eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
603 ویدیو
834 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. ═══🌸═══ ره صدق و صفا پویید امشب جمال یار را جویید امشب وضو گیرید با عطر بهشتی به مهدي تهنیت گویید امشب خوش آن عیدي که با دلدار باشیم همه با هم کنار یار باشیم اگر چه عید فیض و عید نور است اگر چه عید شوق و عید شور است اگر چه عید مجد است و سعادت تمام عیدها روز ظهور است بدون یار، گل خار است گل نرگس اگر آید بهار است الا اي شمع بزم آشنایی ندارد بی تو چشمم روشنایی دلم خون شد دلم خون از جدایی گلم، باغم، بهارم کی می آیی الهی عیدِ بی تو باز گردد بیا تا عید ما آغاز گردد تو شمع و قلب ما پروانه ي توست ندیده عالمی دیوانه ي توست نداي یا لثارات الحسینت لواي کربلا بر شانه ي توست ظهورت عید خلق عالمین است نه تنها عید ما، عید حسین است همین است و همین است که دیدار تو عید مسلمین است .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #عید_فطر #امام_زمان ═══🌸═══ ره صدق و صفا پویید امشب جمال یار را جویید امشب وضو گیرید با عطر بهش
. در آرزوی وصل ---------- می رود ماه ، تو ای ماهِ شب تار بیا ای رخت روشنی دیده ی بیدار بیا می رود ماه ، تو ای ماه مرو از چشمم مثل خورشید تو ای ماهِ شب تار بیا می رود ماه ولیکن تو مرو از برِ ما از تو داریم تمنّا مرو ای یار ، بیا دل ما پُر شده از جوشش زنگار گناه می برد از دل ما عشق تو زنگار بیا در گذر از گنه بنده ی آلوده ی خویش لحظه ای در بر این عبد گنهکار بیا ماه پر فیض صیام آمده آخر مولا ما هنوز اوّل راهیم و گرفتار بیا از شب اوّل ماه آمده بودیم ای دوست بهر دیدار رخت ، ای گل گلزار بیا غمِ بسیار به دل آمده مولا نظری ما نداریم بجز لطف تو غمخوار بیا بر لب منتظرانت همه یَابْنَ الْحَسن است ما و این ناله و این خواهش بسیار بیا لایق فیض حضور تو نباشیم ولی دست منّت به سر ما همه بگذار بیا به تماشای رخت آمده ایم این همه راه یوسف مصرِ بقا بر سر بازار بیا شب آخر شد و دل با غم مادر خون است ای که داری ز غمش دیده ی خونبار بیا پشت در ناله ی زهراست اگر می آید ای دلت غرقِ به خون چون دل مسمار بیا ای نظر دوخته بر علقمه در کرب و بلا می چکد اشک تو بر دست علمدار ، بیا دارد از هجر تو «یاسر» به لبش نغمه وصل ای وَلیُّ اله و ای حجّتِ دادار بیا ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. ♦️گوشه‌ای از معنای «مُبَدِّلَ اَلسَّيِّئَاتِ بِالْحَسَنَات» بودن اهل‌البیت علیهم‌السلام... ⚡️حکایت دلنشین سیّد حِمیَری و برخورد امام صادق عليه‌السلام با او ... سید حِمیَری روزی در راه مدینه بود در حالی که کوزه‌ای از شراب با خود به همراه داشت که ناگهان با امام صادق علیه السّلام مواجه شد. حضرت [ با اینکه می‌دانستند او در کوزه چه به همراه دارد ] از او پرسیدند: ای حِمیَری! در کوزه چه داری ؟ حِمیَری گفت: یابن رسول الله! شیر در کوزه به همراه دارم . امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: مقداری از آن شیر را در کف دست من بریز. پس کوزه را خم کرد و با تعجب دید مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد . در این هنگام حضرت از او سؤال کرد: مَن إمامُ زَمانِك؟ 