هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول ۲ 📚
#ساحل نجات
گویند شخصی مدت ها در گوشه جهنم ماند و تمام هوس ها و خودپرستی ها و عوامل اصلی گناه در او از بین رفت و از ریشه خشکید، در آن گوشه عرض کرد: خدایا من از همه ریشه های انحراف و گناه پاک شدم غرورهایم برطرف شد مرا از اینجا نجات بده
ریسمانی آویزان شد، او آن ریسمان را گرفت کم کم بالا آمد، ولی دید چند نفر گنه کار به آن ریسمان چسبیده اند ترسید که آن ریسمان بریده شود، با خشونت فریاد زد، ریسمان را رها کنید، میترسم بریده شود ولی آنها ریسمان را رها نکردند و آن ریسمان بریده شد و او بار دیگر به گوشه جهنم افتاد.
به او ندا رسید تو هنوز به طور کامل پاک نشده ای تا به ساحل نجات برسی زیرا در مسیر راه باز تنها نجات خود را خواستی و خودخواهی در نو ظهور کرد و گفتی ریسمان را رها کنید تا نجات یابم. یعنی من تنها نجات یابم، نه دیگران!! پس هنوز به ساحل نجات نرسیده ای
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═.
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
🔅😎 @JOK_MOK20 👏
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞
هدایت شده از احکام ناب
💯 تصویری قابل تأمل که در مطب یک پزشک برای نشان دادن فوائد حجاب و آسیبهای بیحجابی نصب شده...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
💠 کانال ویژه ما👇🙏
@ahkam_nab
هدایت شده از احکام ناب
سجدۀ شکر در تعقیبات نماز چه آثار و فوایدی دارد؟
🍃🍃🍃🍃🍃
1️⃣ تعجب و خوش آمدن فرشتگان
امام صادق(ع) : " سجدۀ شكر بعد از نماز ، سبب كامل شدن نماز و خشنودى خدا و خوش آمدن و اعجاب فرشتگان است . (1)
2️⃣ جبران نواقص نماز
امام رضا فرمودند: " اگر در نماز بنده کوتاهیِ بوده است که با نوافل جبران نشده، با این سجده جبران میشود ". (2)
3️⃣ جلب خشنودی خداوند
امام صادق(ع)فرمود : "اگر بنده با عبودیت و نماز به دنبال جلب خشنودی خداوند است این رضایت با انجام سجدۀ شکر کامل میگردد .(3)
4️⃣ افزایش نعمت مناجات با خداوند
تشکر از خداوند برای هر نعمتی ـ مثل نعمت نماز خواندن ـ موجب افزونی آن نعمت میگردد و توفیق نماز خواندن را زیاد می کند . حضرت موسی (ع) به قوم خود فرمود :
" خداوند این چنین مقرر نموده است که اگر شکر کنید نعمتم را بر شما زیاد میکنم و اگر کفر بورزید عذاب من شدید است ". (4)
-----------------------------------------
🍃 (1) (حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 7، ص6).
🍃 (2) (وسائل الشيعه، ج7، ص 6، ح1).
🍃 (3) (شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص333).
🍃 (4)« وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديد (ابراهیم۷) ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
💠 کانال ویژه👇🙏
@ahkam_nab
هدایت شده از احکام ناب
چرا زنان مسلمان با مردان نامحرم دست نمیدهند؟
ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ :
ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﺖ ﺩﺳﺖﺑﺪﻫﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ ،
ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩند ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ .
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ :
ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎی ما ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ .
👏👏👏👏
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ :
ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
می پوﺷﺎﻧﻨﺪ ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟
ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽﮔﺬﺍﺷﺖ . ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮ ﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ .
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ مي كنند .
به افتخار بانوان محجبه ، با شخصیت و متین که ملکه های سرزمین مان هستند ...
