eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
144 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی غزل به عشقِ تو آغاز می شود بال وُ پَـرِ پـریدنِ من باز می شود وا می شود زبانِ قلم می شود غزل دارد غَزل نوشته اَم اِعجاز می شود هیچم ولی همین که تو را می زنم صدا عرشِ خدا اسیرِ همین ساز می شود لطفِ خـداست نوکـری آلِ فاطمه پس صوتِ دلخراشِ من آواز می شود این نابَلَد همین که به مضمونِ تو رسید استادِ فَـنُّ و قافـیه پَرداز می شود تو آمدی وُ سامـره شد سُـرِّ مَن رَایٰ دارد زمان زمانه یِ پرواز می شود آقا مرا مسـافرِ سردابِتـان کنید با یک نگاه زائرِ چِشمانِتان کنید جان می دهم برایِ همین لحظه یِ وصال بیداری اَم کـنارِ تو شیرین تر از خیال حس می کنم کنارِ تواَم پایِ پرچَـمَت بیخودکه نیست اینهمه احساس وُ شور وُ حال یاایـُّهاَ العَـزیز به کامَـم عسل بریز آقا بِدِه جـوابِ مرا پیش از سوال کِی می شود که سر بِگُذارم به پایِ تو پس کِی به این گدایِ حرم می دهی مَجال زیباترین سروده یِ شبهایِ شعـرِ ما اِی کاش اِتصّـال شود ختمِ اِنفِـصال باران که می زند به خودم می دهم اُمید آمـد نویدِ آمـدَنَت با همـین رِوال باران زد وُ هـوایِ دلم روبه راه شد خورشید مستِ دیدنِ این قُرصِ ماه شد ای قرصِ ماهِ فاطمه قَدری سخن بگو عجـِّل علیٰ ظهورِکَ یابن الحـسن بگو روزِ کـمالِ دینِ خـداوند آمده از دلبرِ زمیـن وُ زمان یارِ من بگو از آرزویِ تَک تَکِ خـدمـتگزارها از آخرین ولی وُ یَلِ بُت شِکن بگو از مهربانی نَبـی وُ هیـبَتِ عـلی از مادر وُ دعایِ حسین وُ حسن بگو از لحظه هایِ راز وُ نیاز وُ عبادَتَش از علمِ باقری وُ صداقت…. سخن بگو از کَـظمِ غِیـظِ کاظمی وُ رأفـتِ رضا از جود وُ از هدایت وُ از حُسنِ ظَن بگو آمد چکـیده یِ همه یِ خلقَـتِ خدا هفت آسمان نشسته سرِ راهِ سامرا دارد دوباره می رسد از سامرا خبر داده به لطفِ حق شجـرِ سامرا ثَمر دور از دو چشمِ توطئه وُ فتنه وُ نِفاق دارد عروسِ فاطمه بَر دامَنَش پسر از رویِ انتظارِ ظهورش چقدر خوب…. تشخیص داده می شود اِنگار خیر وُ شر یا جامِعُ الائمـّه….وَ یا کاشف الکروب اِی نور چشم فاطمه مهدیِ منتَـظَر نادِ علی بگـو وُ به دادِ دلم برس یا فارِسَ الحِجاز…. علمـدارِ دادگر هر کس خدا برایِ خودش انتخاب کرد بی سر به شوقِ دیدنِ تو می دَوَد به سَر آقا اگـر اِشاره کنی می دَهَـم سَرَم مُردَن به عشقِ توست همان نذرِ مادرم آقـا تمـامِ ایل وُ تَـبارم فدایِ تو یک عمر گفته اَم که بمیرم برایِ تو قرآن بخوان کمی دلِ داوود را بِبَر رویایِ اهـلِ عـرش شده ربَّنـایِ تو یوسف هزار بار صدا زد که جانِ من… قـربانِ یک نگاهِ تو وُ رونَـمایِ تو تو آمدی شبیهِ عمو سفره وا کُنی حاتم شود گدایِ تو در سَرسَرایِ تو یک سالِ دیگر از تو شدم دور دلبرم این مبتـلایِ تو شده درد وُ بلایِ تو آقا بیا وُ حـالِ مرا رو به راه کن تا عاشقانه پَر بزنم در هـوایِ تو عالَم به شوقِ آمَدَنت ندبه خوانِ توست چشم انتظارِ تو حـرمِ عمّه جانِ توست حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جنسِ تَرَکها روی لبها فرق دارد لبـهای ما با لَعْـلِ آقا فرق دارد ما پای سفره آبْ می نوشیم آری پس روضه ها با روزه یِ ما فرق دارد لب تشنه ایم اما نَه در بینِ بیابان حتماً عطش در حُرمِ صحرا فرق دارد آتش اگر افتاده بر جان و تن ما لب تشنه جنگیدن خدایا فرق دارد لب تشنه و زخمی به میدان رفت ارباب وقتِ عطش سینه زدن ها فرق دارد هربار می افتاد می گفتند ... حمله آیا غمَـش با داغ زهرا فرق دارد ای روزه دارِ روضه خوانْ اشک من و تو روزی که برمیگـردد آقا فرق دارد  حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
