📚 تقدیر
قسمت دوم
✍️ اولش با اخم گفت:یعنی چی؟مسخره کردین مارو؟ و تا خواستم جوابشو بدم،گوشیشو دراورد و یهو هینی کشید و رو به دوستانش گفت:وااای این که کنسل کرده!!
بعد، انگار تازه متوجه قضیه شده بود که سرشو برگردوند سمتم و با اخم گفت:پس شما کی هستین؟
به چشمای پُف کرده و قرمزش نگاه کردم و گفتم:برای کمک وایساده بودم.
فکر کردم الان عذرخواهی میکنن و پیاده میشن که برگردن تو تاکسی و منتظر اسنپ دیگه ای بمونن اما برگشت سمت دوستاش
و بعد از یه صلاح مشورت بچه گانه،
صاف نشست و رو به من گفت:دیروقته، اینجا هم ماشین زیادی نیست ماهم دیرمون شده،شما میتونید مارو برسونید؟!!
هزینه اش هر چی باشه حساب میکنیم.
هزینه؟یعنی الان مساله فقط هزینه بود؟اینکه من کیم مهم نیست؟
اصلا چطور به من اعتماد کردن؟
واقعا که سن پایین، پراز ریسک های خطرناکه!
طاقت نیاوردم سکوت کنم و گفتم:چطور به من اعتماد میکنید؟
یکی از دخترایی که عقب نشسته بود
گفت:چون ما چهار نفریم،شما یه نفر!
و بقیه شون هم بهش خندیدن!
خوب اینم مهر تاییدی برای بچه بودنشون!
آدم تو این سن و سال ها
همه چی رو به مسخره میگیره!
تصمیم گرفتم برسونمشون!
تصمیم گرفتم برسونمشون،حداقل اینجوری بعدا عذاب وجدان نمیگرفتم و ذهنم درگیر اینکه چه بلایی سرشون اومده!راهنما زدم و حرکت کردم و بدون اینکه نگاهمو از روبه بروم بگیرم گفتم:خونتون کجاست؟
همون دختری که جلو نشسته بود
گفت:اگه سختتونه، ما منتظر اسنپ میمونیم.مثلا این عاقلشونه!سرم رو به معنی نه تکون دادم که انگار خیالش راحت شد،کمربندشو بست و گفت: اول برید سمت میدون انقلاب!
بعد هم سرشو تکیه دادبه شیشه و از صدای فین فینش معلوم بود داره گریه میکنه و از حرفای دوستاش با هم که گه گاه وقتی آهنگ به جاهای آرومش میرسید میشنیدم،متوجه شدم رفته بودن بدرقه ی دوستشون که مهاجرت کرده کانادا!یعنی اینقدر وابسته به دوستش بوده؟
ساعت سه و خورده ای بود که سومین نفر رو هم رسوندم و حالا فقط همونی که جلو نشسته بود تو ماشین مونده بود و بلاخره گریه هاش تموم شد.
خونه ی سومی تو بلوارکشاورز بود و با توجه به نزدیکی خونه هاشون فک کردم آخری هم همین طرفا باشه و رو بهش که همه ی آدرسها رو بین گریه هاش میداد گفتم:خب کجا برم؟
نگاهی به پشت کرد و انگار تازه متوجه شده بود تنها شده که گفت:کاش منم پیاده میشدم که مزاحم شما نباشم.
آروم شده بود و حالا همونطور که از یه خانم انتظار داشتم مودب و لطیف بود.جواب دادم:مزاحمتی نیست.
بی حال گفت:برید سمت پاسداران
میگن تعارف اومد نیومد داره ها!
کی حال داره بره پاسداران؟!
تو دلم خودمو برای این شب گردی و کمک و مسؤلیت پذیری فحش دادم
و حرکت کردیم.
وقتی رسیدیم با بی حالی پیاده شد،شب بخیر گفت و رفت و حتی تعارف هم نزد که پولشو حساب کنه!منم که نمیخواستم پول بگیرم اما حداقل یه تعارف و که باید میزد.
رفتم سمت خونه و تا رسیدم، فقط لباسامو عوض کردم و خودمو انداختم رو تخت و خوشبختانه خوابم برد...
