eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
51 عکس
97 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
خاتم پیغمبران از بس نبی به شخص علی التفات داشت حتی در احتضار هم از این صفات داشت خود چشمۀ حیات ولی تشنۀ علی است گویی از او ارادۀ آب حیات داشت بوی علی شفای غم و درد مصطفاست ورنه رسول ، پیش از اینها وفات داشت سینه به سینه اش دَم آخر نهاد و گفت: هر کس که حیدریست در عالم نجات داشت هذیان نداشت خاتم پیغمبران به لب ذکر علی در آن قلم و آن دوات داشت محراب را چو غیرِ علی دید در نماز او را به غِیظ بر حذر از آن صلات داشت محراب را به شأنِ علی دیده بود و بس آن رهبری که وقت رکوعش زکات داشت چون گفت راز خود درِ گوشی بفاطمه زهرای خسته ، خنده ز شوق ممات داشت آغوش می گشود برای دو نور عین از بس به بوسۀ حسنین التفات داشت با هر نظر حبیب خدا داشت نکته ای امّا نگاه زینب کبری نکات داشت تا آخرین نفس نگران حسین بود گاهی گریز روضۀ آب فرات داشت در روزهای آخر عمرش ، بقیع را آگاه از مصائب بعد از وفات داشت تازه غم و مصائب زهرا شروع شد آنکه به زیر سایه تمام کُرات داشت فرمود : دخترم ، بخدا می برم پناه زان فتنه گر که نقشۀ سیلی برات داشت تو بازوی علی و علی بازوی خداست از بازوی شکستۀ تو دین ثبات داشت محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وارثِ حسین بعد از سقیفه، چونکه شد اسلام، وَالسلام دیگر نماند فاطمه را هیچ احترام آل علی، به حال علی، نوحه گر شدند تا صبح فجر، تا برسد روز انتقام ما آل فاطمه که امانِ خلایقیم خود صیدِ کید و مکرِ خواصیم و هم عوام مردم سوار گرده ی نیکانِ خود شدند از بسکه شد طعامِ شکمهایشان حرام مالِ حرام و شبهه، بسازد امام کُش مائیم کشته های سقیفه علیَ الدوام بس داغ روی داغ، تحمل نموده ایم پیریِ زودرس شده روزیِ ما تمام حالا ز بعدِ فاطمه اَم من، جوان ترین... معصومِ جان به لب شده ی کینه و خِصام رحمی نکرد قاتلِ من بر جوانی اَم عمرم شبیهِ مادرمان، ماند ناتمام ای اُم فضل، من چه بدی با تو کرده ام؟ از من چه دیده ای تو، بجز خوبیِ مدام؟ تیر جفای تو جگرم را نشانه رفت این بود پاسخ کرم و جود و احترام؟ میشد چنان رباب، به عهدت وفا کنی اما شبیهِ جعده شدی قاتلِ امام!؟ من وارثِ حسینم و هم وارثِ حسن سوزِ عطش به دردِ غریبی است اِلتیام یادِ گلوی تشنه ی جدم که میکنم... نیزه نخورده، میکِشَم آهِ گلو، به کام من در میان حجره زدم دست و پا، ولی جد غریبِ من تهِ گودال، صیدِ دام چون شمر، زنده زنده سرش از قفا برید فریادِ یاحسین بگوش آمد از خیام راسُ الحسین، بر سرِ نیزه شد و تنش... زیرِ سمِ ستور، ولی باز ناتمام چون ساربان به پیکرِ غارت زده رسید انگشت شد، بهانه انگشترِ امام ای ساربان، مقابلِ چشمانِ مادرش... دیگر مَبُر، که فاطمه غش کرد، وَالسلام محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روحِ عشق شیعیان! دانید روحِ عشق چیست مُهجتِ قلبِ حسینِ بنِ علیست