eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
49 عکس
97 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم تنگ نگات میشه عزیزم به یاد چشم سرخت،اشک می ریزم دعا کن، یاس در خاک آرمیده همینجا از کنارت بر نخیزم گلاب اشک سر خاکت میارم پس از تو ابرم و دائم می بارم جوون زیر خاکم ای که بی تو به زنده موندنم شوقی ندارم با سیلی چشماتو از من گرفتند حسودا انتقام از زن گرفتند جلو چشمام غلافای چهل مرد زدند و قتلتو گردن گرفتند کجایی خونمونو غم گرفته درِ خونه برات ماتم گرفته حسین و زینب و آروم کردم حسن جانت ولی باز دم گرفته عزادارم ولی تنها و بی یار منم و این سه چارتا طفل غمخوار تو رفتی و نگفتی من می مونم پس از تو با غم مسمار و دیوار صدات مونده توی خونه هنوزم پس از این من به جای تو می سوزم تو رفتی و حالا غرق خجالت نگامو به در و دیوار می دوزم @hadithashk
به چشم علی چون نگین بوده است همین بس که او بهترین بوده است ادب پای درسش به جایی رسید ادب درس ام البنین بوده است نه تنها که مرد آفرین گشته است که او نورِ نور آفرین بوده است کدامین زنی بعد زهرا چنین برای علی همنشین بوده است پس از فاطمه قلب ام البنین به دنیای حیدر امین بوده است در آفاق خلقت کجا دیده اند که نامادری اینچنین بوده است اگر گفت من خادم زینبم یقین در کلامش یقین بوده است در اوصاف ام البنین یک کلام... که عباس او بی قرین بوده است همیشه به همراه ایثار و عشق ابالفضل نامش عجین بوده است ولی بعد از عباس و بعد از حسین دلش لحظه لحظه حزین بوده است علمدار گریه پس از کربلاست پس از کربلا بانیِ روضه هاست @hadithashk
یا رضیع الحسین تو انتخاب خدایی برای فرداها ضمانت تو امید حسینیِ ماها اگر چه کودکی اما بزرگ دنیایی ندیده اند شبیه تو چشم دنیاها چه معجزیست به چشمان فاطمی ات که مسیح چشم تو جان میدهد به عیسی ها من از قبیله دردم،غلام زاده ی تان تو از قبیله عشقی ز نسل آقاها چه آهوانه مرا تا جنون کشاندی و نوشته ایم یکی از تمام لیلا ها هنوز زمزمه مادرم به گوشم هست که می سرود شما را به جای لالا ها قسم به لحظهء بالا نشینی ات تا عرش مرا ببر به حریمت در اوج بالا ها ببر به سمت جنونم به عشق محرم کن تمام سال مرا هفتم محرًم کن حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تو ای جان جهانم که کبود و نیمه جان هستی به زیر پیرهن چون پوستی بر استخوان هستی چه زخم سرخی از آهن به روی گردنت مانده شبیه فاطمه تصویرِ محوی از تنت مانده شکوه سجده هایت دشمنت را از نفس انداخت خراش تازیانه ها تنت را از نفس انداخت لبان روزه دارت را به سیلی باز می کردند گلویت را به سنگینی آهن ناز می کردند نمی پرسد کسی جز تازیانه حال پهلویت لگد ها پشت هم آید به استقبال پهلویت تنت را تخته های پاره روی دوش آوردند تمام شهر از داغت گریبان چاک می کردند هزاران شاخه گل با احترام اشک تسلیمت کفن پشت کفن از هر کران گردیده تقدیمت اگر چه زخم آهن بر تنت را شرح گفتن نیست خدا را شکر اما ردِ پایی روی این تن نیست اگر چه کشته ی غربت نشین شهر بغدادی ولی پیش نگاه خواهرت از زین نیافتادی کسی با چکمه بر صحن دلت آیا قدم بگذاشت؟ کسی انگشتر و انگشت از روی تنت برداشت؟ @hadithashk
