eitaa logo
گوهر معرفت
45.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
بسم الله و بالله لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم مقصودِ عاشقانِ دو عالم لقای توست مطلوبِ طالبان به حقیقت رضای توست بودم بر آن که عشق تو پنهان کنم ولیک شهری تمام غلغله و ماجرای توست ⚠️نشر مطالب و محتوا شرعا همراه نام و لینک کانال جایز میباشد⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
25.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمان حضرت حجت(ارواحنافداه) فرمود: آسید علی به مردم بگو همه چیز در ید قدرت و اراده ی ماست نقل قول از استاد سید حسن احمدی اصفهانی
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
جحود علیهم اللعنه به خیال خام خود ،آخرین کارها و زمینه سازی ها برای برپایی معبد سلیمان و خروج منجی دروغین یهود (ماشیح ) را انجام داده و گوساله ی سرخ موی شیطانی خود را هم قربانی کرده است زهی خیال باطل ❗️ به حول قوه الهی و با عنایت ویژه خلیفه الله فی ارضه سال دیگر قرار ما همینجا سال دیگر اسرائیلی وجود ندارد و بدست دلاورانی از سرزمین مقدس ایران شیعی در هم کوبیده شده است و پرونده ی یهود برای همیشه در عالم بسته شده است لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
در قدس نماز می‌خوانید... 🌹شهید عارف کاظم عاملو 🌹 از شهدای عارف و سالکی که در حیات نورانی خود مکرر محضر قطب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا له لفدا) رسیده بود در یکی از تشرفاتش محضر مبارک امام زمان علیه السلام حضرت علیه السلام به او فرموده بود : سلام مرا به رزمندگان برسان نگران نباشید شما در قدس نماز می‌خوانید... اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🤲 @gowharemarefat
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیقش میگفت: کسی جرأت نداشت در حضور کاظم غیبت کند؛ عصبانی می‌شد و رنگش می‌پرید. فکر می‌کنم واقعاً در شرایط امروز نمی‌شود خیلی درباره او حرف زد. چون هر کسی این چیزها را قبول نمی‌کند. یک شب با چکمه کشیک می‌دادیم. نصف شب و چله زمستان بود. من و کاظم چراغ علاءالدین را گذاشته بودیم وسط‌مان و در حین پست از گرمایش استفاده می‌کردیم. یکهو بلند شد و گفت: «هادی! می‌بینی اونجا رو؟» اولش نفهمیدم. عادی گفتم: «کجا؟» اشاره کرد به یک طرف. گفت: «ببین از وسط اون ماشین‌ها «آقا» داره میاد.» به سرعت ایستاد و گفت: «بلند شو!» با خودم گفتم آقا؟! ایستادم. آب دهانم را قورت دادم و لرزه به تنم افتاد. من کسی را نمی‌دیدم ولی او حالش به کلی تغییر کرد و صورتش مثل گچ شده بود و خیره به یک نقطه نگاه می‌کرد. راستش آن لحظه حرفش را جدی نگرفتم و بروز ندادم. ولی بعدها که احوالاتش را از زبان بقیه شنیدم، یقین کردم راست گفته و این اتفاق فقط منحصر به آن شب نبوده است. چند روز بعد از او پرسیدم: «چی دیدی؟» گفت: «آقا امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو» برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر @gowharemarefat
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق شهید نقل میکند : كاظم مرا رازدار مي‌دانست و گاهی برخي حرف‌های ناگفته را به من مي‌گفت. يک روز بانه چند نفر شدیم و با او راه افتاديم و رفتيم به طرف کوه آربابا. کاظم دو جاي مسير حسابی منقلب شد. طوری که همه از چهره‌اش فهمیدیم خبرهایی هست. رفتم کنارش. اصرار کردم بگوید چه شده یا چه دیده است. بعد از سماجت‌های زیاد به حرف آمد و گفت: «الان آقا رو دارم مي‌بينم كه كجا ايستاده‌اند... .» تن و بدنم به لرزه افتاد. یقین داشتم راست می‌گوید و ذره‌ای شک در وجودم نبود. گاهی کاظم درباره اتاق حرف‌های عجیبی مي‌زد؛ می‌گفت: «اگه مردم مي‌دونستن توي اين اتاق چه اتفاقی داره میُفته، میومدن و آجر آجرش رو(برای تبرٌک) می‌بردن!» بی‌راه نمی‌گفت! @gowharemarefat
گوهر معرفت
در قدس نماز می‌خوانید... 🌹شهید عارف کاظم عاملو 🌹 از شهدای عارف و سالکی که در حیات نورانی خود مکرر
این شهید بزرگوار صاحب کرامت بوده و به توسلات و توجهات پاسخ می‌دهد روح مطهر این شهید عارف بسیار در عالم موثر است و افراد زیادی از این شهید عزیز کرامت دیده اند
به نقل از خواهر شهید : مرا به مادرم نشان می‌داد و می‌گفت: «انتخاب شوهر اینا باخودمه! من میگم کی باشه!» مادرم حرف‌های سنجیده یا نسنجیده‌اش را اینطوری جواب می‌داد که: «پس جهيزيه و اینا هم با خودت!» و دوتایی می‌زدند زیر خنده. من بعد از شهادت کاظم وصلت کردم؛ نبود او. حین ازدواج، دست‌و‌بالمان برای تهیه جهیزیه تنگ بود و بهمان فشار آمد. مادرم خیلی به این در و آن در زد. به سختی پولی جور شد و بیشتر وسایل ضروری مورد نیاز را خریدیم. ولي هنوز کار داشت. يک‌بار او همینطوری توي بی‌پولی و کلافگی، از کاظم گله کرد و گفت: «مگه نگفتي جهيزيه پاي خودته!؟ پس کجایی پسر؟!» بغض کرد و گریه را خورد. شب خواب ديدم يکی که نمي‌شناختمش، آمده دم در خانه و ليستي از اقلام مورد نیازم را به دستم داده است. بالای آن، عکسی از امام(ه) و رهبری بود. به من گفت: «هر چی نياز داري، از توش انتخاب کن!» گرفتمش و نگاهی به آن انداختم؛ همه چيز در آن نوشته بود، ولی ما فقط دو سه قلم اصلی را کم داشتیم؛ از توي لیست آنها را انتخاب کردم و پس دادم. صبح، از لحظه‌ای که چشم باز کردم، مدام توي این فكر بودم که چه تعبيري دارد این خواب؛ از ذهنم خارج نمی‌شد. ساعتی بعد در زدند. يكي از دوستان کاظم بود. ليستي آورده بود که از داخل آن برای جهیزیه هر چه نیاز دارم را انتخاب کنم. جا خوردم! جالب اینکه کاغذِ توی دست آن آقا، درست مثل ليستي بود که در خواب ديده بودم. يقين كردم كه این هم زیر سر خود کاظم است... . @gowharemarefat