eitaa logo
حدیث اشک
7.5هزار دنبال‌کننده
53 عکس
101 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
بیگانه نیستم ، ولی بی لیاقتم در نوکری به محضرتان کم سعادتم کم گفته ام ز غربت و تنهایی شما من را ببخش خواهر آقای کربلا تو بی کران ترین نفسِ خواهرت شدی در شام و کوفه یار و یاور خواهرت شدی تو پا به پای زینب و یک کاروانِ عشق غربت کشیده ای دَمِ دروازه ی دمشق در کربلا مقابلِ چشمانِ مضطرت پاشیده شد ز هم ، تَنِ پاکِ برادرت رأسِ بریده دیده ای و نیزه دیده ای کِی از حسینِ بی کفنت دل بریده ای؟! هم کَعبِ نیزه خورده ای از نانجیب ها هم دیده ای حکایتِ شَیبُ الخَضیب ها گودال رفته ای و غمش را چشیده ای تو کمتر از مصیبتِ زینب ندیده ای همراهِ فاطمه به سر و سینه میزدی حرفی ز بی کسیِ خود اما نمیزدی بانوی کربلا ، سر و جانم فدایتان من را ببخش ، کم خوانده ایم برایتان اصلا خودِ تو خواسته ای اینچنین شود تا زینبت یگانه صبور این دین شود مانندِ مجتبی که خودش را غریب کرد ذکرِ حسین را به دو عالم مُجیب کرد مانند او که خواست حسینی شود جهان میخواست کربلا بشود قبله ی زمان بانو تو هم فداییِ ایمانِ زینبی محوِ صدای گرمِ حسین جانِ زینبی ای کوثرِ علی ، تو خودت جانِ عفتی هم کُفْوِ زینبی و تو هم کوهِ عصمتی لطفت همیشه شاملِ احوالِ نوکرت جایم بده به زیرِ پَرَت ، جانِ مادرت @hadithashk
۲۰ دی ۱۴۰۲
از اول که مهرگدایی به ما خورد گذار دل ما به این کوچه ها خورد سرِ هرکه بر خاک پای شما خورد به تعبیر بهتر به عرش خدا خورد تو و من همیشه امامیم و ماموم دخیلم دخیل تو یا ام کلثوم خدا ریخته در تو لیلا شدن را تجلای انا فتحنا شدن را وجود علی نفس زهرا شدن را و در عین زن بودن آقا شدن را پر چادر تو نماد وقار است زبانت برنده تر از ذوالفقاراست سر سفره ی نان و شیرت علی بود نمک گیر خیر کثیرت علی بود اسیرش تو بودی اسیرت علی بود مجیرش تو بودی مجیرت علی بود تو ماهی! به شب احتیاجت دروغ است و با کافران ازدواجت دروغ است بخوان خطبه ای تا مسلمان بسازی ابوذر بسازی و سلمان بسازی به وقتش از آتش گلستان بسازی ز تو برمیاید که طوفان بسازی سخن گفتی و ما به جایی رسیدیم به اندیشه ی کربلایی رسیدیم غم از روزگارتو آخر چه میخواست؟ دلت را که سوزاند دیگر چه میخواست فراغ برادر ز خواهر چه میخواست دل سنگ یک خنجر از سر چه میخواست چه دیدی زمانی که گودال رفتی که یک دفعه اینجور از حال رفتی سری ذبح شد معجری رفت غارت النگوی هر دختری رفت غارت عبایی و انگشتری رفت غارت و پوشیه ی خواهری رفت غارت پر و بال پروانه ها چیده میشد لباس تن شاه دزدیده میشد حرم امنیت داشت اما به هم ریخت سر حمله ی بی حیاها به هم ریخت عقیله زمین خورد و دنیا به هم ریخت غرور تو با ضربه ی پا به هم ریخت هزاران مغیره و هشتاد زهرا دوباره لگد،داد و فریاد،زهرا به بازار رفتی و بازار پُر بود بمیرم برایت خریدار پر بود دراطرافتان مردم آزار پر بود نگاه حرامی اغیار پر بود اگرچه شکستی و دیگر خمیدی تو هم غیر زیبایی اصلا ندیدی @hadithashk
۲۰ دی ۱۴۰۲