در حقیقت شد نجاتِ عالمین خونِ مظلومیتِ جدم حسین خون جدم چون ز تیغ ظلم ریخت حیرت و گمراهی از عالم گریخت علم، مخفی بود قبل از کربلا شد پس از جد غریبم بر ملا علمِ من در امتداد کربلاست مکتب من، درسِ یادِ کربلاست آنچه دیدم در منای نینوا شرحِ آن شد روضه های نینوا چونکه رگهای گلویش پاره شد مشگلِ راهِ هدایت چاره شد خونِ آن رگها بجانم زد شرر رگ رگم پُر شد ز اَسراری دگر چون خروشان شد، میِ جانان من علم جوشان شد، ز روح و جان من هر چه در گودال میزد دست و پا بیشتر میشد عیان، عِلمُ الهُدا پس شکافنده شدم بر علمِ او ای بنازم من به صبر و حلمِ او تا قیامت میرسانم این پیام: خونِ او شد، خطِ سرخِ هر امام شاهِ دین افتاد چون از زین بخاک فاش شد، اَسرارِ
شاءَ اَن یَراک” 

هر 
اَناالعطشان” که میرفت از لبش بیشتر آماده میشد زینبش شد در آن غوغای
اَلغوَث اَلاَمان” 

اَن یَراهُنَّ سَبایا” ترجمان زینبِ کبری سفیرالله شد کاروانِ او اسیرالله شد از پیِ هفتاد و دو سر باخته شد روان هشتاد و دو خود ساخته معرفت اینجا نمایان شد، ز پِی گاه در محمل، گهی بر روی نِی از کنار مقتل شاهِ شهید لاله های صبر و ایمان می دمید هر که آنجا بود؛ دل بیدار تر از ولایت داشت، دل سرشار تر عشق، بانوی جلیله بود و بس کار در دستِ عقیله بود و بس زینب آنجا بود یارِ ده امام از حسینش یار، تا مهدی تمام او نه تنها یاریِ سجاد کرد بر امامِ بعد از او ، امداد کرد از برادر، کوهی از غم را گرفت عمه اَم، دستِ مرا هم را گرفت او سپر بر هر بلا شد، بعد از آن رازدارِ کربلا شد بعد، از آن تا نمانَد پرچمِ دین بر زمین بارها افتاد این خواهر زمین از حرم تا قتلگه، بیداد کرد جسمِ بی سر را چنین امداد کرد نیزه ها را یک به یک برداشت و... بوسه ها را یک به یک بگذاشت و... دست زیرِ پیکرِ بی سر گرفت بوسه ای خونین از آن حنجر گرفت گفت: آیا این تو هستی یاحسین میوه ی قلب رسولِ عالمین؟! `خیز از جا آبرویم را بخر” خواهرت را با سرت، همره ببر این من و این همرهانِ لشگرت این تو و این ناله های خواهرت: زینب ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ابنُ الجواد سپاس و حمد خدا را که ناز و نعمت داد به نسل‌های بشر ذات پاکِ فطرت داد زبان برای تشکر، دهان برای بیان نفس برای حیات و بدن به قدرت داد به عالَم از درِ توحید لطفِ بی حد کرد به آدم از رهِ تکریم، حکمِ طاعت داد هدایتِ همه با آیه های قرآنش به خالصانِ درش هدیه ی نبوت داد ز حبِّ آل محمد محبتش جاری به شیعیان علی نعمت ولایت داد کمالِ عصمت خود را به فاطمه بخشید تمام هستی خود را به آل عصمت داد به افتخار نبی و علی به معصومین و نسل کوثریِ فاطمه امامت داد پس از حسین و حسن تا علیٍُ الهادی علیِ چارمِ خود را به آل عترت داد سخن ز حضرت ابنُ الجواد می گویم همانکه حضرت حق، بیرقش ز نصرت داد ز لطف خاصِ خداوندی اَش در این دوران بدست هادیِ دین پرچم هدایت داد پس از جواد به ابنُ الرضای دوم نیز هزارویک سخنِ نغز و بحرِ حکمت داد ولادتش شده بابُ الغدیر این آقا چقدر حضرت هادی به شیعه عزت داد ز هشت سالگی اَش شد امامتَش آغاز قیام او به همه عاشقان کرامت داد قیام کرب و بلا را دوباره احیا کرد بهای تازه ای از شوقِ بر زیارت داد زیارتی ز غدیریه، جامعه، مبسوط ز نَصِّ خویش بدست تمام امت داد مبارزات فراوانِ او همه تعلیم به شیعه با عملِ خیر، درس عبرت داد چو از مدینه به تبعیدِ سامرا بُردند به شیعیان، همه طرحی دراز مدت داد شیوعِ نهضتِ نامه نگاری اَش زیباست قیامِ نرم، به یاران عجیب وحدت داد منافقان به غیابش سعایتَش کردند هزینه های زیادی از این سعایت داد حرامیان حرمش را محاصره کردند ولی خدا به ولی اَش دوباره فرصت داد هزار نقشه علیهِ امام ما چیدند ولی مقاومتِ او بما بصیرت داد دگر ز دشمنیِ دشمنان هَراسی نیست زمامداریِ هادی به شیعه شوکت داد هنوز هم حرم او دفاع می خواهد مدافعِ حرمش درس استقامت داد دلِ امام زمان را بدست آوردند به پیر و مرشد ما، حضرتش بشارت داد به رغمِ خصم، که آینده را برَد در بیم امام مژده ی آینده را به امت داد فریب و فتنه و تحریم و خدعه و تهدید به لطفِ حق به شما ابتکار و همّت داد لباسِ جنگ به هر رنگ در بیاید، باز... لباسِ رزم به تن کن که جنگ عزت داد اسیرِ سامره ی او همیشه در رزم است به آن امید که شاید بما شهادت داد غریبِ سامره بود و عزیز زهرا بود هزار راه نشان در میان غربت داد اهانت ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یاعلی بنشین کنارم، یاریِ آلام کن سینۀ سنگین من را با حسین آرام کن غصه ها دارم به سینه، دردها دارم به دل با حسن تسکین دلم را زین همه آلام کن دخترم را بعدِ من داغِ فراوان میرسد یاریِ تنها طرفدارت در این ایام کن محسنت را می‌کشند و همسرت را می‌زنند صبر کن، با تیغِ صبرت نصرتِ اسلام کن ریسمان بستند بر دستت اگر نامردمان خویش را با غربت و مظلومیت همگام کن چونکه دیدی، دشمنان صحبت ز بیعت میکنند با قیامِ فاطمه اسلام را اکرام کن چون که دیدی، فاطمه صحبت ز نفرین میکند قلب او را با فَرازی از اَذان آرام کن چونکه دیدی، دینِ حق باقی بماند با سکوت زود بر خانه نشینیِ خودت اقدام کن آری از روز غدیر این نقشه ها مشهود بود لیک با تدبیر، اهل فتنه را ناکام کن غیرِ زهرا و یتیمانم نداری هیچ یار بعد از این، پرهیز حتی از همه اَقوام کن برخی از اصحاب، بر من تهمتِ هذیان زنند بعدها با خطبه اَت، تبیینِ این اِبهام کن ناریان را از کنار بسترِ من دور ساز نوریان را همنشینِ من در این فرجام کن روح و ریحان مرا بنشان کنارم یاعلی با شمیمِ او مرا سوی جنان اعزام کن عَن قَریب اهل نفاق، آتش به بیتت میکِشند لاجرَم یاسِ کبودت را برون از دام کن میرود این شعله ها تا خیمه های کربلا گریه از حالا برای غارتِ ایتام کن میزند بر نیزه ها، رأس حسینم را سنان تا ابد لعنت بر آن جلادِ خون آشام کن عصمتم را معجر از سر می‌برد کوفیِ پَست اشکِ خون بر زینبم جاری ز داغِ شام کن @hadithashk
