عصمت
با وضو از دیده تر مینویسم فاطمه
مثل فضه مثل قنبر مینویسم فاطمه
باطن الله اکبر مینویسم فاطمه
هستی موسی بن جعفر مینویسم فاطمه
تا قیامت آفتاب روشن دین فاطمه ست
نور زهرا! صبر زینب !جمع در این فاطمه ست
حضرت معصومه ی طاهاست! عصمت را ببین
محملش نور است نور الله عزت را ببین
سجده اش را بنگر و اوج عبادت را ببین
جان سلطان است این بانو! کرامت را ببین
بین راه مشهد و قم ما کرم لازم شدیم
سائل خورشید و ماه حضرت کاظم شدیم!
خم شده در محضر بانو قد پیغمبران
ای فدای خواهری او تمام خواهران
مادری کرده رضا را خوبتر از مادران
اوست تا روزی رسان پس خوش بحال نوکران
هرزمان دلتنگ زهرا میشوم قم میروم
میل مشهد میکنم پا میشوم قم میروم
چندروزی هست تب دارد نگاهش بر در است
آنقدر غم خورده و غم خورده خیلی لاغر است
درد دوری از تمام درد و غم ها بدتر است
باز هم یک فاطمه از درد بین بستر است
اینچه غوغاییست یا رب که میان قم بپاست
این دم آخر به لبهایش رضا جانم رضاست
رفته بین هربیابان در هوای دلبرش
روی ناقه بینمحمل سایبان دارد سرش
شکر! نامحرم ندیده هیچکس دوروبرش
یا نخندیده کسی بر خاک روی معجرش
درد پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست
پای بی بی زخمی از خار مغیلان نیست نیست
در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید
با لب تشنه رضای خویش را بی سر ندید
دور تا دور خودش چشم بد لشگر ندید
غارت چادر ندید و غارت معجر ندید
عمه اش زینب ولی زیر لگدها مانده بود
بین آن نامردهای پست تنها مانده بود
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شهادت_فاطمه_معصومه #قم_المقدسه #ملیکه_قم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نمک گیر
باز هم میشوم کبوترتان
زیر ِ این گنبدِ مُنَوَرتان
من نمک گیر ِسفره ات شده ام
دستِ خالی نرفتم از درتان
مادر ِ من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان
جایِ کرب و بلا و طوس و نجف
شده ام خاک بوس ِ محضرتان
ما عجم ها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان
اشک هایم دخیل میبندند
به ضریح ِ فرشته پرورتان
از ضریح ِ تو یاس میریزد
مثل ِ چادر نماز ِ مادرتان
چقَدَر از مدینه دور شدی
پایِ دلتنگی ِ برادرتان
خسته از راه دور آمده ای
خسته ای از فراق ِ دلبرتان
مثل ِ مادر خمیده ای اما
نگرفته به میخ ِ در پرتان
محملت پرده داشت شکر خدا
سایبان بوده بر رویِ سرتان
گرچه شد حمله بر عشیره ی تو
شکر, غارت نگشت زیورتان
در میان ِ هجوم درد نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
کم نشد لحظه ای از وقار شما
غُصه ی از همه بریدن تو
غم ِ رویِ رضا ندیدن تو
گرچه آواره گشته ای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو
ناقه ات بین ازدحام نرفت
بی خطر بود این پریدن تو
چادرت زیر ِ چکمه گیر نکرد
لحظه یِ تلخ پر کشیدن تو
بی برادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو
ثبت شد در جریده ی تاریخ
قصه های به قم رسیدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پیش ِ پایت زمین گل افشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش ِ رویت فقط سلام گذاشت
پیر ِ قوم و بزرگ مردم ِ قم
سر به پایِ تو چون غلام گذاشت
بهر ِ تو قم گذاشت سنگ تمام
کِی دگر سنگ رویِ بام گذاشت
کِی به قم دختر ِ ولی ِ خدا
پای در مجلس ِ عوام گذاشت
بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود
غم طفلی عزیز یادت هست
روضه ی پُر گریز یادت هست
دختری با سر پدر میگفت
آنهمه چشم هیز یادت هست
بر سر ِ غارتِ زنان ِ حرم
بین ِ دشمن ستیز یادت هست
وسط شعله ها مرا دیدی؟!
