eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
144 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار نقشه کشیدید دام بگذارید عزیز فاطمه را تشنه کام بگذارید همان عزیز که بعد از نوشتن نامش موظفید علیه السلام بگذارید همان کسی که در این شهر آبرودار است رواست سر به قدومش مدام بگذارید همان که بی کرم او میان سفره خود محال بود کمی هم طعام بگذارید همان که قبله عرش است و رو به او باید قدم به نیت بیت الحرام بگذارید میان خانه او نیست جای رقاصه حیا کنید به او احترام بگذارید بد است پیکر او را کنیزها ببرند برای او دو سه تایی غلام بگذارید میان قعر جهنم بسوزد آنکه سپرد جنازه را به روی پشت بام بگذارید پیام آمدن این کبوتران این است که احترام به جسم امام بگذارید فدای جد غریبش که نیمه جان می گفت به جسم من عوض خیمه گام بگذارید @hadithashk
در بهار زندگی رنگ خزان را دیده ای در بهار زندگی رنگ خزان را دیده ای هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده ای سوز زهر آتش به جانت زد ولی در کودکی تشنه لب سوزان ترین روز جهان را دیده ای روز عاشورا میان خنده های کوفیان ناله پیری به بالین جوان را دیده ای در تمام عمر اگر می سوختی مثل رباب روی دوش حرمله تیر و کمان را دیده ای در میان خیمه ها وقت غروب آفتاب لحظه لحظه اضطراب عمه جان را دیده ای خاک عالم بر سرم در زیر سم اسب ها جسمِ عریانِ بزرگِ خاندان را دیده ای از درون خیمه هایی که در آتش سوختند گوشواره بردن غارتگران را دیده ای وقتی از زحم زبان کوفیان راحت شدی تازه بعدش شامیان بد دهان را دیده ای در کنار عمه جان، در مجلس نامحرمان بر لب قاری هجوم خیزران را دیده ای داغ هایی که شمردم شمه ای از داغ توست هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده ای  علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
داده است خدا مقام والا به نجف تعظیم کند عرش معلی به نجف دنبال خداست حاجی و بی خبر است از مکه کشانده ای خدا را به نجف تو محو خداوندی و ما محو تو ایم تو رو به خدا سجده کن و ما به نجف هستیم در آرزوی تعبیر شدن هر بار ببینیم اگر خواب نجف افسوس ز مادر پدر خود دوریم مادر به مدینه رفته بابا به نجف کِی طاقت دوری از علی را دارد؟ هر روز رود حضرت زهرا به نجف حاجات، نگفته هم ادا خواهد شد رفتیم فقط محض تماشا به نجف در روز جزا اگر بهشتی گردیم گویند به گوش ما بفرما به نجف امروز که در فراق تو طی شد و رفت ای کاش می آمدیم فردا به نجف @hadithashk
الا یاران الا یاران به نام یکه فرزند خدا عیسی قسم بر عهد و پیمانی که ما داریم با عیسی مبادا شرمگین باشد میان انبیا عیسی دل ابلیس را باید به دست آریم یا عیسی نباید گوش بسپاریم بر آوای شیطانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی کسی را بهتر از این پنج تن دیده زمین آیا؟ تقابل می کند انجیل ما با مؤمنین آیا؟ نمی ترسید از اوصاف ختم المرسلین آیا؟ مصاف مور با شیران! خریت بیش از این آیا؟ ندارد ترسی از نفرین ما این جمع نورانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی چرا در ابتدای کار آخر را نمی بینید؟ چرا آن سوی میدان کوه باور را نمی بینید؟ مگر همراه احمد شیر خیبر را نمی بینید؟ مگر خشم عیان در چشم حیدر را نمی بینید؟ به چنگ شیر می افتیم ای یاران به آسانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی زنی همراه احمد آمده عالم به او محتاج برای توبه کردن حضرت آدم به او محتاج به هنگام شفاعت نا مسلمان هم به او محتاج نه تنها ما که حتی حضرت مریم به او محتاج نصیبت شعله نار است اگر او را برنجانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی دو تا کودک در این جمع‌اند از هر پیر داناتر نفوس قدسی آن ها ز عیسی هم مسیحاتر مقام انبیا بالا، مقام این دو بالاتر کجا پیدا شود از این دو آقازاده آقاتر حریف خشم آن ها نیست اقیانوس طوفانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی  علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بسم رب النور رب العشق رب العالمین بسم احمد، بسم زهرا و امیرالمؤمنین بسم رب الجود بسم مجتبی بسم الکریم بسم ثارالله بسم الله رحمن الرحیم باز هم فصل بهارِ گریه و آهم رسید شکر می گویم دوباره ماه دلخواهم رسید السلام ای بهترین ماه ای محرم السلام السلام ای بهترین ارباب عالم السلام از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین با تمام روسیاهی دعوتم کردی حسین تو مسیحای منی و روضه ات دارالشفاست گریه بر داغ تو بر هر درد بی درمان دواست قطره ی اشکی سبب شد کور بینا بازگشت با عصا آمد به سوی روضه با پا بازگشت هست مدیون تو سر تا پا وجودم یا حسین بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یا حسین حرف پیر زیرکی همواره در یاد من است مثل او این حرف در طوفان فریاد من است «هر که هستم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست» جود اربابم حسین بن علی مشروط نیست پیرهن مشکی به تن کردن عبادت کردن است یا حسینِ ما همان قرآن تلاوت کردن است واجب عینی است گریه قابل تبدیل نیست کعبه هم تعطیل باشد روضه ات تعطیل نیست گر چه دور افتاده ایم از کربلا، هیئت که هست دست ما کوتاه مانده از حرم، تربت که هست چادر زهرای اطهر سایبان روضه هاست بانوی پهلو شکسته میزبان روضه هاست روضه ای را که به پا کرده در این دنیا خودش اختیارش نیست دست هیچکس الا خودش بی اراده غرق ناله بی امان بی اختیار گریه باید کرد مثل مادران داغدار گریه های مادرانه یادگار فاطمه است روضه خواندن کار ماها نیست کار فاطمه است سوختی درآتش صحرا بُنَیّ سوختم رفت غارت آن لباسی که برایت دوختم کاش در گودالِ خون عطشان نبودی لااقل پیش چشم این و آن عریان نبودی لااقل @hadithashk
گفت یارب خود تسلای دلی پر آه باش در کنارم شاهد این لحظه جانکاه باش بازهم در جنگ با شب ماه دارد می‌رود اکبر است این یارسول الله دارد می‌رود اینکه دارد سوی میدان می‌رود جان من است روز عاشورا گمانم عید قربان من است خوب می‌دانم که در این رفتنش برگشت نیست هیچ بویی جز جدایی در هوای دشت نیست داغ سنگینی ست اما چون تو می‌بینی خوش‌است چون تو می‌بینی مرا هر داغ سنگینی خوش‌است تکه تکه می‌پسندی ساغرم را ای به چشم کشته می‌خواهی ببینی اکبرم را ای به چشم اکبرم را می‌دهم آب آورم را می‌دهم اینکه چیزی نیست حتی اصغرم را می‌دهم کیست اینکه مثل زهرا، راه دارد می‌رود اکبر است این یا رسول الله دارد می‌رود بر جبین لشکر کفار چین انداخته عده ای را با نگاه خود زمین انداخته عده ای با دیدنش گفتند او پیغمبر است دیگری فریاد می‌زد حیدر است این حیدر است او دلش می‌خواست باشد پیش بابا سربلند آن قدر شمشیر زد، شد ضجه لشکر بلند خواست در آغوش خود گیرد پیمبر را ولی نیزه آمد جای پیغمبر در آغوش علی آه این مرکب چرا گمراه دارد می‌رود اکبر است این یا رسول الله دارد می‌رود با چه حالی می رود حالا پدر بالاسرش دیده گریان مو پریشان قد کمان چون مادرش ای جوان مگذار با داغ غمت پیرم کنند خیز از جا قبل از آنی که زمین‌گیرم کنند پر پرت کردند ای شاخه گل زیبای من پیکرت پاشیده از هم خوش قد و بالای من بی تو دیگر موسم پرده نشینی سر رسید عاقبت داغت گوهر را از صدف بیرون کشید عمه ای که در تمام عمر خود مستور بود دیدنش از آرزوهای محال حور بود دور تا دورش همیشه هاله ای از نور بود چشم خورشید از تماشای جمالش کور بود حال بنگر سایه او بر زمین افتاده است آه زینب پیش این لشکر زمین افتاده است @hadithashk