می‌سوخت از شرارِ جفا، حنجرت حسن میدید دست و پا زدنت، همسرت حسن زهری که بارها به گلوی تو ریخته می‌ریخت از لب و جگر و حنجرت حسن شد شعله ور به جسمِ تو، یک عمر خونِ دل آتش گرفته بود همه پیکرت حسن گفتی به قاتلت که از این شهر دور شو! دادی امان به قاتلِ عصیانگرت حسن با لَخته لَختۀ جگرت در میانِ طشت آتش زدی به زندگیِ خواهرت حسن چشم حسین، چون به جگر پاره ها فتاد گفت ای برادرت بفدای سرت حسن این پاره پاره های جگر، داغِ مادر است آنچه به کوچه، دیده دو چشمِ ترت حسن سیلیِ ثانی و خَمِ دیوار یکطرف وای از زمین فتادنِ او در برت حسن عمری برای چادرِ خاکی گریستی ای صبح و شام، گریه کنِ مادرت حسن با کس نگفتی از غمِ مادر، بجای خود ماندی غریب در وسطِ لشگرت حسن یک دوست هم برای تو باقی نمانده بود ای پُر ز دشمنان، همه دور و برت حسن با اینهمه، برای حسین اشک ریختی قاسم به کربلاست پیام آورت حسن @hadithashk
مهمانِ زینب و سحرِ آخرِ علی دلشوره های نیمه شب و دختر علی افطار که نخورده، بجز نانی و نمک حیرانِ اوست سفره، ز چشمِ تر علی گاهی به آسمان نِگرَد، گه به دخترش عمریست، هجرِ فاطمه دردِسرِ علی حالا رسیده وقت وصالِ حبیبه اَش پیداست این، ز حالِ دلِ مضطر علی مسجد در انتظارِ نمازِ وداعِ اوست محراب منتظر، که رسد در بر علی تیغِ شقی‌ترین پسرِ بوالبشر، ز ترس مخفی است پشتِ قاتلِ کین پرور علی انگار اِبنِ ملجمِ پَست است، در کمین ضربه زند، به نیمه‌ی شب، بر سر علی بوی سقیفه می‌رسد، این‌بار کوفه را مکرِ خلیفه می‌رسد، این‌بار کوفه را قومی که در مسیر سقیفه شتافتند بینِ سجود، فرقِ علی را شکافتند روزی هجوم برده به پهلوی فاطمه روزی به قتلِ شاهِ ولایت شتافتند آنکه خدا به سجده‌ی او افتخار داشت در سینه ها به دشمنی اَش کینه بافتند دادند عدل و داد علی را ز کف، سپس خود را میانِ ظلمِ معاویه یافتند قرآن بروی نیزه زدند و علی که بود قرآنِ ناطقِ ازلی، برنتافتند راهِ خوارج، آخرِ راهِ جهنم است قومی که خویش را به دَمی درنیافتند نفرین به اُمتی که علی را ز ما گرفت چون او دگر در عالم و آدم نیافتند این کینه ها وصی و ولی را شهید کرد شمشیر و زهر، آل علی را شهید کرد @hadithashk
ولایت مولا شکر حق که مادرزاد بندگان یکتاییم با ولایت مولا ، عبد کوی طاهاییم افتخار ما این است ما اسیر مولاییم از ازل گرفتار ساربان زهراییم ما همه عنان دار ناقه عروس او با سرود `من مثلی” جمله خاک بوس او سر فراز هر قومیم سربزیر دلداریم از عروس و داماد آسمان نشان داریم در عروسی اش دعوت با تمام حضاریم حرمت عروسش را تا ابد نگهداریم ما غلام زهراییم عبد حیدر کرار جان ،به رسم تبریک است نذر احمد مختار شرح حال این زوجین سوره های قرآنی ذکر و وصف این هر دو آیه های رحمانی حمد و مدح زیباشان خطبه های طولانی جایگاه والاشان غرفه های رضوانی حاصل همین تزویج یازده امام دین مهرشان کمال دین فعلشان پیام دین حجت خدا حیدر عصمت خدا زهرا لنگر زمین حیدر لنگر سما زهرا محور فلک حیدر محور کسا زهرا صاحب جزا حیدر شافع جزا زهرا هردو مظهر توحید هردو مظهر کوثر هردو کفو هم یعنی هردو محو یکدیگر صوت خطبه خوان این عقد آسمانی را بشنو با صدای هو نغمه نهانی را خوش به غمزه میخواند بانوی جنانی را این چنین روایت شد عقد جاودانی را گفته حق: وکیلم من؟ گفت فاطمه بله بر شما دلیلم من؟ گفت فاطمه بله این عروس و این داماد عاشقند و دلداده شد اثاث این بانو یک جهیزیه ،ساده ظرف و چادر و معجر یک حصیر و سجاده ذوالفقار مولا و یک غلاف آماده بی سپر علی آمد چون سپر نمیخواهد او مدافعی غیر از پشت در نمیخواهد بهر نو عروسان است فعل فاطمه مصداق عطر این خبر پیچید در تمامی آفاق در شب عروسی هم فاطمه کند انفاق داده بر محبانش درس برترین اخلاق فاطمه به یک سائل داد بهترین رختش با دو کهنه پیراهن رفت خانه بختش حرف کهنه پیراهن گر چه ماجرا دارد لا اقل به مقدار یک گریز جا دارد ذکر کهنه پیراهن یاد کربلا دارد دستباف مادر هم جای بوسه ها دارد نیزه کی دهد بوی بوسه های مادر را زخمه میکشد روی بوسه های خواهر را محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه بغض و نفاقِ مردمِ کوفه، زبانه داشت هر کس به دستِ خویش، دوتا تازیانه داشت کافی است، قافله برسد در درونِ شهر چندین هزار سنگ به سر ها نشانه داشت سرهای کودکان و زنان جای خود، گهی... این سنگها، به راسِ شهیدان کمانه داشت از بام و درب، آتش و خاکستر و ذغال هر لحظه عده ای، به یتیمی روانه داشت رایج ترین مُراوِده، لفظِ رکیک بود بر عترتی که ساحتِ قدسی یگانه داشت خواندند خارجی، همه ی اهلبیت را آن کوفه ای که خود صفتی وحشیانه داشت با تکه نانی از صدقه روبرو شدند آنانکه خود سیادتشان را زمانه داشت اُم حبیبه هم، پِیِ نذریِ خویش بود با دوست گرچه رابطه ای عاشقانه داشت در زیرِ آستین، که بجای حجاب بود دختِ حسین، زمزمه ای دخترانه داشت مادر! دعا کن،،، حداقل معجری رسد آورد طوعه، هر چه که پرده به خانه داشت در بینِ همهمه، نفسِ دختر علی... اعجازِ فاتحانه و هم جاودانه داشت فریاد اُسکتوا...، همه را محوِ خویش ساخت زینب که خطبه اَش، اثری بیکرانه داشت تبیینِ انقلابِ حسینی، شروع شد دشمن ولی، ز سیره ی زینب بهانه داشت در اُوجِ خطبه های علی وارِ زینبی رَاسُ الحسین را، سرِ نیزه روانه داشت ناگاه لَحنِ صحبتِ زینب، عوض شد و... حرف از تنور و دردِ دلی خواهرانه داشت ای سر! فدای صورتِ خاکستریِ تو مادر بروی تو نظری محرمانه داشت رحمی به دخترت کن و چیزی به او بگو قاری به نغمه آمد و بر لب ترانه داشت سمتِ نگاهها به سری شد که صورتش... زخمی به چشم و گونه و اَبرو و چانه داشت هول و هراس از دلِ طفل یتیم ریخت تا آن زمان که زجر، هجومی شبانه داشت محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عبا بر سر کشیدم درونِ سینه اَم، از داغ مادر بسکه غوغا بود دل آشوبم از غصه، پیِ دیدارِ زهرا بود زبانم روزهای آخرم میگفت یازهرا دلم پیوسته یاد روزهای سخت مولا بود نمی شد