رویِ سیاه از تو شرمنده شدمْ من به خودم بد کردم ماهِ رحـمت سِـپری شد و نـَشد برگردم در مـناجات تو بودم پیِ حاجات خـودم آخـر ماه فقط .... رویِ سیاه آوردم تو غفوری تو رحیمی تو رئوفی تو کریم من سراپا غم و آهم من سراسر دردم گونه یِ سرخ من از شرمِ حرم زرد شده از خودم خسته ام از توبه یِ خود دلسردم زیرِ دِیْنِ تواَم العـفو الهی بِ حسین بنده ای عاصی ام امّا نوکر این مَردم همه یِ توشه یِ این بنده شده شش گوشه دل به لطف و کـرمِ شاه حرم خوش کردم تَهِ گودال زمین خورد که من برخیزم دست وپا زد که نگویم دست و پا گم کردم متوسّل به شهیدم.... به سرِ بر نیزه عهد بستم کمکم کن به سویت برگردم حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قرارِ قلب خاطـرات من از رضـا این است سفره ای که همیشه رنگین است حُـبِّ سلطان اصالت دین است سرنوشت غـلامْ شیـرین است این دعـ‌ــا بی قرار آمـین است به فـدایِ جـواد او جـانم السَّلامْ ای قرارِ قلب وجود ای خـداوند از شما خـشنود هردلی شد به نامتان مسعود حـق کـند دشمن تو را نابود دارم عشقـَت میان تار و پود من غلام جــــــوادِ سلطانم تو نداری نظـیر و همـتایی ردِّ پای عـلی و زهـرایی نَفَس نابِ تو مسیحایی وارث اشک و آه مـولایی کُنج حجره غریب و تنهایی روضه هایی عجیب می خوانم مَحـْرمت خانه را جهنـّم کرد همسرت سینه را پراز غم کرد خون به قـلب تمام عالَم کرد قصّه یِ مجـتبی مجسّم کرد هرچه جُعده نمود اوهَمْ کرد چه کند اُمّ‌‌ِ فضل!!!....حـیرانم شد جواب محبّت تو عذاب سوختی مثل جَدَّت امّا آب..... نَرسید وُ شده دلِ بی تاب... روضه خوانِ حسین و طفل رباب دست و پا می زنی چُنان ارباب یاد گـودال وُ سـم‌ِّ اسبانم تـَهِ گـودال هر کسی آمد ضربه ای بر غریب مادر زد خنجر و تیر و نیزه... مشت و لگد پیرمـردی عصا زده مـُمْـتد غصّه یِ عمّه زینبت بی حـد از غـمِ شاه تشنـه گـریانم دَمِ آخر که می شوی بی حال روضه خوانی به یاد قدِّ هلال روضه یعنی حسین در گودال آتش و معجـر و موی اطفال پیکـر بی سری که شد پامال ندبه خوان روی نیـزه قـرآنم حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بی قرار لطفِ یزدان به من ُو ایل و تبارم کم نیست بهتر از تو به خدا در هـمه یِ عالَم نیست تو جـوادی و منم سائـل دربار شما سفره انداخته باشی عـددی حاتم نیست همه یِ هستیِ سلطانِ خراسان به خدا... هر که از عشـقِ شما دم نزند آدم نیست کاظـمینی شدنم راه حسیـنی شدن است ذرّه ای فـرق مـیان تو و اربابـم نیست سنگ عشقت به روی سینه اگر می کوبم روز محشر به خدا جز تو کسی پشتم نیست بی قرار حـَرمت هـستم و می دانم که... تا نخواهد پدرت حکم حـرم محکم نیست کـربلا می روم از صحـنِ تو انشاءالله می زنم در حَرمت جار که دلدارم نیست حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قرآن بخوان ما بامِنا روضه برای تو گرفتیم با مادرت زهرا عزای تو گرفتیم حالا که در صحن و سرایت زائری نیست اینجا عزا با دوستهای تو گرفتیم داری تـَقَـلّا می کنی مانند گودال محکم رَدای تو ...