eitaa logo
هاد
4.5هزار دنبال‌کننده
345 عکس
145 ویدیو
28 فایل
(وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) هم جهت با قاعده های عالم زندگی کنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
نکات درباره بیانات اقا در دیدار مردم قم: 🌹اول از تکریم حوزه برحسته قم شروع می کنند و تجلیل از مردم قم و مرکز و مادر انقلاب بودن قم و اینکه روز مردم قم روز امید و نشاط و حرکت است. متذکر می شوند که دست های خائنی وجود دارد که سعی دارد قم را از مرکزیت انقلاب بیاندازد که جوانان و علما باید مقابل این مکر بایستند. 🌹در بخش بعدی چند مثال از اشتباه محاسباتی امریکایی ها بیان می کنند و تاکید می کنند که مخاطب بیشتر جوانان هستند. در واقع نسل جوان را مجهز به تجربه های تاریخی می کند و عدم وجود محاسبه درست در دستگاه محاسباتی دشمن را اثبات می کند و در مقابل شواهدی از امام خمینی بیان می کند که نشان می دهد دستگاه محاسباتی ما درست است. ما صادق الوعده هستیم. و این چگونه بدست امده؟ ما بر اساس سنت های الهی به تاریخ نگاه می کنیم و درس هایی می گیریم از نحوه رشد و انحطاط ملت ها که اینده را برایمان قابل پیش بینی می کند مثلا امام خمینی می دانست که کومونیسم کفر مطلق است پس بزودی فرومی پاشد. اگر حق و باطل را به هم امیخته بود مثل نظامات غرب مدتی طول می کشید که فروبپاشد اما حتی این نبود بلکه کفر مطلق بود. در جهان امروز بدلیل پیشرفت فکری بشریت نسبت به قرون گذشته، کفر مطلق نمی تواند دوام زیادی داشته باشد. این نتیجه حرکت انبیاء و اولیای الهی است که می توان گفت سطح معنویت در کل جهان به نسبت قبل رشد کرده و البته تا رسیدن به معنویت اصیل راه داریم ولی نمی توان با کفر مطلق بر مردم حکومت کرد بلکه الان با در هم امیختن حق و باطل بر مردم حکومت می کنند یعنی در واقع با فریب. البته این هم به همین منوال نمی ماند ولی روند رشد بشریت همین است که ابتدا کفر مطلق حذف می شود بعد نفاق حذف می شود و بعد حق مطلق فراگیر می شود. 🌹 اقا بیان می کنند که سطح منازعات ما با نظام استکباری غرب و امریکا، عمیق است و بعضی سعی نکنند ان را برای مردم سطحی جلوه دهند و بدلیل فلان فرمایش امام یا فلان مسئول بدانند. بلکه دشمنی امریکا با ما بدلیل قدرت نوظهور معرفتی و تمدنی، پرانگیزه، پرتحرک، اینده نگر ماست که می دانیم چه می خواهیم بکنیم و کجا می خواهیم برویم. 🌹در واقع اقا اینجا صف بندی دو نظام معرفتی را یاداور می شود و شنونده کشور خود را به عنوان کشوری که عصر جدیدی را برای جهان رقم زده، می بیند و احساس هویت می کند، احساس علاقه می کند و اماده تلاش برای پیش بردن این حرکت می کند. مثل فرمانده ای که وضعیت امید بخش نیروهایش را روی نقشه جنگ نشان می دهد و نیروها جانی تازه می گیرند برای ادامه مبارزه و فتح های بیشتر. حتی نشان میدهد که دشمن دستگاه محاسباتی درستی ندارد پس اطلاعات عملیات دشمن زیر سوال است. و این دست برتر ماست. از دیگر دست برتر های ما قله موقعیت راهبردی جغرافیایی ماست، پنجمین کشور ثروتمند دنیا بودن ماست، از همه عوامل بزرگ تر و موثر تر، هم جبهه بودن خدا با ماست و وعده صادق خدا که هر کس خدا با اوست پیروز است و هم چنین وعده نصرت خدا که هر ملتی در جبهه خدا باشد خداوند نصرتش را نصیب او می کند. 🌹این فرمانده بر اساس همان سنت های الهی که شناخت کافی از انها دارد، نشانه ای هم از روشن بودن اینده به سربازان خود می دهد. می فرماید از وجود هزاران جوان در اکناف و اطراف کشور که مشغول کارهای عمیق و کارهای فکری، با عزم راسخ، مشغول ساختن و ابتکار هستند، که ایمانشان خوب و قوی است، توکلشان بالاست، بصیرتشان خوب است، می شود فهمید که خداوند اراده کرده که این ملت به شکوفایی برسد. بر اساس سنت الهی که وقتی خدای متعال اراده می کند کاری انجام بگیرد، مقدمات ان را اماده می کند و ایجاد این انقلاب، تشکیل جمهوری اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، و وجود این جوانان از مقدمات اراده الهی است در ایجاد ان تمدن اسلامی است. 🌹پس چشم انداز رو هم ترسیم می کنن که تمدن اسلامی است. نشانه های موفقیت هم که مشخص شده. پس در ادامه چند توصیه به مسئولان و مردم دارند که با عمل به اینها می توان به موفقیت رسید. 🌹اینکه اقا در دیدار با مردم مطالباتی از مسئولین را مطرح می کنند، به این دلیل است که مردم هم باید از مسئولین مطالبه کنند. در این دیدار اقا اشاره هم می کنند که من بارها در جلسات خصوصی این نکات را به مسئولین گفته ام. ولی خوب مردم صاحبان اصلی این مناصب دولتی هستند پس باید پیگیر باشند. ما با نظام غرب خیلی تفاوت داریم. مردم ما فقط وظیفه رای دادن در انتخابات و بعد نشستن و منتظر رسیدن عوایدی خود نیستند بلکه بعد از انتخاب هم همچنان وظیفه زیر نظر داشتن مسئولین و امر به معروف و نهی از منکر مسئولین را دارند و این را اقا با بیان مطالبات در منظر مردم و هم نظر شدن مردم برای پیگیری مطالبات انجام می دهند. این خود یکی از پیشرفته ترین مدل های حکومت است که هم رشد مردم را در پی دارد و هم رسیدن به اهداف را محقق می کند و دوام پیروزی را افزایش می دهد.