باورم، که مادرم در کوچه سیلی خورد حقیقت داشت واللهِ که زیر دست اعدا بود ز کوچه تا به مسجد را، خمیده مادرم طی کرد خدا را شکر، آقایم حسن آنروز آنجا بود به روی پوشیه پوشاند مادر، چادرِ خاکی چرا که جای دستِ دشمنش از دور پیدا بود چه شبها خواستم، رویم شبیهِ مادرم گردد چه شبها خونِ دل جاری ز دیده، زین تمنا بود مرا امروز زهر کین کبودم کرد، چون مادر به سرعت چهره اَم تغییر کرد، از بس خطر زا بود عبا بر سر کشیدم، تا نبیند هیچکس رویم که از رنگ پریده، چهره ام را مرگ پیدا بود قدمهایم به سختی، نیمه جان میرفت تا حجره اجل تا خانه چندین بار با این درد همپا بود زمین افتادنم هم شد، شبیهِ مادرم زهرا به زانویم دگر قوت نبود، این قامتم تا بود درونِ حجره افتادم زمین، گودال را دیدم که زیرِ نیزه ها جدم، در آن گودال تنها بود عطش آتش بجانم زد، درونم تا جگر می‌سوخت چنان جدّ غریبم تشنه جان دادم، چه زیبا بود محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حرم باصفای تو ای بانویی، که راه تو جز قم نمی‌شود قصدَت به غیرِ قبله‌ی هفتم نمی‌شود ایران ز نورِ تو، حرمِ اهل‌بیت شد در قلب ما، حریمِ شما گم نمی‌شود تو آمدی و دین خدا، انتشار یافت هر تربتی که کعبه‌ی مردم نمی‌شود اصلاً بهشتِ ما، حرم باصفای توست بی‌تو بهشت، غرق تنعم نمی‌شود از روزیِ وفورِ کریمه ست، سفره‌ای... بی خوشه‌ی طلائیِ گندم نمی‌شود بی‌ نورِ تو، که تیرگیِ شب نمی‌رود لب‌های فجر، وا به تبسم نمی‌شود بی صبحِ روشنِ تو، طلوعی ز مِهر نیست باغ و بهار، پُر ز ترنُّم نمی‌شود در علم و حلم و معرفت و جود و خُلق و خوی شهزاده ای، شبیهِ تو خانم نمی‌شود ایران که تا به فتحِ ثریا رسیده است بی‌تو مدارِ علم و تعلّم نمی‌شود بی‌تو، ز بعدِ فاطمه و عمه زینبت... معصومه ای دوباره‌، تجسم نمی‌شود هرچند روز آمدنت، سوی شهر قم راهت بدونِ درد و تألم نمی‌شود کوفه شبیهِ قم، به عزیزان فاطمه حتی به یک، سلام علیکم نمی‌شود گرچه مسیرِ خواهرِ آزاده‌ی رضا بی غصه و بلا و تهاجم نمی‌شود هرگز به پیشِ دیده‌ی بارانیِ شما جسمِ برادرت، هدف سُم نمی‌شود اصلاً شبیهِ عمه‌ی مظلومه‌ات، سَرت... با سنگِ شام و کوفه تصادم نمی‌شود نامحرمی ز معجرتان، دَم نمی‌زند غارت لباستان، به تلاطم نمی‌شود حرف از کنیزی و سخن از بی‌مروّتی با حضرتت، به اوجِ تخاصم نمی‌شود راس امامِ تو، پیِ رفعِ اهانتی در طشت زَر، بحال تکلم نمی‌شود محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شاهی که امتدادِ شه عالمین شد قدرِ زیارتش، چو حریمِ حسین شد نورِ کریمِ آل علی در وجود اوست آن سیدالکریم، که نورِ دو عین شد عبدالعظیم را، حسنی خلق کرده‌اند یعنی تولدش، حَسن از والدین شد او دینِ خود به هادیِ دین، خوب عرضه کرد زین رو برای دین خدا، زیب و زین شد در راه کربلا چه شجاعت به خرج داد مانند یک سپاه، پر از شور و شین شد وقتی که شخم زد متوکل، به نینوا او یک‌تنه بجای همه، زیر دین شد مردِ مبارزات و علمدار شیعیان