eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
6.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه تبلیغاتمون🪄💚 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ خوابم نمی‌برد. دغدغه هایم بیشتر از آنی بود که بتوانم راحت پلک هایم را روی هم بگذارم و بخوابم. بهنام آنقدر عمیق خوابش برده بود که مجبور شدم همان پای سفره رویش یک پتو بیاندازم و سرش را به قدر یک بالشت بلند کنم و زیر سرش، بالشتی بگذارم. مادر و بهنام داشتند خودشان را بخاطر این زندگی هلاک می‌کردند و من طاقت دیدن زجرشان را نداشتم. همان شب، میان افکار درهم و برهمی که جسته گریخته به سرم زد، یاد خاله کوکب افتادم. همه خواب بودند که سراغ دفترچه ی تلفن کوچک توی کیف مادر رفتم و شماره ی خاله کوکب را برداشتم. تلفن را از پریز کشیدم و بردم سمت اتاق خودم و از آنجا به خاله کوکب زنگ زدم. شاید کمی دیر وقت بود اما لازم بود. صدایش خواب آلود بود. قطعا از خواب بیدارش کرده بودم. _الو.... چی شده زیور جان؟ _سلام.... من باران هستم.... مامانم خوابه.... خاله کوکب کارت داشتم. _تویی باران جان؟.... چی شده؟.... حال مادرت خوبه؟ _بله خوبه.... من... من می خواستم شما رو ببینم.... همین فردا. _همین فردا؟!.... خب اگه چیزی شده بهم بگو. _نه به خدا چیزی نشده.... کارتون دارم. صدای خمیازه اش به گوشم رسید. _خب من فردا سر کارم آخه خاله.... _اشکال نداره.... میام همون جا.... آدرس بدید. متعجب شد یا هول کرد نمی‌دانم. _اینجا؟!.... نه نمیشه..... حالا اگه کارت مهم نیست باشه تا.... فوری جواب دادم. _مهمه.... _خیلی خب.... بیا ولی نمی تونم بذارم بیای تو خونه.... همون جلوی در خونه می تونم ببینمت، اشکال نداره؟ _نه اشکال نداره. _باشه.... پس بنویس.... _فقط خاله کوکب..... مامانم چیزی نفهمه.... قول بده. _مگه کارت چیه که مامانت نباید بفهمه.... _فردا میگم بهتون.... نفس پری کشید. _ای بابا خاله جون منو این وقت شب گذاشتی سرکار !؟.... خیلی خب آدرس رو بنویس.... آدرس را نوشتم و باز تلفن را برگرداندم به پذیرایی. مصمم بودم که باید کاری کنم تا مادر و بهنام از آن همه فشاری که به خودشان می‌آوردند برای کار و جور کردن پول کرایه خانه، راحت شوند. و فردای آن روز به آدرسی که خاله کوکب داده بود رفتم. حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............