نکات بیانات در دیدار دست اندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان قزوین 🌹در ابتدای مطلب اقا یک هویت بخشی در مورد قزوین انجام می دهند و از افتخارات انقلابی و فرهنگی قزوین با جزئیات یاد می کنند. این هویت بخشی جزو اصلی صحبت های اقا در دیدار با مناطق مختلف کشور است. مردم هر منطقه را بر اساس هویت دینی و انقلابی شان تعریف می کنند و از این طریق هویت انقلابی و دینی مردم را یاداوری می کنند و این کار به نگه داشتن همین رویه کمک می کند. خوب است هر استانی شناسنامه ای از این هویت ها که اقا اشاره می کنند داشته باشد و به فراخور موقعیت ها کار رسانه ای و هنری روی این شناسنامه های هویتی مناطق انجام بگیرد. 🌹نکته ای که در ابتدای فرمایش اقا وجود دارد این است که از صحبت های قرانی و روضه قرانی امام جمعه قزوین تعریف می کنند و تاکید بر ادامه همین رویه از ایشان دارند بعد متذکر می شوند که البته ایه ای که در مورد شهادت خواندید درباره جانبازان بوده. اولا که اقا بعد از گفتن حسن روش امام جمعه، اشکال کار را هم می گویند و نشان می دهند که در مسائل علمی رودربایستی ندارند و یکی از اثرهایی که دارد صدق گفتار را نشان می دهد و باعث ایجاد اعتماد بیشتر می شود. 🌹 اقا در مورد شهدا می فرمایند که شهدا بعد از شهید شدن نطقشان باز می شود و کار بزرگداشت داران در شهرهای مختلف کاری می کنید که این صدا را به گوش ما برسانید. این نکته در واقع نشان دادن نقش برگزار کنندگان کنگره شهدا در نظام اسلامی است. در واقع هویت بخشی خاص این افراد است که با اطمینان قلب بیشتر این راه را ادامه بدهند. 🌹 درباره شنیدن صدای شهدا و باز شدن نطق شهید بعد از شهادت می شود گفت از این به بعد مومنین سعی خواهند کرد تا گوششان شنواتر شود برای شنیدن این صدا یعنی امام بابی از فهم شهید را به روی ما باز کرده با توجه دادن به این حضور و نطق شهید. چیزی که مقداری از ان غافل بودیم. 🌹 اقا بیان می کنند که در صورت شناخت شهدا گرایش به شرق و غرب و کفر و الحاد از میان ما رخت برمی بندد. می شود گفت زمانی گرایش به چیزی از بین میره که زشتی آن چیز نمایان شود. وقتی ما ظلم فاحش غیر قابل انکار کفر رو گفتیم به مردم، انها دیدن که علی اکبرهای ما جوون بودند، چقدر پاک بودند، خوش صیرت بودند،... جبهه کفر ادم پاک کشته، شدت ظلمشون مشخص بشه، گرایش مردم بهشون از بین میره.
نکاتی درباره بیانات اقا در دیدار دست اندرکاران کنگره شهدای استان خراسان جنوبی: 🌹 اقا در ابتدا هویت دینی و انقلابی مردم این منطقه را می ستاید و از علمای بزرگ انها نام می برد و روحیه انقلابی مردم را که به نسبت شکوه بیشتری داشته یاداور می شوند. این صحبت اقا همان هویت بخشی منطقه ای است که مردم را با روحیه های انقلابی شان می ستاید و از علما انها نام می برد تا الگوهای جوانان شوند. همیشه در چینش مردم این مهم است که شما مردم را از روی خوبی هایشان منظم کنی. اتفاقی که می افتد این است که به مرور ان ویژگی مثبت بیشتر می شود ولی اگر به عکس باشد یعنی گزارش عیب و ایرادهای مردمی را بگوییم به مرور ان عیب ها توسعه پیدا می کنند‌. این یکی از خطاهای بزرگ بعضی از بزگان است که دائم گزارش های خطاها را به مردم می دهند. 🌹اقا در صحبت هایشان تاریخ انقلاب و حوادث قبل از ان را بیان می کنند.این خودش نوعی رشد را در جامعه باعث می شود ممکن است مردم زیاد اهل مطالعه نباشند بخصوص مطالعات تاریخی، اما امام جامعه به این علت که هدف اصلی حکومت اسلامی رشد مردم است و در این بین دانستن تاریخ از اهمیت ویژه ای برخوردار است، علاوه بر تاکید های مستقیم به مطالعه تاریخ، در هر صحبتس به فراخور شنونده و موضوع گوشه ای از تاریخ را روایت می کنند. در این بیانات از سال ۴۲ خاطره ای از حضور خود در جمع مردم این منطقه بیان می کنند. اولا اتصال خود با مردم این منطقه را نشان می دهند و دوما اشاره ای به جوشش درونی مردم می کنند در همراهی با انقلاب. می توان گفت امام حق این ویژگی را دارد که مطابق با جوشش درونی مردم است. فطرت مردم حق است و انچه از فطرت بجوشد مطابقت با امام حق دارد و این دو وقتی کنار هم قرار بگیرند حتما می توانند بر طاغوت پیروز شوند. 