eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
99 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
سالار زینب(س) از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده استبین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت، امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بسیار گریه کرد برای تو مادرم حالا میان روضه از او نام می برم خیلی به روضه های شما بود معتقد تاکید داشت هم به منو هم برادرم میگفت اولویت اول فقط حسین نوکر شوید تا که بمانید محترم تنها فقط به نیت نذری غذا گذاشت میگفت نذر روضه بجوشد سماورم من را فقط برای عزای تو می دواند طی کرد از اولش که غلام همین درم موضوع قصه های شبش روضه ی تو بود اینگونه از طفولیتم پای منبرم من را سپرد دست عجب خانواده ای رحمت به روح مادرم و شکر، نوکرم بهمن ترکمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آیه های نازل من افتاده بر خاک آیه های نازل من شده پاره پاره چون تن پاکش دل من جا داشت تا آتش بگیرد کل دنیا محصول ری آتش زده بر حاصل من ای ناخدای کشتی امید اُمت برخیز طوفان آمده در ساحل من من از بلندی دیدمت که زیر نیزه افتاده ای ای سینه سرخ بسمل من یک روز دورم شش برادر بود و حالا بی مَحرمم،باشد بیابان منزل من از خانواده من فقط رفتم اسارت ای کاش که میشد شهادت شامل من دیگر برای هیچکس قرآن نخوانی لعنت به سنگ کوفه ماه کامل من هر شب برایت در بیابان روضه دارم باشد رُبابت روضه خوان محفل من من سر شکستم تا شکسته سر،رسیده هجده ستاره رو به روی محمل من رویم ز چشم خلق پوشم یا که خورشید این دست بسته حل نکرده مشکل من شمر و سنان و حرمله شد قاتل تو با قاتلان تو سفر شد قاتل من من بین بازارم حسین وای از دل تو تو در تنور خانه ها وای از دل من سید حسین صمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من غم از نگاهت در زمین و آسمان جاری است رودی خروشان از دلت تا بیکران جاری است این غم شبیه هیچ اندوه مجسم نیست جز اشک بر زخم دلت انگار مرهم نیست پشت حجاب اشک دریایی ز غم داری دریا نه، اقیانوسی از غم های بسیاری ای یادگار داغ های تا ابد تازه ایوب صبرش نیست با صبرت هم اندازه مانده است روی خاطراتت ردِّ پای زخم با گریه گُل می کرد هر زخمی به جای زخم روضه نیازی نیست چشمات ترت گویاست آه پریشان تو مقتل خوان عاشوراست در ساحت ابری و رمز آلود چشمانت می سوخت در دریای آتش رود چشمانت آن غم که از روح و تن تو سر درآوردست داغ است و زخم است و کران تا بیکران دردست زخم عمیقی که دلت را تا ابد سوزاند درد غریبی که ستون عرش را لرزاند داغی که هم اندازه ی تاریخ عاشوراست اشکی که اقیانوس بغض ماتم دریاست ای سجده هایت زینت سجاده ها سجاد شد عالمی از خط به خطِّ خطبه ات آباد با خطبه ات شد تازه تاریخ غزل آغاز صدها قصیده سوگوارِ این غزل شد باز آرایه ها با آیه آیه خطبه ات گل کرد تاریخ شاعر شد چو با نامت تغزل کرد آری کران تا بیکران غم در دلت می‌زیست اما نفهمیدند غافل هاکه آن غم چیست بردار پرده پرده از پنهانِ هر رازت تا که بسوزاند جهان را سوز آوازت کشتی اگر پهلو گرفته روز عاشورا با موج طوفان تو راه افتاده در دریا در آیه آیه مُصحفت آیینه کاری هاست در خط به خط خطبه هایت رستگاری هاست کرب و بلا جغرافیای عشق در دنیاست بعد تو تاریخ، انتشار روز عاشوراست هم کوفه را با خطبه ات بی آبرو کردی هم شام را با ذوالفقارت زیر رو کردی شاهی ولی هم سفره با خیلِ گدایانی از تو به عالم می‌رسد رزق فراوانی تنها