صبح با صدای زنگ تلفن بیدار شدم،
تا بهش برسم قطع شد و شماره رو نگاه کردم،مامان بود.چشمامو مالیدم و بهش زنگ زدم که بعد از سلام صبح بخیر و کلی قربون صدقه رفتن برای صدای گرفته ام دوباره حرف همیشگیش رو زد.چرا نمیری سرکار؟
و منم برای بار هزارم براش توضیح دادم که پولامو جایی سرمایه گذاری کردم و دارم سودشو میگیرم و تا وقتی کار مناسبی در حد خودم و تحصیلاتم پیدا نکنم،کارم همینه!
از بچگی همین بود،از نظرشون همه کارهام عجیب غریب بود.
ادامه دارد...
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان(عج)
تعجیل درفرج #امام_زمان (ع)صلوات
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
هدایت شده از 🌹قرار عاشقی(دعای فرج) 🌹
🍃🌸 دعای فرج را بخوانیم به نیت چهارده نور الهی (علیهم السلام)، شهدا و امام شهدا و مومنین عزیز
ان شاء الله خداوند متعال امر فرج را تسریع فرموده و ما را از یاران و سربازان حضرت مهدی(عج) قرار دهد🤲
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
🌷 #شهید_علی_جان_رمضانپور
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۰۵/۰۸ - پاسگاه زید
سن هنگام شهادت: ۱۷ سال
✍🏻 بخشی از وصیت نامه شهید عزیز :
✅ البته من کوچکتر از آنم که بخواهم پیامی برای امت حزبالله داشته باشم اما بعنوان قطرهای از اقیانوس بیکران امت میگویم که راه شهیدان را ادامه دهید و رهبر عزیزمان را تنها نگذارید پشتیبان ولایت فقیه باشید در تمام کارها تقوا را پیشه کنید و نماز و دعا و مراسم عبادی را هرگز از یاد نبرید.
🌸 هدیه به روح مطهر شهید عزیز صلوات
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#انتشار_حداکثری_اش_با_شما
35.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅️حرفهای حق آقا مجید جوادی
❌️یه سلبریتی بی حیا ومعلوم الحال یه مهمون دعوت کرده که خیلی راحت داره همجنس بازی رو تبلیغ میکنه؛ اونوقت علی ضیا هم کر کر میخنده وتاییدش میکنه...
✍️خاک توسرشون که هنوز نفهمیدن این عمل وحرف وقیح و قبیحشون چه گناه کبیره وحشتناکیه...
#صیانت_از_زندگی
#محرم #اربعین
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
💔🌷💔
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
💔🌷💔
#امام_زمان
#محرم #امام_حسین #اربعین
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩حضرت صاحب الزمان(عج)فقط
برای جمعه ها نیست...💔
💠به نماز صبح و شبت سلام
و به نور در نسبت سلام
و به خال کنج لبت سلام
که نشسته با چه ملاحتی
💠به جمال وارث کوثری
به خدا محمد دیگری
به روایتی خود حیدری
چه شباهتی چه اصالتی
💠بلغ العلی به کمال تو
کشف الدجی به جمال تو
به تو و قشنگی خال تو
صلوات هر دم و ساعتی
💠شده پر دو چشم تو از ازل
یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غزل
که چنین گرفته غرابتی
💠زد اگر کسی در خانه ات
دل ماست گرد بهانه ات
همه جا گرفته نشانه ات
به چه حسرتی به چه حالتی
💠نه مرا نبین رصدم نکن
و نظر به خوب و بدم نکن
تو که آستان سخاوتی
تعجیل درفرج #امام_زمان صلوات
#محرم #اربعین
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #چهارشنبه_های_امام_رضایی
✅️قدم قدم داره دلم میزنه فریاد
با چشم گریون جلوی پنجره فولاد
خدا میدونه از خودم هیچی ندارم
هرچی که دارمو امام رضا بهم داد🌷
🎙 کاظم غلامشاهی
#محرم #اربعین
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔قطره قطره اشکام
یار لحظههامه، همدم چشامه
دونه دونه زخمام، یادگاره شامه
عمریه باهامه🖤💔
🏴آجرک الله یا صاحب الزمان
#محرم #شهادت_امام_سجاد #اربعین
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آیات قرآن را باید درک کرد
بایدباورش کرد تا کاربردی بشه....
#شهادت_امام_سجاد #اربعین
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
📢 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای #اسماعیل_هنیه:
خونخواهی مهمان عزیزمان را وظیفه خود میدانیم
رژیم صهیونیستی زمینه مجازات سخت را برای خود فراهم ساخت
🔹️در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی ضمن تسلیت شهادت این رهبر شجاع و مجاهد برجسته به امت اسلامی و جبهه مقاومت و ملت سرافراز فلسطین تاکید کردند: رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست با این اقدام زمینهی مجازات سختی را برای خود فراهم ساخت و خونخواهی او را که در حریم جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید، وظیفه خود میدانیم.