عبای تو...گرفتیم می سوزی اما خنجری بر حنجرت نیست پس پای نی روضه به جای تو گرفتیم قرآن بخوان تا خیزران دور و برت نیست ما ختم قرآن درعزای تو گرفتیم هرچند صحنت خاکی و تاریک و خالیست هرشب تب صحن وسرای تو گرفتیم مثل دعـای ندبه باران بهـاریم این درس را از کربلا ی تو گرفتیم حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حضرتِ باران خَبَرش آمده که عرش چراغان شده است خنده مهمانِ لبِ حضرتِ باران شده است گُلِ لبخـند که آمد به لبِ مادرتان همه یَ عرشِ خدا شاد وُ غزلخوان شده است سفره ای پُر بَرَکت پَهـن شده در دنیا نان خورَش حـاتم وُ ایّوب وُ سلیمان شده است خوش به حالِ دلِ هرکس که به او دل داده میـهمانِ حـرَمَش زائرِ سبحان شده است دَم به دَم شکرِ خدا کُن که به او دل دادی گِـرِه اُفـتاده به کارَت تو بگـو یا هادی مکتَبَـش مصطفوی وُ نَسَبَش مولایی نَفَـحات وُ حـرکات وُ نَفَسَش زهرایی وارثِ صبر وُ کراماتِ عمویَش حسن است خُلق وُ خویَش...بَر وُ رویَش...همه عاشورایی آبرودار شـود سائل وُ مِسکـینِ حرم خوش به حالِ دلِ ما که شده سامّرایی آمد و شادی وُ سبزی وُ طراوت آورد وَ به یُمنِ قدمَش خاک شده رویایی صف ببندید مَساکـینِ حـرم با شادی صِلِه یِ کرب وُ بلا می دهد امشب هادی آمده تا دلِ طـوفان زده آرام شود حج نَرَفته حرمی صاحبِ اِحرام شود علوی نام وُ مَرام است عجب نیست اگر... وارثِ بیـرقِ جاءَالحَـقِ اسلام شود او نگاهی بُکُند فُلک وُ فَلَک می گردد شیرِ حَق کرد نَظَر شیرِ ژیان رام شود قابی از سجده یِ سجّاد وُ کلامِ باقر... با دَمِ صادق وُ کاظم اگر اِدغـام شود می شود صفحه یِ خشکِ دلِ ما آبادی زائرِ سامِـرِه شد هر که صـدا زد هادی زائران حرم وُ صحن وُ سَرا را عشق است عاشقانِ نقی وُ اسمِ شما را عشق است هر کسی جامعه می خواند وُ حالی دارد... در حریمِ پسرِ جود وُ سَخا را عشق است نوه یِ حضرتِ سلطان وُ مسیرِ فرج وُ... دلبرِ خوش سخن وُ میرِ وِلا را عشق است سامرایی شده ها ماهِ نَوا نزدیک است گریه وُ سینه زنی...کرب و بلا را عشق است مشهد وُ سامرهُ و کرب وُ بلا می گویند... صاحب الاَمر کجایی وُ تو را می جویند حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
آهی به وسعتِ همه یِ سینه ها بده امسال شالِ مشکیِ من را شما بده مادر اگرچه این پسرت ناخَلف شده با دستِ خود تو لقمه یِ هر روزه را بده یک لقمه نان و روضه برایِ گدا بس است این اربعین غذایِ مرا کربلا بده ای روضه خوانِ گوشه یِ گودالِ پرصدا روزیِ گریه هایِ مرا بی صدا بده آماده نه... ولی به حسینیّه آمدم بد آمدم تو اَحسنُ الاحوال را بده پیراهنِ عزایِ حسینت کجا و من؟! جرأت برایِ توبه به این بینوا بده او دست و پا زده که نجاتم دهد قبول در خدمتِ به شاه به من دست و پا بده ماهِ محرّم آمد و ماهَت نیامده ندبه بخوان نشانه ای از آشنا بده  حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تا علمدار تو باشی تا علمدار تو باشی حَرمم آرام است دشمن دین و