᷎♥️ ⃟⃝ 𔓘
افرادےڪہبُـنیہجوانـیدارند↡
اینسفارشبسیارمهمرارعایتڪنند؛👌🏻🍃
نگذارندڪهنمازشــبترڪشود.
#نمازشببخونیم
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
voice.ogg
زمان:
حجم:
767.6K
من حـیدریـم🤎
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد
نمانده فاصله ای تا وصال زهرایش♡
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#رمان_آنلاین
#مثل_پیچک
#پارت_175
بوسه ام آرام روی گونه ی کم ريشش نشست. سرش نزدیک صورتم بود که چرخید و درست مقابل صورتم، نگاهم کرد.
باز خواست بگوید که چقدر حرصش دادم که فوری همان دستی که سِرُم به آن وصل بود را بلند کردم و جلوی دهانش گرفتم.
_دیگه نگو حامد... قبول... امروز حماقت کردم... امروز بهت دروغ گفتم... امروز بد شدم... دیگه بهم نگو... باشه؟
نفس پُری کشید و آرام گرفت. سر انگشتان دستی که جلوی دهانش گرفته بودم را گرفت و بوسید.
لبخند زدم و او لبانش را جلو کشید تا مرا ببوسد که در اتاق باز شد. فوری از تخت پایین پرید و چنگی به موهایش زد.
پیمان بود که هنوز حرفی نزده،. مورد توبیخ قرار گرفت.
_مگه نگفتم بیرون باش.
_ گفتی ولی حال گلنار خوب نیست.
حامد پرسید:
_گلنار!
طوری با تعجب پرسید که پیمان فوری متوجه شد و دستپاچه توضیح داد:
_این... گلنار خانم... دهنش پر خونه.
_بگو بیاد ببینم.
و طولی نکشید که گلنار آمد. لبش ورم کرده بود. با اشاره ی دست حامد روی صندلی نشست.
نگاهم به او بود. چشمانش از اشک قرمز بود که گفتم :
_حالم خوبه گلنار... گریه نکن.
دهانش را مقابل صورت حامد باز کرد که نگاهم بی اختیار سمت پیمان رفت. درست حال چند دقیقه قبل رفیقش را داشت. عصبی و کلافه.
_دندونت رو شکسته عوضی.
صدای هین بلندم از تعجب برخاست و صدای عصبی پیمان هم بلند شد.
_کثافت آشغال...
گلنار آهسته گریست.
_الان دندونت درد داره؟
گلنار سری تکان داد و حامد سری از تاسف تکان.
_این دندون لق شده... باید بکشمش... لثه ات از تیزی دندون پاره شده... اگه نکشم بیشتر اذیتت میکنه.
پیمان کلافه درجا چرخید و دستی به صورتش کشید.
در مقابل نگاه من و پیمان، دندان گلنار کشیده شد و گازاستریل روی لثه اش گذاشته.
از درد آرام اشک میریخت اما در میان آنهمه درد و بی حالی من و گلنار چیزی که برایم جالب بود، بی طاقتی بیش از اندازه ی پیمان بود.
تازه کار گلنار تمام شده بود و گاز استریل روی لثه اش، مثل یک گردو از زیر لپش پیدا بود که مش کاظم با صدای بلندی وارد بهداری شد :
_گلنار...
گلنار نمیتوانست جواب دهد و به جای او پیمان جواب داد:
_بیا اینجا مش کاظم.
مش کاظم هم به جمع ما اضافه شد و با دیدن من، با آن سر باند پیچی شده و گلنار با آن چشمان سرخ و لب و لپ ورم کرده، هول کرد.
_چی شده؟
توجه توجه
❌❌❌❌❌
نویسنده ی رمان #مثل_پیچک
راضی نیستن که رمان با هر اسمی یا نامی حتی با ذکر منبع، کپی شود.
⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
این کار شرعا و قانونا و اخلاقا
حرام حرام حرام است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه من علی🌙...
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 از نـســلِ عَلــــے مُنتَـقِـــمِ یــــآر مــےآیــد 🌴🔆
#حیدر
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
☀️صبح
🕊🌸یعنی دوستی بادانه ها
☀️دست دادن با همه پروانه ها
🕊🌸صبح
☀️یعنی آن کلاغ روی سیم
🕊🌸بالهای خسته یک"یاکریم"
☀️صبح
🕊🌸یعنی عشق،یعنی یک کلام
☀️ #سلام_صبح_زیباتون_بخیر
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرغازقفسپریدوندادادجبرئیل
اینڪشماووحشتدنیاۍبۍعلے!...🪔
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از برخی از مسئولین کشور این روزها
حرفهایی شنیده شد که مایه تعجب وتاسف
بود و از رسانه های دشمن مطرح شد
و تکرار حرف های خصمانه دشمن است!
- حضرت آقا♥️🌱
#خیانتظریف
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
«بدرود؛ ای ماهی که در تو آرزوها نزدیک میشوند و کردارهای نیک همهگیر میشوند.»
[صحیفه سجادیه]🪶
#ماهمبارکرمضان 🌸
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•