#داستان_آموزنده
🔆مكافات تيمور بختيار، قلدر چپاولگر
سپهبد تيمور بختيار، كه اصلا از خانواده خوانين بختيارى بود، در ارتش رژيم شاهنشاهى ، به عنوان يك افسر بى باك و جسور معروف بود، او در زمانى كه سى سال داشت ، سرهنگ 2 سوار گرديد، و از نظر مادى ، فقير بود و حتى خانه نداشت ، و در يكى از خيابانهاى فرعى خيابان كاخ در طبقه دوّم يك خانه كهنه ساز زندگى مى كرد و آن را اجاره نموده بود.
او در عصر نخست وزيرى مصدق ، سرهنگ تمام و فرمانده تيپ زرهى مستقر در كرمانشاه شد.
تيمور بختيار كه شيفته قدرت و مال و منال بود، بزودى شكار آمريكائيها قرار گرفت و خود را به آنها فروخت و به دستور آنها فرماندارى نظامى تهران را ايجاد كرد، و در سال 1335 به پيشنهاد آنها، اولين رئيس ساواك در ايران شد، كم كم كارش بالا گرفت كه اميد داشت نخست وزير يا رئيس ستاد و ارتش شود.
او در دورانهاى مختلف بخصوص آن هنگام كه رئيس ساواك بود با كلاهبرداريهاى خود، اموال بسيار، و املاك و زمينهاى بسيار چپاول كرد و از ثروتمندان درجه بالا قرار گرفت ، او تشنه قدرت بود، و پول را براى پول نمى خواست ، بلكه براى قدرت مى خواست و معتقد بود اگر زر فراهم شود، زور هم به دنبالش مى آيد، به مقام سرلشگرى رسيد و در همين مقام ، زدوبند خود را با ارتشبد هدايت (اولى ارتشبد ايران ) محكم كرد و به درجه سپهبدى رسيد.
محمّدرضا پهلوى از قدرت طلبى او براى آينده خود ترس داشت ، ترتيب داد كه بختيار را به اروپا بفرستد، بختيار به ژنو رفت ، و در آنجا مخالفت با محمّدرضا را علنى كرد و به زدوبند با باندهاى معينى در انگليس و آمريكا پرداخت ...
تيمور بختيار بعدها از ژنو به فرانسه رفت و سپس به بيروت سفر كرد و سرانجام از بغداد سردر آورد، او از امكانات وسيع رژيم بعث بر خوردار شد، افسران فرارى و توده اى را به دور خود جمع نمود و كم كم قدرتى يافت كه باعث تشويش فكر محمّدرضا گرديد، چرا كه از جانب او احساس خطر مى شد...
اكنون پس از ذكر مطالب فوق كه بطور فهرست بيان شد، به فراز عبرت آور زير توجه كنيد:
تيمور بختيار در آن هنگام كه فرماندارى نظامى تهران را بدست گرفت جنايات را از حد گذراند، از جمله : فدائيان اسلام را به طرز فجيعى به جوخه اعدام سپرد...
روحانى پرصلابت شهيد سيّد عبدالحسين واحدى ))، مرد شماره 2 فدائيان اسلام بر خورد به شهيد واحدى اهانت كرد، در اين هنگام بگومگوى شديدى بين بختيار و واحدى در گرفت ، شهيد واحدى صندلى را از زمين بلند كرد و با شدّت هر چه تمام تر به طرف سپهبد تيمور بختيار پرتاب كرد، در اين وقت بختيار، آن مرد پرصلابت را هدف گلوله هاى پى درپى پارابلوم خود قرار داد و او به شهادت رسانيد.
به اين ترتيب ، بختيار بدون محاكمه ، مرد شماره 2 فدائيان اسلام را كشت .
اكنون ورق ديگر تاريخ را بخوانيد:
ساواك طبق طرح مخفى خود از طريق شهريارى رئيس شبكه مخفى حزب توده كه ماءمور ساواك بود، بختيار را كشت به اين ترتيب :
شهريارى با يك افسر فرارى توده اى رابطه برقرار كرد، افسر فوق كه سرگرد سابق نيروى هوائى بود مورد علاقه شديد بختيار قرار داشت ، ساواك با سرگرد توده اى قرار گذاشت كه اگر موفق به قتل بختيار شود او را با پول گزاف به آمريكاى جنوبى اعزام كند، فرد فوق پذيرفت .