آقای من روشن تر است این پسر از ماه،صورتش گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش ماه رجب به ماه عرب چشم دوخته معلول خیره ست به دقت به علتش ماه تمام اول ماه رجب رسید قد قامت الصلوة به قد و به قامتش شد اولین محمد بعد از پیامبر آمد ز دست های علی هم نبوتش چون آفتاب وقت طلوع و غروب خویش عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل باید که کوک کرد زمان را به ساعتش در آفتاب ظهر، زمین سایه اش کم است خاص است قهر حجت و عام است رحمتش از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر قلب من و تو است حدود حکومتش قارون اگر شود همه ی عمر چون گداست در محضر تو هرکه بنازد به ثروتش این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین باید که غبطه خورد به شکل سیادتش بوده علی اگرچه پسرخوانده ی نبی گشته محمد اِبْنِ علی با ولادتش داییش قاسم است و رقیه ست عمه اش از این مسیر رفته به زهرا شباهتش همبازی رقیه و دلواپس عمو شد شرح روضه مدت عُمر امامتش در ظاهرش گرفتن مجلس برای علم در اصل شرح روضه فقط بوده علتش تا روضه ی حسین شود زنده، نُه امام مسموم هم شوند می ارزد به قیمتش  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ دی ۱۴۰۲
شبیه نور شبیه نور؛ بی پایان خصالِ حضرتِ باقر(ع) قلم شرمنده شد از وصف حالِ حضرتِ باقر(ع) چه خورشیدانه روشن کرد تکلیف خلایق را احادیث گوهربار و زلالِ حضرتِ باقر(ع) تمام تار و پودم می شود ایمان! اگر باشد؛ به دور گردنم یک لحظه شالِ حضرتِ باقر(ع) ولی الله الاعظم کیست؟ میگویم: علیٌ(ع)حق که جز این نیست در محشر، سؤالِ حضرتِ باقر(ع) شنیدم مادرش بنتُ الحسن(ع) بود و از آن اول کرَم شد راه و رسم و شد روالِ حضرتِ باقر(ع) شکافنده ست! یعنی روبرویش علم زانو زد اصول و فقه و عرفان شد حلالِ حضرتِ باقر(ع) نگاهم، نیّتم، جانم فدایش که برای من؛ فدا شد ماه و سال و جان و مالِ حضرتِ باقر(ع) مبادا جایِ شاگردی که عالِم باشد و عامل... شوم با کوهی از عصیان وبالِ حضرتِ باقر(ع)!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ دی ۱۴۰۲
ولی الله آمد پهن شد سفره ی رحمت ، ولی الله آمد آب و آیینه بیارید شهنشاه آمد خیره شد چشم فلک ، ماه تر از ماه آمد اولین مژده ماه رجب از راه آمد از حسد دشمن این قوم به جان آمده است پنجمین حیدر کرار جهان امده است ای دل و دلبر و آرام و قرار حسنین باقر آل عبا ، باغ و بهار حسنین ماه دو فاطمه و دار و ندار حسنین با تو سادات شدند ایل و تبار حسنین می رسد بوی دل انگیز پیمبر از تو ما ندیدیم حسینی حسنی تر از تو ای بزرگ همه ، یاس دو علی بر تو سلام شاه دین ، سرّ ِ خفی ، نور جلی بر تو سلام پنجمین سید و سالار و ولی بر تو سلام قبل میلاد تو داده است نبی بر تو سلام پیش علم تو زده دشمنت آقا زانو مدعی را نفس حق تو برده از رو عشق یعنی ز همه غیر تو آزاد شدن به فدای سر تو با همه اولاد شدن کار تو سروری عالم ایجاد شدن ای برازنده ی تو نایب سجاد شدن ما مسلمان احادیث توایم و پسرت مثل پروانه بگردیم فقط دور سرت چون حسن دست بگیری ز همه بی منت می دهی بر همه بی چون و چرا تو حاجت می کند از کرمت حاتم طائی حیرت همچو مهمان بگذاری سر سائل عزت سیدی کوه وفای تو چه غوغایی کرد هر که شد سائل تو تا ابد آقایی کرد ای به میخانه عشقت دو جهان حلقه به گوش موقع وصف تو شیرین سخنانند خموش خط به خط زندگی ات برده جهان را از هوش شاه دیده است کسی بیل بگیرد بر دوش داده ای یاد به هر رهرو توحید و کمال که بُوَد عین عبادت ، طلب رزق حلال