چشمان ترم
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد
آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد
روضه خوانی میکنم هر روز و شب در خلوتم
روضهی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد
این مصیبتنامه را جُز من نمی داند کسی
دستِ نامردی رسید و باورم را زخم کرد
حوریه حتی نسیمی بر رُخش دارد ضرر
باد گلبرگ گُلِ پیغمبرم را زخم کرد
سالها گریان داغ ضربتِ آن سیلیام
ضربهای محکم که رویِ مادرم را زخم کرد
با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم
این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد
آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن
این تقلا کردنم بال و پَرم را زخم کرد
آتشِ این زهر آبی رویِ آتش بوده است
آتشی دیگر دلِ شعلهورم را زخم کرد
عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود
مادرم در کوچه راه خانه را گم کرده بود
محمدحسن بیاتلو
#حدیث_اشک #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت #شعر_مناجات_امام_حسن_مجتبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ما همه گدای توایم
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
کریم اگر که تویی ما همه گدای توایم
دوا اگر که تویی جمله ، مبتلای توایم
تو در میان دل ما قدم زدی حتما
که در پی دل و دنبال رد پای توایم
به روی سینه ی ماها نوشته اند حسنی
همه برای حسین اند و ما برای توایم
دو ماه سینه زنِ شاه کربلا بودیم
دو روز در همه ی سال در عزای توایم
خودت به زندگی ما حسین بخشیدی
همیشه و همه جا شامل عطای توایم
دمی به سعی و صفای حسین مشغولیم
دمی نشسته و آرام در منای توایم
چقدر رنج کشیدی و باز دم نزدی
چه غصه ها که تو دیدی و باز دم نزدی
به جرم خوبی بی حد از آن جماعت پست...
چقدر حرف شنیدی و باز دم نزدی
به خنده های پر از درد ، درد امت را
به جان خسته خریدی و باز دم نزدی
جهان چشید از آقایی ات ولی آقا...
تو طعمِ درد چشیدی و باز دم نزدی
به مردمان مدینه سلام میکردی
جواب هم نشنیدی و باز دم نزدی
چقدر در وسط کوچه های دلتنگی
به زخم کهنه رسیدی و باز دم نزدی
نه اینکه زهر درآورده جان ز پیکر تو
تو را زمین زده درد و عذاب مادر تو
درست در وسط کوچه بود جان دادی
که خورد دست کسی بر نقاب کوثر تو
گرفت جان تو را لحظه ای که یک مادر
به گریه چادر خود را کشید بر سر تو
سه روز بعد پیمبر ، خبیث امت با
لگد شکست درِ خانه را برابر تو
خبر رسید به گوش تمام خلق الله
صحابه ریخته بر خانه ی پیمبر تو
خدا به کس ندهد اینچنین صحابی را
غریب بوده در این شهر جد اطهر تو
هنوز ناله ی زهرا به گوش میآید
صدای زینب کبری به گوش میآید
هنوز هم که هنوز است از دل خانه
صدای غربت مولا به گوش میآید
ز آستانه ی در ، ناله های محسن با
صدای گریه ی بابا به گوش میآید
صدای ضرب لگد های دومی دارد
در آن شلوغی و دعوا به گوش میآید
هزار و سیصد و اندی گذشته اما باز
صدای هیزم از آنجا به گوش میآید
مغیره داد کشید و دل حسن لرزید
صدای نعره زدن ها به گوش میآید
پوریا باقری
#پوریا_باقری #حدیث_اشک #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن(ع)
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
در جمالش داشت انوار پیمبر را حسن
گیسوانش داشت با خود عطر حیدر را حسن
هر ملک با دیدن او گفته دارد بی گمان
خلق و خوی مادرش زهرای اطهر را حسن
تا شتر را روی خاک انداخت در جنگ جمل
یاد اصحاب علی انداخت خیبر را حسن
تا نبیند سائل اش رنگ خجالت را به خود
اکثرأ بخشیده مخفی کیسه ی زر را حسن
از ازل فکر گداها بوده این شاه کریم
تا ابد شرمنده ی خود کرده نوکر را حسن
سخت میریزد به هم،آه بلندی میکشد
تا مجسم میکند آن روز و آن در را حسن
هر زمان از کوچه ها رد شد دل اش را غم گرفت
یادگار از کوچه دارد دیده ی تر را حسن
از پدر هم بیشتر زانوی غم کرده بغل
بعد آنکه دیده نقش کوچه مادر را حسن
محسن صرامی
#حدیث_اشک #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت #شعر_مناجات_امام_حسن_مجتبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم اللهی
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
نه فقط ثروت خود را نه،که حاتم گونه
شد کریم آن که کرم داشته خاتم گونه
شد کریم آن که به عالم اثرش را بخشید
حیدری مسلک و پیغمبر اکرم گونه
به تماشای تو آن گونه پُر از شوقم که
گونه ام پُر شده از گریه ی شبنم گونه
مجتبایی؟حسنی؟یا که کریم اللهی؟!
