eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
160 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای من عروج من و آستان جواد قنوت من و آسمان جواد من و خلوت لامکان جواد سری دارم و سایبان جواد که آقا ندیدم بسان جواد رهاییم اما به دامی خوشیم اسیریم اما به بامی خوشیم همه کنج صحن امامی خوشیم به امید عرض سلامی خوشیم نگیرید از ما امان جواد هزاران هزار آستان دیده‌ایم در این آستان نورِ جان دیده‌ایم که جود و کرم توامان دیده‌ایم همیشه همین و همان دیده‌ایم دو عالم کجا خورده نان جواد اگر کارو بارت بهم خورده است اگر بر دلت موج غم خورده است به نامت اگر رزق کم خورده است چه غم راه تو بر حرم خورده است تو و سفره‌ی جاودان جواد به گِردش کرم در کرم را ببین به صحنش حرم در حرم را ببین به روی گناهان قلم را ببین هلا سائل محترم را ببین که عمری نشسته به خوان جواد خوشا باد اگر کاظمین آمدیم اگر پیش این نور عین آمدیم همه عمر در زیرِ دِین آمدیم کنار ضریح حسین آمدیم خوشا بر دل میهمان جواد اگر مشهدی وقت دیدار گو سرت را به دیوار بگذار گو شبیه گدایی بدهکار گو دو بار و سه دفعه نه یکبار گو فقط گو رضاجان به جان جواد....  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شمع حیات شمع حیات از گوشه‌های بسترش رفت لب تشنه بود و آب و تاب از حنجرش رفت پشت سرش رقاصه ها کل می‌کشیدند هر بار اشک از گوشه چشم ترش رفت نفرین به ام الفضل با آن خنده‌هایش هر بار با طعنه کنار همسرش رفت دیوار و در می‌دید و لعنت می‌فرستاد بر آنکه با هیزم سراغ مادرش رفت از چهار سو مشتی کنیز او را کشیدند با هلهله با رقص جسم اطهرش رفت از تیزی این پله صورت در امان نیست با کشمکش تا بام خانه پیکرش رفت گرچه سه روز افتاد زیر نور خورشید اما کنار او کبوتر با پرش رفت وای از غریبی که میان یک بیابان غارت که شد انگشت با انگشترش رفت بازار ،کوچه ،مجلس می ، شام ،کوفه از هر مسیری نیز رد شد خواهرش رفت حسین قربانچه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه(ع) خدای جود بده لقمه ای ز نانت را تفضلی بنما خاک آستانت را بکش به روی سرم دست مهربانت را اجازتی بده مداح روضه خوانت را که باز شرح دهم درد بیکرانت را ز. اشک روضه ز تو نورعین می خواهم دوباره زمزمه یا حسین می خواهم میان سینه زنی شور و شین می خواهم شب شهادت تو کاظمین می خواهم که خادمی بکنم خیل زائرانت را قلم نوشت ز نو ” کربلای دیگر خود شروع کرد ستم جنگ نابرابر خود گرفت آتش و سوزاند خشک با تر خود دوباره فتنه یک زن کشید خنجر خود درید با جگرت قلب دوستانت را ز پا فتادی و افتاد با تو ساغرها ز سوز حنجرت آتش گرفت حنجرها گره ز کار تو شد باز و بسته شد درها چه شد زبان فصیحت امام منبرها چگونه شرح دهم لکنت زبانت را چه شد که با غم و با غصه هم مسیر شدی میان این همه درد و محن اسیر شدی زدند چشم تو را بسکه چشمگیر شدی جوان ضامن آهو چه زود پیر شدی بهار من چه کنم این همه خزانت را ز سوز زهر جفا شد بلند ناله تو تو ناله کردی و شد ناسزاحواله تو کسی نخورد غم رنگ روی لاله تو چه جرعه ای به تو نوشاند هم پیاله تو که سوخت آتش آن مغز استخوانت را همانکه رفت به بیراهه و بُرید از تو زباغ معرفتت خوشه ای نچید از تو به قدر یک سرِ سوزن بدی ندید از تو نمود رقص طرب ناله تا شنید از تو شریک زندگی ات کرد قصد جانت را نشاند زهر ز پا سَرور حجازی را به هم زدند قوانین عشق بازی را زدند داریه ها ساز سرفرازی را کنیز ها همه کردند هلهله زیرا به خاک حجره کشیدند آسمانت را به سر زنان ز جنان فاطمه برون آمد وَ در کنار تو با روی لاله گون آمد ز لرزه های تنت عرش بی سکون آمد ز بسکه پنجه کشیدی به خاک `خون آمد بگو چه چاره کنم روی ارغوانت را ستون عرش خداوند... کم تزلزل کن میان آتش نمرود”بشکف و گل کن به کام تشنه به خشکیده لب توسل کن تو را به خاطر زهرا کمی تحمل کن اگرچه زهر گرفته همه توانت را طبیب عالمی و بی طبیب افتادی به سمت قبله به حالی عجیب افتادی به روی خاک چو خدّ التریب افتادی شبیه جدّ غریبت