اینگونه شد، که الگوی پیر خمین شد جان‌ها فدای او که سپهدار کربلاست عبدالعظیم، عبدِ علمدار کربلاست در عصرِ او کسی به ولایش نمی‌رسید هیچ عاشقی ز عشق، بپایش نمی‌رسید زهد و عبادتش، نه فقط فوقِ شیعیان کس در اطاعتش، به وفایش نمی‌رسید شاخص‌ترین خَصیصه‌اَش، اِخلاص در عمل الحق کسی، به حال و هوایش نمی‌رسید او دستگیرِ جمله یتیمانِ شهر بود اِنفاقها، به دست عطایش نمی‌رسید بارزترین فضیلت او، علم و معرفت این وصفها و به مدح و ثنایش نمی‌رسید فریادِ او، سکوتِ زمان را شکسته بود صوتی چنین، به صوت رسایش نمی‌رسید تبیینِ دین، به ذکرِ احادیث می‌نمود این‌گونه کس، به امرِ هدایت نمی‌رسید او را عزیز فاطمه خوانده، ولی خویش مانند او کسی به دعایش نمی‌رسید یومُ الغدیر را، به احادیث زنده کرد ما را به کوی شاه نجف، خوب بنده کرد از بس امام هادیِ ما را مرید بود در زنده بودنَش هم، از اول شهید بود او با شهادتین خودش، انقلاب کرد بیخود نبود هادیِ دین را امید بود با اعتقادِ پاک، گواهی به حشر داد چون از موحدانِ خدای وحید بود حق را همیشه حاضر و ناظر قبول داشت آگاه او، به آیه‌ی حبلُ الورید بود بر چارده، حقیقتِ عصمت مطیعِ محض در محضرِ نبی و وصی، روسفید بود با رجعت و شفاعت و معراج در یقین با کفر و شرک و خیلِ منافق، شدید بود قبر و صراط و برزخ و میزان، عقیده‌اَش در امر و نهیِ عترت و قرآن، سَدید بود با عدل و دادِ مهدی موعود، هم مسیر بر ظلم و جور، ضربه‌ی او چون حدید بود امروز هم، چو بندگیِ سیدالکریم مائیم و سبکِ زندگی سیدالکریم این است، عینِ عَرضه‌ی دینم، امام را باید که ماند، پای ولایت، قیام را هر جا که هست ظالم و مظلوم در ستیز پس روشن است، موضعِ ما هر کلام را از غزه تا به ضاحیه فریاد می‌زنیم با جبهه‌ی مقاومتیم، انسجام را خیبر شکن، به پاسخِ سنگر شکن، رسد میگیرم عاقبت، ز یهود انتقام را ما نسل کوثریم و فدائیِ حیدریم این جمله خودبخود، برساند پیام را موشک نشانه‌ای ست، ز خشمِ مقدسم با جان و سر مدد بدهیم، این نظام را دیدند در صفوفِ فشرده، چگونه ما یاری کنیم، رهبرِ والامقام را فرمود: راه قدس، همانا ز کربلاست خواهیم دید، حکمتِ حکمِ امام را تا محوِ قدّه‌ی سرطانی، صَلا دهیم پاسخ، میانِ روضه‌ی کرب و بلا دهیم گودال، ازدحام شد و جای پا نبود حتی برای نیزه و شمشیر جا نبود با این وجود، آمد از آن دور، دَه سوار پامال شد، تنی که بر او جای پا نبود اصلاً ‌کفن که هیچ، تنِ پاره پاره را یک قطعه، فرشِ سالمی از بوریا نبود مادر نظاره داشت و خواهر اشاره داشت این رسمِ میهمانیِ کوفه، بما نبود "آتش به آشیانه‌ی مرغی نمی‌زنند گیرم که خیمه خیمه‌ی آل عبا نبود" غارت که شد حرم، به سر نیزه شد سری بر پیکرِ حسین، عبا و رِدا نبود می‌گشت دختری، تَهِ صندوقچه‌ی حرم ای دخترانِ فاطمه، معجر چرا نبود ای وای، گوشواره و به گوشی نمانده است طفلی ز ترس مرده و خلخالها نبود یا منتقم بجان اباالفضل انتقم یا منتقم بجان اباالفضل انتقم @hadithashk