🌹اقا می فرمایند در زمینه مسائل معنوی هم بحمدلله رویش انقلابی در کشور بطور محسوسی مشاهده می شود، لکن این به تلاش احتیاج دارد... اگر تلاش بود این رویشها ادامه پیدا خواهد کرد و پیش خواهد رفت و ان شاء الله پیش خواهد رفت، در این تردیدی نیست. اینکه اقا تاکید بر تلاش می کنند اما در عین حال می فرمایند تردیدی نیست که پیش می رود این نشان می دهد که کسانی که در این مسیر کار می کنند به خود مغرور نشوند که کار اینهاست که اینگونه شده نه خیر این اراده خداست که این ملت به پیروزی برسد پس مقدماتش هم فراهم می کند و اگر چنانچه کسی از افراد از این راه و از این تلاش کناره گیری کرد، خداوند جانشینانی بهتر از انها را می اورد. پس این افرادی که کار انقلابی می کنند باید خود را مدیون انقلاب بدانند که توانسته اند حیات و حرکت خود را تضمین کنند. پس منتی بر انقلاب نیست بلکه انجام وظیفه است و نعمت بزرگ الهی است. 🌹 اینکه اقا می فرمایند شهدا ابتدا با جان خودشان از انقلاب دفاع کردند و امروز با هویت خودشان و با معنویت خودشان دارند از کشور دفاع می کنند، این نکته را متذکر می شود که یکی از شقوق جنگ نا متقارن ما این است که در جبهه ما همه شهدایمان حضور دارند. نباید گرفتار محاسبات مادی دشمن شد و به شماره سربازان مادی بسنده کرد بلکه شهدای ما زنده اند و در حال ادامه مجاهدت خود هستند با دستی باز تر و اثری عمیق تر.
نکاتی که درباره این بیانات در کلاس مطرح شد: 🌹 در ابتدا اقا از ارزش بودن ورزش صحبت می کنند و اینکه این ارزش را الان همه در دنیا فهمیده اند و از ان استفاده می کنند.می شود گفت کشورهای دنیا در حال حاضر از ورزش برای مقدمه و بستری برای کار های سیاسی خود استفاده می کنند کمترین اثر ورزش انسجام بخشی به مردم شان است. وند مشترک مردم هر کشوری قهرمانان ملی هستند. این خود نشان می دهد که با وجود ادعای غیر سیاسی بودن ورزش توسط غرب، اتفاقا در دنیا هم ورزش برای ورزش نداریم. حالا اقا توجه می دهند که ورزشکاری که برای خدمت به ایران و جمهوری اسلامی ورزش می کند، قطعا یک حسنه الهی و عبادت انجام داده است. این نعمت بزرگی را برای ما اشکار می کند که وقتی تحت حکومت الله باشی، ورزش کردنت هم حسنه است چون تایید و تقویت حکومت الله است و از ان طرف اگر در حکومت طاغوت باشی، حتی ورزش کردنت هم تایید و تقویت حکومت طاغوت است. 🌹 تفاوت افق اقا با بعضی علما را اینجا بیشتر حس کردیم. بعضی ها سالهای قبل ایراد می گرفتند که چرا دختران ما باید بروند در مسابقات جهانی، ولی اقا حضور زنان ما را تایید کردند و تشویق کردند و الان رسیدیم به این مرحله که زنان ما با چادر حتی دارند وارد عرصه ورزش بین المللی می شود یعنی اقا یک حرکت درست را گرفتند و تقویت کردند و بعد ایرادهایش را کم کردند با روش خودشان که دیدار می گیرند یا پیام می دهند و رفتارهای خوب را تقویت می کنند، در طول سالها اینقدر از رفتار خوب انها تمجید می کنند تا تبدیل به فرهنگ ورزشکاران شود. اینجا هم از سجده های شکر و تشکیل نماز جماعت ها و شرکت در نماز جمعه کشور مسلمان اندونزی، گفتند و باز هم خواهند گفت تا این حرکت ها تقویت شود و زیاد شود و فرهنگ شود. 🌹 اقا می فرمایند رفتارهای اسلامی که این ورزشکاران انجام دادند در واقع قدرت نمایی فرهنگی بود، اقتدار فرهنگی بود. این نشان دهنده این است که ما از اقتدار و استقلال سیاسی و نظامی که داشتیم عبور کرده اییم و به اقتدار و استقلال فرهنگی رسیده اییم. فقط مانده که به اقتدار و استقلال اقتصادی برسیم ان شاء الله به زودی. 🌹 سوالی مطرح شد در کلاس که چه زمانی ما نباید در مسابقات بین اللملی شرکت می کردیم یا ممکن است در اینده تحت شرایطی شرکت نکنیم؟ پاسخ داده شد که کلا در هر مراوده ی جهانی ما زمانی حق شرکت داریم که هویت ما در نظر گرفته شده باشد. زمانی مجاز هستیم به شرکت که دست برتر باشیم نه به معنی پیروز شدن در مسابقات، نه، به این معنی که قوانین مسابقات خلاف حدود ما نباشد. مثلا اگر لخت بودن زنان جزو قوانین بود ما حق شرکت نداشتیم. یا مثلا اجباری کردن مسابقه با رژیم صهیونیستی، در دیدار گذشته اقا با کاروان ورزشی، اقا به علیرضا کریمی گفت "علیرضای ما" مثل زمانی که به شهید مصطفی احمدی روشن گفت:" مصطفای ما" انسان از این تعابیر یاد عبارت پیامبر در وصف سلمان می افتد که فرمودند:" سلمان منا اهل اهل البیت" اتفاقی که برای علیرضا کریمی افتاده بود این بود که حاضر نشد از با حریفی از رژیم صهیونیسیتی رقابت کند و به خاطر این حرکت علیرضا، کل تیم حذف شد. این لطمه به یک نفر نبود بلکه به کل تیم بود ولی اقا با لفظی که شهید هسته ای ما را خطاب قرار دادند، این ورزشکار را خطاب می کنند، این تعابیر نشان دهنده این است که اینها در یک مسیر در حال حرکتند، این همان قاعده نفی سبیل در ورزش است. 