مثل سوال تو را از او پرسيد. پدرم به او فرمود: وقتي از دنيا رفتي بر رسول خدا صَليَّ اللهُ عَلَيهِ وَ اله و بر علي و حسن و حسين و علي بن الحسين عَليهِم السَّلام وارد مي شوي و قلبت آرام و جگرت خنك، و چشمت روشن مي شود و هنگام مرگ با رَوح و ريحان با فرشته هاي نويسنده اعمال روبه‌رو مي‌شوي و تا زنده هستي آنچه را كه ديدگان تو را روشن كند مي‌بيني و همراه ما در مقام بلندي خواهي بود. پيرمرد گفت: چگونه؟ امام باقر (عليه السلام) دوباره سخن خود را براي او بيان كرد. پيرمرد گفت: الله اكبر! اي اباجعفر، اگر بميرم بر رسول خدا صَليَّ اللهُ عَلَيهِ وَ اله و علي و حسن و حسين و علي بن الحسين عَلَيهِم السَّلام وارد مي شوم و چشمم روشن مي شود و قلبم آرام مي گيرد و جگرم خنك مي شود و هنگام مرگ با روح و ريحان با فرشته هاي نويسنده اعمال روبه رو مي شوم و اگر زنده بمانم چيزي كه چشمم را روشن مي كند مي بينم و با شما در مقام بلندي جاي دارم؟ آنگاه منقلب شد و هاي هاي گريست تا آ نكه بر زمين افتاد و همه اهل مجلس از گريه او گريه كردند و امام باقر (عليه السلام) اشك هاي او را از دور چشمانش پاك كرد. سپس پير مرد سر بلند كرد و به امام عَلَيهِ السَّلام عرض كرد : اي پسر رسول خدا فدايت شوم ، دستت را به من بده! حضرت دست خود را به طرف او دراز كرد. دست امام را گرفت و بوسيد و بر چشم ها و گونه ها و سينه و شكمش گذارد و آ نگاه برخاست و سلام كرد و رفت و امام باقر (عليه السلام) از پشت سر به او نگاه مي كرد. سپس رو به مردم كرد و فرمود: مَن أَََحَبَّ أَن يَنظُرَ إِلي رَجُلٍ مِن أَهلِ الجَنَّةِ ، فَليَنظُر إِلي هذا هر كس دوست دارد به مردي از اهل بهشت نگاه كند به اين مرد بنگرد. (19) 1. بحارالانوار، ج 27، ص116 2. بحارالانوار، ج 27، ص116 3. بحارالانوار، ج 37، ص37 4. بحارالانوار، ج 43، ص17 5. مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص107 6. بحارالانوار، ج 94، ص 9 7. بحارالانوار، ج 37، ص37 8. ثواب الاعمال، ص187 9. كتاب سليم بن قيس، ص357 10. بحارالانوار، ج 27، ص91 11. بحارالانوار، ج 27، ص90 12. بحارالانوار، ج 27، ص116 13. بحارالانوار، ج 27، ص 88 14. بحارالانوار، ج 27، ص111 و 112 15. بحارالانوار، ج 27، ص88 16. بحارالانوار، ج 27، ص79 17. بحارالانوار، ج 27، ص133 18. بحارالانوار، ج 27، ص104 19. بحارالانوار، ج 46، ص361 و 362. 📚منبع: كتاب سيماي معنوي (س) نوشته آقاي محمدرضا اكبري
. ▪️هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام به خواستگاری سلام الله علیها آمدند، حضرت زهرا سلام الله علیها به پدر عرض کردند: اگر مهریه من هم درهم و دینار باشد چه فرقی با دختران دیگر دارم؟! از خدا می‌خواهم مهریه مرا شفاعت گنهکاران امت قرار دهد. جبرئیل همان لحظه نازل شد. در دستش حریری بود که در آن نوشته‌ بود: جَعَلَ اللَّهُ مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى شَفَاعَةَ أُمَّتِهِ الْعَاصِينَ «خداوند، مهریه فاطمۀ زهرا دختر محمد مصطفی صلی الله علیه وآله را شفاعت گنهکاران امّت قرار داد». حضرت زهرا سلام الله علیها وصیّت نمود تا آن حریر در کفنش گذاشته شود و فرمود: وقتی روز قیامت محشور شوم این حریر را برمی‌دارم و گنهکاران امت پدرم را شفاعت می‌کنم. 