eitaa logo
📚حکایات شیرین بهلول 📚
2.5هزار دنبال‌کننده
554 عکس
413 ویدیو
6 فایل
📚حکایات شیرین بهلول و..📚 💚شامل پندها واندرزهای حکیمانه ست💙 #کپی نمودن آزاده👌وباعث نشر وگسترش آگاهی ودانائی میشه شما هم دوستانتونو به این کانال دعوت کنید🙏 تادراین چرخه قرار بگیرید🙏 🔍تبادل و تبلیغ 🔰🔰 @Mn8888 @Eng_movahedzadeh @mahdimovahed110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🕊 ⭕️✍تلنگر بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 زندگی شاید یک فیلم باشد...یک فیلم بلند یا کوتاه...فیلمی که زمانش مهم نیست، کیفیتش مهم است... از همان روز تولد شروع می کنیم به بازی...بعضی از بازیگر ها از پیش انتخاب شده اند اما بعضی دیگر را خودمان انتخاب می کنیم... در انتخاب نقش های مهم باید دقت کنیم چون ممکن است داستان فیلم را عوض کنند...فیلم را خراب کنند... بماند که بعضی ها فقط سیاه لشکرند...بود و نبودشان فرقی ندارد... نقش اصلی و قهرمان فیلم خود ما هستیم... بعضی سکانس ها سخت هستند...هزار بار کات می شوند و هزار بار از نو باید آن را بازی کنیم ... گاهی فیلم زندگیمان خسته کننده و تکراری ست و گاهی پر از اتفاق و هیجان ... پایان فیلم می تواند تلخ باشد یا شیرین فقط کاش فیلم زندگیمان بی معنی تمام نشود... کاش تمام ما انسان ها در زندگیمان فیلمی بسازیم که اسمش ماندگار شود... حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 :👇 برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟ گفت: یک روز قبل از مرگ شخص حیران شد و گفت : ولی مرگ را هیچکس نمیداند! جواب داد: پس هر روز زندگی را روزِ آخر فرض کن و خوب باش شاید فردایی نباشد. 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 🔶 گنجشک به خدا گفت، لانه ی کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسیم، طوفان تو آن را ازمن گرفت کجای دنیای تو را گرفته بود؟؟ خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود تـو خـواب بـودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه ی حکمتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی✨ حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍حکایت👇 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 آورده اند که سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می نمو د . شیادی چون شنیده بود دیوانه است جلو آمد و گفت : اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو میدهم . بهلول چون سکه های او را دید دانست که آنها از مس هستند و ارزشی ندارند به آن مرد گفت به یک شرط قبول می کنم که سه مرتبه با صدای بلند مانند الاغ عر عر کنی!!! شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود : تو که با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلا می باشد ، من نمی فهمم که سکه های تو از مس است؟! آن مرد شیاد چون کلام را شنید از نزد او فرار کرد... ☑️ حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🌸خدایادرهای مهربانیت را🌸 🌱به روی دوستانم بگشا و🌱 🌸شادی،تندرستی وآرامش🌸 🌱رابرای همه آنها مقرر کن🌱 🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀 سـ🌸ـلام 🌹صبح بخیر🌹 #مجموعه حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥
🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂 🍂🌸🍂 🌸 🌹نیایش صبحگاهی بارالها !!! چه ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻟﺤﻈﻪء دیدار ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ آﻓﺮﯾﻨﺶ چه ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ دوست ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ چه ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ به دوست سلام کردن چه ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ لبخند صبحگاهی چه زیباست سبزی درختان چه زیباست رنگ رنگ گلها و چه خوشبوست رایحه ی آفرینش و چه لطیف است دست نوازشگرت، ای دوست مهربانم گذر ثانیه های عمرتون توأم باشادمانی سلام صبحتون بخیر خوشه های افکار بلندتان سبز و ریشه پاکتان پایدار باد روزتان پر از انرژی مثبت و مهر باشد حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌸 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂 🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی ☑️ حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍این داستان راحتمابخونید👇👇 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 مسلمان کیست؟؟ جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: آری من مسلمانم. جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می‌خواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد . پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد. جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟ افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند . پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه می‌کنید ، به (( عیسی مسیح )) قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی‌شود حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍حکایتی از انبیا 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 💠میگویند: روزی یکی از انبیای الهی در گذر خود به مردی پیر و فرتوت برخورد که برای خود جایگاهی در بالای درختی کهن سال ساخته بود و در آن به عبادت خدا مشغول بود. 💠سر سخن را با او باز کرد و در نهایت پرسید: حالا چرا اینجا زندگی میکنی؟ 💠گفت: جوان که بودم در عالم رؤیا به من خبر دادند که بیش از 900 سال زندگی نخواهم کرد، لذا حیفم آمد که این عمر کوتاه را به جای عبادت، در راه ساختن خانه و کاشانه تلف کنم 💠آن نبی گفت: اما به من خبر رسیده که زمانی خواهد رسید که در آن زمان مردمان بیش از 80 یا 90 سال عمر نخواهند کرد اما برای خود قصرها و برجها میسازند 💠او گفت: ای بابا، اگر عمر من 90 سال بود که آن را با یک سجده سپری میکردم حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 👆 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 💠 مثل خدا باش ، خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن! مثل خدا باش ، با مظلومان و درمانده گان دوستی کن… مثل خدا باش ، عیب و زشتی دیگران را فاش نکن… مثل خدا باش ، در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن… مثل خدا باش ، بدون توقع و چشمداشت نیکی کن… مثل خدا باش ، بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن… مثل خدا باش ، با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن… مثل خدا باش ، اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش... مثل خدا باش ، برای اطرافیانت دلسوزی کن... مثل خدا باش ، مهربان تر از همه... مثل خدا باش چون خدا از روح خودش در تو دمید و تو رو اشرف مخلوقات نامید. حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍حکایتهای شیرین 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 🎸صدای کمانچه 🎸شبی دیر وقت، ملا با نوکرش عماد از مهمانی بر میگشتند. 