تولّایِ علی ناکام است تو که باشی به لبِ کودک من لبخند است فتنه ها باتو زمین خورده و نافرجام است چشم اُمّید رباب است به فردایی که... مشک تو خاتمه یِ این عطشِ اَیّام است شیر در خیمه یِ ما باشد اگر حتّی گرگ... ترس از جانِ خودش دارد و حتماً رام است بی تو اوضاعِ حرم سخت به هم می ریزد وا شود در حَرمم پایِ همه ... حتّی مَست چنگها می کَند از گوش گلم آویزه معجر کرب وبلا روزیِ اهل شام است قسمت پهلوی دردانه لگد خواهد شد سرِ بر نی هدف طعنه یِ سنگ بام است بی توراه حرم اُفتد سرِ بازار... چرا!؟ حرف ناموس وکنیز است وبه دستی جام است آخر و عاقبت قافله بی تو داغ است ندبه در روضه یِ تو مَرهم این آلام است  حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خطبه خواندی تو خطبه خواندی و ملائک پر درآوردند بر منبر کـوفه مـگـر پـیغمبـر آوردند!!! یک عمر مولا گفت در کوچه چه شد آخر... در شهرِکـوفه دسـتـْ بسته حیدر آوردند آغاز شد خطبه پس از نام رسول الله پس سردرآوردند که با خود سر آوردند لحنِ علیِّ ابن حسین ابن علی این است افتاده اند از پا اگـر چه لشکـر آوردند بر دست و پای تو غـُل و زنجیرهایی بود که دستشان با هـر دعـای تو بَر آوردند دیدنـد مثـل مـادرت ساکـت نخواهی شد بر روی نیـزه پیش روی تو سر آوردند عالَـم فدای گریه هایـت حضرتِ سجـّاد در چشـمهایت ندبه را با کـوثر آوردند حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گـدایِ سامرِه همین که نامِ تو آمد به لب نَشدها شد خـلاصه هر گـِره‌یِ کـورِ کارِ ما واٰ شد به‌نامتان که رسیدیم صحبت از کَرم است به نامـتان که رسیـدیم آسـمان تا شد `صبا اگر گُذری اُفتدت به کشورِ دوست” بگو که در حـَرمت دردمان مُداوا شد گـدایِ سامرِه از دستِ تو گـرفته نان نشسته بر سرِ این سفره که سرِ پا شد گـدایِ نانِ شما حـاتم و سلیمان ها مساوی است در این خانه هر نشد با شد قـریبِ عرشِ خـدایی غـریبِ سامرّا غـبار تا سرِ کـویت رسید اَعـلاء شد عـیارِ گـردوُغبـار از طلاست بالاتر کسی که خاکِ درِ این سراٰ شد آقا شد به سینه می‌زنم این سنگِ عشق را آری دوباره عاشقـتان ندبه‌خوانِ دریا شد حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بابِ حاجات بی‌عصا معجزه کُن حضرتِ موسایِ حرم گوشه‌چشمی که شوم سینه‌یِ سینایِ حرم با نگاهی برسانم به تماشایِ حرم که دلم تنگ شده تنگِ سحرهایِ حرم به عصا نیست نیازی با نگاهَت بشکاف دلِ دریایِ فراق و برسانم به طواف پدرِ حضرتِ امضایِ براتِ جنّت آمدی سر بُگُذارد پدرت بر تربت وَ به لبهایِ مَلک مدحِ تو با تهنیت زائرِ کویِ تو هستیم و به قصدِ قربت.... دستِ خود مُشت نمودیم به سینه بزنیم رخصت از شاه بگیریم که سینه بزنیم پدرِ منبری و گل‌پسرِ تو محراب آفتاب است رضایِ تو کریمه مهتاب ذکرِ تو مست کند نام تو باشد میِ ناب عطرِ دلجویِ حریمت چو شمیمِ ارباب بابِ حاجات شدی یکسره حاجت بدهی به من و این رفقا حکمِ زیارت بدهی آمدی آیِنِه‌یِ رویِ پیمبر باشی وسطِ معرکه‌ها غیرتِ حیدر باشی راویِ منبرِ نورانیِ جعفر باشی سندِ عاشقیِ کشورِ نوکر باشی تا اَبد دِیْنِ تو بر گردنِ دین می‌ماند ندبه‌یِ صحنِ تو را اُم‌ُّالبنین می‌خواند حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