یا ابالمهدی
مشکین زلفت شد سرِ خط خبرها
پیچیدگیش علت جلب نظرها
وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست
قطعا طبیعی باشد اینگونه ثمرها
جلوه نمودی و از این جلوه نمایی
گوشه نشین گشتند مجموع قمرها
در معرض تیر نگاهت مینشینم
تامین امنیت کند گاهی خطرها
پرواز در آب و هوای سامرایت
امید و آمال تمام بال و پر ها
دلدادگی و دلسپردن کار ماها
کار تو هم تبدیل نوکرها به آقا
غیر از در این خانه ات جایی ندارم
من میثم عشق شمایم سر به دارم
ایل و تبار و نسل در نسل ِ تو آقا
هستم غلامت با همه ایل و تبارم
مِی خوردم و میخانه ها را رفتم امّا
سر از خمار عاشقیت بر ندارم
ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد
از برکتش حالا دلی آباد دارم
از آن زمان که روزیم دست تو افتاد
سکه شده الحمدلله کارو بارم
رد کردن سائل ز درگاهت محال است
آقا گدایی از شما اوج کمال است
همیشه پشت هر دلی دلدار باید
وقت کرامت ها گدا هوشیار باید
چونکه ندارم در بساطم جنس نابی
کهنه کلافی بر سر بازار باید
باده ز تاک عسکری گیراست خیلی
پس جام آن ساقیِ کهنه کار باید
طوری خرابم کرده ای که خود بسازی
این ساختن ورنه دو صد معمار باید
سر میدهم پای تو بی اما ،اگرها
شاید ندارد حرف من ، اینبار باید
خانه دهی من را به شهر سامرایت
یا که عنایت کن به ما رزق شهادت
قطره شود وصل به دریا آخر سر
مجنون بماند فکر لیلا آخر سر
جایی که درماندم صدا کردم حسن جان
نوکر بیارد رو به آقا آخر سر
در ابتدای راهم و باید بمانم
با لطف زهرا پای تو تا آخر سر
هرسال گفتم سامرای تو می ایم
اما دوباره مانده ام جا آخر سر
من اربعین هر جا سلامی عرض کردم
دادم سلام بر شما را آخر سر
امشب برای ما ابالمهدی دعا کن
این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن
محمد کیخسروی
#سامرا #شعر_ولادت_امام_یازدهم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #محمد_کیخسروی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۳۰ مهر ۱۴۰۲
یا عزیزالله
خبری آمده که نوبت محشر شده باز
خبری آمده که دوره غم سر شده باز
خبر از معجزه سوره کوثر شده باز
خبری آمده که فاطمه مادر شده باز
روزی اهل زمین رحمت بسیار شده
هادی فاطمه امروز پسردار شده
ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام
ای امام بن امام بن امام بن امام
ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام
دوستی با تو حرام است به اولاد حرام
عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد
به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد
تو همان حضرت از عقل فراتر آقا
عالم از مقدم تو گشته منور آقا
حسن دوم زهرایی و حیدر آقا
پدر منتقم آل پیمبر آقا
فارغی از همگان و همگان پابندت
منتقم پروری و مصلح کل فرزندت
سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست
سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست
سامرا قبله مقصود تمام فقراست
کعبه و میکده و خانه امّید ماست
باز هم دست تمنا سوی این در داریم
ما هوای حرم سامره در سر داریم
آسمان مثل زمین منتطر فرمانت
برده هوش از همگان معجزه چشمانت
بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت
جان ما چیست مگر تا که شود قربانت
پسر حیدری و حق به تو عزت داده
دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده
من همیشه به دعای سحرت محتاجم
سنگ گردیده دلم بر نظرت محتاجم
شده آواره و بر بال و پرت محتاجم
بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم
آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت
آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت
ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم
تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم
ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم
اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم
اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا
اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا
یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر
یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر
یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر
یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر
اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم
