یا رضیع الحسین
تو انتخاب خدايي براي فرداها
ضمانت تو اميد حسينيِ ماها
اگر چه كودكي اما بزرگ دنيايي
نديده اند شبيه تو چشم دنياها
چه معجزيست به چشمان فاطمي ات كه
مسيح چشم تو جان ميدهد به عيسي ها
من از قبيله دردم،غلام زاده ي تان
تو از قبيله عشقي ز نسل آقاها
چه آهوانه مرا تا جنون كشاندي و
نوشته ايم يكي از تمام ليلا ها
هنوز زمزمه مادرم به گوشم هست
كه مي سرود شما را به جاي لالا ها
قسم به لحظهء بالا نشيني ات تا عرش
مرا ببر به حريمت در اوج بالا ها
ببر به سمت جنونم به عشق محرم كن
تمام سال مرا هفتم محرًم كن
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_ولادت_ابن_الحسین #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه(ع)
ته این کوچه هرکه پشت در است..
به گدایی خویش معتبر است
نه پی نان نه فکر سیم و زر است
او نیازش به یار بیشتر است
امشب اینجا کرم فراوان است
نام این کوچه هم خراسان است
سالها شبهه بود در سرها
امتحان شد تمام باورها
تا که آمد امید نوکرها
کوری چشمهای ابترها
بعد پنجاه سال سر زد ماه..
جلوه گر شد جواد ال الله
این پسر آمده ولی باشد
شرف الشمس صیقلی باشد
احمد خانه ی علی باشد
کرمش بی معطلی باشد
هرچه میخواهی از کریم بخواه
سائلین جواد بسم الله!
اهل تقوا مرید تقوایش
جلد قرآن کجاست؟لبهایش
ملکوت است قد و بالایش
نذر کرده براش بابایش
در جلال و جمال محشری است
بیشتر از بقیه مادری است
رضوی بود جلوه ذاتش
همه جا ریخته ست آیاتش
بین سجده شدست میقاتش
خود حق میرود ملاقاتش..
روی فیروزه نام او حک شد
رجب از مقدمش مبارک شد
ما مریدیم و او همیشه مراد
او جواد و بقیه عبدجواد
بارها پشت پنجره فولاد
به جوادش رضا براتم داد
اوست دلگرمی حسینی ها
قبله ی اصل کاظمینی ها
ساقیا می بده شراب آمد
از پس پرده آفتاب امد
جان ارباب رب آب آمد
نفس حضرت رباب آمد
کیست این مه نواده حیدر
پیر میخانه بلا اصغر
هیبتش هیبت پیمبرهاست
گریه اش تار و مار لشگرهاست
کی حریفش سنان و خنجرهاست
فتح کردن مرام حیدرهاست
تا زگهواره رو به میدان کرد
لشگر کوفه را هراسان کرد..
حیف بال و پر کبوتر سوخت
حنجرش پاره پاره شد سر سوخت
پدرش پیش روی لشگر سوخت
همه ی آرزوی مادر سوخت
نه سری مانده نه بدن دارد
شیرخواره مگر زدن دارد؟!