🖤#شهادت_اسماعیل_هنیه
💔#تسلیت_ایران_فلسطین
🇮🇷🤝🇵🇸
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
سردار حاجی زاده:
ما معنی عزیز از دست دادن
در غربت را میدانیم.💔🖤💔
🇮🇷🤝🇵🇸
#شهید_اسماعیل_هنیه
#تسلیت_ایران_فلسطین
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
ای خونهت خراب اسقاطیل🔥
ان شاءالله به زودیِ زود در آتش انتقام
الهی خواهید سوخت یهودیان بی دین بددین؛ منتظر عاقبت وحشتناک جنایاتتون باشید ؛ صهیونیستای کودک کشِ نحسِ نجس....
#شهید_اسماعیل_هنیه
#تسلیت_ایران_فلسطین
🇮🇷🤝🇵🇸
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
برافراشته شدن پرچم سرخ انتقام
برفراز گنبد مسجد جمکران🕌
🇵🇸فلسطین عزیز کمی صبر
سحر نزدیک است....🌷
#شهید_اسماعیل_هنیه
#تسلیت_ایران_فلسطین
🇮🇷🤝🇵🇸
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به روح پاک حاج قاسم عزیز
ویارانش ، سیدشهیدان خدمت رئیسی
عزیز ، #شهید_اسماعیل_هنیه وشهیدان
مظلوم فلسطین ومدافع حرم.
🇮🇷🤝🇵🇸
حتما ببینید وآمین بگید....
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
#اربعین #امام_زمان
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
هدایت شده از 🌹قرار عاشقی(دعای فرج) 🌹
🍃🌸 دعای فرج را بخوانیم به نیت چهارده نور الهی (علیهم السلام)، شهدا و امام شهدا و مومنین عزیز
ان شاء الله خداوند متعال امر فرج را تسریع فرموده و ما را از یاران و سربازان حضرت مهدی(عج) قرار دهد🤲
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
🌷 #شهید_اسماعیل_هنیه
🌷 #شهید_فواد_شکر
🌷 #شهید_وسیم_ابوشعبان
تاریخ شهادت: ۱۴۰۳/۰۵/۱۰ - حمله تروریستی رژیم صهیونیستی
🥀 هدیه به روح مطهر شهدای خوشنام مذکور ، این فرماندهان مجاهد عزیز مقاومت و نابودی هرچه سریع تر رژیم غاصب اسرائیل و منابع شیطنت و شرارت در جهان صلوات
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#انتشار_حداکثری_اش_با_شما
📚 تقدیر
قسمت سوم
✍️من آدم درونگرایی بودم و برعکس دوتا برادر دیگه و سه تا خواهرم
همیشه یه گوشه مینشستم و یا کتاب میخوندم،یا یه چیزایی مینوشتم و یا تو فکر بودم و مامانم همیشه نگران بود که نکنه من مریضم.
حقم داشت
اون موقع خیلی مفهوم درونگرا بودن و این حرفا جا نیفتاده بود.حالا هنوزم نگرانمه و از اینکه مستقل زندگی میکنم و به قول خودش سرکار نمیرم
شاکیه!
پسرم شنیدی؟گفتم مهران و زنش اومدن تهران،یه چند روزی میمونن.به همه گفتم امشب شام بیان خونه ی ما،توام بیا.گفتم چشم اما واقعا نمیدونستم برم یا نه!
گوشی رو که قطع کردم،تو ذهنم شب رو تصور کردم.مهران و فرشته و دوتا پسراشون چهارتا!
مهدی و مریم و دخترشون سه تا!این شد هفت تا!
ساناز و بهادرو چهارتا دخترشون،سیزده نفر!
آزاده و داریوش و دختر پسرشون،هفده تا!
الناز و مهدی و پسرشونم که شد بیست تا!
مامان و بابا بیست و دونفر!
احتمالا به خاله رُقی هم بگه بیاد که باز گیر بدن بیا رضوانه، دخترشو بگیر.
از بچگی پیش خودمون بوده، باباشم فوت کرده نیوفته دست غریبه!! بیست و چهار نفر!