اربعین همسفر زینب کبری بودیم
محمد حسین رحیمیان
#سامرا #شعر_ولادت_امام_یازدهم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #محمد_حسین_رحیمیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۳۰ مهر ۱۴۰۲
بساطِ عاشقی
زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است
کرانهایم ولی بی کرانِ ماحسن است
گره گره همه اما امانِ ما حسن است
پُر از حسن لبِ ما نوشِ جانِ ما حسن است
هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است
رسید جلوهای و باز یاعلی گفتیم
پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم
دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم
حسن حسن همهی عمر با علی گفتیم
به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است
بساطِ عاشقیام جور شد به لطف شما
و سهمِ سفرهی ما نور شد به لطف شما
از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما
گدای سامره مشهور شد به لطف شما
تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است
برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند
برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند
به پای بوسی تو آستان کم آوردند
قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند
که عشقِ در رگ و در استخوانِ ما حسن است
گداشدیم بگوییم این سخن ها را
نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را
برای ما که نوشتند پَر زدن ها را
به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را
هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است
به روی شانه اگر گیسویت رها بشود
عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود
حسن نماز و حسن قبلهی دعا بشود
حسن رکوع و حسن سجدههای ما بشود
میان کرببلا هم اذان ما حسن است
نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله
که با تو جلوه کند جلوهای عظیم: الله
عصا بدست رسد پیشِ تو کلیم الله
کلیم تا که بگوید حسن کریم الله
چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است
اگرچه تکیهگَهِ خانهها پدر باشد
پدر همیشه همه کارهاش پسر باشد
پسر برای پدر پارهی جگر باشد
پسر که هست گدا هم که پشت در باشد
بزرگ خانهی صاحب زمانِ ما حسن است
حسن لطفی
#حسن_لطفی #سامرا #شعر_ولادت_امام_یازدهم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۳۰ مهر ۱۴۰۲
صَبرَاً عَلی قَضائِکَ
سرها به نیزه رفته و تنهاست بر زمین
داغی ندیده صفحهی تاریخ اینچنین
افتاده بود عرش خداوند روی خاک
وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...»
اما در آن میانه علم را بلند کرد
با عزت و وقار زنی از تبار دین
جانم فدای شیرزن و خطبهاش، که گفت؛
«صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّالعالَمین...»
آری، صدا صدای رسای سکینه بود
در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین
آتش گرفت منبر شام و دل یزید
از آن خطاب حیدری و لحن آتشین
شانوشکوهوشوکت خود را به رخ کشید
با آن که بود لشکر کفّار در کمین
گفت؛ ای گروه ظالم! با اهلبیت حق
کاری که کردهاید، نکردند مشرکین!
اف بر شما که پاس امانت نداشتید
در حق خانوادهی پیغمبر امین
ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم»
ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین!
گیرم که پر شدهست جهان از یزیدیان
گیرم که سربهسر شده عالم پر از لعین
گیرم که آمدهست هزاران غم از یسار
گیرم هزار داغ رسیدهست از یمین
گیرم تبر شدند تمام درختها
گیرم که مارها زده بیرون از آستین
اما هزارشکر که نام «حسین» ما
شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین
این نام در دوعالم از این پس زبانزد است
وقتی به نام نامی حق است همنشین
حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید
هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حقآفرین»
تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت
پس با شما نشانهی ننگ است بر جبین
بر کشتههای کربوبلا نوحه میکنند
در عرش حق ملائکه با نالهی حزین
صبح و مسا امام زمان گریه میکند
بر این مصیبتوغمعظمی که شد قرین
پایان این معادله اما خوش است، خوش
تا از مناره میرسد این صوت دلنشین؛
از بام کعبه، حضرت خورشید اهلبیت
آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین.
