eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
51 عکس
97 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ام المصائب خیزران آمد و بر مهبط یارب زده شد تازیانه عوض گفتن یا اَب زده شد اُسکتوا ضربه شد و بر دهن دشمن خورد مثل آن ضربه که یک روز به مرحب زده شد روز و شب زینب کبری به اسیری چون رفت روز از روز بدش آمد و شب،شب زده شد جای لیلا و رباب و همه‌ی اهل حرم دم به دم عمه ی سادات مرتب زده شد صاف بود آینه اش آه ولی در کوفه سنگ بر آینه از جنس مُحدَّب زده شد شد کبودی اثراتش دوبرابر زیرا؛ ضربه ها بیشترش در وسط شب زده شد زینب آن لحظه به پا خاست و از پا افتاد خیزران چونکه به پاخاست و بر لب زده شد آسمان بار غم روضه ی سر را نکشید قرعه ی فال به نام منِ زینب زده شد  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مادر زُل میزند با چشمهای تر به مادر هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر سرمایه اش را داد پای دین خدیجه پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر تاریخ می گوید چهل نامرد،در اصل؛ آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر تقسیم شد درد دو عالم بین این دو سیلی به حیدر خورد و میخ در به مادر زهرا هم آخر محسنش را خرج دین کرد مادر به دختر میرود،دختر به مادر از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال حالا رسیده یک گل پرپر به مادر ام ابیها نیز ام المومنین شد چون می رسد این ارث از مادر به مادر ام المصائب زینب و مظلوم ارباب آقا به بابا می رود خواهر به مادر در کربلا سیراب گشت و با سه صورت با گریه اش خندید علی اصغر به مادر  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر پس اگر عبدالعظیم، عبدالکریمی بیشتر ای سفیر حضرت هادی برای جامعه برده‌ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر در نماز این حرم فهمیده ام از راه‌ها هم صراطی هم صراط المستقیمی بیشتر بی حرم جدّ تو بود و بارگاهت اینچنین بوی غربت می‌دهد از هر حریمی بیشتر بعد معصومه میان واجب التعظیم‌ها اُسوه‌ی احسن برای زندگیمی بیشتر روضه‌ای برپاست از سوی ملائک بی‌گمان در حریمت آمده هرجا نسیمی بیشتر کربلایی هرشب جمعه به عشق مجتبی در بقیعش جمعه شب‌ها را مقیمی بیشتر روضه‌ی ارباب را با جان خود حس کرده‌ای برده‌ای از گندم ری چون شمیمی بیشتر @haxithashk
می‌شود غصه‌ی دوری تو سر دیر به دیر سر به ما می‌زنی ای سر چه قدر دیر به دیر غیر رأس پدر و رأس عمو در یک قاب می‌رسند آه به هم شمس و قمر دیر به دیر پدری که نگران است برایش دختر باید اصلا برود هم به سفر دیر به دیر تو ولی از سفرت دیر که برگشتی هیچ؛ باد هم از سرت آورد خبر دیر به دیر زود پژمرده شود گونه‌ی دختر بچه برسد از پدرش بوسه اگر دیر به دیر طعم آن بوسه‌ی آخر به لبم مانده ولی حل شود در لب خشکیده شکر دیر به دیر این چه وضعی است؟ برای من دختر زشت است بخورد شانه اگر موی پدر دیر به دیر @hadithashk
یا رسول الله به استقبال زلفت می رود باد صبا هر صبح نفس می گیرد از خاک کف پایت هوا هر صبح برای دیدن آثار باقی مانده ات خورشید؛ ز مشرق می زند با نورهایش دست و پا هرصبح به این خاطر که چشم از گنبد خضرا نمی گیرد نماز مغربش را ماه می خواند قضا هر صبح دلیل اول لولاک و عشق آخر افلاک! جهان را می کند آغاز با نامت خدا هر صبح به سمت مَضجع نورانی ات با عشق می گردد سلامی می دهد سمت مدینه کربلا هر صبح می آید پنجره فولاد با اعوان و انصارش که اول خود بگیرد از وجود تو شفا هر صبح هزار و چارصد سال از زمانت رفته، می جوشد؛ چه عطر مستی از خمیازه ی غار حرا هر صبح تمام شب از این تغییر استغفار می کردم دوباره با خدا نام تو می شد جا به جا هر صبح محمد تا که باشد