eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.1هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
4.8هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها به‌خاطر شما می‌آید... اگر شما نباشید، این همه بهار در دلِ من چه میکند؟ 🦋
بیا را قسمت کنیم فروردین بپاشیم عشق باشیم تو کدام را می خواهی؟ لبخند سبز ، موسیقی باران ، نفس پرنده ، چشمک مهتاب ! هرچه هست مال ! من فقط تو را زندگی می کنم. 🦋
هوایت را کرده ام حالا که قرنطینه دلتنگی شده ایم از پشت پنجره دلتنگی برایم دست تکان بده و را با ناز نگاهت میهمان آغوشی کن که برای لمس حضورت چشم انتظار است 🦋
تویی، باور کن! میشود به شانه‌ات تکیه داد، و سبز شد ... 🦋
[ حدیث دل ]
حالا دیدی؟! پاییز هم تمام شد یلدا هم گذشت زمستان هم تمام میشود هیچ چیز پایدار نیست! اما دلی که تنگ
از روزی که گلهای سرخ دوست داشتنت بر سرزمین دلم روییده دیگر هیچ باد و بارانی و هیچ پاییزی غمگینم نمیکند … و قسم، به تمام درخت های عاشقی که یک روز بی صبرانه پیشانی را میبوسند با چشمهایم به راهت … با قلبم به نامت … و با دستهایم در انتظار به آغوش کشیدنت میمانم ... 🦋
این هوا نشانه از دارد باران و عطرِ و آرامشش... باید در این هوا عاشقانه نفس کشید که زندگی را دلچسب تر کند... 🦋
امپراتور ذهن های عاشق است و سایه بان ِ این شگفتی ست و دلفریبانه تر است اگر عاشقانه های گلی در آن نماد زندگی باشد.... 🦋
مثلا بغلم کنی و کنار گوشم آهسته بگویی: بیخیالِ تقویم ها نازخاتونم! دامن گلدارت را که بپوشی، می شود... روسریِ‌ آبیت را که سر کنی، بهارتر! مثلا سر روی شانه ات بگذارم و با ناز بگویم: فروردین و مهر و اسفندش چه فرقی دارد وقتی بهار آغوش شماست آقا. اصلا به رفت و آمدِ این فصل ها اعتباری نیست، بهار خودِ خودِ شمایی حضرت دلبر! مثلا یک عمر بهارم باشی... مثلا چهارفصل بهارت باشم...♥️🍃 🦋
[ حدیث دل ]
وعده ی ما.. سیزده فروردین، طبیعتِ بکرِ چشمانم، زیرِ درختِ آرزوهایم، کنارِ چشمه ی احساسم، گره می زنم
قرارمان همین زیر شکوفه های شعر...! آنجا که واژه ها برای تو گل می کنند ! آنجا که حرف های زمین افتاده ام ، دوباره سبز می شوند وَ دست های عاشقمان گره در کارِ سبزه ها می اندازند ؛ قرارمان زیرِ چشم های ! آنجا که شعر نم نم شروع می شود...! 🦋
- و تپش‌هایِ را می‌شمارم در قلبِ پرندگان و لرزش خارها و برگ و بهار را می‌شمارم بی‌شمار تویی که در تمامِ خانه پراکنده‌ای ... 🦋
- و تپش‌هایِ را می‌شمارم در قلبِ پرندگان و لرزش خارها و برگ و بهار را می‌شمارم بی‌شمار تویی که در تمامِ خانه پراکنده‌ای ... 🍁