پابرهنه گریز یادت هست
ماجرای شراب یادم هست
ماجرای کنیز یادت هست؟!
معجر و گوشواره ام به کنار
غارتِ سینه ریز یادت هست
بدنم درد میکند بابا
دهنم درد میکند بابا
محمدجواد پرچمی
#شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شهادت_فاطمه_معصومه #قم_المقدسه #محمدجواد_پرچمی #ملیکه_قم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم
هجران به چالش می کشاند عاشقان را
همراه خود می آورد اشک روان را
خواهر شدی و فکر دوری از برادر
با بی قراری برده از جانت توان را
بین تمام غصه ها داغ برادر
تا پای مردن می کشاند خواهران را
الحمدلله که ندیدی بین گودال
زیر هجوم نیزه جسم نیمه جان را
با دست بسته کوچه به کوچه نرفتی
اصلا ندیدی پوسخند این و آن را
شکر خدا که پاسبانت محرمت بود
دور و بر ناقه ندیدی فاسقان را
اصلا نرفتی شام! نه!! اصلا ندیدی
بر روی لبهایش فروود خیزران را
محمد کیخسروی
#شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شهادت_فاطمه_معصومه #قم_المقدسه #محمد_کیخسروی #ملیکه_قم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اینجا بهشتِ ما شده
ذکرت شفا ، داروی هر بیمار ، معصومه
وا کردی از کارم گره هر بار ، معصومه
قم شد در ایران نقطه ی پرگار معصومه
پیدا نشد مثلِ تو بی تکرار ، معصومه
باید که زد لطفِ شما را جار ، معصومه
شکرِ خدا لبهایمان یا فاطمه دارد
شکرِ خدا که کشورِ ما فاطمه دارد
هر آنچه دارد با علی ، با فاطمه دارد
اینجا بهشتِ ما شده تا فاطمه دارد
با تو شده روزیِ ما بسیار معصومه
خاکِ گلستانِ شما ، گرد و غبار هستم
خسته از این آلودگی و روزگار هستم
وقتی دلم خیلی گرفته بی قرار هستم
یا سوی مشهد یا سوی قم رهسپار هستم
یا با رضا یا با تو دارم کار ، معصومه
خوب است حال هر که شد مهمانِ صحنِ تو
خورد هر کسی نانِ رضا را ، نانِ صحنِ تو
مِنّا شده هر کس که شد سلمانِ صحنِ تو
عطرِ مدینه می دهد ایوانِ صحنِ تو
اینجاست جای حیدرِ کرار معصومه
آقا شده هر کس که افتاده به پای تو
هستی کریمه ، خوش به حالِ هر گدای تو
گرچه به هجران شد کشیده ماجرای تو
شکرِ خدا مانندِ زهرا روضه های تو
ربطی ندارد با در و دیوار ، معصومه
هجران اگرچه با رضا و با تواَم بد کرد
کس که نبسته راه بر تو یا نگفت برگرد
بانو شده که پا شَوید از خوابِ خوش با درد؟
تو که ندیدی کوچه ای تنگ و چهل نامرد
یک زن کجا با لشگری پیکار ، معصومه
دور و بر تو نیست مُشتی بی حیا بانو
بسته نشد بال و پرت در کوچه ها بانو
خاکی نشد چادر سیاهت زیرِ پا بانو
شکرِ خدا سیلی نخوردی بی هوا بانو
جسمت نبوده زخمیِ مسمار، معصومه
با دسته بسته در پیِ دلبر نرفتی که
با رَخت های پاره ، بی معجر نرفتی که
به دیدنِ طشتِ طلا و سر نرفتی که
دور از حُسینت بودی و دیگر نرفتی که
مانندِ زینب مجلسِ اغیار معصومه
تو که نبوسیدی میانِ قتلگاه حنجر
انگشتِ دلدارت نرفت همراهِ انگشتر
اینجا نه ضجر است و سنان، نه شمرِ خیره سر
اینجا شد استقبالِ تو با یاس و نیلوفر
زینب نبودی که سرِ بازار... معصومه
تو حنجرِ صد پاره ای بوسیده ای آیا؟
رختِ اسارت بر تنت پوشیده ای آیا؟
افتاده ای از ناقه و ترسیده ای آیا
بی گوشواره ، گوشِ پاره دیده ای آیا؟
شکرش ندیدی حلقه ی انظار معصومه...