📚 اخبارالدُوَل، ج۱، ص۲۵۸. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. باید بگوییم که چه جسارت ها شد به شما، تا همه بدانند؛ تا همه بفهمند دشمنتان عجب بی شرم بی دینی بوده. اما مادر ببخش حرف از آتش و درب خانه تان که در میان باشد، زبان من یکی که لکنت می گیرد و لرزه به جان می افتد و قلم دیگر تاب نوشتن آن اتفاق ها را ندارد. با بیان نام کودک بی گناه شهید شده تان، همه یاد طفل شش ماهه کربلا می افتند؛ مادر ببخش این قوم عادت به کودک کشی دارند. صحبت از ریسمان دور دستان پدر که بشود، انگار آن ریسمان به دور گردن ما می افتد و بغض خفه مان می کند. مادر ببخش؛ اما.... اما.... حر.. حرا... حرارت... جسارت.... سی... سیلی... سیلی که به شما زده شد هنوز بعد قرن ها، صورت سادات را می سوزاند. مادر پهلو شکسته ام؛ اجازه بده از حال و روز پدر بعد از شما هم چیزی نگویم که فقط خدا می داند خار در چشم و استخوان در گلو یعنی چه.... ای وای ، صحبت از پهلوی شکسته تان شد، می شود از ماجرای جراحت پهلویتان هم بگذرم؟ شرمنده مادر جان؛ اما بغض دارد خفه ام می کند، اگر ادامه بدهم گریه امانم را می برد.... ولی چاره ای نیست. باید گفت؛ باید بگوییم از غصب فدک، از بازوی زخمی تان، از روی نیلی تان. باید گفت از صبوری و سکوت پدر و ذولفقارش، باید گفت که صبر یعنی"شیر حق باشی و همسرت را بزند بین کوچه نا محرم" باید گفت که پدر را بدون عمامه سر، پای برهنه، ریسمان به دور دستانش تا مسجد کشاندند. مادر جان ببخش می دانم این حرف ها شما را آزرده خاطر می کند اما نباید گفت که روی تان را از پدر می پوشاندید تا شرمنده نشوند!؟ تا نفهمند در کوچه در برابر چشمان مجتبی یتان چه کردند با شما!؟ مادر، نمی خواهم چیزی بگویم از ماجرای غسل اما پدر از همان زمان که روی ماه تان را پوشاندید، نماز آیات می خواند. مادر ببخش، اما مگر می شود پدر بی خبر باشد از حال و روز تان!؟ هر چند شما به زور خانه را جارو بزنید، هر چند با زحمت شانه به گیسوان دخترتان بزنید. هرچند... ؛ از همه این ها که بگذریم داغ مزار بی نشان تان قرن هاست که آتش زده دل و جان ذریه تان را.... بانوی بی نشان همینکه سادات یاد کوچه تنگ می افتند تنشان می لرز، بس بود. نشانی نداشتن از مزارتان دردی شده که درمان ندارد، آشوبی شده در قلبمان که آرام نمی گیرد. مادر جان؛ اگر "أَلاَ إِنَّهُ المنتقم مِن الظٰالمين ¹" برای زیارت مزارتان آمدند؛ سلام مارا به ایشان برسانید. بگویید دلتنگشانیم. بگویید نه برای ما، برای انتقام از ستمگران بیایند. 1:بدانید که او از ستمگران انتقام میگیرد. ( قسمتی از خطبه پیامبر در روز غدیر درباره موعود ،حضرت ولی عصر علیه السلام ) .
