eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
6.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال تبلیغاتمون🪄💚 https://eitaa.com/joinchat/1763378340Ce2bc25aa4e
مشاهده در ایتا
دانلود
᷎♥️ ⃟⃝ 𔓘 افرادے‌ڪہ‌بُـنیہ‌جوانـی‌دارند↡ این‌سفارش‌بسیارمهم‌رارعایت‌ڪنند؛👌🏻🍃 نگذارند‌ڪه‌نمازشــب‌ترڪ‌شود. 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
voice.ogg
زمان: حجم: 767.6K
من حـیدریـم🤎 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد نمانده فاصله ای تا وصال زهرایش♡ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط امیرالمومنین است 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
بوسه ام آرام روی گونه ی کم ريشش نشست. سرش نزدیک صورتم بود که چرخید و درست مقابل صورتم، نگاهم کرد. باز خواست بگوید که چقدر حرصش دادم که فوری همان دستی که سِرُم به آن وصل بود را بلند کردم و جلوی دهانش گرفتم. _دیگه نگو حامد... قبول... امروز حماقت کردم... امروز بهت دروغ گفتم... امروز بد شدم... دیگه بهم نگو... باشه؟ نفس پُری کشید و آرام گرفت. سر انگشتان دستی که جلوی دهانش گرفته بودم را گرفت و بوسید. لبخند زدم و او لبانش را جلو کشید تا مرا ببوسد که در اتاق باز شد. فوری از تخت پایین پرید و چنگی به موهایش زد. پیمان بود که هنوز حرفی نزده،. مورد توبیخ قرار گرفت. _مگه نگفتم بیرون باش. _ گفتی ولی حال گلنار خوب نیست. حامد پرسید: _گلنار! طوری با تعجب پرسید که پیمان فوری متوجه شد و دستپاچه توضیح داد: _این... گلنار خانم... دهنش پر خونه. _بگو بیاد ببینم. و طولی نکشید که گلنار آمد. لبش ورم کرده بود. با اشاره ی دست حامد روی صندلی نشست. نگاهم به او بود. چشمانش از اشک قرمز بود که گفتم : _حالم خوبه گلنار... گریه نکن. دهانش را مقابل صورت حامد باز کرد که نگاهم بی اختیار سمت پیمان رفت. درست حال چند دقیقه قبل رفیقش را داشت. عصبی و کلافه. _دندونت رو شکسته عوضی. صدای هین بلندم از تعجب برخاست و صدای عصبی پیمان هم بلند شد. _کثافت آشغال... گلنار آهسته گریست. _الان دندونت درد داره؟ گلنار سری تکان داد و حامد سری از تاسف تکان. _این دندون لق شده... باید بکشمش... لثه ات از تیزی دندون پاره شده... اگه نکشم بیشتر اذیتت میکنه. پیمان کلافه درجا چرخید و دستی به صورتش کشید. در مقابل نگاه من و پیمان، دندان گلنار کشیده شد و گازاستریل روی لثه اش گذاشته. از درد آرام اشک میریخت اما در میان آنهمه درد و بی حالی من و گلنار چیزی که برایم جالب بود، بی طاقتی بیش از اندازه ی پیمان بود. تازه کار گلنار تمام شده بود و گاز استریل روی لثه اش، مثل یک گردو از زیر لپش پیدا بود که مش کاظم با صدای بلندی وارد بهداری شد : _گلنار... گلنار نمی‌توانست جواب دهد و به جای او پیمان جواب داد: _بیا اینجا مش کاظم. مش کاظم هم به جمع ما اضافه شد و با دیدن من، با آن سر باند پیچی شده و گلنار با آن چشمان سرخ و لب و لپ ورم کرده، هول کرد. _چی شده؟ توجه توجه ❌❌❌❌❌ نویسنده ی رمان راضی نیستن که رمان با هر اسمی یا نامی حتی با ذکر منبع، کپی شود. ⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️ این کار شرعا و قانونا و اخلاقا حرام حرام حرام است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه من علی🌙... 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 از نـســلِ عَلــــے مُنتَـقِـــمِ یــــآر مــے‌آیــد 🌴🔆 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️صبح 🕊🌸یعنی دوستی بادانه ها ☀️دست دادن با همه پروانه ها 🕊🌸صبح ☀️یعنی آن کلاغ روی سیم 🕊🌸بالهای خسته یک"یاکریم" ☀️صبح 🕊🌸یعنی عشق،یعنی یک کلام ☀️
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرغ‌ازقفس‌پریدوندادادجبرئیل اینڪ‌شماووحشت‌دنیاۍبۍعلے!...🪔 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از برخی از مسئولین کشور این روزها حرفهایی شنیده شد که مایه تعجب وتاسف بود و از رسانه های دشمن مطرح شد و تکرار حرف های خصمانه دشمن است! - حضرت آقا♥️🌱 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«بدرود؛ ای ماهی که در تو آرزوها نزدیک می‌شوند و کردارهای نیک همه‌گیر می‌شوند.» [صحیفه سجادیه]🪶 🌸 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•