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفل رباب
این طفل به خواب رفته در گهواره
شاهی است که تکیه داده بر گهواره
تنها نه دو تکه چوب بنگر که شده است
خورشید و ستاره و قمر گهواره
وقتی که به مهد اشک میریخت مدام
میریخت به آسمان گُهَر گهواره
هرگز نشود ادا مقامش حتی
با زر بنویسند اگر گهواره
یک غنچه در آغوش گرفت و داده است
اندازه آسمان ثمر گهواره
میخورد تکان و با نوایی جانسوز
میداد ز کربلا خبر گهواره
مقصود نه روضه است اما دیدند
در خاک بدن ، به نیزه سر ، گهواره_
_میرفت به دست ناکسان دست به دست
بر جان رباب زد شرر گهواره
داریوش جعفری
#داریوش_جعفری #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین #شعر_ولادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد
دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد
وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد
لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد
سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد
قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد
آئینه احساس تماشا را بغل می کرد
دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد
جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد
وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد
باید که درد دردمندان را دوا می کرد
از نور خالق انشعابی را جدا می کرد
باید برای ماه نامی دست و پا می کرد
او را میان کهکشان خود صدا می کرد
مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت
بابا برای بار سوم"یا علی"می گفت
این ماهسیما پرده ها را از حجاب انداخت
از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت
لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت
ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت
بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است
خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است
ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب
نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب
تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب
بند قماط او نخ حبل المتینِ رب
قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد
رسم گدایی را درِ این خانه رایج کرد
ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند
ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند
ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند
جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند
شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است
شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است
گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است
کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است
یوسف برو،او گرمی بازار امروز است
دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است
با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند
جنگاوری را در دل گهواره می داند
قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت
خون علی را در دل رگهاش جاری داشت
بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت
تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت
کوچکترین باز شکاری بین این لانه است
او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است
او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است
کوچکترین قطره میان نسل باران است
پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است
مثل علی اکبر برای عمه ها جان است
قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند
زینب برایش "وَاْنْ یَکاد"از جان و دل می خواند
تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید
از آسمان باران که می بارید،می خندید
وقتی عموعباس را می دید،می خندید
گاهی رقیّه جان که می خندید،می خندید
چشمان شور ای کاش این ها را نمی دیدند
گل های لبخند قشنگش را نمی چیدند
در کربلا وقتی عطش کابوس بابا شد
از تشنگی قدِّ سکینه،خواهرش،تا شد
ماه قبیله راهی آغوش دریا شد
لب های خشک او بلای جان سقا شد
از تشنگی با مرگ بازی می کند..،ای وای
ماهیِ شش ماهه تلظّی می کند..،ای وای
بعد از پسر از این پدر چیزی نمی ماند
جز آه های شعله ور چیزی نمی ماند
وللهِ دیگر از جگر چیزی نمی ماند
این حنجر و تیر سه پر..،چیزی نمی ماند
نقش سپید بوم او پاشیده شد از هم
آئینه ی حلقوم او پاشیده شد از هم
#شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر
#بردیا_محمدی
@hadithashk
یا ولی الله
پس کجایند اهل ماه رجب؟
روزه داران جبهه ی تقوا
چاکران قبیله ی ایمان
سینه چاکان مخلص مولا
یا من ارجوه های پی در پی
گریه ی سجده های طولانی
یا رب العفو های نیمه ی شب
ناله ی از سر پشیمانی
مژده آورده جبرییل از عرش
خوش به حال سبوکشان علی
شده روشن حریم میخانه
به جمال نوادگان علی
پسران امام های رئوف
برسانید رزق کرب و بلا
یا علی اصغر امام حسین
یا علی اکبر امام رضا
شاه شمشاد قامت دیگر
مظهر جود و معدن رحمت
حسنی دیگر است وقت کرم
صاحب فضل و صاحب شوکت
میوه ی قلب ضامن آهوست
مهربان مثل حضرت باباست
اول صحن جامع رضوی
اسم زیبای اطهرش پیداست
این ورودی حکایتی دارد
سالیانی ست گونه میسایم
روزی ام صحن کاظمین نشد
پس به باب الجواد می آیم
یارضا! یارضا! مبارک باد
این پسر نیست... پاره ی ماه است
این پسر امتداد نور شماست
حیف عمر جواد کوتاه است
عمر کوتاه ارثی است آقا
مادرت هم جوان جوان جان داد
او نود روز درد کشید
تا که بر عمر خویش پایان داد
دختری هم سه ساله جان داده
مرگ ، اصلا به او نمی آمد
دختری که حدود چل منزل
زجر با تازیانه او را زد
بیشتر از همه دلم خون
روضه ای سخت تر ز گودال است
روی دست پدر ، دم خیمه
پسری شیرخواره بی حال است
ضارب چشم حضرت سقا
لعنتی باز آمد و شر کرد
پسری را لطیف تر از گل
حرمله با سه شعبه پرپر کرد
گوش تا گوش سر بریده شده
ولی اصغر هنوز می خندد
پدرش خم شد و کمی با مکث
چشم بازش به بوسه میبندد
علیرضا وفایی خیال
#شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه
ته این کوچه هرکه پشت در است..