🔻امام زمانت کیست؟ حِمیَری گفت: الَّذٖي حَوّلَ الخَمْرَ لَبَناً. 🔻 امام زمان من کسی است که شراب را (برای حفظ آبرو از محبّانش) تبدیل به شیر می‌کند. 📚تنقيح المقال،مامقانی،ج۱۰ ص۳۱۳ ✍اگر"ارباب"من‌آن‌است‌که‌من‌می‌دانم ‌‌ بَد کُنم،کج بروَم، او نِگهَم می‌دارد... ............. 💠داستان [ پاک کننده گناه ] از علی بن ابی طالب (ع) آورده که فرمود: ما در مسجد در خدمت رسول خدا (ص) بودیم و منتظر بودیم تا وقت نماز شود، مردی برخاست و عرض کرد یا رسول الله (ص) من به گناهی رسیدم رسول خدا (ص) از وی روی برگردانید (و به نماز ایستاد) دوباره پس از آنکه رسول خدا (ص) نماز را به پایان رسانید برخاست و همان حرف را تکرار کرد حضرت فرمود: آیا با ما نماز خواندی؟ ‌و برای آن به نیکوئی طهارت نگرفتی؟ گفت: چرا، فرمود: همان کفاره گناه توست. 💠داستان [نماز پوشانده گناهان] مردی روایت کرده : من با سلمان در زیر درختی بودیم سلمان شاخه خشکی از درخت گرفت و به شدت تکانش داد تا برگ‌هایش ریخت آنگاه گفت: ‌نمی‌پرسی چرا چنین کاری کردم؟ گفتم: چرا چنین کردی؟ گفت: رسول خدا (ص) هم در روزی که من با آن جناب زیر درختی بودیم همین عمل را انجام داد شاخه خشکی گرفت و به شدت تکان داد تا برگهایش ریخت و فرمود: سلمان نپرسیدی چرا چنین کردم عرض کردم چرا چنین کردی؟ فرمود مسلمان وقتی وضو می‌گیرد، و نیکو وضو می‌گیرد و نمازهای پنجگانه‌اش را به جای می‌آورد گناهانش مانند این برگها می‌ریزد آن وقت این آیه را تلاوت فرمود: «و اقم الصلاة ....» 💠داستان [توبه محو کننده پلیدی ها] در کتاب مصابیح القلوب سبزواریست که چون آیه تحریم و منع خوردن شراب بر پیغمبر (ص) نازل شد ، منادی رسولخدا (ص) ندا داد کسی نباید شراب بخورد ، روزی اتفاق افتاد که رسول خدا (ص) در کوچه ای عبور می کرد و مرد مسلمانی شیشه شراب به دست داشت وارد آن کوچه شد ، چون رسولخدا (ص) را دید که می آید سخت ترسید و گفت خدایا توبه کردم که دیگر شراب ننوشم ، من را رسوا نکن ، چون نزدیک به آنحضرت شد فرمود : در این شیشه چیست ؟ گفت سرکه است ، آنحضرت دست را جلو برد و فرمود مقداری در دست من بریز ، و وقتی که ریخت دید که سرکه است ، آنمرد گریه کرد و گفت یا رسول الله قسم به خدا که سرکه نبود بلکه شراب بود ولی توبه کردم و از خدا خواستم که مرا رسوا نکند ، چنین شد و رسوا نشدم . حضرت محمد (ص) فرمود : چنین است هرکه توبه کند خداوند سیئات او را به حسنات تبدیل میکند » اولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات...» ــــــــــــــــــــــــــــ ‌
‍ . 🎤 اسم تو وِرد زبونم ، همیشه از تو میخونم تو شبای بی ستاره تویی ماه آسمونم همیشه در انتظارم ، جمعه هارو میشمارم به جز دیدن رخ تو دیگه حاجتی ندارم بیا ای دلبر دلها ، مونده ام من تک و تنها توی این شب سیاهی مونده ام اسیر غم ها وای از این غم زمونه ، زندگی بی تو خزونه همیشه این دل غمگین تورو میگیره بهونه گل پاک نازنینم ، به خدا که دل غمینم تو بیا ای گل نرگس ای امام آخرینم بغض آسمون شکسته ، دیده ها غمگین و خسته از فراق گل نرگس دل به انتظار نشسته آسمونم بی ستاره ، شب غم سحر نداره نفس باد صبا که خبر از مهدی میاره توی عصر