🌹 اقا می فرمایند شما حرکت کردید، اقدام کردید، اراده کردید، تصمیم گرفتید، به اینجا رسیدید که مثلا فرض کنید می توانید ۶ مدال بگیرید.می فهمیم که در عالم در هر عرصه ای، روند موفقیت همین است: حرکت،اقدام،اراده، تصمیم. ورزش ویژگی هایی دارد که از جمله این است که ورزشکار به خاطر زحمت و تلاشی که باید انجام بدهد در واقع با بعضی سنت های الهی مثل استقامت زندگی می کند. اینکه اقا می فرمایند این مدال اوران پارا المپیک معلم دیگرانند، شاید لازم است این عزیزان سنت های الهی که استفاده کردند در طول مسیر موفقیت را به جامعه بگویند و بنویسند و این را اموزش بدهند به جامعه.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
بیا .... بیا و بر این کالبد تهی مانده از هوی و هوس نماز بخوان و بعد در گوش راست م اذان بگو و در گوش چپ م اقامه را اقامه کن من کعبه ی زمینی اش را تاب آورده ام اگر بخواهد تو را و عظمت امرت را و مهابت نهی ات را هم تاب خواهم آورد ای کعبه ی آسمانی خدا! بیا و صدا کن مرا تا از همه چیز و همه کس به سوی تو باز گردم به سوی تو که آخرین سکه ی باقی مانده ای به کیسه ی رحمت اش که آخرین برگ باقی مانده ای به دست مهربانی اش همان برگ آخر برگ برنده! در این بازی در این قمار عشق که نمی دانم کی؟! قرار است تو را رو کند و این بازی را ختم به خیر! بیا و آخر خوب قصه ی من باش .... 🖊
عجیب موجودی ست آدمی زاد! یکی از عجایب هزارگانه اش همین پدیده ی *سازگار شدن* است؛ کافی است حوادث واقعه کمی مشمول مرور زمان شوند تا آهسته آهسته بدان ها خو بگیرد و عادت کند، حتی اگر حادثه ی فوق الذکر مصیبت عظمای وارده ای باشد، دیر یا زود بدان عادت خواهد کرد و چه بسا با شرایط پیش آمده، هر چه قدر هم که نکبت بار، خو بگیرد و بالاخره بی هیچ جزعی و فزعی و اشکی و آهی حتی، با آن سازگار شود. در این میان، استثناء بزرگ تاریخ آدمی زاد، *حسین* بوده است و حسین .... که لن تبرد ابدای داغش، کشتی نجات آدمی زاد شده است از گرداب عادت های سخیف و بی اشک ماندن و خشک شدن و سنگ شدن! بدون تعارف، ما حتی به بی امام ماندن هم عادت می کنیم که اگر چنین نبود غربت مهدی فاطمه این قدر به درازا نمی کشید و فرید و طرید نظاره گر بیچاره گی های ما نمی ماند و یاحسرتا علی العباد گویان در اندوه ما نمی سوخت! به گمان م لازم بود تا دیگر بار شرنگ مهجوری را به کام آدمی زاد بریزند تا مگر به خاطر آورد که هجر را نه سازگاری و شکیبایی که مشتاقی و سوختن و گداختن و بی تابی ست که می باید و می شاید! و خدا جز حسین که را دارد برای بی تاب کردن ما؟! باید بعد چند سال عشق و صفا در طریق الحسین، راه بر ما می بست تا به یاد آوریم مهجور ماندن از امام دقیقا چه گونه مصیبتی ست تا برای غربت مهدی فاطمه آن گونه که باید ضجه بزنیم و استغاثه کنیم! می دانم! نهایت بی رحمیِ من است گفتن این حرف ولی رحمت این خانواده دارد کار دست مان می دهد: حسین! تا از مهدی ات غربت زدایی نکرده ایم دیگر اجازه نده هیچ اربعینی کربلایی شویم! قرار بعدی اربعین مان باشد در معیت امیر الحاج که تو کعبه ی دل هایی! دیگر بس است این حج های نا تمام که تمام الحج لقاء الامام! 🖊
مرد سیاه پوست وقتی در زیر پای پلیس امریکا دست و پا می زند و اخرین نفس هایش را می کشد در میان تمناهایش برای رحم کردن پلیس، مادرش را هم صدا می زند... مادر... من از مادری که در لحظه اخر حیات صدا زده می شود، چیزی بیشتر از مادر می فهمم...او اگر مستضعف نبود امامش را صدا می زد... امامی که بارها از مادر مهرباتر است...اگر به استضعاف کشیده شده های امریکا، می دانستند ابتدا از امام محرومشان کرده اند و در نتیجه بی پناه و بی یاور مانده اند، می فهمیدند که دقیقا از همان جا که ظلم شروع شده باید پایان پیدا کند... و چقدر من و تو مسئولیم که او را با امامش اشنا کنیم 🖊
