eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
✨پیامبر مهربانی(ص) آدم حسود، کم‌ترین لذت را از زندگی می‌برد. 📚بحار77:112 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤ حاج قاسم : تدفین من رو شما انجام بده... ⚪ تدفین حاج قاسم توسط محمود خالقی همرزم و رفیق صمیمی حاج قاسم ✔ محمود خالقی : حاج قاسم با من بحث وصیت رو سال ۸۲ مطرح کردند و گفتند اگر اتفاقی افتاد بحث تدفین رو شما انجام بده ...... برنامه امشب بدون تعارف با محمود خالقی رفیق صمیمی حاج قاسم (بدون تعارف شماره ۲۰۲) 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
مردان بزرگ از یاد"نمیــــــــرونـــــد" و "می مانند" حتی اگر از زندگیت "بروند" و "نمـــــــــاننـــــــــد"... 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
•࿐༅﷽༅࿐ 🌹◈شهـــیداݩ قصـه پرسوز عشقݩد 🌹◈شهــیداݩ شمع عالم سوز عشقݩد 🌹◈شهــیداݩ راهیاݩ ڪوۍ یارݩد 🌹◈شهـــیداݩ عاشق و خونیݩ تبارند روز هاے خوبۍ مۍ‌رسـند ز راه اگـر طَلب ڪنـــم اگــر دعا ڪنۍ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
و منم ترسیدم از اینکه بگم و اعتمادی رو که دوباره ساخته بودم بیخودی داغون کنم ! شاید بهتر بود یه وقت دیگه بگم ! طبق معمول هر روز تشکر کردم و خواستم پیاده بشم که حسام گفت : _الهام اشکالی داره اگر چند روزی خودت برگردی ؟ _یعنی چی؟ _راستش فکر کنم چند روز سرم خیلی شلوغ باشه نتونم بیام دنبالت ، گفتم قبلش بهت بگم تا اگر ... بیچاره اینم باید با من هماهنگ کنه انگار ! پریدم وسط حرفشو گفتم : _این چه حرفیه حسام ! من که بچه نیستم نتونم خودم برگردم با خیال راحت به کارت برس خیلیم ممنون بابت این چند وقته فقط زحمتم گردنت بوده _این که راهمه ! ولی فقط چند روزه مطمئن باش _به هر حال تو همیشه لطف داری _میدونم ! فقط نگو که ریا نشه خندیدم و اومدم پایین ، دستی تکون دادم و قبل از اینکه وایستم جواب بگیرم حمله کردم سمت پله ها و رفتم مستقیم همونجا که باید می رفتم ! یعنی خونه عمو .... ساناز بعد از شنیدن همه ماجرا ، بدتر از من رفته بود توی بهت و البته طبق معمول دهنش باز مونده بود ! _ الهام تو مطمئنی اینایی که میگی راسته ؟ یعنی یه وقت مالیخولیایی نشدی ؟ اخم کردم و جواب دادم : _مرض ! قیافه داغونمو نمی بینی که اینجوری میگی ؟ _آخه خیلی عجیبه ! اینکه یه پسری مثل اشکان با این چشم و گوش باز عاشق و دل خسته ی یه گاگولی مثل من و تو بشه واقعا جای فکر داره _چرت نگو سانی ، خیلی دلشم بخواد ! اصلا طبق گفته های خودش که مطمئنم دروغ محض ِ عاشق همین گاگولیم شده بود _خوب پس بازی رو باختی ! آخه احمق دیگه کی میاد تو رو بگیره ؟ خوب همینو به راه می آوردیم دیگه بچه اینهمه هم تاکید کرده بوده روی آدم شدنش دقت کن هر پسری انقدر زود و خوب اعتراف نمی کنه که آدم نیستا ! _ساناز تو رو خدا انقدر همه چی رو به شوخی نگیر دارم دیوونه میشم ، دیگه نمی دونم چی درسته چی غلط . باورت میشه با اینکه اینهمه از اشکان چندشم میشه و ازش بدم میاد بازم وقتی انقدر داغون دیدمش دلم براش سوخت ؟ سانی همونجوری که آب میوه اش رو می خورد گفت : _آره باورم میشه چون تو رو می شناسم بعد یه عمر ... ولی اگه از من می شنوی برای اولین بار تو عمرت یه کار مثل آدمیزادی کردی فکر نمی کنم اگر نمی گفتی که حسام نامزدته دست از سرت برمی داشت ، حالا مطمئنی این پیام ها کار اون نیست ؟
اینجاست که می‌گویند خــواب مؤمن عبادت است ... شبــــتون شهــــدایی🌷 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