. . گریز به الائمه ع امام 🔸صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت یا بقیة الله آجرک الله... آقا سرتون به سلامت... ایّامِ شهادتِ مادرِ غریبتونه ... کجا خیمه عزا بر پا کردید پسر فاطمه... کجا برا مادرتون دارید اشک میریزید... 🔸صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت 🔸کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت آقا... خیلی برامون سخته... امسال هم فاطمیه ی ما، بدون شما بگذره... آقا...اگه بخاطر این عزادارها و گریه کنا نمی آیی، بخاطر مادرت بیا.... بحرمتِ اشک های امیرالمؤمنین،بر بالین فاطمه ،بیا ...صاحب عزای اصلی این مجالس کجایی... 🔸کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت نميدونم آیا من زنده ام اون فاطمیه ای که شما می آیید... و برای مادرِ غریبتون مجلس میگیرید... روضه میخونید... شیعیان دور شما جمع ميشن... زار زار گریه میکنند... نمیدونم قبر پنهانِ مادر را نمایان میکنی یا همچنان قبرِ زهرا مخفی می مونه...؟ اما...یا اباصالح! کاش می شد گمشده هایم را یکجا پیدا کنم. تو را ،کنارِ مزار مادر ببینم...دیگه عقده های دلم وا میشه.... در انتظارم،مهدی بیاید تا تربتت را پیدا نماید 🔸در ماتم عزای،مادرِ خود نشستی 🔸ای غائب از نظرها، گویم سرت سلامت اما آقا جان این محبت شما به مادرتان فاطمه، دوطرفه است، آخه بی بی هم بینِ در و دیوار،پسرش مهدی رو صدا زد: 💧جز به مهدی رویِ سیلی خورده نگشایم به کس 💧مُنتقم باید ببیند گشته نیلی رویِ من الهی بمیرم، بی بی تا روزای آخر هم از علی رو می گرفت.آخه بعد از حادثه کوچه ،بی بی فرمود: حسن جان مبادا به بابات حرفی بزنی...! بابات به اندازه کافی غم داره.... بی بی کاش بودی و می دیدی که اون مرد عرب،امام حسن رو در سن چهل سالگیش دید و گفت:آقا جان .. من پدرتان رو هم در این سن و سال دیده بودم،اما موهاش سفید نبود..! آقا فرمود:آخه اون چیزی که من دیدم ،بابام ندیده بود.. خدا به داد دل مهدی فاطمه برسه... اینجا مظلومیت و دردِ امام حسن ،حادثه کوچه ست، امام جواد هم بچه بود ی وقت امام رضا اومد دید جوادش ،بابغض هی میگه انتقام میگیرم .... امام رضا پرسید چی شده؟ فرمود بابا اونهایی که مادرمان فاطمه رو آزردند رو میگیرم. اون دونفر رو از قبر بیرون می آورم و آتش میزنم. 🔸از دیده خون فشانی، بر مادرِ غریبت 🔸امشب بگو کجایی، گویم سرت سلامت ما هم امشب اومدیم بگیم آقا... شما رو تنها نمیگذاریم... اومدیم بگیم یا زهرا... پسرت مهدی رو تنها نمیگذاریم... امشب اومدیم با امام زمان هم ناله شیم... هر کجا نشستی حالا آقات رو صدا بزن... یا صاحب الزمان... .