هرکه خودش را مومن و در حال حرکت بسمت خوبی ها می داند و ملاکش تقواست بخواند : به یک قاعده رسیدم که در زندگی هست...و روی پا بند نیستم از وقتی فهمیده امش‌.. اینکه : مومن همیشه پیش رویش پرشکوه تر و متعالی تر از پشتِ سرش است...و هرچیز خوبی را خدا از ما گرفته...بهترش را و متعالی ترش را جایگزین آن کرده...قاعدتا زندگی مومن، باید هم همینطور باشد، چون حرکت دارد... از وقتی این را فهمیده ام ، همه ی روزهای خوب گذشته ام شده، دارایی من... همه ی تجربه های خوب و فرصت های خوب حتی اگر از دستشان داده ام و قدرشان را ندانسته ام... و همه ی آدم های خوب و عزیزی که داشته ام و حالا نیستند یا هستند... حتی اگر آنطور که باید ظاهر نشدم در آن فرصتها...این را به غفرانت سپرده ام... وااای خدا...من یک عممر از تو خوبی دیده ام...و از شوقِ دیدن آنچه پیشِ رویم است، روی پا بند نیستم.... القصه...اگر کسی آمد پیش شما و گفت حیف که فلان روزهای خوب گذشت...کاش به عقب برگردیم...و .و .و ....اگر مومن نیست و رشد ندارد...که حق دارد بنده خدا... اما اگر مومن است به او تذکر بدهید این صحبت اساسا مال مومن نیست...عادت زبانی غیر مومنین است و اشتباه روی زبان تو افتاده.... 🖊
۲۴ اسفند ۹۸ برای من روز خاصی شد. دو مناسبت در یک روز. یکی خاکسپاری پدر بزرگم و دیگری ۴۰ روزگی تولد پسرم. اعتقادی به تصادف ندارم. حتما در این همزمانی حکمت هایی نهفته است. از خدا خواستم صفات نیک و حسنه پدربزرگم در خاک دفن نشود و به پسرم به ارث برسد تا او هم مانند جدش صفدری در مقابل طاغوت زمانه خود باشد. جوانی حاج صفدر در مبارزه با ظلم هایی گذشت که خان های منطقه در حق مردم مظلوم و مسلمان ان دیار روا می داشتند. همیشه شنیدن خاطرات ان مجاهدت ها از زبان خودش برایم لذت بخش بود و به اینکه فرزند فرزند او هستم افتخار می کنم. در سال هایی که پدر بزرگم را درک کردم یک کلمه را بیشتر از او می شنیدم و ان کلمه" شکر" بود. ساعت هایی که در سکوت بود چند دقیقه یک بار زیر لب زمزمه می کرد:"شکر" یکی از اخرین بارهایی که زیارتش کردم به من گفت به من سر بزن، تا زنده ام به من سر بزن، که وقتی ادم می میرد دیگر سرزدن فایده ای نداره. راست می گفت، زمانی که به رحمت خدا رفت به خاطر این ویروس منحوس نتوانستیم سری به او بزنیم. اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا...😭 🖊
کاش یک نهادی، مرکزی، قرارگاهی جایی بود که مسئولیتش تقویت روحیه ی جبهه ی انقلاب... تذکر بدهد نیت هایتان را اصلاح کنید قربان صدقه ی عرق ریختن ها و تاول زدن ها و حرص خوردن هایشان میشد...مراقب بود چایشان سرد نشود و مراقب بود حواسشان از مبارزه پرت نشود و یادشان نرود که خدا هست با تمام ظرفیت هایش و مراقب بود که آرامش و تمرکزشان را چیزی نگیرد...بارهای اضافی را از دوششان می گرفت و...مادری می کرد...برادری می‌کرد...کاش من این بودم...برای همه... همه ی اینها را همه ی ما باید باشیم برای هم... 🖊
هر زمان حس می کنیم، کشور در وضعیت حساسی قرار گرفته، شهدای تازه تفحص شده از راه می آیند و بشارت به حضورشان می دهند. بشارت به مراقبتشان از انقلاب، جانم به فدای تابوت های فاصله گذاری شده ی شهدایی که حتی در تشییع خود هم اطاعت از ولی کردند. 🖊صالحه_مددی
🔹صدای توحیدی روح الله که در جهان پیچید...روح ما بیقرار آمدن شد...او جانِ ما را فراخواند...آمدنمان لبیک به اماممان بود که هویت مشترک ما و عهد مشترک‌مان شد...تا امانتش را به مقصد برسانیم...و فرزندان پرافتخار خلف صالحش باشیم... 🔹حالا هم‌دهه‌ای های ما دارند صدق عهدمداری‌ شان را اثبات می کنند یکی یکی...و ما که قد می کشیم و روی دستها بالا میگیریمشان...داریم از این پایین به تو نشانشان می دهیم...که ببین...این جوان از ماست...ما هم من ینتظرانیم.. خبر شهید که می پیچد، هرکس می رود در فکر..جایی فراتر از سکرات زندگی...که پس من چه؟ من را کی و کجای این مسیر شیرین مبارزه، روی دستها به تو نشان می دهند ؟ من کی پیچیده در امنیت پرچم عزیزم، از آن لبخندهای ممتدِ عمیق میزنم که آخ...بالاخره موفق شدم...من؟ 🔹بچه ها شهید آورده اند...یک بار دیگر مسیری که برای خودتان چیده اید را چک کنید...همه چیز سر جایش هست؟ مراقب اولویت ها هستید؟ درگیر زَبَدِ دنیا که نیستید؟ حواستان هست که ما در جبهه ی حقیم و حق را خدا پیروز می کند قطعا؟ حواستان هست که کفار را خدا قطعا گفته اضل اعمالهم...؟ و این شامل هرکه با انقلاب و امامش نباشد، می شود ؟ حواستان هست وسط مسابقه ایم برای بالا بردن سطح صف اولی ها؟ حواستان هست که این کشور در حال تازه شدن است...