eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
144 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ای زمینِ کربلا بهرِ تو مهمان آمده انتظارِ لحظه ها دیگر به پایان آمده ای زمینِ کربلا دستِ ادب بر سینه نِه اهلِ بیتِ مصطفی از شامِ ویران آمده جان به جانان آمده، بهرِ پیمان آمده کربلا ای سرزمینِ تشنه در بینِ دو رود زخمِ جانت با تبِ یاران به درمان آمده  ذره ذره خاکِ تو در بانگِ لبیک یا حسین(ع) هستیِ کان و مکان بر عهد و پیمان آمده عقل حیران آمده، اوجِ عرفان آمده سر به زیر افکنده ای شرم از نگاهِ زینبی مقتل و گودال و تل بر او چه بحران آمده  عصرِ عاشورا بمیرم چی کشیده خواهرش از صدای ضجه اش عالم به ویران آمده سینه کوبان آمده، زار و نالان آمده کوفه وُ شامِ اسارت سدِّ راهِ معبرش_ خیزران و خنجر و خارِ مغیلان آمده اربعین بر تربتِ پاکِ حسینِ سرجدا بی رقیه دلغمین بر دیدنِ جان آمده با یتیمان آمده، اشک ریزان آمده @hadithashk
نگارِ ما وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما دنیا ز نورِ تو وُ جَدِ تو منوّر شد با دسته گلهای پُرِ از نیلوفر و یاسی میلادِ مسعودِ تو با خاتم برابر شد امشب که بزمِ عاشقان در اوج شادی است آری که غرقِ شور و شادی قلبِ کوثر شد دل میشود شیدا به عشق فجرت ای صادق آن روز که زیباییِ حسنت مُصوّر شد آیینه ی چشمانِ تو از جنسِ باران است امشب میِ میخانه ها لبریزِ ساغر شد رازِ فلق در آسمانِ روشنت جاریست بستانِ زهرا (س) از گُلِ جانت معطّر شد قلبِ جهان امشب چه زیبا می تراود در صبحی که از شوقِ سرشکِ مژه ات تر شد جانِ زمین و آسمان لبریزِ احسانت خاکِ قدومت سرمه ی چشمانِ مادر شد شوریست در لبخندِ تو از جنسِ آیینه در خانه ی باقر(ع) پُرِ از عود و عنبر شد دشت و بیابانها و دریاها به شوقِ تو لبریزِ شور و شادیِ جانانه یکسر شد!  هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سبطِ حسین ابن علی(ع) امشب تمامِ سینه ها در شور و شین است شامِ عزایِ باقر آن سبطِ حسین است انس و مَلک نالان همه از این مصیبت عالم ز غم ویران همه از این مصیبت بارانِ خون بارد که آمد موسمِ غم امشب نشسته فاطمه در سوگ و ماتم در چهره ی ارض و سما غم آشکار است از این مصیبت قلبِ زهرا بی قرار است بین گشته خاموش نورِ ولایت مهدیِ زهرا سرت سلامت گردِ عزا بر چهره ی عالم نشسته در سوگِ او پیغمبرِ خاتم نشسته ای حضرتِ قائم به سر شالِ عزا کن مولا بیا جدٌِ غریبت را صدا کن گو جدٌِ زارم مشعلِ دین گشته خاموش عرشِ خدا از داغِ او گشته سیه پوش قلبِ رسولِ عالَمین زار و حزین است فرزند او باقر به خوردِ زهرِ کین است بین گشته خاموش نورِ ولایت مهدیِ زهرا سرت سلامت امشب بقیع در هاله ای از غم بسوزد بر غربتِش در نوحه و ماتم بسوزد آلاله ای پرپر شده از باغِ زهرا(س) این غربتِ او تازه کرده داغِ زهرا(س) قبرش به مثلِ مادرش بی سایبان است بی بارگاه و گنبد و بی روضه خوان است جانها فدایِ قبرِ بی شمع و چراغش دلها بسوزد از غمِ داغِ فراقش بین گشته خاموش نورِ ولایت مهدیِ زهرا سرت سلامت ای تو بقیع، امشب به قبرش میزبانی بنما تو با جسمِ نحیفش مهربانی بر تربتِ پاکش نشسته مادرِ او هر دم فغان و ناله دارد بر سرِ او ‍ قلبِ امامِ جعفرِ ما خون گشته خود در کنارِ بابِ خود مدفون گشته بین گشته خاموش نورِ ولایت مهدیِ زهرا سرت سلامت!  هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نگارِ ما وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما دنیا ز نورِ تو وُ جَدِ تو منوّر شد با دسته گلهای پُرِ از نیلوفر و یاسی میلادِ مسعودِ تو با خاتم برابر شد امشب که بزمِ عاشقان در اوج شادی است آری که غرقِ شور و شادی قلبِ کوثر شد دل میشود شیدا به عشق فجرت ای صادق آن روز که زیباییِ حسنت مُصوّر شد آیینه ی چشمانِ تو از جنسِ باران است امشب میِ میخانه ها لبریزِ ساغر شد رازِ فلق در آسمانِ روشنت جاریست بستانِ زهرا (س) از گُلِ جانت معطّر شد قلبِ جهان امشب چه زیبا می تراود در صبحی که از شوقِ سرشکِ مژه ات تر شد جانِ زمین و آسمان لبریزِ احسانت خاکِ قدومت سرمه ی چشمانِ مادر شد شوریست در لبخندِ تو از جنسِ آیینه در خانه ی باقر(ع) پُرِ از عود و عنبر شد دشت و بیابانها و دریاها به شوقِ تو لبریزِ شور و شادیِ جانانه یکسر شد!  هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عبدالعظیم دیده بدنیا گشوده است دل از تمامِ مردمِ ایران ربوده است آری کریم آمده سائل خبر کنید چون‌ آیه‌آیه‌ایی ز کرامت سروده است این سیدالکریم که صاحبِ کرم شده در شهرِ ری‌رسیده و صاحب‌ِ حرم شده از نسلِ مجتبی به کرامت سرآمده است در این حوالی است که بال و پرم شده واژه برای مدحِ تو گفتن کم آمده ست روح القدس به یاریِ من همدم آمده است گفتم به مدح و منقبتت سید الکریم هرکس‌که نیست یارِتو نامحرم آمده است هر کس که زائر است ترا گشته نورِعین من زار قبرِ حضرتتان زائرِ حسین تو عبد صالحی و شدی سیدالکریم هستی وکیل هادیِ دین شاهِ عالَمین حالا رسیده ام به حرم زائرت شدم در گرد این حریمِ حرم طایرت شدم دستم به روی سینه مودب رسیده‌ام کنجِ حرم نشسته و چون جابرت شدم! @hadithashk
باز شد پنجره ای سمتِ نسیمِ ملکوت نور تابید در آیینه ی صبح از جبروت تشنه ی بوی نفس های بهارش بودیم از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم چه حضوری که از آن عشق بشارت میداد چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است عطرِ سیبی ست که از گلشنِ عرش آمده است شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است هر طرف جلوه ی خورشید جمالش پیداست حَسَن و نورِ حقیقت ز کمالش پیداست مژده مژده حسنِ دومِ زهرا آمد سیزده صورتِ اعجاز تماشا آمد نور افشانیِ عالم همه از جلوه ی اوست آخرین حجتِ حق از ثمر و میوه ی اوست پدرش آینه ی مکتبِ صادق باشد پسرش چشمه ی قرآنِ حقایق باشد از دمِ سوسنِ او بوی چمن می روید صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن می بوید جلوه ی