eitaa logo
📚حکایات شیرین بهلول 📚
2.5هزار دنبال‌کننده
579 عکس
423 ویدیو
6 فایل
📚حکایات شیرین بهلول و..📚 💚شامل پندها واندرزهای حکیمانه ست💙 #کپی نمودن آزاده👌وباعث نشر وگسترش آگاهی ودانائی میشه شما هم دوستانتونو به این کانال دعوت کنید🙏 تادراین چرخه قرار بگیرید🙏 🔍تبادل و تبلیغ 🔰🔰 @Mn8888 @Eng_movahedzadeh @mahdimovahed110
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 جای خدا نباشیم روزی درنمازجماعت موبایل یه نفر زنگ خورد زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود بعدنمازهمه اورا سرزنش کردند واو دیگر آنجا به نماز نرفت. همان مردبه کافه ای رفت وناگهان قلیان ازدستش افتاد وشکست مردکافه چی باخوش رویی گفت اشکال نداره،فدای سرت او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد حکایت ماست: جای خدا مجازات میکنیم جای خدا میبخشیم جای خدا..... اون خدایی که من میشناسم اگه بندش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه منو شما جای خدا نیستیم اینو هیچوقت یادمون نره🙏🙏 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 خواندن قرآن 🌹🌹🌹👇👇👇 📗لطائف قرآنی 📗 @h_bohlol از دانشمندی پرسیدند: کسی که قرآن می خواند و نمی داند که چه می خواند، آیا هیچ اثری دارد؟ گفت: کسی که دارو می خورد و نمی داند که چه می خورد، اثر می کند؛ چگونه قرآن اثر نکند، بلکه بسیار اثر می کند!؟ پس چگونه خواهد بود، اگر بداند که چه می خواند. 📚 @h_bohlol 📚 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
1⃣هرصبح ۴ مرتبه الحمدلله رب العالمین ✨هرکس هرروز صبح ۴ مرتبه این ذکر را بگوید گویی شکر نعمت های آن روز را به جا آورده است. 2⃣«الحَمدللهِ ربِّ العَالَمِین، ✨اَلحَمدُلِلّهِ حَمدًا کَثِیرَا طَیِّبًامُبَارَکًا فِیهِ» ✨هرکس صبح کند و سه بار بگوید:حق تعالی هفتاد بلا را از او دفع می‌کند 📚 بلدالامین ‌‌ 3⃣ الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلىٰ حِلْمِهِ بَعْدَ عِلْمِهِ، وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ، وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ طُولِ أَناتِهِ فِى غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلَىٰ مَا يُرِيدُ. 🌼خدا را سپاس بر بردباری‌اش پس از دانشش به نافرمانی بنده و خدا را سپاس بر گذشتش پس از قدرتش و خدا را سپاس بر طول بردباری‌اش در خشمش و حال آنکه او بر آنچه بخواهد تواناست. 💫فرازی از دعای افتتاح. 💠 حمد خوشبختی💠 امام علی (علیه السلام ) هر کس از پیروان ما هرروز این چهار حمد را بخواند خداوند او را چهار چیز کرامت فرماید: 1-عمر طبیعی 2-مال و فرزند بسیار 3-با ایمان از دنیا رفتن 4-بی‌حساب داخل بهشت شدن بسم الله الرَّحمن الرَّحیم 🟪 اَلحَمدُلِلّهِ اَلّذی عَرََّفََنی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنی عُمیانَ اَلقََلب 🟪 اَلحَمدُلِلّهِ اَلّذی جَعَلَنی مِن اُمََّةِمُحَمَّدٍ صَلَّی اَللهُ عَلَیهِ وَالِه 🟪 اَلحَمدُ لِلّهِ اَلَّذی جَعَلَ رِِزقی فی یَدِه وَلَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس 🟪 اَلحَمدُلِلّهِ اَلَّذی سَتَر ذنوبی وَ عُیُوبی وَلَم یَفضَحنی بَینَ الخلائق مفاتیح الجنان ⭕️✦✧✾═✾🌹✾═✾✧✦⭕️ ‌
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 💢افلاطون آورده اند که روزی مردی به خدمت فیلسوف بزرگ افلاطون آمد و نشست و از هر نوع سخن می گفت. در میان سخن گفت: « امروز فلان مرد از تو بسیار خوب می گفت که افلاطون عجب بزرگوار مردی است و هرگز کسی چون او نبوده است.» افلاطون چون این سخن بشنید سر فرود برد و سخت دلتنگ شد. آن مرد گفت:« ای حکیم! از من تو را چه رنج آمد که چنین دلتنگ شدی؟» افلاطون پاسخ داد:« ای خواجه! مرا از تو رنجی نرسید. ولی مصیبت بالاتر از این چه باشد که جاهلی مرا ستایش کند و کار من او را پسندیده آید؟ ندانم کدام کار جاهلانه کرده ام که او خوشش آمده و مرا به خاطر آن ستوده است. دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 چرا میگن علی آباد هم شهر شده؟!