درحال کنار گذاشتن نگاه های پوسیده ی تجربه شده و بازگشتی رو به جلو به اسلام است و این امر مبارک بدون رنج نخواهد بود...؟ حواستان هست به زودی نوبت نسل ماست که بعد از چند ده سال مطالبه گری، تمام عرصه های این نظام را مدیریت کنیم ؟ بچه ها ، سر سجاده، شانه هایتان را قوی کرده اید برای تحویل گرفتن این امانت روح الله ،که همان امانت رسول الله است؟ پ.ن : شهادت یک اتفاق یا یک نقطه نیست برای رسیدن...بلکه یک قاعده و سلوک است برای زندگی... مبارزه و زندگی در قاعده ی شهادت، از آن مفاهیمی است که تصورش موجب تصدیق و لذت است...به قول حاج قاسم "برای شهید شدن باید شهید بود"...اگر روالت در زندگی همین باشد، در انتقال به آخرت هم به تبع، همان می شود... اما بی قراری ها آن لحظه ی آخر که مطمئن می شوی خریدند...پذیرفتند...قبول کردند...تمام می شود... 🖊فاطمه کیمیایی
کاش می آوردیم از خیمه و بعد مردانمان را صدا می زدیم که بیایند تا دست تنها نباشید. ما هم می آمدیم دستتان را می گرفتیم و می فشردیم تا به خیمه برگردید. مردِ رشیدِ مؤمنِ خانه ات، حالا در تکه بوریایی جمع شده تا بیاید بالای سر ، بیاید باشد برای ، بیاید پدر باشد برای چهار فرزندت،بخصوص زینب. حیف که لایق نبودیم، مجلس به شدت خصوصی است، مثل حال و روز و ، و . جای ما که احتمالا خالی نیست، ملائک پر کرده اند، اما چه شده که اینقدر از ما دل بریدید که ثواب تشییع را هم ازمان دریغ کردید. . محبوبه بانو! چشمت که روشن بود، نورانی شد. مبارکت باشد. اما غم الان شما، به غم روز اربعین بی بی بیشتر شبیه است. گویا دوباره زخم فراق سر باز کرده و خودنمایی می کند. دوباره باید در سکوت خانه ها، بنشینی و از اول در منطق و ذهن کودکانت فلسفه شهید و را این بار با بیان کنی. کارت سخت تر شده. ببخش که بی هنریم وگرنه شهادت هنر مردان خدا است. 🖊حانیه زهرا هادی
ولی در حجاب سالها پیش در دیدار دانشجویی ماه رمضان با حضرت اقا، وقتی سفره افطار پهن شد و ما هدایت شدیم سر سفره، گوشه دیگری از حسینیه امام خمینی(ره) سفره ای برای اقا و اطرافیان که از مسئولین بودند پهن شد و اقا آنجا نشستند برای افطار. چند نفر از دانشجوها میلی به افطار نداشتند و در عوض مشتاق دیدار یار از نزدیک بودند... خادمین یکی یکی راضی شان کردند که سر سفره افطار بروند، بالاخره همه رفتند جز یکی، و ان یک نفر با صدای بلند طوری که به حضرت اقا برسد، گفت: آقا با دانشجویان دیدار دارید، اما با مسئولین غذا می خورید؟ این را گفت و مشتاقانه منتظر پاسخ شد. حضرت اقا صدا را شنید، به سمت ان دانشجو نگاه کرد و لبخندی زد و به محافظان اشاره کرد که اجازه بدهید دانشجو جلو بیاید... حال آن دانشجو یادم نمی رود، افتان و خیزان به سمت ولی زمانش می شتافت و لحظه ای بعد در آغوشش بود و دست ولی را می بوسید و ولی بر سرش بوسه می زند و نوازش می کرد...کلماتی بین عاشق و معشوق رد و بدل شد و دانشجو راضی برگشت... همیشه وقتی دلتنگ دیدار اقا می شدم، یاداوری این خاطره خیالم را راحت می کرد، که اگر اهلش باشی امکان دیدار فراهم می شود و با این خیال نفس راحتی می کشیدم... اما... حالا... ماه رمضان گذشت و محرم امد و بعد فاطمیه می آید و این فرصت هایی که سالانه ممکن بود به دیدار یار نائل شویم، همه به یکباره از دست رفت... وا حسرتا...خدایا با ما چه سخنی داری؟ چقدر کم کاریم که نتوانستیم امام زمانمان را از پس پرده غیبت بازگردانیم و علاوه بر آن، نائبش را هم دیگر نمی توانیم ملاقات کنیم، خدایا ببخش، خدایا ببخش، خدایا ببخش 🖊 صالحه مددی @haad1442
قبول کنیم کار سختی ست! همه شعارش را می دهند ولی چند نفر عامل می توان پیدا کرد به این شعار؟! همه می گویند، *رئیس جمهور، رئیسِ جمهورِ یک مملکت است و نه فقط همان جماعتی که رای ش داده اند* و بنابراین باید که به منافع ملی متعهد باشد و نه فقط به *دل بخواهی های پنجاه درصد از ملت* که بر صدر نشانده اندش. ولی یک رئیس جمهور، معمولا خودش را در چنبره ی شعارهایی که در ایام انتخابات داده و رای جمع کرده، اسیر می بیند و به آن شعارها احساس وابستگی و تعلق خاطر می کند، ولو جمهورِ مردم به پوچ و تو خالی بودن آن شعارها رسیده باشند و همان رای دهندگان سابق هم حتی، از آن شعارها دل بریده باشند. رئیس جمهوری که با شعار *باید ابرقدرت را هر چه قدر هم که زورگو و نامرد، تمکین کرد تا زانویش را از روی گردن مان‌بردارد* ، رئیس جمهور