خـدایــا🙏 🌙ﺣس ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﯾــــﻦ ﺣﺲ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ﺗﻮ ڪـﮧ ﺑﺎﺷﯽ ... ﻫﺮ ﺭﻭﺯوشب ﺭﺍ ﻧــــــﻪ ! ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ .. ﻋﺸـق است🌙 شبتون پراز حس ناب خدايي عزيزان❤️ ✋🏻 💚
به نام آن که خلاق جهان است امید بی پناه وبی کسان است به نام آن که یاد آوردن او تسلی بخش قلب عاشقان است 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🌺🍃روزتون زیبا در پناه امن الهی
💚🌹💚 تو آن خوبترین پدرے و من آن یتیم چشم براه... تو آن سبزترین بهارے و من آن شاخہ ے خشڪیده... تو آن زلال ترین چشمہ اے و من آن تشنہ ترین عابر... تو آن موعود نجات بخشے و من آن شبگرد ڪوچہ هاے انتظار... باز مےآیے و من در آیینہ باران نگاهت، سبز مےشوم،لبخند مےزنم و زندگے مےڪنم... ✋سلام صبحت بخیرپدرعزیزم☀️ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
...(:" ؟! چشـم‌هـآیِ‌یڪ‌شَهیـد؛ حَٺےاَزپُشـٺِ‌قـابِ‌شیشِہ‌اۍ خیرِه‌خیرِه‌دُنبـآلِ‌ٺُوسـٺ؛ کِھ‌بہ‌گُنـآه‌آلـودِه‌نَشوی بِہ‌چشمهآیَـش‌قَسَم سَردآرتورآمیبینَـد . . . 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
ظاهراً هـر کشورے را بَهرِ کارے ساختـند کار مآ ایرانیـان دفع بَلا از کربـلاست..♥️✌️🏼 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
۱۵۲ _نمی دونم ، ولی خیلی راحت تکذیب کرد ... تازه گفت اگر خواستی شر مزاحمه رو کم کنی به خودم بگو ! _دمش گرم بابا ، این دیگه خیلی مرده .... ولی منم میگم کار اشکان نمی تونه باشه می دونی چرا ؟ _چرا ؟ _چون انقدر خنگ نیست که وقتی تصمیمش جدی بوده و می خواسته بیاد دیدنت از چند روز قبل با چند تا اس ام اس مشکوک هی بره روی اعصابت به قول خودش حضوری خدمت رسیده دیگه ... این مزاحم هر کی هست که اتفاقا خیلیم ناشیه به همین زودی ها یه جایی بندُ آب میده حالا ببین کی گفتم _اونو ولش کن ساناز ... همش ته دلم ناراحتم از اینکه پای حسامو کشیدم وسط ، نکنه اشکان حماقت کنه و یه بالای سرش بیاره اون هنوزم نتونسته کینه اش رو به پارسا فراموش کنه _نه بابا ! حساب اون دو تا فرق می کرده ، اشکان می دونسته که پارسا فقط واسه رو کم کنی رفته بیتا رو بدبخت کرده ولی تو که خودت گفتی حسامو دوست داری دیگه بعدشم من نمی گم اعترافاتِ شیرین امروزش کلهم دروغ بوده ولی مطمئن باش همه اش هم راست نبوده طرف دیده به دلش نشستی ، از چنگ پارسا هم که خوب در رفتی ، بیتا هم که هیچجوری حاضر نیست دست از سر پارسا برداره خوب گفته سنگ مفت گنجشک مفت منم یه سنگی می زنم شاید بگیره ! کی از این دختره ی پپه بهتر در ضمن خوشم اومد که مستقیم بهش گفتی قصدش اینه که تو را فاتحانه ببره و به پارسا نشون بده بگه بیا زدم رو دست خودت ! مطمئن باش اگر کوچکترین دفاعی داشت کوتاه نمی اومد و انقدر راحت پا پس نمی کشید ... فکر نمی کرده انقدر راحت دستشو بخونی _یعنی تو اینجوری فکر می کنی ؟ _اوهوم ! من کلا یه جور دیگه فکر می کنم منو با خودت مقایسه نکن عزیزم _سانی به نظرت همه چی همین امروز تموم شده ؟ _والا اینو دیگه نمی تونم پیش بینی کنم ، گمون کنم تموم شده ! قط اینو خوب می دونم که دخترای مردم انقدر شانس دارن که هر روز عاشق یکی میشن یکی هم شیدا و شیفتشون میشه، ولی به این بدبختی هایی که تو دچار شدی اصلا نمی رسند ! به نظر من شما کاری که می کنی کلا دور عشق و عاشقی و این صحبتها رو خط بکش که بدجور می خوری به بن بست حالا هم بلند شو تا به بن بست گشنگی نرسیدیم بریم یه چیزی بخوریم که حسابی قاطی کردم _سرم داره می ترکه ، برم پایین یه قرصی چیزی بخورم و بخوابم تا مخم اِرور نداده تازه از بخت بد من حسام گفت از فردا دیگه نمیاد دنبالم ... حالا باید با بدبختی بیام روزها ساناز با تعجب گفت :