روزى آنها در عراق به شكار مى روند، و بختيار اسكورت قوى عراقى خود را متوقف مى كند، و به تنهائى با افسر فوق به شكارگاه مى رود، به محض اينكه از اسكورت دور مى شوند افسر فوق ، بختيار را به رگبار مى بندد و از مرز عراق گريخته و به ايران مى آيد، ساواك به وعده خود وفا كرد و آن افسر را با پول قابل ملاحظه اى به آمريكاى جنوبى اعزام داشت .
آرى اگر بختيار، شهيد واحدى را بدون محاكمه آنگونه كشت ، و ظالمى (يا ظالمانى ) اين گونه او را به مكافات اعمال ننگينش رساندند، كه گفته اند: عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
امام مهربانم ...
انتظار کشیدن برای ما یک کار شبانهروزیست!
منتظریم برای دیدن لبخندی، شنیدن جملهای، رسیدن پیغامی ...
گفتهاند:
"دل عاشق به پیغامی بسازد ..."
یا صاحب الزمان!
بیایید و بار انتظار را از روی شانههای خستهی منتظرانتان بردارید!
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
داستان مرد نابینا و نادر شاه افشار
یک روز وقتی نادر شاه افشار از جنگهای پیروزمندانش بر میگرده قصد زیارت آقا علی بن موسی الرضا رو میکنه و به سمت حرم ایشون مشرف میشه ..به اطراف حرم که میرسه به فرد نابینایی بر میخوره که گوشه ای نشسته و گدایی میکنه ..از اونجایی که نادر شاه هیبت شاهانه قدری داشته خطاب به فرد نابینا میگه آهای تو برای چه اینجا نشسته ای و گدایی میکنی ..فرد نابینا در جواب نادر شاه اینچنین میگه که من کور مادر زادم و راه دیگری برای امرار معاش ندارم به ناچار هر روز به اینجا میایم و با لطفی که مردم به من میکنند به زندگی خود ادامه میدهم ..نادر شاه بعد از شنیدن داستان مرد نابینا به شدت عصبانی و منزجر میشود و بر سر مرد فریاد میزند که ای نادان تو اینجا نشسته ای و از مردم گدایی میکنی من به تو دستور میدهم که هم اکنون به حرم علی بن موسی الرضا (ع)بروی وشفای خود را بگیری وفرصت تو فقط تا فرداست و اگر تا فردا شفای چشمانت را نگیری من تو را گردن خواهم زد..مرد نابینا که میداند حرف شاه حرف است به حرم میرود وخود را دخیل پنجره فولاد آقا میکند وتمام شب را تا صبح گریه وناله میکند که ای آقا اگر شفای چشمان من را ندهی فردا دیگر سر در بدن نخواهم داشت تمام امیدم تویی نا امیدم نکن ...
فردای آن روز نادر شاه طبق قراری که گذاشته بود به سمت حرم و جایگاه مرد نابینا حرکت میکند و وقتی به آنجا میرسد مردی از دور به سمت او میدود و فریاد میزند من شفای چشمان خود را از آقای مهربان شما گرفتم وای بر من که تا کنون تشنه محبت این مردم بودم ..وای بر من که کاسه گدایی خویش را نزد هر انسانی پر کردم وغافل بودم از این همه مهر ومحبت بی دریغ وای بر من با چشمان تازه متولد شده ام باید خون گریه کنم که چرا تا کنون در کار خود اخلاص نداشتم
مردی نابینا که سالها دعا میکرد ولی برای فرصت یک روزه اش دعای خالصانه داشت و شفا گرفت
کاش دعا های ما نیز خالصانه باشد.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
امام حسن عسگری صلوات الله و سلامه علیه حکایت فرماید:
روزی زنی نزد حضرت فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و گفت: مادری دارم ضعیف و ناتوآنکه برای انجام نماز، مسئلهای برایش پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم.
حضرت زهراء علیها السلام پس از گوش دادن به سخنان آن زن، جوابش را داد و آن زن دومرتبه سؤال خود را تکرار کرد و حضرت دوباره جواب او را داد.
و بهطور مرتّب آن زن سؤال خود را بازگو کرد تا آنکه به ده مرتبه رسید و حضرت زهراء علیها السلام بدون هیچگونه احساس و اظهار ناراحتی و بلکه به عطوفت پاسخ او را بیان مینمود.
پسازآن، زن خجالتزده شد و گفت: شما را خسته و ناراحت کردم، بیش از این مزاحم شما نمیشوم.