ای چشم، یاد دشت عطش، مثل رود باش ای اشک، لحظه لحظه به فکر فرود باش خود را شبیه پرچم او سربلند کن تعظیم کن به ساحت او در صعود باش صاحب عزا مقابل در ایستاده است در لحظه ورود سرا پا درود باش حسرت به دل به صدر مراسم نظر مکن اما به چای ریز عزایش حسود باش مِهر حسین، مُهر قبول نماز ماست تنها به روی تربت او در سجود باش جمع است آب، دور درختان بارور خواهی که غرق جود شوی اهل جود باش یک سکه نذر او کن و صد سکه پس بگیر اینجا بدون هیچ ضرر غرق سود باش مادر میان روضه به یاد تو بوده است امشب به یاد آنکه به یاد تو بود، باش ارباب تو مقابل ظالم قیام کرد حالا تو هم مقابل ظلم یهود باش در خاک خفته اند جوانان بی شمار فرصت کم است گریه کن ای چشم، زود باش پامال نعل تازه شدن حق او نبود ای سینه یاد سم ستوران کبود باش @hadithashk
دوس نداشتم وسط هلهله ها پاتو به معرکه باز کنم ببخش کوفیای لعنتی باعث شدن جلو تو پامو دراز کنم ببخش چرا غصه میخوری عزیز من تو از امروز منو بیشتر داری که یه زمانی یه علی داشتی ولی حالا صدتا علی اکبر داری که برو خیمه ولی خواهش می کنم دستای خونیتو پاک کنی بری بردنم به خیمه خیلی مشکله کاش منو همینجا خاک کنی بری جلوی خنده دشمن نباید غمی که داریم و آشکار کنیم خیلی دلشوره ی عمه رو دارم اگه از خیمه بیاد چیکار کنیم اگه پا نشی بری عمه میاد قصه مدینه تکرار میشه ها زبونم لال وسط نامحرما مثه مادرت گرفتار میشه ها پشت اون دری که آتیشش زدن هر چی اومد سرمون بسمونه نزا دیگه چادری لگد بشه چادر مادرمون بسمونه @hadithashk
دنیا و زیر پرت می‌گردونم دشمنو دور سرت می‌گردونم حتی با این کمر شکسته هم اجازه بدی برت می‌گردونم تو امید آخر منی بمون تکیه‌گاه خواهر منی بمون نزا دنیا رو سرم خراب بشه تو ستون لشکر منی بمون تو باشی حرمله جرأت نداره که بخواد تیر سپر در بیاره پاشو کارشو تموم کن و نزار پاره پاره شه گلوی شیرخواره تو بری خون به دل ما میکنن مارو با خنده تماشا میکنن پاشو و ببین که از حالا دارن قتلگاهمو مهیا میکنن تو بری خیلی حسین تنها میشه چشمای خواهرمون دریا میشه سر اینکه سرمو کی ببره میون شمر و سنان دعوا میشه خزون زندگیمو بهاری کن یه‌بار دیگه حسین و یاری کن لرزه افتاده به جون بچه ها رسیدن حرم، پاشو یه کاری کن @hadithashk
همه ی خرابه غرق غم شده یه شیرین زبون دیگه کم شده یه امامزاده توی خرابه موند حالا دیگه خرابه حرم شده طفل دلشکسته کی دیده بگه یه سه ساله خسته کی دیده بگه شایدم دیده باشه کسی ولی تشییع نشسته کی دیده بگه عمه دست غم روی کمر داره از کبودی تنش خبر داره رباب از رو تجربه بهش میگفت قبرشو عمیق بِکَن خطر داره کاش ماهم به فکر آینده بودیم قبر بچمو عمیق کنده بودیم کاش لحد براش میذاشتیم و حالا کمتر از شیرخواره شرمنده بودیم رفت و بین بچه ها جاش خالیه تو نماز جماعتا جاش خالیه وقتی که چهلم باباش میشه اربعین تو کربلا جاش خالیه @hadithashk
یک یار با وفا که شود یاورش نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او ولی اندازه معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت @hadithashk
آه از این روزگار پر حسرت آه از این سرنوشت آه از غم باز دوری دوباره دلتنگی بازهم بغض و گریه ی نم نم روز وصل نگار نزدیک و همه یاران به راه افتادند منِ جامانده سخت غمگین و همه ی زائران او شادند او خودش شاهد است تا امروز چقدر التماس کردم من باورم نیست اربعین برسد دور شش گوشه اش نگردم من بحثِ خوب و بد است یا همت مانده ام! علت نرفتن چیست؟ هرچه باشد تحملش سخت است دوری از کربلا که آسان نیست گر چه عمریست اهل میکده ام اربعین آمد و نیامده ام جمع مستان به کربلا راهی کاش میشد می آمدم من هم زائران حرم خداحافظ! پسر فاطمه مرا نخرید چشم من نیست لایق دیدار پس دلم را به کربلا ببرید... @hadithashk