. صاحب زمان عج: فضایل حضرت زهرا (س): حضرت فاطمه (س) در قیامت سلمان فارسى به پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) عرض كرد: اى مولاى من ! از تو مى خواهم از فضايل فاطمه (سلام الله عليها) در قيامت ، به من خبر بدهى پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) با چهره اى خندان به او نگريست و فرمود: ((سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت او است . فاطمه (سلام الله عليها) همان بانويى است كه در عرصه محشر، سوار بر شتر عبور مى كند كه سرش (نمودى ) از خشيت خدا است ، و چشمانش از نور خدا مى باشد، تا اين كه فرمود: جبرئيل در سمت راست آن شتر، و ميكائيل در سمت چپ آن ، و على (عليه السلام) در پيشاپيش آن ، و حسن و حسين (عليه السلام ) در پشت سر آن حركت مى كنند، خداوند حافظ و نگهبان او است ، تا از صحنه محشر عبور كند در اين هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى رسد ((اى همه خلايق ! چشمهاى خود را فرو خوابانيد، و سرهاى خود را پايين آوريد، اين فاطمه دختر پيامبر شما، همسر على (عليه السلام) امام شما، مادر حسن و حسين (عليه السلام) است . پس ، از پل صراط عبور مى كند، در حالى كه دو چادر شفاف و سفيد بر سر دارد. وقتى كه فاطمه (سلام الله عليها) وارد بهشت مى شود و به نعمتها و مواهبى كه خداوند براى او آماده ساخته مى نگرد، مى گويد بسم الله الرحمن الرحيم ...الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ* اَلَّذِی أَحَلَّنا دارَ اَلْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ..... لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ ( سوره فاطر، آيه 34 و 35.) به نام خداوند بخشنده مهربان ، حمد و سپاس خداوند را كه حزن و اندوه را از ما دور ساخت ، البته خداى ما بخشنده و شكرپذير است ، آن خدايى كه ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد كه در آن هيچ گونه رنج و ناگوارى به ما نمى رسد. رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:پس از آن كه خداوند به فاطمه (سلام الله عليها) وحى مى كند اى فاطمه ! آنچه را كه مى خواهى از من مسئلت كن ، كه به تو عطا مى كنم و تو را خشنود مى سازم فاطمه (سلام الله عليها) عرض مى كند: خدايا تو اميد منى ، بلكه بالاتر از اميد منى ، از درگاه تو مسئلت مى كنم كه دوستان من و دوستان دودمان مرا در آتش دوزخ ، عذاب نكنى خداوند به او وحى مى كند. اى فاطمه ! به عزت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمين ، به خود سوگند ياد نموده ام كه دوستان تو، و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نكنم. (س) 📚منابع: (1)رنجها و فريادهاى فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، ص 48 36داستان از فضايل مصائب و فاطمه زهرا (س)،عباس عزيزى
Shab2Fatemieh1-1401[02].mp3
6.54M
🎙روایاتی در عبادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 🔺بانوای: حاج میثم مطیعی 🏴 شب‌دوم اول۱۴۰۱ منبع: الأمالي (للصدوق)، النص، ص: 113 وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَظْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّار منبع: كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2، ص: 586 وَ حَالَتْ‏ بَيْنَهُمْ‏ وَ بَيْنَهُ‏ فَاطِمَةُ ع عِنْدَ بَابِ الْبَيْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ الْمَلْعُونُ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عَضُدِهَا كَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ لَعَنَهُ اللَّه‏