مهدی شریف زاده
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #مهدی_شریف_زاده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کوثر موسای عشق
فاطمه ای کوثر موسای عشق
صاحب هر رتبه والای عشق
با تو شود فاطمی احساس ها
پاک تر از بوی گل یاس ها
جلوه کند نور ، ز سیمای تو
مظهر توحید ، مُصلّای تو
معرفتُ الله ، نَمِ باده ات
سایه عرش است به سجاده ات
غرق سکوت است تمام فَلک
ذکر قنوت تو دعای مَلک
حضرت حق محو عباداتِ تو
منتظر وقت مناجات ِ تو
چادرت از بالِ مَلَک ناز تر
سفره ات از عرض و سما ، باز تر
ریزه خور خوان تو کون و مکان
وسعت احسان تو هفت آسمان
صد چو سلیمان به حریمت گُم است
مرکز فرمانِ تو شهر قم است
هرکه به دستانِ تو تایید شد
پیرِ زمان ، مرجعِ تقلید شد
« روح عبادات سلام علیک
عمه سادات سلام علیک »
شاهِ خراسان شده دلبسته ات
قائمه عرش ، دو گلدسته ات
ای که پدر بوده تو را دست ، بوس
عاشق تو حضرت سلطانِ طوس
مدح تو بر روی زبان پدر
ذکر« فِداها» به لبان پدر
ای که ز طفلی ز بلا سوختی
چشم به راهِ پدرت دوختی
حسرت لبهای تو بوسیدنش
آروزی هر شب تو دیدنش
غم به روی غم ، سرت آورده اند
تا خبرش را بَرَت آورده اند
بعد پدر گریه شده کار تو
دستِ رضا بوده نگهدار تو
ذکر لبان تو رضا بود و بس
راحتِ جان تو رضا بود و بس
دیدنِ او کاشفِ هر کرب تو
بسته به لبخند رضا قلب تو
وای از آن روز که دلها شکست
رشته دیدار تو با او گُسست
قلب تو از هرچه که ترسید ، شد
یارِ تو از پیش تو تبعید شد
چاره تو صبر به لوحِ قضا
قاتلِ تو مدینه بی رضا
در همه شب دیده به ره دوختی
یاد رضا ناله زدی سوختی
تاغم یکساله به پایان رسید
لحظه به لحظه به لبت جان رسید
نامه ای از یار به دستت رسید
نامه نگویم همه هستت رسید
دلخوشی ات دستخط یار شد
حاجت تو دیدن دلدار شد
بال و پرِ بسته تو باز شد
ناقه سواریِّ تو آغاز شد
تا ، رهِ تو جانب ساوه رسید
کامِ تو هم طعم مصیبت چشید
روزِ تو مانند شبِ تار شد
قافله خسته ات ، آزار شد
باهمه اینها به دلی داغدار
جانب قم قافله شد رهسپار
کَم نشده پرده ای از مَحملت
گَشته مدارا همه جا با دلت
زینب ِ آقای خراسان شدی
تاج سرِ مردم ایران شدی
گُل به سر و روی تو از بام ریخت
بر جگر ...
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #قاسم_نعمتی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم
ای که بالای سرت خورشید هشتم روشن است
از نگاه تو تنور نان گندم روشن است
شمع خاموش مدینه تا که در قم روشن است
بر زیارت گاه زهرا چشم مردم روشن است
قطره در دل وسعت گنجاندن دریا نداشت
قبر زهرا را خدا در قلب معصومه گذاشت
قطره عاشق شد برای دیدن دریا رسید
حضرت موسی به طور دختر موسی رسید
تا که دست از دامنت بر دامن زهرا رسید
دست این ابیات بر دامان اعطینا رسید
به خودت یا که به زهرا یا به زینب رفته ای؟
با کدامین چهره ات در محضر رب رفته ای؟
می توان با اشک ها جا داد دریا را به چشم
در حریم تو نشست و دید عقبی را به چشم
آنکه یا معصومه گفت و دید زهرا را به چشم
با زبان سوهان چشید و خورد خرما را به چشم
مطمئنم که علی قم را به زهرا داده است
چون به سوهان های شهرم طعم خرما داده است
کنج دنج صحن هایت چشم آهو را گرفت
پیش تو آهو خودش بر نای چاقو را گرفت
عطر یاس آمد به روضه جای شب بو را گرفت
در گریز روضه ی تو دست پهلو را گرفت
شکر حق از گریه هایت هیچ کس شاکی نشد
شکر حق سیلی نخوردی، چادرت خاکی نشد...