واقعا من میتونم تحمل کنم؟
میزارم آخر شب میرم که زود پاشم.
اره اینجوری بهتره.
دوباره صدای تلفن اومد،باز مامان بود، با خنده گفت:ماهان جان میگم که ما چون دسشویی ایرانیمون خرابه،بچه ها سختشونه برن،به نظرت چیکار کنیم؟!!
میدونستم منظورش چیه؟
دسشویی ایرانی سه ماهه خرابه،یعنی تو این سه ماه مشکلی نبود الان مشکل شده؟
گفتم:خب بیاید اینجا مامان جان!
دوباره قربون صدقم رفت و رو به بابام گفت:علی آقا، ماهان میگه بریم خونه اون!از نظر شما اشکال نداره؟
میدونستم این نقشه دونفره شونه
ولی اینکه چرا هنوز فکر میکرد منه سی و دوساله، بچه ام!! جای سؤال داشت.
باباهم از اون طرف گفت:هر چی صلاحه.شاید تنها کسی که منو میفهمید بابا بود.مثل خودم درونگرا
آروم و البته خیلی صبور،ولی خوب چون خیلی مامانمو دوست داره،
تقریبا همیشه به حرفاش گوش میکنه.بعد از اینکه مشورت فرمالیتشون تموم شد مامان گفت:پس مامان جون،من و بابات از الان میایم که کارارو شروع کنم.
قدمتون روی چشمی گفتم و قطع کردم.
نفهمیدم کی خوابم برد که با صدای زنگ پریدم،مامان اینارسیدن.
دوست داشتم برم دنبالشون ولی بیخوابی دیشب گریبان گیرم شد.
دروکه باز کردم با دیدن کیوان و کیان، پسرای مهران شوکه شدم دیگه چرا اونا رو از الان اورده بودن؟!
مامان سریع بغلم کرد و دم گوشم گفت:بچه ها رو اوردم که مهران و فرشته یکم استراحت کنن، خسته ی راه بودن.باهاشون مهربونی کن که غریبی نکنن.بعد هم با خنده رو به بچه ها گفت:عمو ماهان رو یادتونه؟به بابا و بچه ها هم سلام دادم و بعد رو زانو نشستم و دستامو باز کردم که مثلا بچه ها رو بغل کنم،اونا هم انگاری مثل من،خیلی از این کارا خوششون نمیومد که الکی بغلم کردن و دویدن سمت اتاقم!طبق معمول انگار بهشون وحی شده بود که برن و اتاقمو بهم بریزن! البته این دوتا که نهایت سالی یبار میومدن خونه ی من ولی بقیه ی بچه ها... .
خدا امشبو بخیر بگذرونه...!
بابا هم آخر از همه اومد تو و با دستی که رو شونم گذاشت.احتمالا میخواست بگه،صبور باش پسر،این شب هم تموم میشه و دوباره به آرامش میرسی.
وسایلایی که مامان اورده بود رو با کمک بابا بردیم آشپزخونه و مامان سریع،کتری بزرگشو برداشت و داشت پرش میکرد که گفتم:
چایی ساز هست دیگه!
سریع گفت:نه بابا اینا الکین،آبو جوش نمیارن مریض میکنن آدمو.
بدون جواب،رفتم سمت یخچال و خواستم پنیر و کره و وسایل صبحونه رو بیرون بیارم که مامان گفت:اینا رو جمع کن،عدسی درست کردم،گازو روشن کن قابلمه رو بزار روش گرم شه!اوناها لای اون روسری آبیه س!
نفس عمیقی کشیدم و قابلمه رو گذاشتم روی گاز.واقعا قرار بود امروز چطور بگذره؟!
عدسی که گرم شد،سفره انداختیم و همه نشستیم دور هم صبحونه خوردیم.
هرچند که هرکس تو افکار خودش بود و فقط گاهی مامان یه چیزایی مثل نمک کم بزن و زیره بزن گرم شه و این چیزا میگفت که سکوت بینمون رو بشکنه.صبحونه که تموم شد،منم فکرامو کردم،اگر تا شب خونه می موندم قطعا دیوونه میشدم.
از نبود بچه ها تو اتاق استفاده کردم و لباسهامو بی سروصدا پوشیدم و از اتاق رفتم بیرون.مامان که منو با لباس بیرون دید با اخم گفت:کجا؟کجا؟
مگه قرار نیست کمک کنی؟
لبخندی زدم و گفتم:علی آقا مثل شیر اینجاست که کمکت کنه!میدونی که تو هوای بارونی نمیتونم تو خونه بند شم؟
سرشو بوسیدم و گفتم:شب زود میام.