. 💢سیادت از طرف مادر؟💢 افرادی که مادرشان سیده است، از جهت سیادت منتسب به حضرت فاطمه (ع) هستند، اما توجه به این نکته ضروری است که اصطلاح "سید" منحصر در فرزندان حضرت زهرا (ع) نیست، بلکه تمام افرادی که از نظر نسب به هاشم و اولاد او می رسند هم، سید محسوب می شوند، و تمام دانشمندان مسلمان در این مسئله اتفاق دارند، و تنها مورد اختلاف در برخی از احکام مترتب بر آن است؛ نظیر پرداخت خمس، که به نظر اکثر فقها جایز نیست. از این گفتار معلوم شد، افرادی که مادرشان سید است، به یقین از ذریۀ رسول خدا می باشند، چناچه ائمه (ع) نیز به همین دلیل ذریۀ پیامبر به شمار می آمدند. شاهد این مسئله، روایتی است، که امام رضا (ع) در جواب مأمون خلیفۀ عباسی فرمود: "مأمون به حضرت گفت: با تحقیقاتی که کرده ام به این نتیجه رسیده ام، فرقی بین ما و شما از نظر حسب و نسب وجود ندارد، و از نظر فضیلت هر دو گروه یکسان هستیم، و اختلافی که پیروان ما در بیان فضائل ما می گویند، ناشی از هوای نفس و تعصبات است. امام (ع) فرمود: اگر اجازه دهید جواب سؤال را می دهم، و اگر نخواهید جواب نمی دهم، مأمون گفت این سؤال را مطرح کردم تا از شما استفاده کنم، حضرت فرمود: اگر رسول خدا (ص) از میان این نیزارها بیرون آید و دختر شما را برای خود خواستگاری کند، شما چه می کنید؟ مأمون گفت، سبحان الله! آیا کسی را می توان یافت که به چنین وصلتی خشنود نباشد؟! حضرت فرمود: آیا من هم می توانم به چنین وصلتی راضی باشم؟! با لحظه ای درنگ، مأمون پاسخ داد قسم به خدا قرابت شما چسبیده به رسول خدا است". بحار الأنوار، ج 10، ص 349، ح 9، از این روایت می توان نتیجه گرفت که فرزندان و نوادگان دختری رسول خدا نیز از ذریۀ ایشان می باشند و ازدواج با آنان برای رسول خدا جایز نیست. اما انتساب نژادی و قبیله ای از جانب پدر، امری رایج و عرفی است، در کشور ما مثل اغلب کشورهای جهان امروز، نسبت افراد را از ناحیۀ پدر به ثبت می رسانند، گر چه انتساب به مادر هم امری مسلم است، اما نکته ای که توجه به آن ضروری است، بعضی از امور عرفی در میان ملت ها را اسلام نیز به عنوان یک اصل پذیرفته است؛ دلیل این مسئله هم تعبدی است و در روایات به آن اشاره شده است. در موضوع مورد نظر در سؤال، امام کاظم (ع) بعد از بیان مستحقین خمس می فرماید: کسی که مادرش از بنی هاشم و پدرش از قبایل دیگر قریش است، می تواند از صدقات استفاده نماید و بهره ای از خمس برای او نیست؛ زیرا خداوند در قرآن گوید: "ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم"یعنی مردم را با پدرانشان می خوانند. الکافی، ج1، ص 539، ح4، الأحزاب، 5. .
. اللهم عجل وفاتی سریعا 💢آرزوی مرگ💢 ✅[در بعضى روايات به ما دستور داده‏اند كه هيچ‏گاه از خدا طلب مرگ نكنيد بلكه هميشه طلب عمر طولانى كه در طاعت و بندگى خدا باشد نماييد. طلب مرگ نمودن از خداوند دليل‏هاى گوناگون مى‏تواند داشته باشد كه اگر منشأ آن ايمان قوى و عشق و محبت وصف ناشدنى نسبت به خداوند باشد به طورى كه عاشق تحمل دورى معشوق خويش را ندارد و وصال وى تمام آرزوى او است، اين طلب مرگ ممدوح است. اما اگر به دليل برخورد با مشكلات زندگى و ضعف نفس باشد كارى قبيح و ناپسند است. امير مؤمنان (ع) در نهج البلاغه در خطبه معروف به خطبه متقين در اوصاف و ويژگيهاى اهل تقوا و ايمان مى فرمايد: «و لولا الاجل الذى كتب الله عليهم لم تسقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عين شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب‏ 📚(نهج البلاغه، خطبه 193) يعنى: اگر خداوند عمر معينى را براى اهل ايمان و تقوا معين نكرده بود، يك چشم به هم زدن نيز روح آنان در بدنشان نمى ماند به خاطر اشتياق به پاداش الاهى و بيم از كيفر او يعنى مومن مشتاق ديدار و لقاى پروردگارش مى باشد مى داند با مرگ و مردن به پاداش الاهى و نعمت هاى بى پايان مى رسد ولى در عين حال تسليم خواست پروردگارش مى باشد كه هر وقت او بخواهد به ديدارش بشتابند ولى شرط اين اشتياق به مرگ داشتن اعمال صالح و ايمان است. ⭕️حضرت سجاد مى فرمايد: «و عمرنى ماكان عمرى بذله فى طاعتك فاذا كان عمرى مرتعا للشيطان فاقبضنى اليك قبل ان يسبق مقتك الى او يستحكم غضبك على خدايا تا وقتى عمر من در راه اطاعت تو صرف مى شود، عمرم را طولانى و دراز فرما، اما اگر عمرم، چراگاه شيطان و محل برآوردن شدن خواست هاى او گرديد، قبل از آن كه خشم تو مرا در بر گيرد و به غضب تو دچار گردم، جانم را بگير (صحيفه سجاديه، دعاى مكارم الاخلاق بنا بر اين آررزوى مرگ در صورتى كه به فرار از مشكلات دنيا نباشد واز سوى ديگر فرد از آخرت خود مطمئن باشد اشكالى ندارد هر چند بايد تسليم امر پروردگار نيز بود ورضاى او را بر همه چيز ترجيح داد. .
روضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 1335.mp3
7.24M
خانه ای را که وحی در میزد... استاد خانه ای را که وحی در میزد فتنه از چهار سو شرر میزد دست من بسته بودُ و زهرا را یک نفر نه ،چهل نفر میزد مُتحیر حسینِ من گریان حسنم ناله از جِگر میزد هرچه او بیشتر مرا می خواند دُشمَنش نیز بیشتر میزد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💢 حضرت زهرا(س💢 در ابتدا باید بگویم که آنچه در میان مسلمانان معروف بوده «جلباب» بوده است. در تفسیر آیه 59 سوره احزاب که ترجمه آن این است: «ای پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را به جلباب فروپوشند، این کار برای آنکه آنها [به عفت و حیا] شناخته شوند تا از تعرض آزار نکشند، بهتر است...»، برخی جلباب را به چادر معنا کرده اند و برخی هم که دیدگاه متفاوتی داشتند آن را نوعی روسری بزرگ دانسته اند، حتی برخی در توضیح نفی چادر، جلباب را فقط به زنان پیامبر نسبت داده اند. شهید مطهّری در توصیف جلباب می گوید: «جامه گشادی است که از روسری بزرگ تر و از عبا کوچک تر است و یا پیراهن و جامه گشاد و بزرگی است از ملحفه (ملافه یا روپوش). بزرگی آن همانند چادر است که زنان به وسیله آن صورت و گردن و جامه های خود را می پوشانند» چادر و تأثیرات سیاسی- اجتماعی آن در فرهنگ شیعیان ایران، بانوان شیعه » شماره 10، ص10 در مورد حجاب حضرت زهرا(س) ابن شهر آشوب و قطب راوندى روایت کرده اند که : روزى حضرت على علیه السلام که به پول احتیاج پیدا کرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه علیها السلام را که از جنس پشم بود نزد مردى یهودى به نام زید رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد یهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد یهودى وقتى که وارد حجره شد نورى از آن چادر مشاهده کرد که تمام حجره ر روشن کره بود. زن وقتى که آن حالت عجیب را دید نزد شوهرش رفت و آنچه دیده بود نقل کرد. شوهرش از شنیدن آن حالت تعجب کرد. (چون فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه علیها السلام در خانه اوست ) پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد که نور از چادر حضرت فاطمه علیها السلام آن بانوى عصمت است که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده است . یهودى از مشاهده این حالت تعجبش زیادتر شد. پس آن دو به خانه خویشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند که همگى آنها از برکت شعاع (نور) چادر فاطمه علیها السلام به نور اسلام منور گردیدند. مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 387 ؛ الخرائج راوندى ج 2 ص 537 همچنین از سلمان فارسی نقل کرده اند که گفت: روزى حضرت فاطمه علیهم السلام را دیدم که چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ایران و روم بر کرسیهاى طلایى مى نشینند و پارچه هاى زر بافت به تن مى کنند و این دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا فاطمه علیه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زینتى و تختهاى طلایى را براى ما، در روز قیامت ذخیره کرده است . حضرت سپس به خدمت پدر گرامیش رفت و شگفتى سلمان را مطرح کرد و گفت : اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدایى که تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است که روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابیم و بالش ما چرمى است که از لیف خرما پر شده است. فرهنگ سخنان فاطمه زهرا: ص 139. اما به طور کلی و از دیدگاه فقهی باید بگویم که حجاب منحصر در چادر و حتى مانتو خاصی نیست، بلکه هر لباسى که غیر از وجه و کفین (دست ها تا