آخر هر جمله ای حتی؛ عقب می افتد الّلهُمَّ از صَلِّ عَلَیٰ هر صبح اگر که پشت بر قبله ست می خواهد کند تعظیم به عُشاق تو قبل از هرکسی ایوان طلا هر صبح  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم و التماس به ابعاد طول و عرض کند که تو اجازه دهی یک دو جمله عرض کند به غیر خیره شدن توی چشم سبز ضریح به هرچه بنگرد اینجا نگاه هرز کند به عشق حُب وطن خادم تو دور ضریح بدون اسلحه خود را فدای مرز کند کسی که رد شده است از «ارم» دراین دنیا چگونه باغ جنان را بهشت فرض کند به دور روح خودش شال جسم پیچیده مباد در حرم از سوز عشق لرز کند همیشه پیرزنی هست تا طلایش را برای «گنبذ» تو عاشقانه «نرذ» کند و غیر من بدهی را کدام مقروضی هنوز صاف نکرده دوباره قرض کند  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به روی بال ملائک به روی بال ملائک سوار می آید برای آمدنِ آن سوار،می آید بگو به لب که برای گرفتن حاجت چقدر یا حسن امشب به کار می آید به غیر اینکه به اذکار یار مجبوریم چه کاری از من و از اختیار می آید چقدر روی تو بر آسمان سامرّا شبیه ماه به شب های تار می آید خیال وصل تو تنها برای سامرّاست که با مدینه سر تو کنار می آید برای خاطر فرزند خویش می آیی شبیه شیر که شب از شکار می آید بگو به منتظران پِلک را غلاف کنند یگانه مُنتَظِرِ انتظار می آید مِیِ تو چیست که نوشید هرکه از صحنت خُمار می رود از تو خُمار می آید شبیه دور حرم در زیارت ارباب به زائران تو پس کِی فشار می آید؟؟ حسین آمده یک بار،چیست غیر کَرَم دلیل این که حسن هم دوبار می آید حسن شدی که بگوید به تو امام حسن حسن شدن به تو با افتخار می آید حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه ی انگور عسکری این است که تاک ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛ به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب تر باشد که زائران تو در بین کوچه ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من روشن تر است این پسر از ماه،صورتش گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش ماه رجب به ماه عرب چشم دوخته معلول خیره ست به دقت به علتش ماه تمام اول ماه رجب رسید قد قامت الصلوه به قد و به قامتش شد اولین محمد بعد از پیامبر آمد ز دست های علی هم نبوتش چون آفتاب وقت طلوع و غروب خویش عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل باید که کوک کرد زمان را به ساعتش در آفتاب ظهر، زمین سایه اش کم است خاص است قهر حجت و عام است رحمتش از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر قلب من و تو است حدود حکومتش قارون اگر شود همه ی عمر چون گداست در محضر تو هرکه بنازد به ثروتش این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین باید که غبطه خورد به شکل سیادتش بوده علی اگرچه پسرخوانده ی نبی گشته محمد اِبْنِ علی با ولادتش داییش قاسم است و رقیه ست عمه اش از این مسیر رفته به زهرا شباهتش همبازی رقیه و دلواپس عمو شد شرح روضه مدت عُمر امامتش در ظاهرش گرفتن مجلس برای علم در اصل شرح روضه فقط بوده علتش تا روضه ی حسین شود زنده، نُه امام مسموم هم شوند می ارزد به قیمتش  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم علی(ع) رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن»کرد میان چاردیواری کعبه آمد و آن گاه؛ برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد علی صبح ازل برخاست جارو کرد دنیا را سپس در گردسوز آفتاب و ماه روغن کرد یکی مانند مالک حاصلش شد از سر تفریح؛ علی قبل از ازل وقتی که میل آفریدن کرد علی می ساخت انسان را ابوذر را و سلمان را که دُلدُل شیهه ای سر داد و رستم را تهمتن کرد برای وصله بر نعلین دنیا بارها دیدند طناب عدل را نخ کرده و در چشم سوزن کرد به دور قلب، بازوی ستبری داشت، چون معمار؛ همیشه چارچوب شیشه را از جنس آهن کرد گرفت از او هویت؟