🎸در اثنای راه چند نفر دزد را دیدند که دُکانی را گشوده میخواهند اثاث آنرا به یغما ببرند. 🎸ملا فکر کرد که طرف شدن با آنها بی صرفه است و به ضرر خودش تمام میشود. 🎸اعتنا نکرده و در رفتن شتاب کرد. نوکرش که شتاب ملا را دید دویده به او رسید و گفت: صدای خش و خش را ملتفت نشدید چه بود؟ 🎸ملا گفت: جمعی مشغول کمانچه زدن بودند. نوکر گفت: پس چرا صدایش نمیاید؟ 🎸ملا جواب داد: صدای این نوع کمانچه همیشه چند ساعت بعد شنیده میشود حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍عمرجاودانی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 خوشست عمر دریغا که جاودانی نیست پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست اگر ممالک روی زمین به دست آری بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست دل ای رفیق درین کاروانسرای مبند که خانه ساختن آیین کاروانی نیست نگاه دار زبان تا به دوزخت نبرد که از زبان بتر اندر جهان زیانی نیست حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
🚩#مکث به شنیدن عادت کن، خواهی دید که از سخن ابلهان نیز، سود خواهی جست. #افلاطون مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 "ریشه اصطلاح جواب ابلهان خاموشی است" ابوعلی سینا در سفر بود . در هنگام عبور از شهری ، جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد . خر سواری هم به آنجا رسید ، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست . شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند ، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را می شکند. خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد. خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی. شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد. صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد. قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت. قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است ؟ روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد ! قاضی پرسید : با تو سخن گفت ؟ چه گفت ؟ صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را می شکند . قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت. قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود ؟! ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد : ” جواب ابلهان خاموشی ست “ ☑️ 👆👆 حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 👆 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از .
سلام صبحتون بخیر  براتون آرزو میکنم مهربانی و صفا رسمتون موفقیت و سربلندی سهمتون خوشبختی وسعادت رزقتون باشه خوشبختی درکنارعزیزانتان را آرزومندم #مجموعه حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃❤🍃
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 به خاطر ۳ چیز هیچ گاه کسی را مسخره نکن: ❶چهره ❷والدین ❸زادگاه چون انسان هیچگاه حق انتخابی در مورد آنها ندارد. به زیبایی ات نناز تو خلقش نکرده ای… وبه اصل و نسبت افتخار نکن تو انتخابش نکرده ای… اگه می توانی [به اخلاق] [مَنِش] [و انسانیتت بناز] چون خودت هستی که آن را می سازی…... حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 روزي دو مسيحي خسته و تشنه در بيابان گم شدند.ناگهان از دور مسجدي را ديدند. ديويد به استيو گفت: به مسجد كه رسيديم من ميگويم نامم امين است تو بگو نامم محمد است. استيو گفت: من به خاطر آب نامم را عوض نميكنم. به مسجد رسيدند. ملا گفت نامتان چيست؟ يكي گفت نامم استيو است و ديگري گفت نامم امين است. ملا گفت: براي استيو آب بياوريد و امين جان، چون ماه رمضونه بايد تا افطار وايسي!!!! 😂😂😂😂😂 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 پیلی را آوردند بر سر چشمه‌ای که آب خورد ، خود را در آب می‌دید و می‌رمید او می‌پنداشت که از دیگری می‌رمد ، نمی‌دانست که از خود می‌رمد! همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر ، چون در توست ، نمی‌رنجی! چون آن را در دیگری می بینی می‌رمی و می‌رنجی! مولانا حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
😊روزی ملا وارد روستایی شد 🐴شخصی با تمسخر به ملا گفت: ای ملا ما تو را از روی خرت میشناسیم 😂ملا جواب داد خوب است همکیشان همدیگر را خوب میشناسند. حکایات وسخن بزرگان👇 http://eitaa.com/joinchat/2519400448Cab68c717e5
⭕️✍حکایت 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن و احوال آنها را جویا شو.. مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.! مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.! مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:👇👇 باران بیاید بدبختیم.😂 باران نیاید بدبختیم...!!😂 حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 چه زیبا فرموده اند👇👇👇 🔺اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدست بمان! 🔻اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی، از آن چشم بپوش! 🔺اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی، در گمنامی زندگی کن! 🔻بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند، با تملّق و چاپلوسی شغل های بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهیـدست و قانع باش! ❣️ زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند، به دست آورده ای...👇👇👇 و آن -->"شرافت"<-- است... حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 به رضای خدا👇👇👇 کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد. همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی! او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت. همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی! او گفت:راضيم به رضای خدا پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست. همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری! او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند. همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی! او گفت:راضيم به رضای خدا و این داستان ادامه دارد... همانطور که زندگی ادامه دارد... وخدا هيچگاه بنده اش را نمی آزارد... كه او عاشق ترين معشوق است ازصميم قلب ميگويم: ✨راضيم به رضای خدا👆👆👆 حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از .