ای خدا سانِ ملک زاده ی آدم گونه
کاش از کوچه و غم های تو عبدالزهرا
مقتلی ثبت کند اِبْن مُقَرَّم گونه
گوش که جای خودش سُرخ تر از سُرخ شود
بی گُمان از اثر سیلی مُحکم،گونه
تحت تاثیر از این ضربه پریشان بشود
هم که چشم و مُژه هم دست و سر و هم گونه
ربط دارد به تو و عشق تو در باب حسین
این که شد ماه صفر نیز مُحرَم گونه
رفته از بین اگر بر اثر سُم گونه
از درون زخم شده بر اثر سَم،گونه
مهدی رحیمی زمستان
#حدیث_اشک #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت #شعر_مناجات_امام_حسن_مجتبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم اهل بیت
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
هرکه دیدست تو را گفته که ماشاالله
قامتت قامت سرو است و رُخت همچون ماه
نه فقط اهل زمین بلکه رسید از ملکوت
بانگ `لا حول و لا قوه الا باالله”
حافظ از روی توگفته است جهانگیر شود
هر که شد حُسن جمالش به ملاحت همراه
مادرت خیرِ نسا و پدرت خیرِ بشر
خیر در خیر کثیری ، کرمت هست گواه
زور بازوی علی داری و شاهد دارم
برده ای جنگ جمل را تو به یک گوشه نگاه
تو کریمی ؟ نه ..کرامت شده نازل از تو
دست از دامن لطف تو نگردد کوتاه
ما گداییم و به یک لقمه ی نان محتاجیم
از همان لقمه که دادی به سگانت ای شاه
صلح تو راز بزرگیست نفهمید کسی
از قیام تو نشد غیر برادر آگاه
زهر در سینه ی تو کار خودش را میکرد
و تو در فکر لب خشک ابا عبدالله
قلم و شاعر و دفتر همه حاجت دارند
این غزل نذر غریبی تو ان شاالله
سید حسن رستگار
#حدیث_اشک #سید_حسن_رستگار #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خون می چکد
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
خون می چکد حسن ز لب تو، سخن مگو
گفتی به زینبت تو هر آنچه، به من مگو
من مثل تو که صبر ندارم، عزیز من
از خاطرات کوچه و سیلی زدن مگو
اصلا بیا به فکر خودت باش و این کفن
اصلا بیا و روضه از این بی کفن مگو
دیدم تن کبودت و آتش گرفته ام
حالا تو از منی که شوم پاره تن مگو
مادر به دست خواهرمان داد امانتش
از غارت و نماندن آن پیرهن مگو
یک پیرمرد کور به پای تو نیزه زد
اما تو از گلوی من و نیزه زن مگو
از غارت تنم سخنی را وسط مکش
از دسته دسته روی سرم ریختن مگو
وقتی به جای گل به تنت تیر ریختند
از زیر نعل ماندنم عریان بدن مگو
طشت مدینه ی تو کجا! طشت من کجا!