نشر صدقه جاریه است باذن الله
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
💠 کانال ویژه👇🙏
@ahkam_nab
هدایت شده از احکام ناب
🔴 نامه بسیار جالب نظر علی طالقانی به خدا در زمان ناصرالدین شاه قاجار
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه طلبهای در مدرسهٔ مروی تهران و از طلبههای فقیر آن مدرسه بوده است. آنقدر فقیر بود که شبها میرفت دور و بر حجرههای دیگر میگشت و از باقیمانده غذاهای آنها چیزی برای خوردن پیدا میکرد. یک روز نظرعلی به ذهنش میرسد که برای خدا نامهای بنویسد. نامهٔ او همینک در موزه گلستان تهران تحت عنوان "نامهای به خدا" نگهداری میشود.
اما متن و مضمون این نامه چنین است
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا
سلام علیکم
اینجانب بنده شما هستم. از آنجا که شما در قرآن فرموده اید "هیچ موجود زندهای نیست الا آنکه روزی آن برعهده من است" من هم جنبندهای هستم از جنبندگان شما بر روی زمین، درجائی دیگر از قرآن فرمودهاید "مسلماً خدا خلف وعهده نمیکند" بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم.
همسری زیبا و متین
یک خانه وسیع
یک مستخدم
یک کالسکه و سورچی
یک باغ
مقداری پول جهت تجارت
لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید. آدرس اینجانب: مدرسه مروی، طهران، حجره شماره شانزده، نظرعلی طالقانی...
نظرعلی بعد از نوشتن نامه، با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید، مسجد خانهٔ خداست. پس بهترست آن را داخل مسجد بگذارم. میرود به مسجد شاه و نامه را در مسجد و در شکاف دیوار قایم میکند و با خودش میگوید: حتماً خدا پیدایش میکند!
او نامه را پنجشنبه در مسجد میگذارد. از قضا، صبح جمعه ناصر الدین شاه با درباریها میخواسته به شکار برود. کاروان او از جلوی مسجد میگذشته، ناگهان به اذن خدا، یک بادتندی شروع به وزیدن میکند و جالبتر از همه آنکه نامهٔ نظرعلی را روی پای ناصرالدین شاه میاندازد. ناصرالدین شاه نامه را میخواند و دستور میدهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسهٔ مروی میفرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا میخواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند.. میگوید: این طلبه جوان، نامهای را که برای خدا نوشته بودند، حال خداوند نامهٔ ایشان را به ما حواله فرمودند. پس ما باید انجامش دهیم و لذا همانجا دستور میدهد همهٔ خواستههای نظرعلی یکبهیک اجراء شود!
این نامه بصورت واقعی و مستند و مستدل در موزهٔ کاخ گلستان موجودست، و بدستور ناصرالدین شاه قاجار بعنوان یک شبهمعجزه معنوی از جانب پروردگار، با احترام خاصی بصورت قاب تصویری در کاخ پادشاهی نصب بوده است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
💠 کانال ویژه ما👇🙏
@ahkam_nab
هدایت شده از استیکر ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر منصوری، معاون اجرایی شهید رئیسی✅️ناترازی برق و گاز را توضیح میدهد!!!!!
ببینیدتا فریب نخورید،یک طیف شناخته شده غربزده از دروغگویی و فریب مردم ابایی ندارند،سؤ مديريت درسته!!!
نشرحداکثری👌👌
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
🔅😎 @JOK_MOK20 👏
•┈••✾•💚•✾••┈•
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞
┄┄┅┅✿❀🍁❀✿┅┅┄┄
✍️ضرب_المثل :
🔵#یه_آشی_برات_بپزم .....
ناصرالدین شاه سالی یک بار (آن هم روز اربعین) آش نذری میپخت و خودش در مراسم پختن آش حضور مییافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هر یک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک می کردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عدهای دیگهای بزرگ را روی اجاق می گذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلی حضرت هم بالای ایوان مینشست و قلیان می کشید و از آن بالا نظارهگر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد.
به دستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او میبایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی میخواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری میریختند. پر واضح است آن که کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت می شد. به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت:
بسیار خوب! بهت حالی می کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.
•┈••✾•💚•✾••┈•
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
🔅😎 @JOK_MOK20 👏
•┈••✾•💚•✾••┈•
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞
🔴 شیشه و آیینه
جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه میبینی؟
گفت: آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد.