محمدرضا رضائی
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #محمدرضا_رضائی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای مونسِ جانِ پدر
ای دُرِّ دریای گوهر
ای مونسِ جانِ پدر
زهرای ثانی هر نظر
ایران به نامت مفتخر
دستِ من و دامانِ تو
جانم بوَد قربانِ تو
وا از غمِ هجرانِ تو
روی رضا درمانِ تو
باغِ گلِ عترت تویی
ریحانه ی عصمت تویی
رزقِ مرا برکت تویی
هر دو جهان رحمت تویی
ای دختِ شاهِ عالمین
جانِ رضا عشقِ حسین
بابا برات نورِ دو عین_
گیرد عزا در کاظمین
شکرِ خدا که دشمنت
آتش نزد بر دامنت
زخمی نکرده آن تنت
معلومه جای مدفنت
با پا نزد پهلوی تو
زخمی نشد بازوی تو
معجر نرفت از روی تو
نچکیده خون از موی تو
در مشهدِ غربت رضا
آن شافیِ روز جزا
کی باشد او را این سزا
از داغِ تو گیرد عزا
هستی محرابی
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #هستی_محرابی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا فاطمه المعصومه(س)
بهترین راهش عزلت است اصلا
عزلتی که ریاضت است اصلا
برویم و به گریه بنشینیم
هرکجایی که خلوت است اصلا
عشق ما از قدیم الایام است
عاشقی عین رحمت است اصلا
ما غلامان خانه اش هستیم
این غلامی سعادت است اصلا
رو به هر جا دگر زدن بی شک
غیر از این خانه ذلت است اصلا
ما ندیدیم از این حرم بهتر
بس که صاحب کرامت است اصلا
یکی از جذبه های چشمانش
در قیامت شفاعت است اصلا
هرچه داریم از این حرم داریم
خیر ما در زیارت است اصلا
پوزه باید به تربتش مالید
غیر از این شد اهانت است اصلا
هرچه دیدیم از این محبت بود
قم دیار محبت است اصلا
چه حریمی چه گنبدی دارد
جان فدایش چه مشهدی دارد
رسول عسگری
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #مدح_حضرت_معصومه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریمه اهل بیت
منم همسایه ی دیوار به دیوارِ معصومه
که عمری هست،هستم خادم دربار معصومه
شده آباد با دستش کویر قلب من یعنی
به صحرا هم رسیده رحمت بسیار معصومه
شنیدم دومین زهراست پس
الجار ثم الدار” خدا را صد هزاران شکر هستم جار معصومه شبیه فاطمه قطعاً شده تقدیم یک روزی به مسکین و فقیر و بی نوا افطار معصومه می آید چون برادر تا سه دفعه جای هر دفعه عجب خیر کثیری می برد زَوّار معصومه و گاهی حضرت جبرییل هم حاجت اگر دارد تَمسُک می کند بر چادر گلدار معصومه اگر جز لطف بی اندازه چشم زائرش تر نیست به غیرازاین مرام زاده ی موسی بن جعفر نیست کریمه هست بانو بین ما بین کریمان هم نرفته دست خالی ازحرم چون نامسلمان هم حرم دارد میان قم که ثابت کرده بر عالم بهشت اینگونه پیدا میشود بین بیابان هم قسم داد هر کسی جان رضا بانو اَغیثینی به روی غصه هایش خورده مثل اینکه سوهان هم به او معصوم گفته تافَداها” میشود واجب به قربانش کنم چیزی که باشد بهتر از جان هم ندیدم من شبیه حضرت معصومه بانویی که با هر کربلا داده به زائرها خراسان هم محمد داوری #شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_معصومه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم
از خدا می گفت از نسل پیمبر هم که بود
تازه از ذریه ی زهرا و حیدر هم که بود
عمه ی بخشش به سائل،خواهر رأفت به خَلق
در حوائج دختر موسی بن جعفر هم که بود
با یکی خیلی شباهت داشت بین اهل بیت
جان بابا بود،والا بود،خواهر هم که بود
کربلا را داشت می آورد با خود سوی قم
مثل زینب خسته و مغموم و مضطر هم که بود
اتفاقا تیر و شمشیر و سنان را دیده بود
اتفاقا ساعتی در بین لشکر هم که بود
اتفاقا لحظه ای مثل رقیه عمه اش؛
در بیابان بود،بی کس بود،دختر هم که بود
لحظه ای مثل رقیه،روز و شب زینب صفت
کوه ماتم بود دنبال برادر هم که بود
.