شده، اگر پاره ای قوت های روحی که سر جمع حریّت نام دارد به دادش نرسد، تا روز آخر به باز تولید و تئوریزه کردن همین شعار اولیه ادامه خواهد داد، ولو قدرت مربوطه از اول روز هم مالی نبوده باشد که بخواهد باعث ترس و لرز شود، چه رسد به امروز که اساسا چیزی از هیمنه ی پوشالی ش هم حتی، باقی نمانده یا حتی اگر جمهورِ مردم به این نتیجه رسیده باشند که این راه ش نیست و باید از این بیراهه برگشت و بر صراط مستقیم‌ مشی نمود. همچه رئیس جمهوری، عمامه به سر هم که باشد، متمسک و متوسل هم خواهد بود و برای توجیه خط مشی اش، به هر چهارده معصوم هم توسل خواهد نمود و از محمد مصطفی تا قائم آل عبا، همه را در جرگه ی صلح طلبان سازش کار اهل تمکین از زورهای پر زور، سیاهه خواهد کرد. در به ترین حالت باید فرض را بر صداقت‌ بگذاریم و بگوییم رئیس جمهور مربوطه، شرایط جامعه ش را، شرایط جامعه ی امام مجتبی علیه آلاف التحیه و الثنا می بیند که در مقام زعیم قوم، صواب را در تاسی از مشی امام مظلوم دیده است. و اگر چنین باشد، دیدن ایران از قاب عینک حضرتشان، به تماشای یک فیلم تخیلی_تراژیک می ماند، ایران با رئیس جمهوری در هیئت تنهاترین سردار که مشتی دولت مرد خیانت پیشه ی خودفروخته احاطه اش کرده اند و مترصدند تا کت بسته به دشمن قدار تسلیم ش کنند و سیاهی لشکرش هم مشتی خودباخته ی واداده اند که جنم یک روز تاب آوردن در برابر دشمن را نیز ندارند. این ایران، بی شک ایران حاج قاسم ها و شهدای خان طومان نیست! این ایران، ایران بسیجیان جان بر کف و مدافعان حریم حرم و وطن نیست! این ایران، ایران فرزندان روح خدا و سربازان مجاهد آقا سید علی آقا که نجیبانه و مومنانه و همدلانه بر همه ی مشکلات صبر می کنند و ذره ای تزلزل نشان نمی دهند، نیست. این ایران، ایرانی نیست که مرگ بر آمریکایش، هم ردیف الله اکبر و لا اله الا الله ش باشد. چه قدر فرق است بین این قاب عینک و قاب عینک آقا سید علی آقا روحی فداه! آقا سید علی آقا! خودم را در قاب عینک شماست که دوست می دارم! اُف بر من اگر که عکس م در ام الکتاب الله جل جلاله، شبیه به تصویرم در قاب عینک آقای رئیس جمهور باشد! اُف بر من! 🖊زینب بنی فاطمی @haad1442
یکسال و سه ماهش شده بود، اما هنوز راه نمی‌رفت...مریم را می‌گویم، دخترم را... فهمیده بود که کارش با زانو هم راه می‌افتد، دیگر بلند نمی‌شد روی پا بایستد...نمی دانم شاید می‌ترسید...دلیلش هرچه که بود،بهرحال عادت کرده بود به این مدل از حرکت... من اما حرص میخوردم،اینکه هی پیش خودم می‌گفتم بابا این بچه *می‌تواند* راه برود اما حاضر نیست بلند شود...نمی‌داند روی زانو راه رفتن سخت تر است...هی بچه های دوست و آشنا را تشویق می‌کردم جلوی چشم دخترم بدوند و بازی کنند بلکه بفهمد دویدن لذتبخش است و دلش بخواهد... اطرافیان هم می گفتند شاید پاهایش مشکلی دارد... منِ مادر اما می‌دانستم اینطور نیست، می‌دانستم عادت کرده، خوشش آمده...لزومی نمی‌بیند به راه رفتن... چند روز است که با دیدن دختربچه‌ای با همان روش راه رفتن، یاد آن خاطره فتاده‌ام و در این میان، یاد تو...ما آدمها هم جلوی چشمان تو همینطوری هستیم نه ؟ برای اوج گرفتن آماده مان کرده ای حالا به کم راضی شدنمان برایت سخت است...اینکه میخواهی عبورمان بدهی و ما گیر می‌کنیم پشت مدل های پوسیده‌ی قبل...خودمان را در این آینه ها باید ببینیم، همین است که گاهی عادت ها و نگاه های کارراه‌انداز قبل، دیگر جواب نمی‌دهد‌... خواستم بگویم آدمی هروقت به بن بست خورد،جدا از بررسی بقیه جوانب، می‌شود قند توی دلش آب شود که یعنی وقتش رسیده؟ یعنی وقتش رسیده و من آن آدم دیروز نیستم؟و برای حرکت عمیق تر و عظیم تری آماده شده‌ام؟ 🖊راحله مهدوی @haad1442