حب تو خیر العمل ، نوکریت آقایی هیبتت حیدری و مرحمتت زهرایی طینتت کرببلایی ، دلت عاشورایی چون حسن قبلگه بی حرم دنیایی قبر خاکی تو از هر دو جهان سیرم کرد روضه کودکی تو به خدا پیرم کرد گرچه ناپاک ترین سائل بیت الکرمم گرچه نه سینه زن واقعی این علمم گرچه نه دعبل و عمانم و نه محتشمم نظری کن بشود مثل کُمِیتت قلمم نظری کن برود بی سر و سامانی ها کربلایی بشوم مثل سلیمانی ها محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ دی ۱۴۰۲
یابن فاطمه(س) زد باد صبا مژده که ماه رجب امد از عشق خدا هیبت عالم به تب امد ان نغمه که مطرب زده از چنگ الهی چنگ همه عالم به صدا از طرب امد دانی که چرا تا به ثریا همه شور است؟ زیرا که قران از قمر و از نسب امد از پردگیان حرم خالق یکتا نوری به تجسم ز مشیت و رب امد ان شعله زن و دلبر دلهای خدا جو باقر پسر میر و امیر عرب امد ای هاتف خوش خوان بسرا شعر ولادت زیرا که یکی شمس فروزان به شب امد علامه ی عالم ثمر سید سجاد پیغمبر عشقی که خدایش خطب امد هر د‌ُر کلامش که برون از صدف اید شهدی شده صد بار چه خوش از رطب امد باقر چـو حسین بن علی ان شه امکان مام و پدرش نیز چو شه در لقب امد در گستره ی عشق همه عاشق اویند هر دل که کند مدح محمد ع ذهب امد گر دست شریف است و تهی ا.ز همه عالم دستان خدایش به حمایت سبب امد شاعر ؟؟؟ لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ دی ۱۴۰۲
یا باقرالعلوم مولای هر سرا تویی یا باقرالعلوم از نسل هل اتی تویی یا باقرالعلوم یک جلوه ات به ظاهر و باطن بیانگر است پیدای هر کجا تویی یا باقرالعلوم با آن همه روایت سبزت مشخص است پـروازِ تا خـدا تویی یا باقرالعلوم دیگر پی طبیب و دوایش نمیرویم درد و دوای ما تویی یا باقرالعلوم با لطف تو همه سرِ این سفره آمدیم بانـیِ روضه ها تویی یا باقرالعلوم ما نوکریم و بر دل عالم نوشته ایم؛ مـولا و مقتدا تویـی یا باقرالعلوم در چهره ات همیشه دعا موج میزند منظومه ی دعا تویی یا باقرالعلوم ما غصه ی عذاب جزا را نمیخوریم تا شافـع جــزا تویی یا باقرالعلوم ذکر مصیبتی کن و ما هم به سر زنیم راوی ماجـرا تویـی یا باقرالعلوم از کوفه و خرابه و دروازه ها بگو مشروح غصه ها تویی یا باقرالعلوم ازکربلا به کوفه و از کوفه تا به شام در بند دست و پا تویی یا باقرالعلوم محمد حسن بیات لو روح الله نوروزی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ دی ۱۴۰۲
یا باقرالعلوم پـر از سـتــارهٔ دانــش شـد آسـمــان دلـت تـمـام علـم نـهـفـتــه‌ســت در مـیــان دلت به محضر تو همه هسته‌های علم شکافت خـــرد چـو گــوهــر دریــای بی‌کـران دلت به اوج عقل تو هیـچ عقـل دیگـری نرسد لـدن شـده‌سـت به لطـف خـدا از آن دلت ابـان و جابر و حمران و ابن اعین‌ها کنـنــد کـســب مــعـــارف ز آسـتــان دلت ابوبصیـر و بریدو سدیـر و عبدالله شـــدنـــد عــالــم دنـیـــا ز ارمـغـــان دلت هـر آنکـه با تـو بـمـانـد بـه دهـر گل بکنـد تــب بــهــشــت بگـیــرد ز بـوسـتـان دلت اگـر چـه لایـق وصــل تـو نـیـسـتــم امــا مـرا تـو جــا بـده در کـنــج آشـیــان دلت فــدای تـو بــشــوم ای امــام بـی‌حـرمــم خــدا کـنــد بـشـود شـیـعـه سایـبـان دلت اجـازه می‌دهی یک گوشـه‌ای اشـاره کنم ز غــربــت تـو بـگـویـم مـن از زبــان دلت نه! بهتر اسـت نگویم دگر ز کوفه و شـام که پاره می‌شود از اسـمـشـان امـان دلت سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ دی ۱۴۰۲