از خیزران نشستن بر این دهن مگو
یوم الحسین گفتی و زینب ز تاب رفت
دیگر تو از عزای حسین، ای حسن مگو
رضا رسول زاده
#حدیث_اشک #رضا_رسول_زاده #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نامت شفا بخش است
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است
دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است
کافر اگر دلبسته ات شد جای حیرت نیست
عشق تو چیزی ماورای دین و آیین است
ما را بخواهی یا نخواهی ، نوکرت هستیم
جای تعجب نیست...رسم نوکری این است
با گریه از روی ضریحت بوسه می چینم
افسوس در خواب است...اما باز شیرین است
روضه نمی خوانم... فقط یک جمله می گویم
زهرا کجا و دستِ نامردی که سنگین است
احسان نرگسی
#احسان_نرگسی #حدیث_اشک #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مرا سَری ست
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
مرا سَری ست که اُفتاده زیرِ پای حسن
به تختِ سلطنتِ این دل است جای حسن
هزار حاتمِ طائی شود گدای درش
هرآن کسی که به دنیا شود گدای حسن
دو دست داده خداوند تا که سینه زنم
یکی برای حسین و یکی برای حسن
حسین روضه ی هرروزه ی حَسَن بوده
تمامِ زندگی ام نذرِ روضه های حسن
به ساحَتَش همه جا احترام باید کرد
حسین خاسته از جای خود به پای حسن
غروبِ هفتمِ ماهِ صفر جگرسوز است
نوای حضرتِ زهرا به کربلای حسن
رضا رسول زاده
#حدیث_اشک #رضا_رسول_زاده #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلطان حسن
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
سفره دارِ همه یِ عالمِ اِمکان حسن است
جان حسینِ بنِ علی باشد و جانان حسن است
اَیُّهَاالنّاس بدانید غلامَم آری
اَیُّهَاالنّاس بگویید که سلطان حسن است
صلحِ او بوده سبب سازِ قیامِ ارباب
کربلا با سند و مَدرک و برهان حسن است
شصت شب گریه کُنِ روضه یِ عطشان شده ایم
تا بفهمیم در این سلسله باران حسن است
بوده در کرب و بلا شاه اگر تشنه یِ آب
تن به خاک است و سری خورده به رویِ نِی تاب
با همه بی کسی و غربت و داغی که چِشید
`همسری داشت حسین بنِ علی مثلِ رباب”
قاتلِ جانِ تو شد مَحرمِ کاشانه یِ تو
خانه را بر سرِ تو مَحرمِ تو کرده خراب
سوختی در تب و زینب که سراغت آمد...
باز شد روضه یِ سنگینِ سر و بزمِ شراب
پیشِ چشمِ تو به لب چوب زند دشمنِ دین
می خورد طفلِ حرم با لگدِ کینه زمین
خبری شد اگر از تیر و تنِ تابوتم!!!
یاد کن از عَلَم و گل پسرِ اُمِّ بنین
تیرها می رسد و مشک بغل می گیرد
علقمه فاطمه را کرده عزادار و حزین
اسمِ عبّاس که آمد بویِ یاسی پیچید
داغدارِ دو عمو شد قمرِ پرده نشین
حسین ایمانی
#حدیث_اشک #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت #شعر_مناجات_امام_حسن_مجتبی
#هفتم_صفر_شهادت_امام_حسن
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم آل الله
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
کریم باشی و تنها و بی سپاه و غریب!