واقعیتش،چون دیشب رانندگی کرده بودم،دیگه حوصله نداشتم و فقط میخواستم خونه نباشم.بد نبود اگر یه کافه ای جایی میرفتم!
در حال حرکت چشمم به یه کیف صورتی افتاد که کف ماشین بود.احتمالا مال دختر دیشبیست و با ترمزی که گرفتم از زیر صندلی دراومده!
یه جای خوب پارک کردم و توی کیف رو نگاه کردم.پراز وسایل آرایش بود.
لبام غنچه شدو با خودم فکر کردم یعنی مجبورم دوباره برم دم خونشون؟
ادامه دارد....
#صلوات⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مهدی طحانیان رامیشناسید؟؟
🌷اسیر۱۳ سالهی ایرانی که بدلیل بیحجابی
خبرنگار هندی از گفتگو با او سر باز زد ؛
سرانجام اون خبرنگار مجبور به سر کردن
روسریش شد.
این آزاده سر افراز الان۵۵ سالهس
باهاش رفتیم میان مردم؛
عکس العمل مردم را ببینید...
✅️آفرین به این مردم قدرشناس⚘️
#حجاب واجب الهی
#شهید_اسماعیل_هنیه
#تسلیت_ایران_فلسطین 🇮🇷🤝🇵🇸
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
فرزندان ابراهیم می گیرند
انتقام خون اسماعیل را ✌️
#پروفایلهماهنگ
#شهید_اسماعیل_هنیه
#تسلیت_ایران_فلسطین
🇮🇷🤝🇵🇸
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
💔🌷💔
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
💔🌷💔
#امام_زمان
#محرم #امام_حسین #اربعین
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
54.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیبر خیبر یاصهیون🔥
🎙کربلایی حسین طاهری
💔#شهید_اسماعیل_هنیه
💔#تسلیت_ایران_فلسطین
🇮🇷🤝🇵🇸
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داغ ابراهیم ماند و اسماعیل رفت
یک خبر تسکین این درد است:
اسرائیل🔥 رفت....
می آیندبه خدا ایمان می آورندبرای
مبارزه بابی عدالتی،جهاد می کنند
به دیدار پروردگارشان می شتابند
این خط زندگی همه مجاهدان اسلام
ناب است...
🇮🇷🤝🇵🇸
#شهید_اسماعیل_هنیه
#تسلیت_ایران_فلسطین
#خونخواهی_هنیه_عزیز
🎙یسنا بلندگرای
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
پیام تاسف برانگیز حسن روحانی
بازاین بشر حرف زد...
💥حسن روحانی در پی شهادت اسماعیل هنیه پیامی صادر کرده که در بخشهایی از آن چنین آمده:
رژیم غاصب دقیقاً در چنین مقاطعی چالشهایی را به وجود میآورد تا مانع گشایشهایی شود که میتواند مسیر پیشرفت ایران و تعاملات سازنده را فراهم کند. راه مقابله با این توطئه، پرهیز از شعارهای ناصواب و باور به درایت ارکان نظام در هر نوع پاسخ و واکنش است!
💥👈خدمتشان عرض میشود، اولا لزومی ندارد که ایشان در هر موضوعی اظهار نظر کنند و به نظر میرسد که گاهی سکوت ایشان به خیر و صلاح نزدیکتر است.
💥ثانیا نظام اسلامی ما، هیچ رکنی بالاتر از مردم و رهبری ندارد که هر دو بر انتقام و خونخواهی تاکید و تصریح دارند.
💥پس بهتر است ایشان منویات درونی خود را پشت لفاظیها و بازی با کلماتی همچون ارکان نظام مخفی نکنند و اجازه دهند تا همان مسیر انتقام و خونخواهی که هم ملت و هم رهبر بر آن تاکید دارند با قوت دنبال شود.