مچ) را بپوشاند وموجب تحریک و جلب توجه نامحرم نگردد کافى است. باید توجه داشت همانطور که بقیه واجبات داراى مراتب مختلفى مى باشند حجاب نیز داراى مراتب خوب، متوسط و خوب تر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مى گردد. حجاب و پوشش پیش از اسلام، در میان برخى از ملّت ها - از جمله ایران باستان و قوم یهود و شاید در هند - مطرح و از آنچه که در قانون اسلام آمده، سخت تر بوده است مسأله حجاب، ص 21. اما به طور کلی فلسفه حجاب نوعی اعلام و هشدار دورباش در برابر نامحرم است، تا بدین وسیله حرمت زن و عفت و سلامت معنوی جامعه تضمین شود. ازاین رو هر چه پوشش زن متین تر و با وقار بیشتر باشد بهتر است. با توجه به این مسأله روشن میشود که حجاب برتر هم در حد پوشش و هم کیفیت آن و هم از نظر رنگ مهم است. افزون بر آن وقار رفتاری زن و توجه به عرف جامعه نیز در این رابطه بسیار مؤثر و مفید است. اکنون به خوبی روشن است که چادر زن با طریق پوشش متین و به ویژه با رنگ مشکی و سلوک موقرانه زن قویترین اعلام دورباش و تأمین کننده حقیقی فلسفه میباشد. حد مستحب آن هر شکلی است که این پوشش به سبک متین تر و سنگین تری رعایت گردد. اما در مورد نوع چادر که عربی یا قجری و .. باشد شما می توانید بر اساس عرف جامعه چادر مناسب را انتخاب کنید. به عبارت دیگر عربی، قجری و ... بودن در این مورد اهمیت ندارد بلکه آنچه مهم است نوع عرف زنان محجبه یک جامعه است.
. 🔹🔷《اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّيقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الرَّضِيَّةِ الْمَرْضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ الرَّشِيدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَكْسُورَة ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا》🔷🔹 ✅در مورد اواخر عمر شریف حضرت فاطمه زهرا(س) روایت شده که ؛ 📋《أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ‏ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةِِ》 ♦️حضرت فاطمه زهرا(س) پس از رسول اکرم(ص) پیوسته سری بسته از شدت درد و جسمی نحیف و در خود فرو شکسته و چشمی گریان و قلبی سوخته داشت که ساعت به ساعت از خود می رفت و بی هوش می شد.(۱) در روایتی دیگر آمده است که؛ 📋《فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ الْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ‏ كَالْخَيَال‏ِ》 ♦️وقتی حضرت رسول اکرم(ص) رحلت فرمودند و از طرف جماعت به حضرت زهرای مرضیه(س) آسيب ها رسيد، ایشان در بستر افتاد و جسمش ضعيف گشت و گوشت بدن ایشان آب شد و به تدريج لاغر شد و مانند شبحی گرديد.(۲) در تکمله ی روایت، قاضی نعمان از امام صادق(ع) روایت کرده که ایشان در پایان این روایت فرمودند : 📋《صَارَت عَظمَاً لَیسَ عَلَیهِ إِلَّا جَلدَةً》 ♦️فاطمه زهرا(س) پوستی بر استخوان شده بود.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش  ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش  کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید  بُوَد چشمش به در، تا کی اجل آید به دیدارش؟  علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد  مجسم می کند عشق وفداکاری و ایثارش  کند اشک علی را پاک، با دستی که بشکسته  نخواهد اشک مظلومی فرو ریزدبه رخسارش  علی گه دربغل زانو، گهی سر بر سر زانوست  تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش  به زحمت واکند چشم و،به سختی می نهد برهم  رمق رفته دگر ازدیده ی تا صبح بیدارش  👤 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۶۲ ۲)بحار الأنوار مجلسی، ج‏۷۸، ص۲۸۲ ۳)دعائم الإسلام قاضی نعمان، ج۱، ص۲۳۲ .