چه گویم از غمِ تو ، ای امامِ صبر و شکیب؟
شنیده ایم ز غربت، به خویش پیچیدی
ز ماجرای زمین خوردنی که تو دیدی
شبیهِ آنچه تو دیدی، کسی گمان نبرَد
خدا کند که کسی، مادرش زمین نخورد
به پیشِ چشم تو مادر ز خصم، سیلی خورد
ز دستِ دشمنِ دین، یاس رنگ نیلی خورد
شنیده ایم نگاهت به کوچه حیران ماند
از آن به بعد دو چشمت همیشه گریان ماند
نَه آن وقارِ عجیبِ ز خانه آمدنت
نَه این شکستِ غریبانۀ عصا شدنت
از آن زمان جگرت پاره پاره شد، اما
تو هیچ دَم نزدی از غمِ دلت آقا
دلت ز سودۀ الماس پاره پاره نشد
که قاتلِ تو بجز خونِ گوشواره نشد
در آن میانه به فکرت، حجابِ مادر بود
کبودیِ رُخِ او ، چون نقابِ مادر بود
همیشه خاطره ای تلخ، کرده اَت شاکی
هماره در نظرت ماند، چادرِ خاکی
دگر ندید علی، چهره ای ز محرمِ خویش
دگر نشد که شود، هم کلامِ همدمِ خویش
از آن به بعد همه ماجرا، نهانی ماند
و غربتِ تو به اذنِ خدا جهانی ماند
نَه هفت مرتبه زهرِ جفا ترا کُشته
هزار مرتبه درد و بلا ترا کُشته
تویی غریب و گرفتار، یا حسین شهید؟
تویی بدونِ علمدار، یا حسین شهید؟
غریب حسین، که همچون حسن ز دستش رفت
غریب حسین، که حتی کفن ز دستش رفت
محمود ژولیده
#حدیث_اشک #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت #شعر_مناجات_امام_حسن_مجتبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
داغ یک کوچه
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
حُسن شرح خصائل حسن است
ماه عکس شمایل حسن است
چون کرم لطف کامل حسن است
هرکه شاه است سائل حسن است
با حسن من نمانده ام تنها
پس نماندم به وقت غم تنها
او کریم است؟نه،کرم تنها
کار خدام منزل حسن است
در معانی و در بیان خدا
شد زبان حسن زبان خدا
معجزات پیمبران خدا
قطره ای از فضائل حسن است
در کرامت به شهرت غایی
تا رسیده به عالم آرایی
تازه گفتند حاتم طایی
از گدایان کاهل حسن است
هر که آمد به جنگ او یک بار
در نهایت گذاشت پا به فرار
چاره ی فتنه ی جمل انگار
حکمی از تیغ عادل حسن است
کار دشمن مقابلش شد لنگ
سرشان بعد مرگ خورد به سنگ
آخر کار هر کسی در جنگ
سجده کردن مقابل حسن است
از زمانه چه زود سیر شده
بی سبب نیست گوشه گیر شده
در جوانی اگر که پیر شده
داغ یک کوچه در دل حسن است
در مدینه غریب بود اما...
درد او بی طبیب بود اما...
همسرش نانجیب بود اما...
در و دیوار قاتل حسن است.
مجتبی خرسندی
#شعر_روضه_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_کریم_اهل_بیت #شعر_هیات #مجتبی_خرسندی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ماه حرم
#شعر_شهادت_امام_حسن_(ع)
آقاترین روزی ده شهر مدینه
روی جگر داری هزاران وصله پینه
زخم فراوان داری و مونس نداری
کاری شده زهر جفا و حس نداری
در سینه ماتم داشتی، انکار کردی
با لخته ی خون روزه را افطار کردی
باید سرت را در بغل مادر بگیرد
داری چه می پیچی به خود، خواهر بمیرد
بال و پر شیر خدا، بال و پرت کو؟
آن گوشواره، یادگار مادرت کو؟
ازکودکی، خیلی خودت را پیر کردی
بافاطمه رفتی کجا که دیر کردی
فضه گواهم بود، ترسیدم همانروز
چادر که خاکی بود را دیدم همانروز
رفتی کسی با مادر ما، در نیفتد
رفتی کنارش باشی و با سر نیفتد
در کوچه ی تنگ مدینه گیر کردید
خوردید سیلی، بعد آن تغییر کردید
آنروز مادر تا شبش حرفی نمی زد
تا صبح هم با زینبش حرفی نمی زد
تو ریختی در خود، ولی من گریه کردم
دور از همه، دور از علی من گریه کردم
چشمم به چشم تار مادر خورد ای وای
دستم به پهلویش شبی برخورد ای وای
دیگر پی رازت نمیگردم برادر
این بار هم ناراحتت کردم برادر
پاشو تو که اهل محل را می شناسی
فتنه گر جنگ جمل را می شناسی
یک عده مأمورند آتش بر فروزند
تابوت و پیکر را به یکدیگر بدوزند
هنگام تشییع تنت همراه زهرا
باید بگیرم چشمهای قاسمت را
صد گرگ، آهوی چمن را دوره کردند
جای حسن ابن الحسن را دوره کردند
با چه شتابی بر سر او می رسیدند
باهرچه میشد میزدند و میبریدند
ماه حرم تا خیمه با خواهش می آمد
مثل عسل، موم تن او کش می آمد
رضا دین پرور
#حدیث_اشک #رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