*کهف الوری* مردان آنجلس، بعد از آنکه دیدند راه به جایی نمی برند، و در آن روزگار غریب و تنها مانده اند، به غاری پناه بردند که هم از سوء قصد و بلا و شر در امان باشند و هم خدا خودش چاره ی کارشان کند، مشغول دعا و توسل و تضرع به درگاه خداوند شدند تا نظر لطف الهی را جلب کنند و چنین شد که خودشان تبدیل به معجزه شدند... این روزها به این می اندیشم که باید به کهف حصین امام پناه برد...امام برای همه پناهگاه است. فرقی ندارد که باشی و چه داشته باشی، بی پناه که باشی، روی سرت فوج فوج بلا ببارد، مضطر می شوی و دنبال پناهگاه امنی می گردی که مایه امن و امانت شود. امام کشتی نجات است. جا برای همه دارد، وسعتش زیاد است و در طوفان بلا، محل امن و امان است، در تاریکی و ظلمت ابتلائات، نور هدایتگر است. مردم دنیا هراسان و ترسان و لرزان با سر و جان، آواره اند در این دنیا. باید همه صدایمان را جمع کنیم و از کهف الوری اماممان فریاد بزنیم، تا به سمت کهف امام بیایند بدوییم با حالت مضطر و شکسته، اصلا کفش هایمان را درآوریم و بر روی دوشمان بندازیم، سرمان را به زیر بیاندازیم، معطل نمانیم، در راه ماندگان را بلند کنیم و پا تندتر کنیم که برسیم به اماممان. که مَثَل امام کمثل الکعبه که باید به سویش برویم نه آنکه او بیاید. در کهف امام جمع شویم و از خدا بخواهیم به تاریخ نشان دهد که ماجرای اصحاب کهف، تصادف نبوده که فقط یک بار رخ دهد، سنت الهی است که هر وقت از مسیرش بروی، همان قاعده کار می کند و نجات از بلاهای عظیم رخ می دهد 🖊حانیه زهرا هادی @haad1442
هیچ وقت از اینکه فردای شهادت پدر، برای شروع ولایت پسر جشن می گیرند و شیرینی می دهند و تبریک می گویند، خوشم نیامده. دائم یاد این روایت از ائمه می افتم که "شیعیان ما کسانی هستند که با شادی ما شاد و با اندوه ما، اندوهناک هستند" این جور تبریک ها بیشتر مرا یاد نظامات شاهنشاهی می اندازد تا حکومت ولی الهی. برای فهم درست بودن حس این روزهایم، خاطرات ۱۴ خرداد ها را در ذهنم مرور می کنم، سید علی خامنه ای، امامی است که من در سایه دولت الهی او قد کشیدم و مشتاقم کنار او و در رکاب او، به حضرت حجت در امر قیامشان بپیوندم، اما در سالگرد پر کشیدن روح ملکوتی امام خمینی به ملکوت اعلی، من نه آن روز و نه روزهای بعد احساس تبریک و شادباش ندارم، پر هستم از احساس شکر نعمت ولایتی که مستدام شد، پر هستم از افتخار و شکوه اما باز هم حس تبریک ندارم، دوست دارم روایت رهبر شدنش را بارها و بارها بشنوم، دوست دارم نحوه رهبری کردنش را در همه این سالهای پرفراز و نشیب انقلاب، برای هر موضوعی بررسی کنم و تحلیل ها را بشنوم، اما باز هم حس تبریک ندارم که میدانم، خود او هنوز داغدار از دست دادن امام است. رفقا به نظرم روز خوبی را برای شادی انتخاب نکرده اییم، نکته دیگری که گفتنی ست، اینکه تازه هر سال که دوران غیبت بر ما طولانی تر می شود، جا دارد موانع ظهور را در خودمان و در روند رشد جبهه حق بیشتر جستجو کنیم و در صدد رفع آنها باشیم و جشن های ولایت امام زمان بهتر است بماند برای نیمه شعبان، این روزهای بعد از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بهتر است به نحوه اعمال ولایت ولی خدا از پشت پرده غیب نسبت به عالم سخن بگوییم، نحوه رشد دادن ناس توسط امام، اینکه امام در طول این سالهای غیبت چگونه حرکت های مردم را راهبری کردی تا به اینجا رسانده و موضوعات دیگر... 🖊 صالحه مددی @haad1442
آخرین حضورم در محضر آقا سید علی آقای خامنه ای به سال ها قبل باز می گردد، دقیق خاطرم نیست ولی دست کم پنج شش سال قبل. از محتوای جلساتی که در محضرشان بوده ام فقط چند فراز اعجاب آور را به خاطر می آورم؛ به ضعف عمومی حافظه مرتبط است بی شک، ولی دلیل دیگری هم دخیل است که خواهم گفت. مهم ترین دلیل ش حال منقلب من است در محضر حضرت ش که تا چند ده دقیقه گذشته از ابتدای جلسه ادامه پیدا می کند و بعدترش هم به تناوب و بی هوا سراغ م می آید و مرا به عالم رویا می برد و اجازه نمی دهد که از جلسه چیز زیادی ملتفت شوم. چشمان م به صورت حضرت ش دوخته است اما در عوالم دیگری سیر می کند... می بیند آن روز مسجدالحرام را که تو تکیه داده به کعبه اش، انا المهدی گویان صدا می زنی ما را و ما از شرق و غرب عالم، مثل ابر پاره های آسمان، خودمان را به دست باد می سپاریم تا برساندمان به تو. ناباورانه دورت را می گیریم و همه ی بغض این سال های دوری را لبیک یا مهدی گویان از عمق جان فریاد می کنیم و حرص مان می گیرد از آن سیل اشکی که امان‌ نمی دهد و تصویر روی ماه تو را در قاب چشم های مان هی خیس می کند! مثل روز برای م روشن است که از نطق احتمالی آن روزت هیچ چیز ملتفت نخواهم شد آقا جان! امری اگر هست، قبل ترش به من برسان ش که آن روز ، روز امر و نهی نیست و روز شور و شیدایی ست روحی فداک! آقا جان در عالم معنا مخاطب همه ی فریادهای از سر شور و شوق ما تویی! بیا و بگذار بفهمیم که دل مان هوای که را کرده بود که دادمان را درآورده بود! 🖊رضوان زندیه @haad1442