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟
گفت: خودم را میبینم.
عارف گفت: دیگر دیگران را نمیبینی، در حالی که آینه و پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شدهاند. اما در آینه لایه نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی.
این دو شیئ شیشهای را با هم مقایسه کن؛ وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت، کبر، غرور، پلیدی و…) پوشیده میشود، تنها خودش را میبیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
•┈••✾•💚•✾••┈•
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
🔅😎 @JOK_MOK20 👏
•┈••✾•💚•✾••┈•
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#راز_انگشتر_یا_زهرا_در_دستان_آقامحسن!
🌷بیرون از منزل بودم، در یکی از کانالهایی که عضو بودم تصویر را دیدم، باز کردم و دیدم که تصویر آقامحسن است، دستانم میلرزید، چون اسارتش من را شوکه کرد. حس کرده بودم که این سفر آخرش است، به او هم گفته بودم که؛ “حس میکنم دیگر برنمیگردی”، بعد از آن تماس گرفتم که پدرم بیایند و گفتم که حالم خوب نیست و بعد از آن، اسارت ایشان را به همه اطلاع دادیم.
🌷میدانستم دیگر برنمیگردد چون شهادت او هم ماجرا دارد، قبل از اینکه عازم سوریه شوند میگفتند: “دلم میخواهد نشانهای همراهم باشد که اگر دشمن من را اسیر کرد دیگر من را رها نکند.” آقامحسن میگفت: “من نمیترسم و در چشمان آنها نگاه میکنم و میگویم که شیعه امام علی(ع) هستم.” به این نتیجه رسیدم که دُر نجف را برای او بخرم البته این دُر را هدیه گرفته بودم، آقا محسن گفت: “عبارت “یا زهرا” را روی آن حکاکی کنیم.” این کار را هم انجام دادم و آقامحسن انگشتر را دستش کرد و سپس راهی سوریه شد. وقتی همه میگفتند که؛ “دعا کنید برگردد.” من میگفتم: “غیرممکن است او میگوید که شیعه امیرالمؤمنین(ع) است.”
🌹خاطره ای به یاد شهید بیسر مدافع حرم محسن حججی
#راوی: خانم زهرا عباسی همسر گرامی شهید
•┈••✾•💚•✾••┈•
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
🔅😎 @JOK_MOK20 👏
•┈••✾•💚•✾••┈•
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞
#داستان
در زمان «مالك دينار» جوانى از زمره اهل معصيت و طغيان از دنيا رفت.
مردم به خاطر آلودگى او جنازهاش را تجهيز نكردند، بلكه در مكان پستى و
محلّ پر از زبالهاى انداختند و رفتند.
شبانه در عالم رؤيا از جانب حق تعالى به مالك دينار گفتند: بدن بنده ما را بردار
و پس از غسل و كفن در گورستان صالحان و پاكان دفن كن. عرضه داشت: او از
گروه فاسقان و بدكاران است، چگونه و با چه وسيله مقرّب درگاه احديّت شد؟
جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گريان گفت:
يا مَنْ لَهُ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَيْسَ لَهُ الدُّنيا وَ الآخرَةُ.
اى كه دنيا و آخرت از اوست، رحم كن به كسى كه نه دنيا دارد نه آخرت.
مالك،كدام دردمند به درگاه ما آمد كه دردش را درمان نكرديم؟ و
كدام حاجتمند به پيشگاه ما ناليد كه حاجتش را برنياورديم؟»
•┈••✾•💚•✾••┈•
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
🔅😎 @JOK_MOK20 👏
•┈••✾•💚•✾••┈•
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞
✨﷽✨
✍روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت!
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند! حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟!
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی! فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد!
"نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ" : "بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهــــربانم !"
این ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه. خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست و به خواسته ات ایمان داشته باش
امام علی (ع) به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: تاریخ پیشینیان را بخوان و عبرت بگیر.
↶【به ما بپیوندید
•┈••✾•💚•✾••┈•
📢💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🔅📚 @h_bohlol2 📚
🔅😎 @JOK_MOK20 👏
•┈••✾•💚•✾••┈•
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