بی بی جانم
و التماس به ابعاد طول و عرض کند
که تو اجازه دهی یک دو جمله عرض کند
به غیر خیره شدن توی چشم سبز ضریح
به هرچه بنگرد اینجا نگاه هرز کند
به عشق حُب وطن خادم تو دور ضریح
بدون اسلحه خود را فدای مرز کند
کسی که رد شده است از «ارم» دراین دنیا
چگونه باغ جنان را بهشت فرض کند
به دور روح خودش شال جسم پیچیده
مباد در حرم از سوز عشق لرز کند
همیشه پیرزنی هست تا طلایش را
برای «گنبذ» تو عاشقانه «نرذ» کند
و غیر من بدهی را کدام مقروضی
هنوز صاف نکرده دوباره قرض کند
مهدی رحیمی زمستان
#شعر_آیینی #شعر_مناجات_حضرت_معصومه #شعر_ورود_حضرت_معصومه_به_قم #مهدی_رحیمی_زمستان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بانوی من
این نغمه ها از عالم بالا می آید
با چه شکوهی دختر موسا می آید
دارد به سوی شهر قم زهرا می آید
معصومه دارد با برادرها می آید
صد طاق گل بین مسیر و بین جاده است
دور و برش شکر خدا، مَحرم زیاد است
ای خاک خشک قم ببین باران رسیده
روزی رسان سفرهء ایران رسیده
ای اهل گریه، خواهر سلطان رسیده
با ذوق و شوق و بی سر و سامان رسیده
قربان چشمان تر و شب زنده دارش
جانم فدای آن غم و حال نزارش
گل بود، اما نیمه های راه، پژمرد
بسکه دلش را دوری یارش می آزُرد
او را به روی دست خود، یک شهر می بُرد
از کوچه رد می شد ولی سیلی نمی خورد
در قم، چهل تا قلدر جنگی نمی دید
مثل مدینه کوچهء تنگی نمی دید
شد تار اگر چشم تر او مثل زهرا...
شد آب اگر که پیکر او مثل زهرا...
نشکست هر دو زیور او مثل زهرا
خونی نمی شد بستر او مثل زهرا
داغی مگر بر سینهء او ماند اصلاً
از محرم خود رو نمی گرداند اصلاً
میخ از خجالت ذوب شد، در سوخت ای وای
پرسوخت، پیکر سوخت، مادر سوخت ای وای
سر سوخت، خواهر با برادر سوخت ای وای
بیش از در و اطفال، حیدر سوخت ای وای
این روضه طولانی است، خیلی غم رسیده
دامان این آتش به خیمه هم رسیده
باید به استقبال این غم، سال ها رفت
زینب به جنگ اغلب جنجال ها رفت
خیمه در آتش سوخت و خلخال ها رفت
دست حرامی ها به سوی شال ها رفت
می زد میان کوچه ها فریاد زینب
هرجا کسی افتاد، می افتاد زینب
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_حضرت_معصومه #شعر_ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از تبار فاطمه ها
دختری از تبار فاطمه ها
همچنان ماه بهر شمسِ شموس
شد به شوق زیارت خورشید
از مدینه برون و راهی طوس
خواهری با هزار دست ، امید
پا به پا می رسید شهر به شهر
بین ره یک خبر به کذب شنید
که برادر شهید شد از زهر
در غم مهر ، مَه عزادار و
آسمان گشت بر سرش آوار
از دو چشمش چنان ستاره فشاند
تا که مَه بستری شد و بیمار
ماه شمسُ الشموس امری داشت
شیعیانی همه چو انجم را
گفت بانو نشان دهد بر من
دست تقدیر چون اجل ، قم را
قم حرمخانه ی امامان و
قم قدمگاه مصطفی باشد
سرزمین معارف قرآن
تا قیامت ز ابتدا باشد