پُر گناهی ، ندارم یه تکیه گاهی توی ظلمت شبونه نَه ستاره و نَه ماهی دل من به غم اسیره ، جمعه ها دلم میگیره به خدا از این جدایی دل من داره میمیره میخوام با اشکای چشمام ، کوچه هارو من بشورم ترسم آقا تو بیایی وقتی که من توی گورم غصه های دل همینه ، غم دوریِ تو دلبر تو بیا ای گل نرگس کجایی ماه منور شده ام دل بیقرار ، دیگه بسه انتظار ای نسیم سحری خبر از مهدی بیار غم دارن آدینه ها ، بغص توی سینه ها به خدا تنگه دلم آقاجون مهدی بیار به خدا منتظرم ، ای امید آخرم صبح هر آدینه ای با اشک چشم ترم میخونم کِی میشه یه تک سوار ، توی دستش ذوالفقار دنیارو پُر نور کنه تو غروب انتظار میدونی دل ما پُر از غمه ، توی عالم ماتمه وقتی نیستی آقاجون کی برام یه همدمه ... بیا بیا ای گل نرگس بیا ، بیا بیا ای گل نرگس بیا ... ♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫ گفتم به بلبلی که علاج فراق چیست از شاخه گل فِتاد به خاک و تپید و مُرد دلم میخواد امینت باشم ای دل سر کوچه کمینت باشم ای دل همون ساعت که از خونه درایی خودم فرش زمینت باشم ای دل .👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8262253950848.mp3
17.54M
شاعر و نغمه پرداز : اجرا : گریه برا حسین عبادته، عبادتم، دسته جمعیش خوبه آرزوی همه زیارته، زیارتم، دسته جمعیش خوبه میگم میگم، توو شبای ماه رمضون خدا خدا، من و به محرم برسون خدای حسین به حق بچه های حسین بیا و مرحمت کن ببر... منو به کربلای حسین وارزقنا کربلا، خدا خدا خدا خدا ____ صدامو میشنوی بازم منم، الهی یا، ارحم الراحمین خسته شدم از این همه گناه، الهی یا، غافرالمذنبین منو ببخش، تورو به عزیزای حسین دست منو، بذا توی دستای حسین پناه منه تو سختی تکیه گاه منه گناهمو می‌بینه ولی... همیشه چشم به راه منه وارزقنا کربلا، خدا خدا خدا خدا
Kashani-14020127-25Ramezan-Hkashani_Com.mp3
47.39M
🔊 کامل 📋 سیر تکوّن عقاید شیعه؛ جلسه پانزدهم از سری دوم (در مجموع جلسه چهل و پنجم) 📆 سحر یکشنبه 27 فروردین ماه ۱۴۰۲؛ مصادف با سحر شب بیست و پنجم ماه مبارک رمضان ▪️ مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی 🔸 بضعة الرسول سلام الله عليها
💠داستان [عفو غلط] زنی از اشراف قبیله بنی محزوم، مرتکب سرقت شده بود و قرار شد حدّ سرقت بر او جاری شود. سران قبیله مزبور، از بیم آن‌که اجرای حدّ، موجب سرافکندگی آنان در بین سایر مردم شده، این ننگ برای ایشان باقی بماند، اُسامة بن زید، را فرستادند، تا از پیامبر (ص) خواستار عفو او شود. آن حضرت پس از اطلاع از مضمون پیام با خشم زیاد فرمود: «ای اُسامة، تو را نبینم که درباره تعطیل حدّی از حدود خداوند شفاعت کنی! » آن‌گاه در جمع مهاجر و انصار حضور یافته، چنین فرمود: علت هلاکت اقوام گذشته این بود که هر گاه شخص صاحب نفوذی از آنان دزدی می‌کرده، حدّ خداوند را بر او اجرا نمی‌کردند، ولی اگر فرد ضعیفی دست به این کار می‌زد، حکم قانون را بر او عملی می‌ساختند، به خدا سوگند! حتّی اگر دخترم فاطمه دزدی کند، دستش را قطع خواهم کرد!(۱۸) 💠داستان [مراتب عفو] وقتی حضرت یعقوب(ع) به مصر آمد و به حضرت یوسف(ع) رسید، موقع شب از یوسف پرسید آن روزی که برادرانت تو را از من جدا کردند و به صحرا بردند با تو چه کردند؟ یوسف همه بدیها را نادیده گرفت و گفت باعث شدند عزیز مصر شوم» چنانچه قبلا خطاب به برادران خطاکار چنین فرموده بود: «قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ ۖ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»«امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را می‌بخشد؛ و او مهربانترین مهربانان است!(۱۹) 💠داستان [عفو در اوج قدرت] روزی مالک اشتر در حالی‌که لباس‌های فاخر به تن کرده بود از میان بازار گذشت. یک نفر بازاری که مالک را نمی‌شناخت به او جسارت کرد امّا مالک متعرض او نشد و از آنجا گذشت. پس از آن مرد بی‌ادب مالک را شناخت و از کرده خود به ترس و وحشت افتاد و گفت: مادرم به عزایم بنشیند که من مالک را نشناختم.آن‌گاه به دنبال او رفت تا عذرخواهی کند، و وی را در مسجد یافت که نماز می‌گزارد. پس از نماز نزدیک مالک رفت و از او عذرخواهی نمود. مالک گفت: واللَّه! من به داخل مسجد نیامدم مگر آن که برایت طلب مغفرت کنم.(۲۰) 💠داستان [مراتب عفو] مردی مسافر از شام به مدینه آمده بود. روزی امام حسن (ع) را سوار بر مرکب دید و بر اثر کینه ای که از او در دل داشت آن چه توانست از آن حضرت بدگویی کرد. امام (ع) نزد او آمد و به وی سلام کرد و در حالی که لبخند بر چهره داشت، به او فرمود: ای پیر مرد! به گمانم غریب هستی و گویا امری بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضایت کنی از تو خشنود می شویم و اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم و اگر راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی می کنیم و اگر گرسنه ای تو را سیر می کنیم و اگر برهنه باشی تو را می پوشانیم و اگر حاجت داری آن را ادا می نماییم. هنگامی که آن پیرمرد در برابر گستاخی اش آن همه گذشت و بزرگواری را از امام (ع) دید شرمنده شد و تحت تأثیر قرار گرفت، به طوری که گریه کرد و گفت: گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستی و خداوند آگاه تر است که مقام رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد. تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد نزد من، تو می باشی   ــــــــــــــــــــــــــــ .
‍ ‍ .   ✍ 〰〰〰〰〰〰〰 (آه رسید آخر ماه اگه موندی توو راه فَرّوا الی الله) ۲ غنیمت بدون نور هر ربّنا رو غنیمت بدون پرتو هر شعاعو غنیمت بدون آخرین ساعتا رو غنیمت بدون لحظه‌های وداعو ۲ به اشکای ارباب روی - چادر زینب به اشکای زینب روی - شونه‌ی ارباب به اشکی که نشست روی - معجر زینب به اشکی که چکید روی - گونه‌ی ارباب خدایا منو دریاب ۴ 〰〰〰〰〰〰〰 (آه از این بار گناه توو این وقت کوتاه فَرّوا الی الله) ۲ یه کاری بکن تا هنوز سفره پهنه یه کاری بکن امشبو پای روضه یه کاری بکن بارمون رو زمینه یه کاری بکن بین اشکای روضه ۲ به روضه‌ی سختِ زینب - در شب گودال به بوسه‌ی بی‌بی روی - رگای ارباب به وقتی که گرفت رو دست - یک تن‌پامال به اشک آسمونیا - برای ارباب به‌ قِصه‌ی فاصله ها - در شب کوفه به غُصّه‌ و اشک زهرا - در شب مهتاب به اون شبی که عالم سوخت - در تب کوفه به روضه‌های جانسوز - تنور و ارباب خدایا منو دریاب ۴ . 👇