و تنها غربت یک روضه ات کافی است بر آن دلی که بر مداوایش امیدی نیست بیمارِ حکم مصلحت بودی اگر یک چند بیمارها با نام تو دنبال درمانند خاموش باد آن دیده که در روضه ات تر نیست آنکه سر سوزن نفهمیده امامش کیست هر کس به دام عشقت افتاده است آزاد است شاها، اسیرت در دو عالم خانه آباد است فتح الفتوح تو زمان کوفه و شام است بر قلب تو زخم زبان کوفه و شام است با یاد آن شاهی که روی خاکها افتاد خاکی است سنگ مرقدت یا ایها السجاد منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اندوه و ماتم یک عمر با اندوه و ماتم زندگی کردی در بزم اشک و روضه و غم زندگی کردی جریان به جریان زمزمه کردی شهادت را باران به باران مثل زمزم زندگی کردی ای داغدار ارغوان های غریب طف هر روز با داغی مجسم زندگی کردی با زخم های اِرباً اربا جان به لب بودی با پاره های نامنظم زندگی کردی با بت پرستان، جان سیاهان در غریبستان بی آشنا بی یار و همدم زندگی کردی هر چند زیر بار ماتم شانه ات خم شد اما صبورانه، مصمم زندگی کردی هر لحظه ات سرشار بود از خاطرات داغ پس با کدامین خاطره کم زندگی کردی؟ از صبح عاشورا الی شام شهادت با یلداترین ساعات عالم زندگی کردی با یاد داغِ داغ خیز خیزران و لب با زخم بی درمان و مرهم زندگی کردی منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا سید الساجدین(ع) غمش هم مثل اشکش بی حسابه جلو روش آب اگه باشه عذابه چهل ساله میگه الشام الشام هنوزم فکر اون بزم شرابه شده تسبیح ، غم ؛ سجاده آهش سر ظهر عطش خیس نگاهش میگن قد یه دریا گریه می کرد اگه قصاب می دید بین راهش نه تنها روضه ی گودال و دیده نه تنها پیکر پامال و دیده چهل منزل کنار عمه زینب زمین افتادن اطفال و دیده  شهریار سنجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا مظلوم من باعث این دیده ی تر را نمی‌بخشم این داغ سنگین مکرر را نمی‌بخشم من نیزه و شمشیر و خنجر را نمی‌بخشم زجر و سنان و شمر را دیگر نمی‌بخشم من از طناب از ناقه از زنجیر بیزارم از حرمله بیزارم و از تیر بیزارم یادم نرفته حال و روز کاروان بد بود هم صحبتی با مستهای بدهان بد بود طرز نگاه این و آن بر خواهران بد بود بدتر ازین ها خنده های ساربان بد بود با چوب میزد ناقه ی من را تکان می‌داد عمدا عقیق دزدی خود را نشان می‌داد هرجا مهار ناقه را آزاد میکردند بین مسیرم مشکلی ایجاد میکردند فریاد میکردند هی فریاد میکردند از ذبح بابایم به خنده یاد میکردند اوباش بودند و بدوبیراه میگفتند در پیش من بر شمر ای والله میگفتند! کی می‌رود از خاطرم شبهای غمبارش لعنت به شام و مردمش لعنت به بازارش مظلومه زینب که گره افتاد در کارش شد دستگردان چادر او بین اشرارش اهل و عیالم داشتند ازغصه می‌مردند من زنده بودم خواهرانم سنگ می‌خوردند حالا پس از سی سال غرق اضطرابم من با گریه نوزادها یاد ربابم من دلخور ازین گرما و از این آفتابم من شب آمده اما نمی‌خواهم بخوابم من درخواب می‌بینم که در گودال هستند آه بر سینه ی بابای مظلومم نشستند آه سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا نشستم یه گوشه با حال خراب شدم نی که از غم حکایت کنم گلومو گرفته یه بغض غریب میخوام قصه ای رو روایت کنم ابوحمزه میگه که وارد شدم توی خونه ی سیدالساجدین دیدم آسمون چشاش ابریه بازم خیسه سجاده روی زمین تحمل نکردم به حرف اومدم با یه حالی گفتم که جونم فدات چهل ساله که حال و روزت اینه چقد گریه آخه فدای چشات شده زخم پلکات بمیرم برات چقد گریه آخه گل فاطمه شهادت که ارث