به گدایی خویش معتبر است
نه پی نان نه فکر سیم و زر است
او نیازش به یار بیشتر است
امشب اینجا کرم فراوان است
نام این کوچه هم خراسان است
سالها شبهه بود در سرها
امتحان شد تمام باورها
تا که آمد امید نوکرها
کوری چشمهای ابترها
بعد پنجاه سال سر زد ماه..
جلوه گر شد جواد ال الله
این پسر آمده ولی باشد
شرف الشمس صیقلی باشد
احمد خانه ی علی باشد
کرمش بی معطلی باشد
هرچه میخواهی از کریم بخواه
سائلین جواد بسم الله!
اهل تقوا مرید تقوایش
جلد قرآن کجاست؟لبهایش
ملکوت است قد و بالایش
نذر کرده براش بابایش
در جلال و جمال محشری است
بیشتر از بقیه مادری است
رضوی بود جلوه ذاتش
همه جا ریخته ست آیاتش
بین سجده شدست میقاتش
خود حق میرود ملاقاتش..
روی فیروزه نام او حک شد
رجب از مقدمش مبارک شد
ما مریدیم و او همیشه مراد
او جواد و بقیه عبدجواد
بارها پشت پنجره فولاد
به جوادش رضا براتم داد
اوست دلگرمی حسینی ها
قبله ی اصل کاظمینی ها
ساقیا می بده شراب آمد
از پس پرده آفتاب امد
جان ارباب رب آب آمد
نفس حضرت رباب آمد
کیست این مه نواده حیدر
پیر میخانه بلا اصغر
هیبتش هیبت پیمبرهاست
گریه اش تار و مار لشگرهاست
کی حریفش سنان و خنجرهاست
فتح کردن مرام حیدرهاست
تا زگهواره رو به میدان کرد
لشگر کوفه را هراسان کرد..
حیف باب و پر کبوتر سوخت
حنجرش پاره پاره شد سر سوخت
پدرش پیش روی لشگر سوخت
همه ی آرزوی مادر سوخت
نه سری مانده نه بدن دارد
شیرخواره مگر زدن دارد؟!
موسی علیمرادی
#شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله
پس کجایند اهل ماه رجب؟
روزه داران جبهه ی تقوا
چاکران قبیله ی ایمان
سینه چاکان مخلص مولا
یا من ارجوه های پی در پی
گریه ی سجده های طولانی
یا رب العفو های نیمه ی شب
ناله ی از سر پشیمانی
مژده آورده جبرییل از عرش
خوش به حال سبوکشان علی
شده روشن حریم میخانه
به جمال نوادگان علی
پسران امام های رئوف
برسانید رزق کرب و بلا
یا علی اصغر امام حسین
یا علی اکبر امام رضا
شاه شمشاد قامت دیگر
مظهر جود و معدن رحمت
حسنی دیگر است وقت کرم
صاحب فضل و صاحب شوکت
میوه ی قلب ضامن آهوست
مهربان مثل حضرت باباست
اول صحن جامع رضوی
اسم زیبای اطهرش پیداست
این ورودی حکایتی دارد
سالیانی ست گونه میسایم
روزی ام صحن کاظمین نشد
پس به باب الجواد می آیم
یارضا! یارضا! مبارک باد
این پسر نیست... پاره ی ماه است
این پسر امتداد نور شماست
حیف عمر جواد کوتاه است
عمر کوتاه ارثی است آقا
مادرت هم جوان جوان جان داد
او نود روز درد کشید
تا که بر عمر خویش پایان داد
دختری هم سه ساله جان داده
مرگ ، اصلا به او نمی آمد
دختری که حدود چل منزل
زجر با تازیانه او را زد
بیشتر از همه دلم خون
روضه ای سخت تر ز گودال است
روی دست پدر ، دم خیمه
پسری شیرخواره بی حال است
ضارب چشم حضرت سقا
لعنتی باز آمد و شر کرد
پسری را لطیف تر از گل
حرمله با سه شعبه پرپر کرد
گوش تا گوش سر بریده شده
ولی اصغر هنوز می خندد
پدرش خم شد و کمی با مکث
چشم بازش به بوسه میبندد
علیرضا وفایی خیال
#شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی اصغر(ع)
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد
دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد
وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد
لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد
سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد
قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد
آئینه احساس تماشا را بغل می کرد
دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد
جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد
وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد
باید که درد دردمندان را دوا می کرد
از نور خالق انشعابی را جدا می کرد
باید برای ماه نامی دست و پا می کرد
او را میان کهکشان خود صدا می کرد
مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت
بابا برای بار سوم”یا علی”می گفت
این ماهسیما پرده ها را از حجاب انداخت
از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت
لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت
ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت
بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است
خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است
ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب
نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب
تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب
بند قماط او نخ حبل المتینِ رب
قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد
رسم گدایی را درِ این خانه رایج کرد
ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند
ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند
ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند
جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند
شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است
شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است
گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است
کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است
یوسف برو،او گرمی بازار امروز است
دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است
با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند
جنگاوری را در دل گهواره می داند
قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت
خون علی را در دل رگهاش جاری داشت
بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت
تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت
کوچکترین باز شکاری بین این لانه است
او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است
او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است
کوچکترین قطره میان نسل باران است
پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است
مثل علی اکبر برای عمه ها جان است
قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند
زینب برایش `وَاْنْ یَکاد”از جان و دل می خواند
تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید
از آسمان باران که می بارید،می خندید
و ...
#بردیا_محمدی #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین #شعر_ولادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی اصغر(ع)
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد
دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد
وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد
لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد
سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد
قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد
آئینه احساس تماشا را بغل می کرد
دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد
جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد
وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد
باید که درد دردمندان را دوا می کرد
از نور خالق انشعابی را جدا می کرد
باید برای ماه نامی دست و پا می کرد
او را میان کهکشان خود صدا می کرد
مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت
بابا برای بار سوم”یا علی”می گفت
این ماهسیما پرده ها را از حجاب انداخت
از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت
لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت
ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت
بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است
خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است
ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب
نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب
تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب
بند قماط او نخ حبل المتینِ رب
قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد
رسم گدایی را درِ این خانه رایج کرد
ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند
ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند
ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند
جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند
شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است
شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است
گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است
کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است
یوسف برو،او گرمی بازار امروز است
دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است
با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند
جنگاوری را در دل گهواره می داند
قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت
خون علی را در دل رگهاش جاری داشت
بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت
تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت
کوچکترین باز شکاری بین این لانه است
او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است
او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است
کوچکترین قطره میان نسل باران است
پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است
مثل علی اکبر برای عمه ها جان است
قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند
زینب برایش `وَاْنْ یَکاد”از جان و دل می خواند
تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید
از آسمان باران که می بارید،می خندید
و ...
#بردیا_محمدی #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین #شعر_ولادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه
ته این کوچه هرکه پشت در است..
به گدایی خویش معتبر است
نه پی نان نه فکر سیم و زر است
او نیازش به یار بیشتر است
امشب اینجا کرم فراوان است
نام این کوچه هم خراسان است
سالها شبهه بود در سرها
امتحان شد تمام باورها
تا که آمد امید نوکرها
کوری چشمهای ابترها
بعد پنجاه سال سر زد ماه..
جلوه گر شد جواد ال الله
این پسر آمده ولی باشد
شرف الشمس صیقلی باشد
احمد خانه ی علی باشد
کرمش بی معطلی باشد
هرچه میخواهی از کریم بخواه
سائلین جواد بسم الله!
اهل تقوا مرید تقوایش
جلد قرآن کجاست؟لبهایش
ملکوت است قد و بالایش
نذر کرده براش بابایش
در جلال و جمال محشری است
بیشتر از بقیه مادری است
رضوی بود جلوه ذاتش
همه جا ریخته ست آیاتش
بین سجده شدست میقاتش
خود حق میرود ملاقاتش..