روشنِ او جلوه ی ایثارِ خداست دامنش سبزترین دامنِ گلزارِ خداست به قدمهاش چو داود گل آرایی کرد از دَمش حضرتِ یعقوب دل آرایی کرد بر لبش سوره ی توحید تلاوت دارد دامنش دولتِ مسعود امانت دارد شده آن بزم نشینِ دمِ او چون عیسی(ع) شده پروانه ی شمع اش به دو عالم موسی(ع) حَسَن آیینه ی حُسنش به خدا اعجاز است ز نسیمش همه درهای اجابت باز است نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است یازده بار زمین سر به خضوع آمده است از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است یازده بار خدا صورتِ احمد چو کشید بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید یازده پنجره وا شد به سوی دولتِ یار آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار شانت این بس پسرت حضرت مهدی(ع) باشد بعدِ حق عالمِ ما را متصدّی باشد! @hadithashk
ای مونسِ جانِ پدر ای دُرِّ دریای گوهر ای مونسِ جانِ پدر زهرای ثانی هر نظر ایران به نامت مفتخر دستِ من و دامانِ تو جانم بوَد قربانِ تو وا از غمِ هجرانِ تو روی رضا درمانِ تو باغِ گلِ عترت تویی ریحانه ی عصمت تویی رزقِ مرا برکت تویی هر دو جهان رحمت تویی ای دختِ شاهِ عالمین جانِ رضا عشقِ حسین بابا برات نورِ دو عین_ گیرد عزا در کاظمین شکرِ خدا که دشمنت آتش نزد بر دامنت زخمی نکرده آن تنت معلومه جای مدفنت با پا نزد پهلوی تو زخمی نشد بازوی تو معجر نرفت از روی تو نچکیده خون از موی تو در مشهدِ غربت رضا آن شافیِ روز جزا کی باشد او را این سزا از داغِ تو گیرد عزا  هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بهاران طی شد و یارم کجایی تو ای یارِ وفادارم کجایی کجایی لاله ی دامانِ نرگس نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی تو را می خواهم ای گل در کنارم دلی خون از زمان دارم کجایی نَمی باران بزن بر انتظارم که بی تو اشکِ خون بارم کجایی بیا ای رازِ شور انگیزِ هستی کلیدِ مشکلِ کارم کجایی من و جمعه من و بوی فراقت طبیبِ جانِ بیمارم کجایی شبِ بی حاصلِ ما را سحر کن طلوعِ فجرِ دیدارم کجایی نسیمِ صبح از بوی تنِ توست سحرها کرده بیدارم کجایی تو مثلِ عطرِ باران دلربایی نشاطِ رنگِ رخسارم کجایی بیا از چشمِ تو حاجت بگیرم چنان از درد سرشارم کجایی تویی حاتم منِ مسکین به پایت اسیرِ کوچه بازارم کجایی مرا آهِ فراقِ سینه سوزت_ ز عالم کرده بیزارم کجایی شرارِ خون نشسته در دلِ من ببین این اشکِ تکرارم کجایی من هر شب در دلِ تنگم به یادت_ نهالِ عشق می کارم کجایی بیا آرامِ جانِ بی قرارم به هجرِ تو گرفتارم کجایی میانِ صحن‌ها و هر رواقی_ به دنبالِ رُخِ یارم کجایی همی ترسم بمیرم از جدایی نبینم روی دلدارم کجایی؟! @hadithashk
