eitaa logo
📚حکایات شیرین بهلول 📚
2.5هزار دنبال‌کننده
585 عکس
434 ویدیو
6 فایل
📚حکایات شیرین بهلول و..📚 💚شامل پندها واندرزهای حکیمانه ست💙 #کپی نمودن آزاده👌وباعث نشر وگسترش آگاهی ودانائی میشه شما هم دوستانتونو به این کانال دعوت کنید🙏 تادراین چرخه قرار بگیرید🙏 🔍تبادل و تبلیغ 🔰🔰 @Mn8888 @Eng_movahedzadeh @mahdimovahed110
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ❄️⇦ می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. ❄️⇦ مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. ❄️⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.» دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📡 صدها کشیش مسیحی دسته جمعی در یک کلیسا مسلمان شدند و شهادتین را به عربی و انگلیسی قرائت کردند. ولی اصلا خبرش جهانی نشد. شما منتشر کنید. ✅ اسلام دین اول جهان خواهد بود. 🌍 دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 🔴حکایتی آموزنده حضرت موسی به عروسی دو جوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید!!! از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟ عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم . موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مومن قومش رفته و صبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر خدا در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید!!! از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت دلیل را خود با سوال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت. موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود بحجله چه کردند؟ جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی=(سائلی) در زد و گفت من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفا بمن هم از طعام جشنتان بدهید. بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای طول عمر کرد و گفت برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است. با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را بمرد داد و او در هنگام رفتن برای هردوی ما دعای طول عمر ،رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت. وقتی قصد ورود بحجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس ) از دست همسرم برروی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب مابود گشت، پس ما هردو دیشب را تا اکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست که دعای آنمرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید. جبرییل ع فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو باشد که چراغی گردد بر خلق ما برای نیکی به دیگران و مصاحبت پیامبرانی چون تو در جنت. داستانها وحکایات انبیا دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
از استادی پرسیدند: آیا قلبی که شکسته باز هم میتواند عاشق شود؟ استاد گفت: بله میتواند!! پرسیدند: آیا شما تاکنون از لیوان شکسته آب خورده اید؟ استاد پاسخ داد: آیا شما بخاطر لیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید ...؟! دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🟩ضرب المثل در اشعار شاعران 🟩دروغ مصلحت‌آمیز بِه ز راست فتنه‌انگیز 🔹️پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد. شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می‌گوید؟ وزیر گفت: به جان شما دعا می‌کند. شاه اسیر را بخشید. وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد. پادشاه گفت: تو راست می‌گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می‌دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می‌شود. 🔸️جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ✨﷽✨ 🔴بساط ریا مهیاست ✍️مقدس اردبیلی رفت حمام، دید حمامی دارد در خلوت خود می‌گوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا شکرت که وزیر نشدیم، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم! مقدس اردبیلی پرسید: آقا خب شاه و وزیر ظلم می‌کنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟ گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد! شما شنیدی می‌گویند مقدس اردبیلی، نیمه شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب می‌خواهم برای نماز شب، کمک کن! مقدس گفت: بله شنیدم. حمامی گفت: اونجا، نصفه شب، کسی بوده با مقدس؟ مقدس گفت: نه ظاهرا نبوده. حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟ پس معلوم می‌شود خالص خالص نیست! و مقدس می‌گوید یک دفعه به خودم آمدم و فهمیدم یعنی چه این روایت که ریا در مردم، پنهان‌تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک. دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 حکایت گنجشکی که با خدا قهربود ! روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت.فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ... گنجشک هیچ نگفت ... و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.تو همان را هم از من گرفتی.این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟؟؟و سنگینی بغضی راه کلامش را بست ...سکوتی در عرش طنین انداخت. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود... خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ... های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد ... قرآن کریم / سوره بقره / آیه 216 چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا می داند، و شما نمی دانی. دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