یا باقرالعلوم دنیا سیاه بود که نوری بلند شد خورشید از کرانه ی دوری بلند شد در بین شهر نغمه‌ی شوری بلند شد در دشت جهل،سرو شعوری بلند شد بالاترین تفکر آدم!..،خوش آمدی کامل ترین تعقل عالم!..،خوش آمدی مکتب نشسته بود که ناگاه پا شدی در عصرِ لال بودن منبر،صدا شدی بر شانه ی تفکر شیعه عبا شدی تو پنجمین تشرف توحید ما شدی در جاده ‌ی شریعت نُطق‌َت،مسافریم ما شیعیانِ خط به خطِ قالَ باقریم تو امتداد نافله های محمدی تعقیب های بعد عشای محمدی شخصاً کلیددار حرای محمدی آئینه ی تمام‌نمای محمدی تصویر با ملاحت روح خدا !..،سلام ای دومین پیمبر ایمان ما !..،سلام بر روح هرچه علم،بدن کیست مثل تو طوبای فهم،بین چمن کیست مثل تو شیرین ترین بیان سخن کیست مثل تو تلفیقی از حسین و حسن کیست مثل تو! مهتاب بام این دوبرادر درآمده اینگونه دلربا‌شدن از تو برآمده در کوچه‌باغِ بحث شبی که قدم زدی تنها ز لفظِ آیه‌ی تطهیر دم زدی بر قلّه های قلب نَصاری علم زدی زیباترین مناظره ها را رقم زدی پس واجب است از هُنرت استفاده کرد باید فنون بحث شما را پیاده کرد ای خوش‌به‌حال هرکه درت را رها نکرد خود را کنار سفره ی بیگانه جا نکرد هنگام فقر غیر شما را صدا نکرد آن‌کس زُراره شد..،که به زر اعتنا نکرد ظرف مرا شکسته‌سبوی‌َت کُنی خوش است ما را به جبر جابرِ کوی‌َت کنی خوش است در صُلح آب و آتش ما جنگ نیست که آن دل که مبتلای تو شد تنگ نیست که ذاتی که جنس آینه شد سنگ نیست که هرکس کُمِیت عشق تو شد.،لنگ نیست که اهل قلم _به نون و قلم_ هست چاکرت ای هرچه شاعر است به قربان شاعرت باید برات گنبدی از زر درست کرد رو به مزار خاکی تو در درست کرد عطر نفیسی از گُل قمصر درست کرد پائین پایِ قبر تو منبر درست کرد صحن تو را شبیه گوهرشاد می کنیم خاک بقیع را حسن‌آباد می کنیم تو یاکریم زاده‌ی آسیب‌دیده ای در ابتدا به آخِرت غم رسیده ای دردی ز جنس خار مغیلان چشیده ای در اوج‌ کودکی چه عذابی کشیده ای سر نیزه ها کتاب خدا را گسیختند در پیش چشم تو سر جد تو ریختند صبح غرور تو به شبی ظالمانه خورد خواب عمیق تو لگدی بی بهانه خورد با دست زجر زلف سیاه تو شانه خورد همبازیِ سه‌ساله ی تو تازیانه خورد دیدی سرِ عمو سرِ سرنیزه آب شد دیدی طناب حرمله سهم رباب ش ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ دی ۱۴۰۲
پدر علم جلوه می‌بارد از جمالِ علی جذبه می‌جوشد از جلالِ علی همه خیراتِ آسمان و زمین نوشِ جانِ علی و آلِ علی هرچه دارد خدا به خاطر اوست هرچه دارد خدا حلالِ علی مرتضی را چه کار با عالم هست عالم فقط وَبالِ علی ای نفسهات در خِصالِ صدوق ای بزرگیت از خِصالِ علی همه‌ی حرف توست قالَ نبی همه‌ی حالِ توست حالِ علی آمدی تا که با تو ما برسیم ما همه میوه‌هایِ کالِ علی لطف زهرا تو را به ما دادند از کَرَمخانه‌ی عیالِ علی شب شب عشق آفرین ، علی است شب لبخندِ پنجمین علی است ای نمازِ مطهرِ زهرا سجده‌های معطرِ زهرا خیره‌ای خیره بر مقاماتش مثلِ قابی برابرِ زهرا می‌وزد در هوای گیسویت عطرِ گلهایِ قمصرِ زهرا آسمانی و مژده‌ات را داد به زمین‌ها پیمبرِ زهرا بیخودی نیست فاطمی هستی پُری