اهل قم مرد و زن و پیر و جوان
همگی آمدند استقبال
هر یکی شاخه های گل در دست
و پر از عشق بر پیمبر و آل
دختری از سلاله ی زهرا
آمد و گشت خوب گلباران
وای بر قلب زینبی که شد از
آتش و سنگ و چوب گلباران
قلب مجروح دخت موسی داشت
مرهم از اشک مردم ایران
بود زینب وَ آن همه داغ و
کعب نی تازیانه زخم زبان
دو برادر شهید راه خدا
و دو خواهر شهیده ی ره شان
وَ«رئوفی» شود به هر دو جهان
روضه خوانی به پای درگه شان
حسین رئوفی
#حسین_رئوفی #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_حضرت_معصومه #شعر_ورود_حضرت_معصومه_به_قم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریمه اهل بیت
در حریمش دل کجا احساس غربت میکند؟
آنکه نور گنبدش مارا هدایت میکند
گوشه ای از درگهش ، جبریل گشته معتکف
گوشه ای دیگر ببین مریم عبادت میکند
علتش این است که او را کریمه خوانده اند
بیش از آن چیزی که میخواهی کرامت میکند
حاجتش را زود تر میگیرد آن که زیر لب
قاتل بابای او را نیز لعنت میکند
اهل قم را نه فقط ، من اعتقادم این بود
روز محشر کل عالم را شفاعت میکند
روز محشر با لب خندان رود سوی بهشت
هر کسی با معرفت او را زیارت میکند
یونس وصالی (یونس)
#شعر_مذهبی #شعر_مناجات_حضرت_معصومه #شعر_ورود_حضرت_معصومه_به_قم #یونس_وصالی_(یونس)
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حرم باصفای تو
ای بانویی، که راه تو جز قم نمیشود
قصدَت به غیرِ قبلهی هفتم نمیشود
ایران ز نورِ تو، حرمِ اهلبیت شد
در قلب ما، حریمِ شما گم نمیشود
تو آمدی و دین خدا، انتشار یافت
هر تربتی که کعبهی مردم نمیشود
اصلاً بهشتِ ما، حرم باصفای توست
بیتو بهشت، غرق تنعم نمیشود
از روزیِ وفورِ کریمه ست، سفرهای...
بی خوشهی طلائیِ گندم نمیشود
بی نورِ تو، که تیرگیِ شب نمیرود
لبهای فجر، وا به تبسم نمیشود
بی صبحِ روشنِ تو، طلوعی ز مِهر نیست
باغ و بهار، پُر ز ترنُّم نمیشود
در علم و حلم و معرفت و جود و خُلق و خوی
شهزاده ای، شبیهِ تو خانم نمیشود
ایران که تا به فتحِ ثریا رسیده است
بیتو مدارِ علم و تعلّم نمیشود
بیتو، ز بعدِ فاطمه و عمه زینبت...
معصومه ای دوباره، تجسم نمیشود
هرچند روز آمدنت، سوی شهر قم
راهت بدونِ درد و تألم نمیشود
کوفه شبیهِ قم، به عزیزان فاطمه
حتی به یک، سلام علیکم نمیشود
گرچه مسیرِ خواهرِ آزادهی رضا
بی غصه و بلا و تهاجم نمیشود
هرگز به پیشِ دیدهی بارانیِ شما
جسمِ برادرت، هدف سُم نمیشود
اصلاً شبیهِ عمهی مظلومهات، سَرت...
با سنگِ شام و کوفه تصادم نمیشود
نامحرمی ز معجرتان، دَم نمیزند
غارت لباستان، به تلاطم نمیشود
حرف از کنیزی و سخن از بیمروّتی
با حضرتت، به اوجِ تخاصم نمیشود
راس امامِ تو، پیِ رفعِ اهانتی
در طشت زَر، بحال تکلم نمیشود
محمود ژولیده
#شعر_آیینی #شعر_مناجات_حضرت_معصومه #شعر_ورود_حضرت_معصومه_به_قم #محمود_ژولیده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