مجتبی خرسندی
#سامرا #شعر_شهادت_امام_یازدهم #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #مجتبی_خرسندی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
یاکریمِ سامرا
کیستم من از غلامانِ قدیم سامرا
کیستم جلدِ حریمش، یاکریمِ سامرا
شکر عمری رزقم از دستِ کریمان می رسد
از کریمِ در مدینه یا کلیمِ سامرا
مزهّ دارد با مَصابیحِ الدُّجی، کَهفِ الوَری
راه رفتن در صراطَ المستقیمِ سامرا
گرچه شد تخریب این گلدسته ها و گنبدش
کم نخواهد کرد از شانِ عظیمِ سامرا
نسل اندر نسلِ ما را هم کفایت می کُند
منصبِ کلبِ نگهبانِ حریمِ سامرا
عطر و بوی کربلا دارد تمامِ مرقدش
از نجف انگار می آید نسیمِ سامرا
کاش می شد ساکنِ این قطعه بودم از بهشت
کاش من هم می شدم عمری مقیمِ سامرا
مهدی شریف زاده
#سامرا #شعر_شهادت_امام_یازدهم #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #شعر_شهادت_حضرت_عسکری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
یا ولی الله
میخانهای است در دلم از شور عسکری
لشکر به لشکر از پی انگور عسکری
مستان به کوچهکوچهی تاریخ سرزدند
در پرده بود چهرهی مستور عسکری
آمیخت تا به هم، دو جهان را فرا گرفت
جوش و خروش مهدوی و شور عسکری
درّندگان، شکنجهگران و حرامیان
زندان و پاسبان همه مسحور عسکری
محکوم ذلت است و شکست است و نیستی
مکر و فریب دشمن مغرور عسکری
فریاد ایستادگی و استقامت است
در سطرسطر مکتب و منشور عسکری
در من کسی شبیه گدایان سامراست
مبهوت آن کرامت و مسرور عسکری
این بوی نرگس است که پیچیده در جهان
نور محمّد است و علی، نور عسکری
مهدی جهاندار
#سامرا #شعر_شهادت_امام_یازدهم #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #مهدی_جهاندار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
آقای من
ریشه کرده مهرت از روز ازل در جان ما
هست ما از آن تو عشق تو هم از ان ما
کار و بار شاعران با لطف تو رونق گرفت
نام زیبای تو حسن مطلع دیوان ما
نور چشمان تو تدوین کتاب الله کرد
آیه آیه سوره سوره زینت قرآن ما
خط به خط روزی سه وعده بوسه بارانت کنیم
نور و قدر و کوثر و یاسین و الرحمان ما
از خودت تنها خودت را در دوعالم خواستیم
دردمندیم و نگاه رحمتت درمان ما
منفعت یعنی همینی که گدایت میشویم
ازکرامت های تو پر میشود دامان ما
خادمان خانه ات روزی رسان عالم اند
بی گمان پیوند خورده با تو آب و نان ما
ارتباط مستقیمی دارد این زانو زدن
روی فرش روضه با تقویت ایمان ما
مینویسدنام زیبای تو را بر سینه ها
در میان دسته های سینه زن دستان ما
سجده بر خاک حرم کردیم و نورانی شدیم
صحن روشن گشته از پیشانی تابان ما
روی کاشی حرم با خون خود حک میکنیم
خط نخواهد خورد هرگز بعد از این پیمان ما
در دفاع, از حریم تو جوانی میدهیم
دیدنی تر میشود با خون حنابندان ما
من کفن پوشیده ام پای ضریح چوبی ات
مثل من بسیار دارد جان به کف ایران ما
مادرت بین قنوت خود دعامان میکند
حضرت زهرای مرضیه ست پشتیبان ما
قیمتش بالاست اشکی که برایت جمع شد
بیش از اینها هم می ارزد لؤلؤ و مرجان ما
جای ارباب مصیبت...جای مهدی خالی است
درمیان روضه های خیمهالاحزان ما
این هم از آثار عمری داغ حصر سامراست
حبس گشته ناله ها در سینه ی سوزان ما
یک دل سیری نشد آبی بنوشی عاقبت
کربلایی شد دل و اندوه شد مهمان ما
رو به قبله ذکر یا جداه گفتی زیر لب
روضه هایت ابتدای حزن بی پایان ما
علیرضا خاکساری
#سامرا #شعر_شهادت_امام_یازدهم #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #علیرضا_خاکساری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
به روی بال ملائک
به روی بال ملائک سوار می آید
برای آمدنِ آن سوار،می آید
بگو به لب که برای گرفتن حاجت
چقدر یا حسن امشب به کار می آید
به غیر اینکه به اذکار یار مجبوریم
چه کاری از من و از اختیار می آید
چقدر روی تو بر آسمان سامرّا
شبیه ماه به شب های تار می آید
خیال وصل تو تنها برای سامرّاست
که با مدینه سر تو کنار می آید
برای خاطر فرزند خویش می آیی
شبیه شیر که شب از شکار می آید
بگو به منتظران پِلک را غلاف کنند
یگانه مُنتَظِرِ انتظار می آید
مِیِ تو چیست که نوشید هرکه از صحنت
خُمار می رود از تو خُمار می آید
شبیه دور حرم در زیارت ارباب
به زائران تو پس کِی فشار می آید؟؟
حسین آمده یک بار،چیست غیر کَرَم
دلیل این که حسن هم دوبار می آید
حسن شدی که بگوید به تو امام حسن
حسن شدن به تو با افتخار می آید
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشه ی انگور عسکری این است
که تاک ها ننشینند روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریب تر باشد