✍دکتر منان رئیسی
🌷#شهید_اسماعیل_هنیه
🚀#خونخواهی_هنیه_عزیز
💔#تسلیت_ایران_فلسطین
🇮🇷🤝🇵🇸
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸وداع همسر #شهید_اسماعیل_هنیه
با شهید، در قطر
⚘️انگاری قبل از وقوع حادثه ؛ خداوند متعال صبر جمیل و تحمل مصیبت را به خانواده شهدا تقدیم میکنه...💔
آفرین به این بردباری وصبرزیبا💔
#تسلیت_ایران_فلسطین
#خونخواهی_هنیه_عزیز
#اربعین
🇮🇷🤝🇵🇸
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
📚 تقدیر
قسمت چهارم
✍️میتونستم پیک موتوری هم بگیرم ولی خوب آدرسشو چشمی بلد بودم اونم اگه از دیشب یادم مونده باشه.
چاره ای جز رفتن نبود و با وجود بارونی که دوباره گرفت و ترافیکی که درست شد،دوساعتی تو راه بودم.
به محلشون که رسیدم، درست یادم نبود خونشون کدومه و فقط چون منتظر شده بودم بره داخل و بعد حرکت کنم،یادم مونده بود درشون یه حالت ترکیب چوبی شیشه ای داشت.
بارون هم شدید شده بود و نمیتونستم پیاده شم.
با ماشین دونه به دونه خونه ها رو چک می کردم که یه خونه شبیه اون چیزی که تو ذهنم بود،پیدا شد.یه ساختمون چهار طبقه بود که نمیدونستم کدوم واحد مال اوناست.اصلا همین خونست یا نه!
ناچار از ماشین پیاده شدم،کلاه کاپشنمو گذاشتم روی سرم و به پنجره ها نگاه کردم،نمیدونم چرا دنبال یه نشونه ی صورتی بودم شاید چون تیپ دیشبش و کیف صورتیش که تو ماشین جا مونده نشون از علاقه اش به این رنگه!
طبقه ی دوم و سوم دوتا اتاق با پرده ی صورتی داشتن.تو وضعیت مسخره ای گیر کرده بودم شبیه این مسابقه ها شده بود که درخواست میدی دوتا گزینه رو حذف کنن و دوتا گزینه ی باقی مونده همون دوتاییه که بینشون شک داشتی!خوب چاره ای نیست،نمی تونم که تا شب اینجا اسیر شم، اونم سر یه مشت لوازم آرایش!رفتم سمت زنگ ها و تصمیم گرفتم اول زنگ دو رو بزنم و بعد سه رو
دستم رو زنگ واحد دو بود که در باز شد و همون دختره اومد بیرون
شبیه سکانس های لوس بعضی فیلم ها شده بود که همیشه به نظرم عجیب و مسخره میومد.
به هر حال از دیدنش خوشحال شدم.
نه اینکه از دیدن خودش خوشحال شده باشم ها!درواقع از اینکه مجبور نشده بودم زنگ دو طبقه رو بزنم و دنبال صاحب یه مشت وسایل آرایش بگردم خوشحال بودم.دختره هم با تعجب نگاهم کرد و گفت:شما؟اینجا چیکار می کنید؟صداش هنو گرفته بود وچشماش پف کرده تر از دیشب بود.
واقعا متوجه نمیشدم مگه آدم چقدر میتونه به یه نفر که حتی از اعضای خانواده اش هم نیست وابسته باشه؟
آروم جواب دادم:کیفتون جامونده بود.
به کوله پشتیش اشاره کرد و گفت:کیفم؟
رفتم سمت ماشین و کیفو برداشتم و گرفتم سمتش انگار هنوز باورش نشده بود جاش گذاشته که توی کوله پشتیش رو نگاه کرد و گفت:اِ آره!اینجا نیست.اصلا متوجه ش نشده بودم. ممنون.خواهش میکنمی گفتم و بعد از خداحافظی سوار ماشین شدم و حرکت کردم که دیدم داره پیاده میره سمت خیابونی که کوچه شون توشه و به نظرم تا میرسید،تواین بارون،خیسِ خیس میشد.آروم صداش زدم و اشاره کردم سوار شه و انگاری منتظر تعارف من بود که سریع نشست تو ماشین و گفت:
ممنون زیاد مزاحمتون نمیشم،ماشینم همین سر خیابون تو تعمیرگاهه!