به بزرگی آرزویت نیندیش به بزرگى کسى بیندیش که میخواهد آرزویت را برآورده کند براى برآورده شدن آرزوهایتان خـــدا رابراى شما آرزو ميكنم حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥
⭕️✍مالک.اشترنخعی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ ✨ بازاری و عابد ✨ مردی درشت استخوان و بلندقامت كه اندامی ورزیده و چهره ای آفتاب خورده داشت و زد و خوردهای میدان جنگ یادگاری بر چهره اش گذاشته و گوشه ی چشمش را دریده بود، با قدمهای مطمئن و محكم از بازار كوفه می گذشت. از طرف دیگر مردی بازاری در دكانش نشسته بود. او برای آنكه موجب خنده ی رفقا را فراهم كند، مشتی زباله به طرف آن مرد پرت كرد. مرد عابر بدون اینكه خم به ابرو بیاورد و التفاتی بكند، همان طور با قدمهای محكم و مطمئن به راه خود ادامه داد. همینكه دور شد یكی از رفقای مرد بازاری به او گفت: «هیچ شناختی كه این مرد عابر كه تو به او اهانت كردی كه بود؟ ! » . - نه، نشناختم! عابری بود مثل هزارها عابر دیگر كه هر روز از جلو چشم ما عبور می كنند، مگر این شخص كه بود؟ . - عجب! نشناختی؟ ! این عابر همان فرمانده و سپهسالار معروف، مالك اشتر نخعی بود. - عجب! این مرد مالك اشتر بود؟ ! همین مالكی كه دل شیر از بیمش آب می شود و نامش لرزه بر اندام دشمنان می اندازد؟ . - بلی مالك خودش بود - ای وای به حال من! این چه كاری بود كه كردم! الآن دستور خواهد داد كه مرا سخت تنبیه و مجازات كنند. همین حالا می دوم و دامنش را می گیرم و التماس می كنم تا مگر از تقصیر من صرف نظر كند. به دنبال مالك اشتر روان شد. دید او راه خود را به طرف مسجد كج كرد. به دنبالش به مسجد رفت، دید به نماز ایستاد. منتظر شد تا نمازش را سلام داد. رفت و با تضرع و لابه خود را معرفی كرد و گفت: «من همان كسی هستم كه نادانی كردم و به تو جسارت نمودم. » . مالك: «ولی من به خدا قسم به مسجد نیامدم مگر به خاطر تو، زیرا فهمیدم تو خیلی نادان و جاهل و گمراهی، بی جهت به مردم آزار می رسانی. دلم به حالت سوخت. آمدم درباره ی تو دعا كنم و از خداوند هدایت تو را به راه راست بخواهم. نه، من آن طور قصدی كه تو گمان كرده ای درباره ی تو نداشتم. » حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 👆👆 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 یـادت بـاشه... ⇩ از هر دستے بدۍ از همون دست پس ميگيرۍ... ﻣﮕـﺮ میﺷﻮﺩ,,, قلبے ﺭﺍ !! ﻭ قلبت شڪسته ﻧﺸـﻮد؟؟ ☄ مگر میﺷﻮﺩ,,, چشمے ﺭﺍ !! ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟؟ مگرمیﺷﻮﺩ,,, ﺫهنے ﺭﺍ !! ﻭ ﺫهنت ﭘﺮﯾﺸـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟؟ ☄ ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ,,, ﺍﺣﺴﺎسی ﺭﺍ !! ﻭ ﺍﺣﺴﺎست ﺳﻮخته ﻧﺸﻮﺩ؟؟ """""ﻣﮕــﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ """"" بیشتر مواظب باش این دنیا بی‌قانون نیست👌 ☄ «وخداوند درحسابرسی، است» حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