و حضرت زهراء علیها السلام اظهار نمود: خیر، برای من زحمتی نخواهد بود و سپس افزود: چنانچه شخصی اجیر شده باشد تا باری سنگین را به جایی ببرد و در ازای آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت میشود؟!
و آن زن در جواب حضرت گفت: خیر.
بعد از آن فرمود: من برای هر سؤال که جوابش را بگویم اجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشی بیش از آنچه که در این جهان است، میباشد.
پس اکنون آنچه میخواهی سو آل کن و برای من ناراحت مباش، که از پدرم رسولالله صلواتاللهعلیه شنیدم، فرمود:
علماء و دانشمندان، شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالی محشور میشوند، که تاج کرامت بر سر نهادهاند.
چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا، تلاش و کوشش داشتهاند مورد لطف و رحمت خداوند قرار میگیرند و هدایا و خلعتهای گرانبهای بهشتی تقدیمشان میشود ...
پسازآن حضرت زهراء علیها السلام فرمود: ای بنده خدا! ارزش یکی از آن خلعتها، هزار بار بیش از آنچه است که در این دنیا وجود دارد و خورشید بر آن میتابد.
چون که چیزهای این دنیا هر چند هم به ظاهر ارزش والایی داشته باشد؛ امّا فاسدشدنی و فناپذیر است، برخلاف قیامت و بهشت که هر چه در آن باشد سالم و جاوید خواهد بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
ملاقات در بستر بیماری
ابن قُتیبه یکی از علماء و تاریخ نویسان اهل سنّت در کتاب خود آورده است:
پس از گذشت مدّتی از جریان سقیفه، روزی عمر به ابوبکر گفت: ما فاطمه، دختر رسولالله را از خودمان خشمناک و ناراحت گردانیدهایم، بیا با یکدیگر به ملاقات و دیدار او رویم تا از ما راضی و خوشنود شود.
لذا هر دو حرکت کردند و چون به درب منزل رسیدند، اجازه ورود خواستند؛ ولی به ایشان اجازه داده نشد.
بهناچار حضور امام علی علیهالسلام آمدند و دراینباره با او سخن گفتند؛ بنابراین امام علی علیهالسلام برای آنها اجازه ورود طلبید و چون وارد شدند، روبروی حضرت زهراء سلاماللهعلیها نشستند.
و حضرت روی خود را از آنها برگرداند، سلام کردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.
ابوبکر گفت: ای حبیبه رسولالله! سوگند به خدا که من تو را بیش از دخترم، عایشه دوست دارم. روزی که پدرت از دنیا رفت، ایکاش من مرده بودم؛ علّت آنکه تو را از حقّ میراث پدرت منع کردم، چون شنیدم که فرمود: ما ارثیهای به جای نمیگذاریم، آنچه از اموال ما باقی بماند، صدقه است.
در این هنگام، فاطمه سلاماللهعلیها فرمود: اگر حدیثی را از پدرم رسول خدا برایتان بگویم، تأیید میکنید؟ گفتند: آری.
فرمود: خداوند را بر شما گواه میگیرم، آیا نشنیدید از پدرم، رسولالله صلی الله علیه و آله که میفرمود: رضایت فاطمه رضایت من است، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من میباشد، هرکه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر که او را خشمگین و ناراحت کند، مرا خشمگین و ناراحت کرده است؟!
گفتند: بلی، چنین سخنی را از رسولالله شنیدهایم.
حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائکه را شاهد و گواه میگیرم که شما دو نفر مرا خشمگین و ناراحت کردهاید و من از شما خوشحال و راضی نخواهم شد تا پدرم، رسول خدا را ملاقات کرده و شکایت شما را به او کنم.
ابوبکر گفت: از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه میبرم و سپس در حال گریه از نزد حضرت خارج شدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
قضاوت در بهترین خطّ
روزی حضرت فاطمه زهراء علیها السلام مشغول انجام کارهای منزل بود و دو فرزند عزیزش حسن و حسین علیهماالسلام خطّی را نوشته بودند و هر یک ادّعا میکرد، که خطّ من بهتر و زیباتر است.
پس جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد که خطّ کدام یک بهتر و زیباتر میباشد.
ولی حضرت زهراء علیها السلام برای آنکه هیچ کدام را ناراحت نکند اظهار داشت: از پدرتان سو آل نمایید.