تبار شماست شهادت که ارث بنی هاشمه مگه حمزه کشته نشد تو احد مگه سجده گاهِ علی خون نشد نیفتاد زهرا مگه پشت در مگه مجتبی تیر بارون نشد رسید اینجا تا حرف دیدم امام هنوزم دلش انگاری کربلاست صدا زد ابوحمزه رحمت به تو شهادت همیشه تو تقدیر ماست ولی میدونی تا که یادم میاد میگم کاش عمرم به فردا نبود شهادت آره ارث ما طایفه ست اسارت ولی ارث ماها نبود نبودی ندیدی که تو کربلا چطور خواهرام میدویدن رو خار فرار کردن از خیمه ها عمه هام بیا و دیگه رو دلم دس نذار سید میلاد حسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سرکش شده بود ، سر به راهت شده است دلبسته ی پرچم سیاهت شده است این سینه که یک دهه در اندوه تو سوخت دلتنگ شب اول ماهت شده است @hadithashk
خون گلوت خون گلوت می چکد از نیزه ی سنان داده چه کس شبیه تو اینگونه امتحان تا طعن خارجی نگدازد تن مرا ای قاری شکسته سرم سوره ای بخوانبرگشته از تنور، چه آشفته مو شدی آشفته است مثل سرت کل کاروان لبخند حرمله به رباب است باز، چون در خواب هم دو دست خودش می دهد تکان مانند ماه سوخته بر نیزه ای و من سر میزنم به چوبه محمل چه ناگهان... بر نیزه هم غریبی و هی سنگ می خوری زینب فدای غربت تو ای حسین جان ای کاش نیزه دار تو نرود سمت اکبرت چون قد نیزه چون کمرت می شود کمان زخمی عمیق بر جگرم چنگ می زند زخمی شده است معجر خاکی دختران حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نیرنگ کوفه لعنت به نامردان پُر نیرنگ کوفه.... مثل تو خورده بر سر من سنگ کوفه.... بعد از تو خیلی در خطر بودم...برادر با قاتلانت همسفر بودم....برادر از روی نی ،دیدی مرا ای دلشکسته زینب،به روی ناقه ی عریان نشسته با اهل بیتت کوفه هم نامهربان بود هر نیزه داری را که دیدم بد زبان بود دیگر برای خواهرت بال و پری نیست دردی برایم بدتر از بی معجری نیست.... هم آشنا دیده مرا وُ هم غریبه بد موقعی دیده مرا اُم حبیبه بد روزگاری را برایم ساخت کوفه در پیش پای من طعام انداخت کوفه سخت است در این امتحان حق قبولی زینب کجا هم صحبتی با شمر خولی..... انگار که در قلب من کوه غم افتاد زینب گذارش مجلس نامحرم افتاد... شام خراب اوج مصائب بود ای وای خیلی لباسم نامناسب بود ای وای دیدم خودم عرش الهی را تکان خورد وقتی لب و دندان تو بر خیزران خورد.... راس تو را در دست مردی مست انداخت یک بی حیایی خواهرت را دست انداخت چون من کسی داغ عزیزی را نبیند شهزاده ای رنگ کنیزی را نبیند...... سید حسین صمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین من میان ناله‌یِ خود می‌برم نوایِ تو را که خطبه خطبه دَهَم شرح، ماجرای تو را تمامِ بار به دوش من است می‌بینی که می‌کشم به سرِ شانه کربلایِ تو را من و تمامیِ این قافله قسم خوردیم به انتها برسانیم ابتدای تو را به خواب می‌برم از کربلا _خداحافظ_ میان حنجره‌ام صوتِ مرتضای تو را زمانِ بُردنِ هشتاد و چار ناموس است بگو به میرِ حرم کرده‌ام هوایِ تو را به دستِ بسته‌ام و بی رکاب می‌بینم گرفته است سنان پیشِ ناقه جایِ تو را سرِ تو را که به خورجین خویش خولی بُرد بگو چکار کنم این تَنِ رهایِ تو را مسیرِ کوفه که از خون حنجرت پیداست گرفته‌اند در این راه رد پایِ تو را حرامیان نشنیدند های هایِ مرا مرا زدند ببینند های هایِ تو را گمان کنم که ندارند هیچ کارِ دگر که می‌زنند شب و روز بچه‌های تو را بنی‌اسد پس از این از دهات می‌آرند حصیرِ خانه‌شان نه ، که بوریای تو را  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