بی بی جانم نامِ تو چون نامِ زینب زخمِ جانِ کربلاست شاهدِ این دردِ پنهان آسمانِ کربلاست ام کلثومی و در کرب و بلا نقش آفرین مثلِ زینب سینه ات مرثیه خوانِ کربلاست هم رکابِ زینبی در مقتل و گودال و تل شعرهایت روضه ی فصلِ خزانِ کربلاست شعرِ لالایی بخوان در گوشِ اصغر، شعرِ تو داغ و شورانگیز در شعر و زبانِ کربلاست ای که صد مقتل خزانی از تو امّا کم نوشت شِکوه ی ما از جفای راویانِ کربلاست گرچه پنهان گشت نامت بینِ آن جور و جفا لیک نامت تا ابد دردِ نهانِ کربلاست کربلا از عطر و بویت چون گلستان پُر شده ریشه ات اعماقِ باغِ جاودانِ کربلاست ظهرِ عاشورای خونین ناله های شاهِ دین یا حسن(ع) یا زینبین متنِ اذانِ کربلاست ذره ذره سوختی چون شمع از عشقِ حسین(ع) های های مویه ات آه و فغانِ کربلاست گر چه فرقی بینِ ایثارِ تو وُ زینب شده لیک نامت مثلِ زینب قهرمانِ کربلاست! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باز غمی در دلِ من جا گرفت بس که سراغِ گلِ زهرا گرفت منتظرِ روی توأم ماهِ نو مردم از این هجرتِ جانکاهِ تو کی شود این فاصله پایان رسد عِطرِ وجودت به دل و جان رسد باز پُر از شور و هوای توأم دست به دامانِ خدای توأم آه! خدایا گلِ ما غایب است عالمِ ما عالمِ بی صاحب است در دلِ ما هست روان این دعا خامنه ای نائبِ مولای ما هر که ولای  علوی طالب است امرِ اطاعت ز ولی واجب است باز دلم محوِ  تماشا شده غنچه ی لبخند شکوفا شده رایحه ی عِطرِ ولایت دمید مِهرِ علی در دلِ یاران وزید گشت عیان وعده ی روزِ الست نورِ ولایت به دلِ ما نشست کاش تجلی بکنی ماهِ عشق تا ز تو روشن بشود راهِ عشق! @hadithashk
کاش همین جمعه ظهورِ تو بود در همه جا جشن و سُرورِ تو بود کاش همه مسجد و محرابِ ما آینه پردازِ حضورِ تو بود از حرمِ فاطمه تا جمکران بزمِ گل افشانیِ نورِ تو بود کاش که بر روی لبِ عاشقان زمزمه ی شعر و شعورِ تو بود کاش به قم سر بزنی از کرَم تازه شود حال و هوای حرَم پرتوِ این شهر همه ایزدی یک سر بر عمّه ی خود می زدی عمه ی تو دستِ شفاعت بوَد صاحبِ ابوابِ کرامت بوَد حضرتِ معصومه عزیزِ خدا دخترِ والای امامت بوَد در حرمِ نور تو را منتظر سینه ی او تشنه ی دریای مِهر پس تو کجایی پسرِ فاطمه؟ زرد شده چهره ی عالم همه خاکِ رَهت سرمه ی چشمانِ ما عشقِ تو سرلوحه ی ایمانِ ما ما همه تن چشم به راهِ توییم مست ز یک ذرّه نگاهِ توییم عالم ما منتظرِ روی توست جانِ جهان عاشقِ ابروی توست کاش که این فاصله ها کم شود نورِ تو در دیده مُجسّم شود! @hadithashk
تنها نشانِ بی نشانِ ما کجایی آرامشِ روح و روانِ ما کجایی کی می‌شود روز و شبم روشن ز رویت ای روشنیِ دیدگانِ ما کجایی ای میزبانِ مهربانِ خوانِ رحمت گو ای امام مهربانِ ما کجایی بر سفره ی افطارِ ما جای تو خالی ای ربناهای اذانِ ما کجایی بانگِ اَنا المهدی ندای غربتِ ما هجرِ تو شد زخمِ نهانِ ما کجایی داروی درد سینه ی هر چه گرفتار ای صاحبِ عصر و زمانِ ما کجایی ما جمله در ماهِ ضیافت میِهمانت جز تو نباشد میزبانِ ما کجایی ای سینه ات درد تمامِ درد مندان آقا بیا دردت به جانِ ما کجایی دارو ندارِ قلبِ محزون و شکسته در قدر و احیا روضه خوانِ ما جایی با اشکِ خون در انتظاریم از غمِ تو هجرِ رخت برده توانِ ما کجایی! @hadithashk