eitaa logo
📚حکایات شیرین بهلول 📚
2.5هزار دنبال‌کننده
581 عکس
430 ویدیو
6 فایل
📚حکایات شیرین بهلول و..📚 💚شامل پندها واندرزهای حکیمانه ست💙 #کپی نمودن آزاده👌وباعث نشر وگسترش آگاهی ودانائی میشه شما هم دوستانتونو به این کانال دعوت کنید🙏 تادراین چرخه قرار بگیرید🙏 🔍تبادل و تبلیغ 🔰🔰 @Mn8888 @Eng_movahedzadeh @mahdimovahed110
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️✍حکایت 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن و احوال آنها را جویا شو.. مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.! مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.! مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:👇👇 باران بیاید بدبختیم.😂 باران نیاید بدبختیم...!!😂 حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 چه زیبا فرموده اند👇👇👇 🔺اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدست بمان! 🔻اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی، از آن چشم بپوش! 🔺اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی، در گمنامی زندگی کن! 🔻بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند، با تملّق و چاپلوسی شغل های بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهیـدست و قانع باش! ❣️ زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند، به دست آورده ای...👇👇👇 و آن -->"شرافت"<-- است... حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 به رضای خدا👇👇👇 کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد. همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی! او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت. همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی! او گفت:راضيم به رضای خدا پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست. همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری! او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند. همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی! او گفت:راضيم به رضای خدا و این داستان ادامه دارد... همانطور که زندگی ادامه دارد... وخدا هيچگاه بنده اش را نمی آزارد... كه او عاشق ترين معشوق است ازصميم قلب ميگويم: ✨راضيم به رضای خدا👆👆👆 حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از .
به بزرگی آرزویت نیندیش به بزرگى کسى بیندیش که میخواهد آرزویت را برآورده کند براى برآورده شدن آرزوهایتان خـــدا رابراى شما آرزو ميكنم حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥
⭕️✍مالک.اشترنخعی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ ✨ بازاری و عابد ✨ مردی درشت استخوان و بلندقامت كه اندامی ورزیده و چهره ای آفتاب خورده داشت و زد و خوردهای میدان جنگ یادگاری بر چهره اش گذاشته و گوشه ی چشمش را دریده بود، با قدمهای مطمئن و محكم از بازار كوفه می گذشت. از طرف دیگر مردی بازاری در دكانش نشسته بود. او برای آنكه موجب خنده ی رفقا را فراهم كند، مشتی زباله به طرف آن مرد پرت كرد. مرد عابر بدون اینكه خم به ابرو بیاورد و التفاتی بكند، همان طور با قدمهای محكم و مطمئن به راه خود ادامه داد. همینكه دور شد یكی از رفقای مرد بازاری به او گفت: «هیچ شناختی كه این مرد عابر كه تو به او اهانت كردی كه بود؟ ! » . - نه، نشناختم! عابری بود مثل هزارها عابر دیگر كه هر روز از جلو چشم ما عبور می كنند، مگر این شخص كه بود؟ . - عجب! نشناختی؟ ! این عابر همان فرمانده و سپهسالار معروف، مالك اشتر نخعی بود. - عجب! این مرد مالك اشتر بود؟ ! همین مالكی كه دل شیر از بیمش آب می شود و نامش لرزه بر اندام دشمنان می اندازد؟ . - بلی مالك خودش بود - ای وای به حال من! این چه كاری بود كه كردم! الآن دستور خواهد داد كه مرا سخت تنبیه و مجازات كنند. همین حالا می دوم و دامنش را می گیرم و التماس می كنم تا مگر از تقصیر من صرف نظر كند. به دنبال مالك اشتر روان شد. دید او راه خود را به طرف مسجد كج كرد. به دنبالش به مسجد رفت، دید به نماز ایستاد. منتظر شد تا نمازش را سلام داد. رفت و با تضرع و لابه خود را معرفی كرد و گفت: «من همان كسی هستم كه نادانی كردم و به تو جسارت نمودم. » . مالك: «ولی من به خدا قسم به مسجد نیامدم مگر به خاطر تو، زیرا فهمیدم تو خیلی نادان و جاهل و گمراهی، بی جهت به مردم آزار می رسانی. دلم به حالت سوخت. آمدم درباره ی تو دعا كنم و از خداوند هدایت تو را به راه راست بخواهم. نه، من آن طور قصدی كه تو گمان كرده ای درباره ی تو نداشتم. » حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 👆👆 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 یـادت بـاشه... ⇩ از هر دستے بدۍ از همون دست پس ميگيرۍ... ﻣﮕـﺮ میﺷﻮﺩ,,, قلبے ﺭﺍ !! ﻭ قلبت شڪسته ﻧﺸـﻮد؟؟ ☄ مگر میﺷﻮﺩ,,, چشمے ﺭﺍ !! ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟؟ مگرمیﺷﻮﺩ,,, ﺫهنے ﺭﺍ !! ﻭ ﺫهنت ﭘﺮﯾﺸـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟؟ ☄ ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ,,, ﺍﺣﺴﺎسی ﺭﺍ !! ﻭ ﺍﺣﺴﺎست ﺳﻮخته ﻧﺸﻮﺩ؟؟ """""ﻣﮕــﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ """"" بیشتر مواظب باش این دنیا بی‌قانون نیست👌 ☄ «وخداوند درحسابرسی، است» حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 سگی را گفتند👇👇 از چه روی شما را نجس نامیدند؟ +سگ با پوزخند پاسخ داد: ما از زمانی نجس شدیم که پاچه دزدان شهر را گرفتیم 📚مجموعه حکایات وسخن بزرگان 🔰به ما بپیوندید👇👇 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند: بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را چرا آفریدی ؟ خداوند گفت:غم را به خاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتند حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ‌ انسانیت در من میمیرد..... وقتی مادری کنار امام زاده جوراب میفروشد.... انسانیت نابود میشود..... وقتی خواهری پشت خط عابر پیاده اسفند دود میکند..... انسانیت معنایی ندارد ...... وقتی پدری روی برگشت ب خانه را ندارد..... انسانیت گم میشود .... وقتی برادری از فقر کلیه اش را میفروشد.... و ما فقط انسان هایی هستیم که ب وسعت دیدمان انسانیت را جار ميزنيم! وفقط ناممان انسان است😔😔 وقتی رحم نباشد انسانیت معنا ندارد مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🌺
⭕️✍تلنگر👇👇👇 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 💟۱۰ ویروس نابودگر کلامی در پرورش فرزندان ✴️نصيحت تکراری 💟تذکر مداوم ✅سرزنش ☯منت گذاشتن ✴️مقایسه کردن 💟جرو بحث کردن ✅برچسب منفی زدن ☯پيش بينی منفی(نفوس بد) ✴️گله و شکایت مداوم 💟متهم کردن این ده ویروس چه "توسط والدین چه مربيان ومعلمان " اعمال گردد، تضعيف کننده علاقه وانگيزه در کودکان می شود 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍حکایت 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 روزی شخص سخنرانی در میان گروهی از عوام، درفواید سحرخیزی سخن می راند که: ای مردم همانند من که همواره صبح زود از خواب برمی خیزم عمل کنید که فواید بسیاری بر آن است. که در آن جمع بود گفت: " ای خواجه؟ «تو از خواب بر نمی خیزی، ز رختخواب بر می خیزی و میان این دو، تفاوت از زمین است تا آسمان.» بیاید از خواب برخیزیم نه ازرخت خواب حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍حکایت ملا نصرالدین 😂 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 💍یادبودی ملا 💍شخصی به ملا گفت: انگشترت را به من بده تا هر وقت آنرا ببینم به یاد تو بیفتم. 💍ملا گفت: انگشتر را نمیدهم. و تو هر وقت انگشتت را نگاه کردی یاد بیاور که انگشتر را از من خواستی من ندادم😂😂😂 حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