که زائران تو در بین کوچه ها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
مهدی رحیمی زمستان
#سامرا #شعر_ولادت_امام_یازدهم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #مهدی_رحیمی_زمستان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۱۹ مهر ۱۴۰۳
یا ابالمهدی
مشکین زلفت شد سرِ خط خبرها
پیچیدگیش علت جلب نظرها
وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست
قطعا طبیعی باشد اینگونه ثمرها
جلوه نمودی و از این جلوه نمایی
گوشه نشین گشتند مجموع قمرها
در معرض تیر نگاهت مینشینم
تامین امنیت کند گاهی خطرها
پرواز در آب و هوای سامرایت
امید و آمال تمام بال و پر ها
دلدادگی و دلسپردن کار ماها
کار تو هم تبدیل نوکرها به آقا
غیر از در این خانه ات جایی ندارم
من میثم عشق شمایم سر به دارم
ایل و تبار و نسل در نسل ِ تو آقا
هستم غلامت با همه ایل و تبارم
مِی خوردم و میخانه ها را رفتم امّا
سر از خمار عاشقیت بر ندارم
ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد
از برکتش حالا دلی آباد دارم
از آن زمان که روزیم دست تو افتاد
سکه شده الحمدلله کارو بارم
رد کردن سائل ز درگاهت محال است
آقا گدایی از شما اوج کمال است
همیشه پشت هر دلی دلدار باید
وقت کرامت ها گدا هوشیار باید
چونکه ندارم در بساطم جنس نابی
کهنه کلافی بر سر بازار باید
باده ز تاک عسکری گیراست خیلی
پس جام آن ساقیِ کهنه کار باید
طوری خرابم کرده ای که خود بسازی
این ساختن ورنه دو صد معمار باید
سر میدهم پای تو بی اما ،اگرها
شاید ندارد حرف من ، اینبار باید
خانه دهی من را به شهر سامرایت
یا که عنایت کن به ما رزق شهادت
قطره شود وصل به دریا آخر سر
مجنون بماند فکر لیلا آخر سر
جایی که درماندم صدا کردم حسن جان
نوکر بیارد رو به آقا آخر سر
در ابتدای راهم و باید بمانم
با لطف زهرا پای تو تا آخر سر
هرسال گفتم سامرای تو می ایم
اما دوباره مانده ام جا آخر سر
من اربعین هر جا سلامی عرض کردم
دادم سلام بر شما را آخر سر
امشب برای ما ابالمهدی دعا کن
این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن
محمد کیخسروی
#سامرا #شعر_ولادت_امام_یازدهم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #محمد_کیخسروی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۱۹ مهر ۱۴۰۳
یا عزیزالله
خبری آمده که نوبت محشر شده باز
خبری آمده که دوره غم سر شده باز
خبر از معجزه سوره کوثر شده باز
خبری آمده که فاطمه مادر شده باز
روزی اهل زمین رحمت بسیار شده
هادی فاطمه امروز پسردار شده
ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام
ای امام بن امام بن امام بن امام
ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام
دوستی با تو حرام است به اولاد حرام
عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد
به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد
تو همان حضرت از عقل فراتر آقا
عالم از مقدم تو گشته منور آقا
حسن دوم زهرایی و حیدر آقا
پدر منتقم آل پیمبر آقا
فارغی از همگان و همگان پابندت
منتقم پروری و مصلح کل فرزندت
سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست
سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست
سامرا قبله مقصود تمام فقراست
کعبه و میکده و خانه امّید ماست
باز هم دست تمنا سوی این در داریم
ما هوای حرم سامره در سر داریم
آسمان مثل زمین منتطر فرمانت
برده هوش از همگان معجزه چشمانت
بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت
جان ما چیست مگر تا که شود قربانت
پسر حیدری و حق به تو عزت داده
دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده
من همیشه به دعای سحرت محتاجم
سنگ گردیده دلم بر نظرت محتاجم
شده آواره و بر بال و پرت محتاجم
بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم
آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت
آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت
ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم
تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم
ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم
اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم
اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا
اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا
یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر
یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر
یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر
یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر
اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم
اربعین همسفر زینب کبری بودیم
محمد حسین رحیمیان
#سامرا #شعر_ولادت_امام_یازدهم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #محمد_حسین_رحیمیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۱۹ مهر ۱۴۰۳
بساطِ عاشقی
زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است
کرانهایم ولی بی کرانِ ماحسن است
گره گره همه اما امانِ ما حسن است
پُر از حسن لبِ ما نوشِ جانِ ما حسن است
هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است
رسید جلوهای و باز یاعلی گفتیم
پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم
دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم
حسن حسن همهی عمر با علی گفتیم
به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است
بساطِ عاشقیام جور شد به لطف شما
و سهمِ سفرهی ما نور شد به لطف شما
از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما
گدای سامره مشهور شد به لطف شما
تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است
برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند
برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند
به پای بوسی تو آستان کم آوردند
قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند
که عشقِ در رگ و در استخوانِ ما حسن است
گداشدیم بگوییم این سخن ها را
نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را
برای ما که نوشتند پَر زدن ها را
به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را
هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است
به روی شانه اگر گیسویت رها بشود
عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود
حسن نماز و حسن قبلهی دعا بشود
حسن رکوع و حسن سجدههای ما بشود
میان کرببلا هم اذان ما حسن است
نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله
که با تو جلوه کند جلوهای عظیم: الله
عصا بدست رسد پیشِ تو کلیم الله
کلیم تا که بگوید حسن کریم الله
چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است
اگرچه تکیهگَهِ خانهها پدر باشد
پدر همیشه همه کارهاش پسر باشد
پسر برای پدر پارهی جگر باشد
پسر که هست گدا هم که پشت در باشد
بزرگ خانهی صاحب زمانِ ما حسن است
حسن لطفی
#حسن_لطفی #سامرا #شعر_ولادت_امام_یازدهم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۱۹ مهر ۱۴۰۳
باز شد پنجره ای سمتِ نسیمِ ملکوت
نور تابید در آیینه ی صبح از جبروت
تشنه ی بوی نفس های بهارش بودیم
از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم
چه حضوری که از آن عشق بشارت میداد
چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد
نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است
آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است
عطرِ سیبی ست که از گلشنِ عرش آمده است
شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است
هر طرف جلوه ی خورشید جمالش پیداست
حَسَن و نورِ حقیقت ز کمالش پیداست
مژده مژده حسنِ دومِ زهرا آمد
سیزده صورتِ اعجاز تماشا آمد
نور افشانیِ عالم همه از جلوه ی اوست
آخرین حجتِ حق از ثمر و میوه ی اوست
پدرش آینه ی مکتبِ صادق باشد
پسرش چشمه ی قرآنِ حقایق باشد
از دمِ سوسنِ او بوی چمن می روید
صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن می بوید
جلوه ی روشنِ او جلوه ی ایثارِ خداست
دامنش سبزترین دامنِ گلزارِ خداست
به قدمهاش چو داود گل آرایی کرد
از دَمش حضرتِ یعقوب دل آرایی کرد
بر لبش سوره ی توحید تلاوت دارد
دامنش دولتِ مسعود امانت دارد
شده آن بزم نشینِ دمِ او چون عیسی(ع)
شده پروانه ی شمع اش به دو عالم موسی(ع)
حَسَن آیینه ی حُسنش به خدا اعجاز است
ز نسیمش همه درهای اجابت باز است
نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است
کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است
یازده بار زمین سر به خضوع آمده است
از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است
یازده بار خدا صورتِ احمد چو کشید
بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید
یازده پنجره وا شد به سوی دولتِ یار
آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار
شانت این بس پسرت حضرت مهدی(ع) باشد
بعدِ حق عالمِ ما را متصدّی باشد!
#شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری
#سامرا
#هستی_محرابی
@hadithashk
۱۹ مهر ۱۴۰۳