غریب افتادی نداد آب کسی کام روضه خوانت را اگر چه دست زدند عده ای کنار تنت نبُرد دست ولی کَس به سمت پیرهنت چه خوب گوشه بغداد دوری از وطنت نبود هیچ کسی وقت دست و پا زدنت چه خوب. قبل تو کشتند عمه جانت را لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آئینه‌ی کرامت آئینه‌ی کرامت بی انتها جواد جای کرم نوشته ام از ابتدا جواد آن شاه و شاهزاده که در بارگاه او دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد! ایمان محض، خُلق نبی، هیبت علی تقوای تام، مظهر حجب و حیا، جواد عمامه گشته دور سر او به افتخار آنکس که دوش او شده فخر عبا، جواد از کاظمین حاجت خود را گرفته است هر کس که گفته بین گوهر شاد یا جواد! بعد از سلام، وقت تشرف به صحن، شد ذکر لب تمام گرفتارها جواد وا شد گره همین که گره خورد در حرم دست گدا به دامن لطف ابا جواد دنبال التیام به جای دگر مرو تا هست مرهم دل درد آشنا جواد با چشم اشک بار شب جمعه میشود از کاظمین راهی کرب و بلا جواد این دفعه برد روح مرا او به کربلا باب الجواد باز شده رو به کربلا با کام تلخ و تشنه اگرچه سپرده جان رأسش هزار شکر نمیداده بوی نان سمت تنش رها نشده تیری از کمان نه تیغ شمر خورده نه سرنیزه‌ی سنان بر خاک، خون حنجر پاکش نشد روان قاتل نداشته‌ست سر قتل او زمان چنگی به گیسویش نزده دست این و آن خیره نشد به خاتم او چشم ساربان سرو قدش ز داغ برادر نشد کمان انداختند سایه به جسمش کبوتران از روی بام تا ته گودال رفته‌ایم در روضه‌‌های جدّ تو از حال رفته‌ایم «فرّو الی الحسینِ» تو راه نجات ماست پلکی بزن که لَنگِ نگاهت برات ماست  میثم کاوسی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جوادالائمه(ع) دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روشنی بخش جهان ماه باشی، روز وشب در آسمان باشی اگر لحظه لحظه، روشنی بخش جهان باشی اگر روضه‌ات یکجور دیگر می‌شود، در حجره‌ات خود ولیِ عهد سلطان زمان باشی اگر روضه‌ات حتما علیِ اکبری هم می‌شود موقع رفتن از این دنیا جوان باشی اگر بر مشامت می‌رسد از کوچه بوی دود و یاس درجوانی‌ات خصوصا قد کمان باشی اگر زهر ده تا اسب خواهد گشت و خواهی شد حسین شمر وقتی رفت و در دست سنان باشی اگر تازه بعدش روضه در ناحیه‌ی انگشتر است درمسیر چشم‌های ساربان باشی اگر روضه دارد می‌رود ازکربلا سمت دمشق با سر ماهت دلیل کاروان باشی اگر مادرت شد «خیزران» و بیشتر حق با شماست اشک ریز روضه‌های خیزران باشی اگر  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیز فاطمه هزار نقشه کشیدید دام بگذارید عزیز فاطمه را تشنه کام بگذارید همان عزیز که بعد از نوشتن نامش موظفید علیه السلام بگذارید همان کسی که در این شهر آبرودار است رواست سر به قدومش مدام بگذارید همان که بی کرم او میان سفره خود محال بود کمی هم طعام بگذارید همان که قبله عرش است و رو به او باید قدم به نیت بیت الحرام بگذارید میان خانه او نیست جای رقاصه حیا کنید به او احترام بگذارید بد است پیکر او را کنیزها ببرند برای او دو سه تایی غلام بگذارید میان قعر جهنم بسوزد آنکه سپرد جنازه را به روی پشت بام بگذارید پیام آمدن این کبوتران این است که احترام به جسم امام بگذارید فدای جد غریبش که نیمه جان می گفت به جسم من عوض خیمه گام بگذارید علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زهر بی تاب کرد جانش را قدمش ناگهان شتاب گرفت طرفش رفت وظرف آب گرفت آب را بر روی زمین تاریخت درهمان لحظه قلب زهرا ریخت روضه کوتاه نکته سربسته حجره تاریک حجره دربسته جگری رفته رفته سم می خورد پشت در دستها به هم می خورد عرش راناله ای تکان می داد تشنه ای روی خاک جان می داد زهر بی تاب کرد جانش را سوخت تا آب کرد جانش را مثل اکبر شده ولی بهتر ظاهرجسمش از علی بهتر این جوان آن جوان تفاوت داشت زخم زهروسنان تفاوت داشت این جوان پیکرش که سالم بود جگرش نه سرش که سالم بود موقع دفن لااقل سرداشت بدنش می شد از زمین برداشت به تنش پای نیزه بازنشد در نهایت عبا نیاز نشد بگذرم؟نگذرم؟