از نورِ کوثرِ زهرا می‌زند موج در احادیثت جلوه‌های مُکررِ زهرا با شما جبرئیل نامِ مرا می‌رساند به محضرِ زهرا فاطمه عاشق همین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای طلوعِ علی‌الدوامِ حسن آفتابِ بلندِ بامِ حسن جابر آورده‌ات سلامِ رسول مادرت گفته‌ات سلامِ حسن می‌رسند از تبارِ مادری‌ات هفت معصوم بر امام حسن حسنی زاده‌ای از آلِ حسین ای حسینی ترین کلامِ حسن دست تو دست مجتبای کریم به تو زیبنده است نامِ حسن به عمویت ارادتت پیداست در بقیعی به احترامِ حسن چارتا مجتبی کنارِ همید ای تمامِ شما تمامِ حسن هم حسن هم حسین این علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای محمد ترین دعایِ حسین دومین احمدِ حرایِ حسین آمدی تا به انتها برسد امتدادی از ابتدایِ حسین از پدر ارث بُرده‌ای ، داری به سرِ شانه‌ات رَدایِ حسین آنکه روزی حسینُ مِنی گفت گفت مثلَش تویی برایِ حسین ای علی اکبرِ امام شده اکبرِ بعدِ کربلایِ حسین تو حسینیه‌ی خدا هستی با تو ماندیم در هجایِ حسین عشق دنبالِ آخرین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ دی ۱۴۰۲
عزیزم حسین تشنه لب جان داده ای ، ای کاش باران می شدم روی خاک افتاده ای، ای کاش دامان می شدم کاش می پوشاندمت عریان نمانی لااقل ای خدا ، ای کاش من خاک بیابان می شدم ... کاش یک کهنه حصیر پاره بودم در دهات کاش بودم تا کفن ، بر جسم عریان می شدم کاش می شد باد بودم می وزیدم بر تنت جای زلف درهم تو من پریشان می شدم خیمه هایت سوخت ، آبادی نمی آید به ما جای خیمه های تو من کاش ویران می شدم ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۱ دی ۱۴۰۲
از دامن دو فاطمه و دو علی رسید جانها به لب رسید به شوقش، ولی رسید اصلا نه پنجمین که همان اولی رسید تا دومین محمدِ نوری جلی رسید در جام مجتبی شده پُر باده‌ی حسین قربانت نامت ای حسنی زاده‌ی حسین خوش آمدی شبیه ترین‌ها به مصطفی ای رفته در جمال سراپا به مصطفی ای بهترین هدیه‌ی زهرا به مصطفی ای خنده‌ی خدای تعالی به مصطفی شُکر خدا به خاک شما سر رسانده‌ام من جابرم سلام پیمبر رسانده‌ام در هر نظر محمد و از هر نظر حسین نیمی علی و فاطمه نیمی دگر حسین ای رفته بر امام حسن  رفته بر حسین یعنی رسیده است حسن ضربدر حسین نوری میان نور، نسب در نسب سلام حُسن شروعِ روشنِ ماهِ رجب سلام ای عین و لام و میم و الف لام میم‌ها حیرانِ موشکافی‌ات عبدالعظیم‌ها زانو زده به طور کلامت کلیم‌ها آفاق پُر شد از معارف تو از قدیم‌ها از آنچنان پدر پسری اینچنین خوش است از چهارده علی، علیِ پنجمین خوش است یک نقطه از معانیِ تو آفتاب شد یک نکته از مباحث تو بی حساب شد درسی نداده‌ای و هزاران کتاب شد تو جلوه کردی و همه جز تو سراب شد برهان تویی دلیل تویی مدعیٰ تویی احمد تویی حسین تویی مرتضی تویی جبریل را دوباره به حیرت کشانده‌ای اِدریس را برای کتابت کشانده‌ای ما را به پای درس محبت کشانده‌ای دل را برای فهم امامت کشانده‌ای زهرِ هلائل‌اند همه جز شما قسم بی راهه است غیر ره کربلا قسم فرموده‌اید غیر شما جمله باطل‌اند دریا فقط تویی همه شن‌های ساحل‌اند درسی بگو برای قلوبی که مایل‌اند تا عالمان شهر بفهمند  جاهل‌اند این چشم را برای تو ویرانه ساختیم ما را ببخش صحن شما را نساختیم @hadithashk
۲۳ دی ۱۴۰۲