📚حکایت‌ آموزنده 🔸به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن. گفت: اگر در زمینی که پُر از خار بود مجـبور به گذر شوید چه میکنید؟ گفتند: پیوسته مواظب‌ هستیم و با احتـیاط راه می رویم تا خود را از گزند خارها حفـظ کنیم... بهـلول گفت : تقوا همین است در دنیا نیز چنین کنید از گـناهان کوچک و بزرگ پرهیز کنید. دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🔸فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو ڪه گناه کمتر کنم.دبهلول گفت: بدان وقتی گناه می‌کنی، یا نمی‌بینی که خدا تو را می‌بیند، پس کافری. یا می‌بینی که تو را می‌بیند و گناه می‌کنی، پس او را نشناخته‌ای و او را نزد خود حقیر و کوچک می‌شماری. پس بدان شهادت به الله‌اکبر، زمانی واقعی است که گناه نمی‌ڪنی. چون کسی که خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب می‌نشیند و دست از پا خطا نمی‌ڪند. دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 بهلول کیست؟ @h_bohlol 1 درباره ی بهلول دانا بیشتر بدانیم ! بهلول دیوانه یا بهلول دانا کیست؟ این سوال همیشه وجود دارد که بهلول مجنون بوده یا دانا ؟ در کتاب دائرة المعارف تشیع نقل گردیده است : ابووهیب بن عمرو ( بهلول ) معروف به مجنون از فقها و حکما و شعرای شیعه در قرن دوم هجری بوده است و علت دیوانگی ظاهری او این است که به وسیله‌ی آن سخن حق را بدون ترس بر زبان بیاورد در کتاب مجالس المؤمنین سفینة البحار، روضات الجنّات اعیان الشیعه و کتب های بسیار دیگر بهلول از شاگردان خاص امام صادق (ع) و از اصحاب آن حضرت و حضرت امام موسی کاظم (ع) معرفی شده است و چون هارون الرشید خلیفه عباسی قصد داشت مخالفان حکومت استبدادی خود را از بین ببرد نقشه‌ای طرح کرد تا امام کاظم (ع) را به شهادت برساند هارون از فقهای بغداد ( از جمله بهلول ) در خواست کرد تا فتوا بدهند که امام قصد دارد بر علیه حکومت قیام کند و قتل او شرعاً واجب است اما بهلول از این کار خودداری کرد و از امام چاره جویی نمود امام به او پیشنهاد کرد خودش را به دیوانگی بزند تا هارون از او دست بردارد یک روز صبح مردم بغداد بهلول را در کوچه و بازار دیدند که لباس کهنه‌ای به تن کرده و سوار بر تکه چوبی شده و با کودکان بازی می کند و فریاد می‌زند : @h_bohlol کنار بروید! مبادا اسب من شما را لگد کند و این تدبیر او را از صدور فتوا بر علیه امام نجات داد و هارون وقتی شنید که بهلول دیوانه شده است دست از او برداشت در روایتی دیگ، سید نعمت الله شوشتری در کتاب غرایب الاخبار به نقل از روضات الجنّات آورده است که هارون الرشید به پیشنهاد مشاورانش از بهلول خواست که قاضی القضاة بغداد شود ولی او قبول نمی‌کرد و عذر می‌آورد چون اصرار و فشار هارون از حد گذشت بهلول خود را به دیوانگی زد گویند وقتی به هارون گفتند که بهلول دیوانه شده است، گفت : او دیوانه نشده بلکه با این تدبیر خود را نجات داده است بهلول در تاریخ تشیع به عنوان مظهر و مثال مقاومت منفی و سرمشق تقّیه و حکیمی پاکباز و گریزان از خدمت ستمکاران شناخته شده است حکایات و کلمات و اشعار او دستورالعمل زندگی با شرافت و مشوق شهامت اخلاقی و صلابت دینی است بهلول در ادبیات و فرهنگ اسلامی به خصوص بین شیعیان در ردیف لقمان حکیم قرار دارد و سخنانش الهام بخش نویسندگان و شاعران و ضرب‌المثل می‌باشد کلمه بهلول در لغت عرب به معنی مرد خندان یا کسی که خوبی‌های زیادی دارد است. بهلول در حدود سال 190 هجری قمری در بغداد وفات کرد و در همان شهر به خاک سپرده شد مجموعه حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🔸فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو ڪه گناه کمتر کنم.دبهلول گفت: بدان وقتی گناه می‌کنی، یا نمی‌بینی که خدا تو را می‌بیند، پس کافری. یا می‌بینی که تو را می‌بیند و گناه می‌کنی، پس او را نشناخته‌ای و او را نزد خود حقیر و کوچک می‌شماری. پس بدان شهادت به الله‌اکبر، زمانی واقعی است که گناه نمی‌ڪنی. چون کسی که خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب می‌نشیند و دست از پا خطا نمی‌ڪند. دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺داستان زیبای بهلول و مرد فقیر (برادرانی که برای شکایت از برادر بد دهان خود به نزد قاضی می رفتند!!!) خدمتی از ایتا به روش جدید 👇 لذت ببرید https://www.aparat.com/v/4dVQr?eitaafly دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