روی فیروزه نام او حک شد
رجب از مقدمش مبارک شد
ما مریدیم و او همیشه مراد
او جواد و بقیه عبدجواد
بارها پشت پنجره فولاد
به جوادش رضا براتم داد
اوست دلگرمی حسینی ها
قبله ی اصل کاظمینی ها
ساقیا می بده شراب آمد
از پس پرده آفتاب امد
جان ارباب رب آب آمد
نفس حضرت رباب آمد
کیست این مه نواده حیدر
پیر میخانه بلا اصغر
هیبتش هیبت پیمبرهاست
گریه اش تار و مار لشگرهاست
کی حریفش سنان و خنجرهاست
فتح کردن مرام حیدرهاست
تا زگهواره رو به میدان کرد
لشگر کوفه را هراسان کرد..
حیف باب و پر کبوتر سوخت
حنجرش پاره پاره شد سر سوخت
پدرش پیش روی لشگر سوخت
همه ی آرزوی مادر سوخت
نه سری مانده نه بدن دارد
شیرخواره مگر زدن دارد؟!
موسی علیمرادی
#شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله
پس کجایند اهل ماه رجب؟
روزه داران جبهه ی تقوا
چاکران قبیله ی ایمان
سینه چاکان مخلص مولا
یا من ارجوه های پی در پی
گریه ی سجده های طولانی
یا رب العفو های نیمه ی شب
ناله ی از سر پشیمانی
مژده آورده جبرییل از عرش
خوش به حال سبوکشان علی
شده روشن حریم میخانه
به جمال نوادگان علی
پسران امام های رئوف
برسانید رزق کرب و بلا
یا علی اصغر امام حسین
یا علی اکبر امام رضا
شاه شمشاد قامت دیگر
مظهر جود و معدن رحمت
حسنی دیگر است وقت کرم
صاحب فضل و صاحب شوکت
میوه ی قلب ضامن آهوست
مهربان مثل حضرت باباست
اول صحن جامع رضوی
اسم زیبای اطهرش پیداست
این ورودی حکایتی دارد
سالیانی ست گونه میسایم
روزی ام صحن کاظمین نشد
پس به باب الجواد می آیم
یارضا! یارضا! مبارک باد
این پسر نیست... پاره ی ماه است
این پسر امتداد نور شماست
حیف عمر جواد کوتاه است
عمر کوتاه ارثی است آقا
مادرت هم جوان جوان جان داد
او نود روز درد کشید
تا که بر عمر خویش پایان داد
دختری هم سه ساله جان داده
مرگ ، اصلا به او نمی آمد
دختری که حدود چل منزل
زجر با تازیانه او را زد
بیشتر از همه دلم خون
روضه ای سخت تر ز گودال است
روی دست پدر ، دم خیمه
پسری شیرخواره بی حال است
ضارب چشم حضرت سقا
لعنتی باز آمد و شر کرد
پسری را لطیف تر از گل
حرمله با سه شعبه پرپر کرد
گوش تا گوش سر بریده شده
ولی اصغر هنوز می خندد
پدرش خم شد و کمی با مکث
چشم بازش به بوسه میبندد
علیرضا وفایی خیال
#شعر_ولادت_ابن_الرضا #شعر_ولادت_امام_جواد_الائمه #شعر_ولادت_امام_نهم #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_ولادت_رضیع_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین
تو انتخاب خدایی برای فرداها
ضمانت تو امید حسینیِ ماها
اگر چه کودکی اما بزرگ دنیایی
ندیده اند شبیه تو چشم دنیاها
چه معجزیست به چشمان فاطمی ات که
مسیح چشم تو جان میدهد به عیسی ها
من از قبیله دردم،غلام زاده ی تان
تو از قبیله عشقی ز نسل آقاها
چه آهوانه مرا تا جنون کشاندی و
نوشته ایم یکی از تمام لیلا ها
هنوز زمزمه مادرم به گوشم هست
که می سرود شما را به جای لالا ها
قسم به لحظهء بالا نشینی ات تا عرش
مرا ببر به حریمت در اوج بالا ها
ببر به سمت جنونم به عشق محرم کن
تمام سال مرا هفتم محرًم کن
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_ولادت_ابن_الحسین #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اصغر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