غیرت شیعه هنوز از جنم عباس است تکیه گاه دل دنیا علم عباس است در جهانی که سیاهی شده رنگِ هر روز روشنیِ دل ما، اشک غم عباس است در شب فتنه و نیرنگ و تباهی تا صبح روی پاییم اگر از کرم عباس است دیده ام در قسم مردم پُر رنگ و ریا قسم خالص شان یک قسم عباس است ما مسلمان خداوند ِ حسینیم اگر همه اش از کرم دم به دم عباس است هر که از اهل حقیقت به حقیقت دیدیم اولین اوج دلش در حرم عباس است بنویسید که نوکر به شب اول قبر آرزومند غبار قدم عباس است @hadithashk
منم آن خاک آستان علی نوکر کل خاندان علی ذره ای ام در آسمان علی مستحقم به لقمه نان علی تا علی اکبر است امّیدم ذره ای در پناه خورشیدم پرده از روی ماه تا وا شد روی ماه نبی تماشا شد مرتضایی دوباره پیدا شد شاه مظلوم عشق، بابا شد آسمان در تدارک عید است ماه امشب کنار خورشید است به علی رفته دست و بازویش به پیمبر کشیده ابرویش شب یلداست طرز گیسویش عطر زهرا وزیده از رویش او چو پروانه و پدر شمع است هر چه حُسن است در علی جمع است می چکد از لبش شراب بهشت محو چشمش ابو تراب بهشت خنده هایش شمیم ناب بهشت عکس او آبروی قاب بهشت جان تازه دمیده شد به حسین گل لبخند دیده شد به حسین مثل حیدر صلابتش زیباست به ابالفضل قامتش زیباست حسن است و ملاحتش زیباست طلعت ماه صورتش زیباست آمده تا مسیر گم نشود تا قیامت غدیر گم نشود او علی اکبر است و جان حسین بر سر مأذنه اذان حسین آسمانی به کهکشان حسین حیدر جانِ خاندان حسین به اذانش اذان بها گیرد درد از محضرش دوا گیرد سکناتش پیمبری باشد وجناتش چه محشری باشد حسنی هست و حیدری باشد یا ابالفضل دیگری باشد تا ابد نام مطلقش جاری ست "اَوَلَسنا علی الحقش" جاری ست علیِ اکبر ست ای دنیا مثل باران سخاوتش دریا در کرم مثل مجتبی آقا خُلق و خویش فقط خودِ طاها هم علی اکبر ست در قامت هم ابالفضلی است در سیرت ذوالفقاری ست وقت جنگیدن کی شود خسته از علی گفتن می سراید مدیح او دشمن او امامش حسین بود و حسن می زند سر ز دشمن خونخوار چون جوانی حیدر کرار می درخشد به جنگ چون حیدر می‌زند بر یهود کوفه شرر برگ ریزان کند ز دشمن سر بر لب لشکر است این مَفر سرعت ضربه هاش بس غوغاست پرچم مرتضی علی بالاست @hadithashk
نگاهت لازم است زخم بی بهبود ما را یک نگاهت لازم است آسمان تار ما را روی ماهت لازم است ما در این شهر هوس مجروح زخم فتنه ایم شانه ی زخمی ما را تکیه گاهت لازم است بی پناهان شب یلدای عصر انتظار حس تنهایی ما را جان پناهت لازم است تا نسوزیم از تبِ سرمای بی داد گناه گرمیِ دنیای ما را سوز آهت لازم است ما غریب افتاده ایم از مکتب صبح شما ناتمامی شب ما را پگاهت لازم است احسَنُ الحال دلم بسته به چشمان شماست حال بد را گوشه ی چشم سیاهت لازم است سیصد و چندی نفر را چند تن مانده هنوز؟ هرج و مرج شهر را زنگ سپاهت لازم است  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع) به چنگ آورده ام با خون دل پروانه بودن را خدا از ما نگیرد نوکر این خانه بودن را منم آن نوکری که، سوختن را دوست می دارد غریبانه غریب بی کفن را دوست می دارد خدا را شکر یادت لحظه لحظه در کنار ماست همینکه فکر تو هستیم یعنی عشق یار ماست هراس از هول تاریک شب محشر نخواهم داشت به جز گریه برایت شادی دیگر نخواهم داشت غلام آباد کویت سر تر از هر جنت آباد است اسیر عشق تو از هر چه بند و بست آزاد است برایم آرزو کردی غلام خانه ات باشم دوباره آرزو کن باز هم دیوانه ات باشم من از عشق `رسول ترک” ها فهمیده ام دین را فقط در قلب پاک عاشقانت دیده ام دین را جهان من خلاصه در میان این حسینیه ست برای من جهان تنها جهان این حسینیه ست به شیرینیِ اشک شورِ چشم نوکرت سوگند ندارد لذتِ گریه برایت در جهان مانند عبادت نیست غیر از اشک بر داغ غریب تو چه کرده با جنونم عطر سحر انگیز سیب تو نگاهم می کنی مانند بابایی به فرزندش غلامت را کسی جز تو نخواهد کرد خرسندش جهان تُنگ و منم ماهی و دریا کربلا آقا بگیرش در بغل این از نفس افتاده را آقا غمت را زندگی کردم به هر لحظه، تمام عمر به اشک روضه شیرین شد تمام عمر کام عمر هوای سوختن دارم به روضه میهمانم کن عطش بر گریه دارم آه باران امتحانم کن بسوزانم به یاد کام خشکت لحظه ی آخر به یاد آب آبت در حضور خسته ی مادر به زخمت روضه می خواند نگاه خواهرت آقا کدامین زخم را مرهم گذارد یک زن تنها تو را از روی پیراهن و یا سر از چه بشناسد؟ تنت را ای سرا پا زخمْ پیکر از چه بشناسد؟ حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جان ای روضه هات مرکز خیرالعمل حسین ای خون بهات خالق عزُّ و جل حسین من زنده ام همینکه تو را گریه می کنم من زنده می شوم به سلامٌ علی الحسین فارغ ز عشق بود دلم، تا تو آمدی با تو شدم به عاشق بی دل بدل حسین مثل حبیب، مثل غلام سیاهتان مهرت گرفته قلب مرا هم بغل حسین شوریِ اشک ماتم عظمات کرده است تلخی روزگار مرا چون عسل حسین یک آن، زهیر می شود آنکه نگاه تو داده به چشم او پدرانه محل حسین
صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین”  

این واقعیت است نه ضرب المثل حسین  

ما را بس است تا به قیامت همینکه کرد چشم تو یک نگاه به ما در ازل” حسین این روضه یادگار بماند از این غزل: زینب رسید و سوخت دلش روی تل... حسین  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع) ورقِ زندگی ام را به خدا برگرداند نور عشق تو ز بیراهه مرا برگرداند من خطا رفتم و پیش همه گفتم با عشق ناز چشمان تو من را ز خطا برگرداند تکیه ات آمده بودم که زمانم گذرد چایی روضه دلم را به شما برگرداند گرچه نذر تو شدم، از تو هوس دورم کرد مادرم پیش تو من را به دعا، برگرداند نام تو از لب من پای گناهم افتاد توبه اما به زبان نام تو را برگرداند چشمهایم ز حیا بود تهی تا اینکه گریه بر داغ تو من را به حیا برگرداند روضه خوانم چه کنم هست ردیفم روضه روضه را مادرتان هدیه به ما برگرداند مادرت با کمک فضه در آن عصر غریب صورت از آن دو نفر، مرد نما برگرداند بعد ها مادرتان دید که یک خنجر پست قصد قربت سرتان را به قفا برگرداند با سنان زیر و رویت کرد سنان در گودال بدنت را به سرِ نیزه ز جا برگرداند  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صبح ظهورت اندوه ناتمام زمان را تمام کن ظلم از سر زمانه گذشته، قیام کن ما را برای صبح ظهورت نگاه دار ما را