نه،به او از خود هویت داد علی در زندگی اش هر لباسی را که بر تن کرد علی رزم عرب را از حضور عقده خالی کرد علی بزم عرب را با کلام خود مطنطن کرد و ما در ظلمت مطلق گرفتار عدم بودیم علی در روبروی هر که یک آیینه روشن کرد  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست همین که لب به سخن باز می کند انگار هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست به استناد حدیث،او‌ پدربزرگ همه است فقط به خاطر این که پدر برای علی ست به استناد به اصلاب شامخه،انگار دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست پدر که جای خودش،جنتش شده تضمین به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت؛ به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست رضایت پسرش در رضایت پدر است رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست شب مَبیت به بستر،غدیر بر منبر علی به جای نبی و نبی به جای علی ست نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست @hadithashk
سقای دشت کربلا نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش على ست سرزده یک آفتاب از دستش براى ثبت نگین عقیق عباسى على ست ساخته امشب رکاب از دستش على ست ساخته با چهارچوب حیدریش براى عکس ابالفضل،قاب از دستش سوال بوسه به صورت به سر به لب رفته گرفته است ولیکن جواب از دستش کسی که ساقى مستان گرفته در بغلش عجیب نیست بریزد شراب از دستش براى ساغر و ساقى شدن همین کافیست؛ که حیدر آمده نوشیده آب از دستش چه غنچه ایست به دست على که گل نشده به کوچه آمده بوى گلاب از دستش ۲ کمند صید ز زلفش بهار از ابرویش شروع زخم ز پلکش،شکار از ابرویش به جاى کُشتن فی الفور میکُشد کم کم اگر چه میرود این انتظار از ابرویش اگرچه ابروى زیباى او کشیده است ولى؛ کشیده است خودش نیز کار از ابرویش خدا به خیر کند کار آن کسى را که شده ست یک تنه زخمى دوبار از ابرویش فرات سر برود،پا برهنه در برود اگر که در برود اختیار از ابرویش به جنگ، معنی لایُمکن الفِرار این است؛ نکرده هیچ دلیرى فرار از ابرویش نشسته است دو زانو و درس میگیرد در اوج معرکه ها ذوالفقار از ابرویش ۳ شروع می شود این شعر کم کم از چشمش کسى که نیست دو ابروى او کم از چشمش کسى که در وسط پلک گل به وقت سحر گرفته الگوى تهذیب،شبنم از چشمش به جنگ اوست که دشمن دوبار می ترسد هم از دلیرى ابروى او هم از چشمش گذاشت بر بدن رود زخم از دستش گذاشت بر جگر آب مرهم از چشمش سپیدتر شده شعبان به خاطر رویش سیاه تر شده ماه محرم از چشمش چکیده گریه ى کاتب به صفحه هرجا که؛ نوشته مقتل ابن مقرم از چشمش  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مادر زُل میزند با چشمهای تر به مادر هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر سرمایه اش را داد پای دین خدیجه پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر تاریخ می گوید چهل نامرد،در اصل؛ آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر تقسیم شد درد دو عالم بین این دو سیلی به حیدر خورد و میخ در به مادر زهرا هم آخر محسنش را خرج دین کرد مادر به دختر میرود،دختر به مادر از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال حالا رسیده یک گل پرپر به مادر ام ابیها نیز ام المومنین شد چون می رسد این ارث از مادر به مادر ام المصائب زینب و مظلوم ارباب آقا به بابا می رود خواهر به مادر در کربلا سیراب گشت و با سه صورت با گریه اش خندید علی اصغر به مادر  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