مثل زینب شاهد تشییع پیغمبر نبود
شاهد غم های بی زهرایی حیدر نبود
مثل زینب بود دختر بود اما باز هم
شاهد غم های مادر در مصاف در نبود
گرچه خواهر بود با آقا علی موسی الرضا ع
با حساب کوچه و گودال او خواهر نبود
مثل زینب بود اما در کنار خیمه ها
بیقرار ارباً اربا کردن اکبر نبود
حرمله وقتی که زانو زد در آن سو، اینطرف
چند لحظه بعد زینب دید علی اصغر نبود
مثل زینب بود بر لب بود جان او ولی
هیچ جا درشهر قم دلواپس معجر نبود
فرق دارد ساربان شهر قم با کربلا
لااقل در ذهن خود دنبال انگشتر نبود
مهدی رحیمی زمستان
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه
تا که یاد غم هجر پدرش می افتاد
سختی راه سفر از نظرش می افتاد
تب که می کرد ز تاب و تب زهرا می سوخت
گریه می کرد و چنین پلک ترش می افتاد
تا که ضجه به نماز شب زینب می زد
از نماز شب و اشک سحرش می افتاد
دور او یکسره بودند برادرهایش
چادرش گاه اگر از کمرش می افتاد
بقچهء معجر او شکر خدا دست نخورد
گرچه در کوچه و برزن گذرش می افتاد
کوفه و صحنهء بازار مجسم می شد
هر زمان شاخه گلی دور و برش می افتاد
یاد سرنیزه و آن محمل خونی می کرد
حرف دوری برادر، ز سرش می افتاد
روضه اش بود زبان حال حسین آن وقتی
که به زانو به دو پای پسرش می افتاد
عمه آمد که کمک حال برادر باشد
ولی افسوس شرر بر جگرش می افتاد
حال ارباب که این بود، به زینب چه گذشت
تا که می گفت علی را نبرش می افتاد
یکطرف از بدنش را ز زمین بر می داشت
نه نمی شد! دو سه جای دگرش می افتاد
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا بنت ولی الله
هوای سوریه کردی برو قمْ زینبِ ایران
هوای کربلا کردی برو تا مشهدِ سلطان
دمشق و کربلا را ما در ایران توامان داریم
رضای ما حسین ماست و معصومه ، زینب جان
به ما موسی بن جعفر لطف کرده که مسلمانیم
که پای ملت حیدر نشسته ملت سلمان
والحق والانصاف آبروی ما کجا ، کوفه ؟
کجا گفتند تشنه مانده در ایرانمان مهمان ؟
کجا فریاد تشنه رفت بالا تا دل عیوق ؟
کجا دیو و ددی سیراب بود و خسته ای عطشان ؟
کسی نشنید در گودال اصلا دادِ زینب را :
که با وجدانِ ما افتاده گیرِ شمرِ بی وجدان
در ایران زیر پای ناقه ی معصومه گُل بوده
ولی در شام سُر بوده مسیر راه معصومان
کسی بر محمل معصومه خاکستر نمیریزد
ولی سنگِ سرِ بام است حرف شام و نامردان
به حال زینب و معصومه وقتی میکنی دقت
تفاوت بس که اینجا هست هر چشمی شود گریان
دوتا بنت الامام اند و دوتا بنت ولی الله
یکی از طرز استقبالْ ، شاد و دیگری نالان
خدایا هر دوتا اُخت الامام اند و عجب دارد
که این خواهر به بیت النور رفت و آن یکی زندان
ندیده چشم معصومه سری را بر سرِ نیزه
ولی دیده است زینب ضربه های چوبْ بر دندان
ندیده هر چه را معصومه در قم دیده زینبْ شام
به نی خورشید را خونی به شاخه ماهـ ـی آویزان
اگر چه بوده ام دلتنگ قرآن خواندنت اما
ببین خونی شدی بس کن ، نخوان قرآن نخوان قرآن
علیرضا وفایی خیال
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #علیرضا_وفایی_خیال
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