💚🌿 هر گاه بخواهند کسی را از لحاظ مقام و فضل و ثروت و جز اینها تحقیر یا تخفیف کنند از باب تعریض و کنایه به عبارت‌ مثلی ‌بالا استنادکرده و می گویند: علی آباد هم شهر شده! یا به اصطلاح دیگر " خیال می کنه علی آباد هم شهری شده." علی آباد در ابتدا قهوه خانه بزرگی بود که اطاقهای متعدد برای مسافرین و چندین اصطبل و طویله برای چهار پایان داشت. ساکنان مناطق شرقی مازندران محصولات صادراتی خویش از قبیل برنج و پنبه و کنف و کارهای دستی مانند شمد و شیر و پنیر و تافته را از طریق علی آباد و دره سوداکوه به تهران و شهر تاریخی ری و فلات مرکزی و جنوبی ایران حمل می کردند. قهوه خانه علی آباد در واقع شب منزل کاروانها و چهار پایان بود و به علت اهمیت موقع تدریجا توسعه پیدا کرده مسکن و مسافرخانه های زیادی در اطراف آن ساخته شده است به قسمی که پس از چندی به صورت یک بلده کوچک در آمد منتها چون صورت شهری نداشت به علت رطوبت هوا و ریزش بارانهای متوالی مخصوصا عبور و مرور هزاران راس اسب و قاطر و الاغ که شبانه روز ادامه داشت هوای آن همیشه کثیف و آلوده و راهها و کوچه های تنگ و باریک آن همواره پر از گل و لجن بوده که عبور از داخل بلده را مشکل می کرده است، به همین جهات و ملاحظات اگر کسی در آن عصر و زمان خود را علی آباد معرفی می کرد و یا از مناظر و یا زیبایی های آن سخنی می گفت از آنجا که علی آباد قهوه خانه ای بیش نبوده است از باب طنز و کنایه می گفتند: علی آباد هم شهر شده است دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
فرار را بر قرار ترجیح دادن🦋💙 🔸این مثل در کل یعنی ترک کردن جایی به جای ماندن، برای در امان ماندن از آسیب‌هایی که ممکن است در آن مکان وجود داشته باشد و یا ترک مکان و محیط و یا جمعیتی، برای حفظ امنیت. گاهی اوقات برای طعنه زدن به کسی به کار می‌برند که در بحثی با دیگران شکست خورده به همین دلیل به سرعت آن محیط را ترک می‌کند. 🔹یا کسی که ریاکاریش یا دروغش فاش شده و می‌داند در آن لحظه فرار بهتر از ماندن است. در همه این موارد می‌گویند: فلانی فرار را بر قرار ترجیح داددوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🌸🍃🌸🍃 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 روزی طلبکاری که مدتها سر دوانده شده بود برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند. بدهکار چون وضع را وخیم دید گفت: چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یکجا تقدیمت کنم. چون طلبکار را با زبان کمی آرام کرد دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه اش میگذشتند نشانش داد و گفت: ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع آوری آنها میکنم. بقدر کفایت که رسید آنها را شسته و به رنگرز میدهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه ام را پای دار قالی مینشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو میکنم. طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت: مرد حسابی طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم....؟ دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دیدار صمیمانه‌ی ورزشکاران با اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر قدر قدرت قوی شوکت محمدرضا ‎! اینقدر صمیمیت زیاده که همه مجبورند دست اعلی‌حضرت رو ببوسند!😏 ❤️افتادگی آموز،گر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است💖 (تنها کسی که نبوسید، مرحوم ناصر حجازی👌 بود روحت شاد ) ‌‌ دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 🟩سوراخ دعا را گم کردن 🔹گاه پیش می‌آید که کسی نا‌بهنگام و در جای نادرست چیزی بگوید که گرچه ممکن است گفته درستی باشد، ولی کم‌ترین ارتباطی با موضوع مورد گفت و گو ندارد. در چنین موردی در پاسخ به او می‌گویند: "دعا بلدی، ولی سوراخ دعا را گم کرده‌ای" 🔸مولوی در "مثنوی معنوی" حکایتی را به نظم آورده است که در آن شخصی به وقت "استنجاء" (شستن محل دفع ادرار و مدفوع) به جای خواندن دعای ویژه‌ی این کار به اشتباه دعای دیگری را که ویژه‌ی "استنشاق" (شستن سوراخ بینی) است می‌خواند. پس از این کار شخصی که آن را شنیده به او می‌گوید: "ورد را خوب بلد هستی، ولی سوراخ دعا را گم کرده‌ای". آن یکی در وقت استنجا بگفت که مرا با بوی جنت دار جفت گفت شخصی: خوب ورد آورده‌ای لیک سوراخ دعا گم کرده‌ای. 