نمی دانم وسط چند روضه حیرانم تابفهمم گریزآخر را می روم بیت های دیگر را تشنه در آفتاب بنویسم از زبان رباب بنویسم آدم تشنه تار می بیند همه جا را بخار می بیند بدتر اینکه غبارهم باشد یک بیابان٬سوار هم باشد تازه حالاحساب کن دورش چندتا نیزه دار هم باشد در میان هجوم نامردان خواهری بیقرارهم باشد...  علی زمانیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من رنگ سرخ ناله هایت از ستم بی رنگ شد پاسخ نی نامه ی خون رنگ تو نیرنگ شد پرشده از نقشه ی جان کندنت این خاک ها بس که در هر جای حجره رد و پای چنگ شد قلب هر سنگی از اهت آب شد با این وجود گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد عاقبت وقتی رسیدی ریخت دشمن آب را تشنه کشتن اینچنین از کربلا فرهنگ شد دست وپا از بس زدی گودال گویا کنده ای چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امام مستجاب الدعوه امام مستجاب الدعوه،دلها را هوایی کن نوای از نفس افتادگان را نینوایی کن مرا بر سفره ی احسان خود بنشان تمام عمر ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن بیا از کودکی مثل مسیح وحضرت یحیی فقط بر سرزمین قلبها فرمانروایی کن کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد مرا مشمول اقیانوسی از حاجت روایی کن شبیه کشتی طوفان زده درگیر گردابم تو سکان دار این کشتی بمان وناخدایی کن جواد اهل بیتی وجوانی وقت رفتن نیست بمان وبیشتر از اهل عالم دلربایی کن تو راز نُه فلک را فاش کردی با کراماتت پس از این هم جهان را غرق نور وروشنایی کن تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی زمان را کاظمینی کن ،زمین را کربلایی کن  احمد علوی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا اباالهادی(ع) چه کرده بود مگر زهر با اباالهادی که میزد از عطشش دست و پا اباالهادی میان حجره، پر از درد بود و شد بی تاب ز بس که با جگر سوخته صدا زد آب همین که تشنگی اش در حرم مضاعف شد تسلیِ دلش آوای خنده و دف شد کسی به خواندنِ ذکری، بر او نشد تسکین کسی نخواند کنارش دو آیه از یس بها و ارزش خورشید را ندانستند زدند و هلهله کردند تا توانستند شبیه او احدی هم بلا کشیده نشد وصیتش وسط هلهله شنیده نشد دوا نداشت مصیبات بی شمار دلش نداشت خواهری اصلا شود قرار دلش همین که ریخت زمین آب، داغش افزون شد چقدر حضرت ابن الرضا دلش خون شد غمش ستون سماوات را تکان می داد ز بس که تشنه، شبیه حسین جان می داد اسیرِ شانه ی چندین غلام شد بدنش کشان کشان به سوی پشت بام، رفت تنش چه آمده به سر پیکرش، زبانم لال مگر که خورده به تیزی، سرش زبانم لال سه روز مانده تنش روی بام اما باز نکرد نیزه و شمشیر سینه اش را باز کبوتران خراسان به محضرش رفتند برای عرض ادب سوی پیکرش رفتند زدند جای جسارت، به سینه، سنگش را که زیر و رو نکند آفتاب، رنگش را امان ز کرب و بلا و امان ز روز حسین امان از آن تن عریان و سینه سوز حسین چه داغ ها که نصیب عزیز زینب شد تن حسین، پر از رد نعل مرکب شد گواه این سخنم شخص حضرت زهراست فقط حسین در عالم مُقطع الاعضاست  محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جگرت سوخته از زهر غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود مرهم زخم دلت؛زخم زبانها نشود جگرت سوخته از زهرو دلم می سوزد جگر سوخته با خنده مداوا نشود آب هم سوخت دلش بر لب خشکیده‌ی تو قد خمیده شدی و مثل تو کس تا نشود به لب تشنه ی تو همسر تو می خندید طعنه می زد که دگر ابن رضا پا نشود غلت می‌خوردی و پهلوی شما خاکی شد شکر پهلوی تو چون پهلوی زهرا نشود بازهم شکر که با نیزه نخوردی به زمین خاطرت جمع سرِ راس تو دعوا نشود هلهله بود به دور تو ولی حرمله نه به روی سینه ی تو پای کسی وا نشود پله پله سر تو خورد به پله اما نوک سر نیزه به حلقوم شما جا نشود پیکرت ماند روی بام ولی سنگ نخورد به روی بام دگر دور تو بلوا نشود دور ناموس تو را جمع حرامی نگرفت دخترت در ملاعام تماشا نشود محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