و چون حسن و حسین علیهماالسلام موضوع را برای پدرشان عرضه داشتند، او نیز نخواست که یکی از آن دو عزیز را ناراحت و مأیوس نماید، به همین جهت فرمود: بروید و از جدّتان رسول خدا سو آل نمایید.
لذا آن دو عزیز، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و خطّشان را نشان دادند، همچنین حضرت فرمود: من نیز قضاوت نکنم تا آنکه با جبرئیل مشورت نمایم.
همین که جبرئیل علیهالسلام بر حضرت رسول وارد شد و در جریان موضوع قرار گرفت، اظهار داشت: بایستی از خداوند سبحان نظرخواهی کنم و در نهایت خدای مهربان خطاب نمود: باید مادرشان نظر دهد و قضاوت نماید.
به همین جهت، حضرت زهراء علیها السلام گردنبند مروارید خود را از گردن درآورد و نخ آن را پاره نمود و دانههایش را بر زمین ریخت و سپس به فرزندانش خطاب نمود و اظهار داشت: هرکدام از شما دانههای بیشتری بردارد خطّ او بهتر است.
و هر یک به طور مساوی از دانههای مروارید برداشت و در نهایت هیچ کدام ناراحت و غمگین نگشتند و خطّ هر دو خوب و زیبا تشخیص داده شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
در فکر دیگران و برای دیگران
روزی امام حسن مجتبی علیهالسلام وارد اتاق مادرش، حضرت زهراء علیها السلام گردید، دید که مادرش در حال رکوع نماز است و برای مردها وزنهای مؤمن با ذکر نامشان دعا میکند.
گوش کرد، که دید مادرش فقط برای دیگران دعا مینماید و برای خویش، هیچ دعایی نمیفرماید، جلو آمد و اظهار داشت: ای مادر! چرا مقداری هم برای خودت دعا نمیکنی همانطوری که برای دیگران دعا می نمائی؟
حضرت زهراء سلاماللهعلیها پاسخ داد: ای فرزندم! اوّل ما باید به فکر نجات همسایه باشیم و سپس برای خود تلاش و دعا کنیم.
و در حدیثی وارد شده است که: دعای مؤمن در حقّ دیگران مستجاب میشود و موقعی که انسان در حقّ دیگران و برای دیگران دعا کند، ملائکه الهی برای او دعا خواهند کرد، که حتماً، دعای آنها مستجاب خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
استقبال از مرگ یا رفتن به میهمانی
سلمی همسر ابو رافع غلام و یار حضرت رسول صلی الله علیه و آله و همچنین اسماء بنت عمیس و عبدالله بن عبّاس و دیگر بزرگان حکایت کردهاند:
در آن هنگام که حضرت فاطمه زهراء علیها السلام لحظات آخر عمر پربرکت خویش را سپری مینمود، به اطرافیان خطاب کرد و فرمود: مقداری آب برایم بیاورید.
و چون آب آماده گشت، حضرت بدن خود را شستشو و غسل داد و سپس فرمود: بهترین و تمیزترین لباسهای مرا بیاورید.
و وقتی لباسهای موردنظر آن مخدّره مظلومه در کنارش گذارده شد، آنها را پوشید.
پس از آن دستور داد که رختخواب مرا در وسط اتاق بیندازید؛ و حضرت بعد از آن با حالت مخصوصی، آرام آرام وارد اتاق شد و در رختخواب خود، روبهقبله خوابید و دست خود را زیر سر گذاشت و اظهار نمود:
من در همین لحظات از میان شما خواهم رفت و به سوی پروردگار خویش رحلت میکنم و از این دنیای فانی راحت میشوم و به میهمانی و ملاقات خداوند رحمان و همچنین دیدار پدرم رسول خدا میروم.
از شما میخواهم که پس از وفاتم، بدنم را برهنه و عریان نکنید چون که من خود را شستشو داده و تمیز کردهام؛ و سپس پارچهای روی خود کشید.
و شاید مقصود این بوده باشد که حضرت زهراء علیها السلام، این اوّلین مظلومه جهان بشریّت، نخواسته است که همسرش، امام علی صلواتاللهعلیه از صدمات و شکنجههای وارده بر بدن نازنینش توسطّ دشمنان دوست و مسلمان نما آگاه شود و قلب حضرتش غمگین و دلخراش گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مداحی مهدی سلحشور در بیتالزهرای حاج قاسم
🔹نخستین شب از ایام فاطمیه مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در بیتالزهرای حاج قاسم در کرمان با مداحی حاج مهدی سلحشور برگزار شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