🔻به نظر می‌رسد که این عبارت از آن تاریخ به صورت ضرب‌المثل درآمده است. دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ماستهایشان را کیسه کردند 🔹این ضرب‌المثل به معنی ترسیدن از تهدیدی جدی می‌باشد. 🔸می‌گویند ژنرال کریمخان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار مدتی رییس فوج فتحی اصفهان بود و زیر نظر ظل‌السلطان فرزند ارشد ناصرالدین شاه انجام وظیفه می‌کرد. پارک مختارالسلطنه در اصفهان که اکنون گویا محل کنسولگری انگلیس است به او تعلق داشته. مختارالسلطنه پس از چندی از اصفهان به تهران آمد و به علت ناامنی و گرانی که در تهران بروز کرده بود حسب‌الامر ناصرالدین شاه حکومت پایتخت را برعهده گرفت. در آن زمان هنوز اصول دموکراسی در ایران برقرار نشده و شهرداری (بلدیه) وجود نداشت. حکام وقت با اختیارات تام، بر امور و شئون قلمرو حکومتی، من‌جمله امر خوار و بار و تثبیت نرخها و قیمتها نظارت کامل داشتند و محتکران و گرانفروشان را شدیداً مجازات می‌کردند. گدایان و بیکاره‌ها در زمان حکومت مختارالسلطنه به سبب گرانی و نابسامانی شهر، ضمن عبور از کنار دکانها چیزی برمی‌داشتند و به اصطلاح ناخونک می‌زدند. مختارالسطنه برای جلوگیری از این بی‌نظمی‌ دستور داد گوش چند نفر از گدایان متجاوز را با میخ‌های کوچک به درخت نارون در کوچه‌ها و خیابان‌های تهران میخکوب کردند و بدین وسیله مردم از شر گدایان و بیکاره‌ها خلاص شدند. روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که قیمت ماست در تهران خیلی گران شده و طبقات پایین از این ماده غذایی که ارزانترین چاشنی و قاتق و خورش نان آنهاست محروم شده‌اند. مختارالسلطنه اوامری صادر کرد و ماست‌فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت. چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر شخصاً با لباس مبدل به یکی از دکانهای لبنیات‌فروشی رفت و مقداری ماست خواست. ماست‌فروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید: «چه جور ماستی می‌خواهی؟» مختارالسلطنه گفت: «مگر چند جور ماست داریم؟» ماست فروش جواب داد: «معلوم می‌شود تازه به تهران آمده‌ای و نمی‌دانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه!» مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید. ماست فروش گفت: «ماست معمولی همان ماستی است که از شیر می‌گیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه با هر قیمتی که دلمان می‌خواست به مشتری می‌فروختیم. الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم که اگر مایل باشید می‌توانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف می‌کند می‌فروشم! اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و مقابل چشم شما قرار دارد و از یک سوم ماست و دو سوم آب ترکیب شده است! از آنجایی که این ماست را به نرخ مصوبه مختارالسلطنه می‌فروشیم به این جهت ما لبنیات‌فروشها این جور ماست را ماست مختارالسلطنه لقب داده‌ایم! حالا از کدام ماست می‌خواهی؟ این یا آن؟!» مختارالسلطنه که تا آن موقع خونسردیش را حفظ کرده بود بیش از این طاقت نیاورده به فراشان حکومتی که دورادور شاهد صحنه و گوش به فرمان حاکم بودند امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند. سپس طغار دوغ را از بالا داخل دو پاچه شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند. بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به ماست فروش کرد و گفت: «آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی خارج شود تا دیگر جرأت نکنی آب داخل ماست بکنی!» چون سایر لبنیات‌فروشها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند همه ماستها را داخل کیسه کردند تا آبهایی که داخلش ریخته بودند خارج شود و مثل همکارشان گرفتار قهر و غضب مختارالسلطنه نشوند. از آن تاریخ این کار به شکل ضرب‌المثل در بین مردم رواج یافت. حکایات وسخن بزرگان 💠 کانال های به روز شده ما👇🙏 😉 @sticker1000 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