بیا نظاره گر انتقام کن حق تیره جلوه می کند اینجا بدون تو حق را به بانگ آمدنت صبح فام کن تزویر، مست بی خبریِ جهانی است بر کام جهل، خواب گران را حرام کن در گرگ و میش آدمیان ای همیشه صبح آیینه را به سمت خودت مستدام کن یک عمر ما به شوق شما زنده مانده ایم تا زنده ایم پس، به ظهورت سلام کن لات و هُبل دوباره به دولت رسیده اند ای ذوالفقار خسته بزن فتح شام کن  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نور از زمین به عرش معلا رسیده است خورشید در مقام تماشا رسیده است عالیجناب عشق، رحمت دنیا، رسیده است جان جهانِ حضرت زهرا رسیده است امشب برای عشق، بهاری ترین هواست گوش علی به بانگ خوشِ عاشقانه هاست او آمده است قبله ی اهل نظر شود تا نام مرتضی همه جا جلوه گر شود با بخششی که داشت گدا معتبر شود تا امتداد کوثریان بیشتر شود شمسِ علی طلوع مجدد گرفته است انگار جان تازه، محمد گرفته است زلف بهار شانه شود با نسیم او گرد و غبار درد ندارد حریم او نورانی است زندگی ام از نعیم او آخر نداشت، بخشش دست کریم او نشنیده است سائل از او حرفِ نیست را هرگز ندیده عاشق او ظرفِ نیست را گفتم حسن ترنم رحمت شروع شد آیه به آیه شرح ملاحت شروع شد با او طلوع فصل سخاوت شروع شد با نسل او حیات نجابت شروع شد او مادری ترین پسر عالمین بود ده سال پیشوا و امامِ حسین بود نامش امید قاطبه ی نا امید هاست بعد از پدر مراد همه رو سپید هاست ذکرش همیشه یاور خیل مرید هاست تدریس عاشقانه ی او با وحید هاست دشمن زبان گشوده به مدح و ثنای او منت ندیده است کسی از عطای او نامش شکوه داده به نام کریم ها از او فصیح گشته کلام کلیم ها ماتم نداشتند زمانش یتیم ها دلداده ایم بر کرمش از قدیم ها هر چند خانه اش همه از خاک و خشت بود سائل نوشت خانه ی او چون بهشت بود نزدیک بود لحظه به لحظه اجابتش آیینه ای نیامده پای سخاوتش صدها کریم ساخته درس کرامتش معروف بود سفره ی شام ضیافتش مانند او کسی به گدایش نمی رسید تنها به دست دوست عطایش نمی رسید اخلاق بود معجزه ی مجتبایی اش بخشش همیشه شاخصه ی ابتدایی اش بارانی است رحمت بی انتهایی اش ما مفتخر شدیم به فخر گدایی اش غم را به وعده های کرم پشت سر گذاشت هر کس امید خیر به غیر از حسن نداشت هر ذره می رسد به ثریا کنار او چون قطره ای ست وسعت دریا کنار او لالم ولی قلم شده گویا کنار او شاعر گرفته شوق تبرّی کنار او لعنت به آنکه حُسن حَسن را ندیده است لعنت بر آن زنی که جمل را پدیده است با اقتدار بود به وقتش، چنان جمل کافر کُشیِ او به جمل بوده بی خلل صفین بود و بود علیِّ علی البدل شاگرد اوست حضرت عباس در عمل مثل عموش حمزه جگردار بوده است هنگامه ی جهاد، علمدار بوده است مست عبور اوست دلِ کوچه های شهر با او سرِ گرسنه نخوابد گدای شهر بین غریب ها شده است آشنای شهر دستش نمک نداشت ولیکن برای شهر با اسم مجتبی غمِ غربت چشیده ایم چون او خدا گواست غریبی ندیده ایم دستش به بذل خیر، پیِ یک بهانه بود پای پیاده حج دلش، عاشقانه بود درد آشنای غربت اهل زمانه بود هم در وطن غریبه و هم بین خانه بود دشمن هر آنچه خواست به قلبش شرر زده است زخم زبانِ دوست ولی بیشتر زده است @hadithashk