فقط حرفشو تایید کردم و مثل دیشب
هردو ساکت بودیم.خیابونشون نسبتا باریک بود و انقدر ترافیک شده بود که تا به تعمیرگاه برسیم یه ربع طول کشید و وقتی هم پیاده اش کردم،
ماشین ها حرکت نمی کردن و تقریبا هنوز جلوی تعمیرگاه بودم که صدای بحثشو با وجود شیشه ی بالای ماشین شنیدم و خواستم برم دخالت کنم که متوجه شدم آقایی که مخاطب دعواشه،داره سعی میکنه آرومش کنه
و خیلی هم آدم مودب و با شخصیتیه
!بیخیال دخالت شدم و چشم دوختم به ماشینایی که میلیمتری حرکت می کردن.تو عالم خودم بودم که چند ضربه به شیشه زده شد و وقتی برگشتم دیدم دختره ست. قفل درو باز کردم که سوار شد و گفت:انگار ما مسخره ی ایناییم.پرو پرو میگه شاگردم اشتباه کرده،ماشین آماده نیست.واقعا نمی فهمیدمش!اصلا برا چی دوباره سوار ماشین من شد واین حرفارو بهم گفت؟واقعا چیزی به اسم ترس و احتیاط واین چیزا به گوشش نخورده؟مامانش مثل مامان من مدام تو گوشش نگفته حواستو جمع کن
خوب درسته هممون یه ریسکایی تو زندگیمون کردیم ولی خوب آخه این دختره!
یادمه مامانم به دخترا صدبرابر بیشتر از ما سخت میگرفت.با صداش از فکر بیرون اومدم و تعجبم وقتی بیشتر شد
که گفت:میشه منو برسونید شرکت؟
وای که دوست داشتم سرمو بکوبم به دیواری جایی!آدم اینقدر دیوونه؟وقتی سکوتمو دید یهو با لبخندی که خیلی بیشتر از اخم بهش
میومد نگاهم کرد و گفت:البته دربست حساب کنید!
بعلاوه ی پول دیشب که یادم رفت.
اگر مغزم از دست حرفا وکارهای این دختر عجیب،همین حالا از توی سرم میپرید بیرون،جای تعجب نداشت.
بی حرف داشتیم میرفتیم که گوشیش زنگ خورد و سریع از توی کیف درش آورد و خیلی خشک جواب داد:سلاام توراهم ،چه خبر شرکت؟
اوضاع خوبه!؟ نمیخواد دیگه چیزی بگی خودم دارم میام،خیلی داری زیادتر از حدت حرف میزنی ها!به تو چه اصلا؟
چیکاره ای مثلا؟مثل اینکه همه چی یادت رفته،هوا برت داشته ها!ببین من اشاره ...
نه تو گوش کن،اشاره کنم هزار نفر دیگه هم میتونن جات باشن.
آاره تو که راست میگی! نه شما تشریف ببر حسابداری تسویه کن. بسلامت!
نمیدونستم اون طرف خط کیه و چی میگه، یهو داد زد:منو تهدید میکنی؟برو هرکاری دوست داری انجام بده،ببینم بابام حرف منو باور میکنه یا تو رو.
ادامه دارد....
#صلوات⚘️
Seyed Reza Narimani - Mano Nazar Tanha (128).mp3
5.85M
منو نذارتنها میون این حرم....
🎙کربلایی سیدرضا نریمانی
#محرم #اربعین #شب_جمعه
#شهید_اسماعیل_هنیه
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
هدایت شده از 🌹قرار عاشقی(دعای فرج) 🌹
🌺 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🍃🌸 دعای فرج را بخوانیم به نیت چهارده نور الهی (علیهم السلام)، شهدا و امام شهدا و مومنین عزیز
ان شاء الله خداوند متعال امر فرج را تسریع فرموده و ما را از یاران و سربازان حضرت مهدی(عج) قرار دهد🤲
🌷 #شهید_گمنام
🌹 هدیه به پیشگاه مقدس و نورانی مادر پهلو شکستهٔ شهیدان گمنام ، حضرت فاطمه الزهراء (س) ، ارباب بی کفن حضرت سیدالشهداء (ع) و جمیع شهدا بالاخص شهدای جنایات اخیر رژیم صهیونیستی و ان شاء الله نابودی هر چه سریع تر استکبار جهانی و منابع شرارت و شیطنت در جهان صلوات
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#شب_زیارتی_ارباب
#انتشار_حداکثری_اش_با_شما
هدایت شده از 🌹قرار عاشقی(دعای فرج) 🌹
4_5945291574496723226.mp3
12.99M
#حتما_بشنوید
🎧 زیارت عاشورا حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) با نوای حاج میثم مطیعی
🌹بخوانیم به نیت امام زمان
(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
التماس دعا 🤲
#شب_زیارتی_ارباب
#انتشار_حداکثری_اش_با_شما