در آسمان سامرا پیچیده بوی من
یادِ مدینه مانده بُغضی در گلوی من
هرشب بیادِ مادرِخود جامعه خواندم
شرحِ صفاتِ مادرم شد گفتگوی من
با دستِ بسته از مدینه راه افتادم
در هرنمازم اشک شد آبِ وضوی من
با بی ادب های عرب تبعید مشگل شد
رویِ سپاهی واشده دیگر به روی من
منزل به منزل رفته ام با پیکیری سالم
بر هم نخورده با تکانِ نیزه موی من
طعمِ شبِ سردِ خرابه را چشیدم من
بازی شده در چند جا با آبروی من
شکرِ خدا ناموسِ من در پرده پنهان بود
آن شب میانِ خانه وقتِ جستجوی من
چون عمه در بزم شرابی گیر افتادم
شد مرگ آن لحظه تمام آرزوی من
بی تربیت ظرفِ شرابش را تعارف کرد
چشمان یک جمعیتی خیره به سوی من
بر خورد بر شخصیتم با آنکه مَردَم من
تصویر ِ زنها زنده شد در روبروی من
قرآن نه, شعری خواندم ومجلس عوض گردید
اصلا نخورده دست بر ترکیب روی من
شکر خدا بازی نکرده با لبم چوبی
باخیزران ضربه نخورده بر سبوی من
بر خیزران و طشت و هرچه مست لعنت
بر آنکه دندان حسین بشکست لعنت
قاسم نعمتى
#سامرا #شعر_شهادت_امام_علی_النقی_ع #شعر_شهادت_امام_هادی_ع #شعر_هیات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ما غلام و شاهمان هادی سلام الله علیه
دلبر دلخواهمان هادی سلام الله علیه
در شب غم ماهمان هادی سلام الله علیه
شد چراغ راهمان هادی سلام الله علیه
تا ابد ممنون الطاف خدا هستیم ما
بنده ی ابن الرضای سامرا هستیم ما
صاحب این روضه من را اهل ایمان کرده است
آتش عشقش جهانم را گلستان کرده است
اعتقادم را غدیریه * دو چندان کرده است
جمع ما را جامعه خوانی مسلمان کرده است
در هجوم خشکسالی ، ابر باران می شویم
هر زمان که دسته جمعی ، جامعه خوان می شویم
باز در ماه رجب مهمان هادی گشته ایم
بی قرار از دوری ایوان هادی گشته ایم
همچو عرشی ها ، سیهپوشان هادی گشته ایم
با امام عسکری ، گریان هادی گشته ایم
آسمانی پر ستاره ، آسمان را خاک کرد
زد گریبان چاک و قلب آسمان را چاک کرد
باز هم روز دوشنبه ، مادری ها شعله ور
باز هم روز دوشنبه ، فاطمه، داغ پسر
باز هم روز دوشنبه ، تازه شد داغ جگر
عسکری گوید گهی مادر ، گهی گوید پدر
این حسن ها را دوشنبه ها ، فلک دلگیر کرد
این حسن ها را دوشنبه ها ، تحیر پیر کرد
سامرا ! کو مهربانی ، کو ادب ای وای وای
میهمان و دست بسته ، نیمه شب ، ای وای وای
باده و سلطان دین ، یا للعجب ای وای وای
زنده غم های صفر ، شد در رجب ، ای وای وای
گمرهان با حضرت هادی چه ها کردند آه
کعبه را با زور در بت خانه آوردند آه
باز هم با نام دین ، از دین تخلف می کنند
باز دنیا را پر از شرم و تاسف می کنند
دور از کنعان ، چه توهین ها به یوسف می کنند
بر ولی الله ِ ما ، باده تعارف می کنند
مِی تعارف کرد اما مِی به روی سر نریخت
هر چه شد دیگر در اینجا حرمت خواهر نریخت
* زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#بر_شاهین_نجفی_لعنت
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
ای کعبه ی اهل تولّا سامرایت
چارم علی،جان همه عالم فدایت
جن و بشر،حتی ملک باشد گدایت
عالم بود پر از کرامات و عطایت
با اینهمه قدر تو را نشناخت دشمن
با دشمنی از پا تو را انداخت دشمن
از سوز زهر کین ترک خورده لبانت
بدجور تا کردند با تو دشمنانت
این کارشان سوزانده مغز استخوانت
قبر تو را کندند پیش دیدگانت
دل سوخت و خونابه از چشم تر افتاد
دلها به یاد نبش قبر اصغر افتاد
بردند از خانه تو را ای روح قرآن
عمامه ات افتادو مویت شد پریشان
بودی به یاد گیسوی آقای عطشان
ّآن شب ز ظلم و کینه آمد بر لبت جان
ای گل تو را گلچین به طعنه پرپرت کرد
آن بی ادب توهین به نام مادرت کرد
جای شما در مجلس می خوارگان نیست
هرچند دیگر در تنت جز نیمه جان نیست
اما خیالت جمع اینجا خیزران نیست
ناموس تو مابین این نامحرمان نیست
سهم دلت جز حق ستیزی نیست آقا
اینجا دگر حرف کنیزی نیست آقا
بزم شراب و عمه بود و هلهله بود
قلب رقیه خون و دل پر از گله بود
هم راس اصغر روبروی حرمله بود
رقاصه ای هم در پی مزد و صله بود
ای کاش تنها چوب بر لبهاش می خورد
جام شرابش را سوی آن سر نمی برد
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#بر_شاهین_نجفی_لعنت
#محمود_اسدی
@hadithashk
اَشکو اِلیک از غم سنگین سینه ام
در حصر سامرایم و دور از مدینه ام
در شهر غربتم ، غم بسیار میکشم
مادر بیا که حسرت دیدار میکشم
مادر بیا که سوخت ازاین زهر جان من
انگار شعله میکشد از استخوان من
آنانکه شعله بر در کاشانه ات زدند
آنانکه با لگد به در خانه ات زدند
حالا مرا به رنج اسارت کشانده اند
بی احترام پای برهنه دوانده اند
نامحرمان به بیت شریفم قدم زدند
سجاده ی عبادت من را بهم زدند
بی حرمتی به ساحت عصمت نموده اند
درب سرای عیش به رویم گشوده اند
بزم شراب رفته ام و رنج برده ام
جامی گرفت روبرویم ، غصه خورده ام
بزم شراب گرچه به من سخت میگذشت
اما نداشت قاری قرآن و چوب ُ تشت
بزم شراب بود ولی خیزران نبود
ناموس اهل بیت به یک ریسمان نبود
بزم حرام بود ولی تشت زر نداشت
اینجا یزیدو لعل لب و چوب تر نداشت
من دیده ام بساط می و مجلس شراب
بر من چنین گذشت امان از دل رباب
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#محمد_جواد_مطیع_ها
@hadithashk
من غلامی از غلامان امام هادیام
شکر میگویم مسلمان امام هادیام
مدح او را هرچه خواندم انتهایی که نداشت
سالهای سال حیران امام هادی ام
سامرا را چون بهشتی کرده لبریز صفا
عاشق گلزار و کنعان امام هادی ام
دولتش پاینده است از بس که دارد احترام
سالها در پای احسان امام هادی ام
چون طبیبی درد را قطعاً مداوا میکند
من اسیر لطف درمان امام هادی ام
لطف بیپایان او هر لحظه جاری میشود
لحظهها را باز مهمان امام هادی ام
ای خوش آن روزی که خدمتکار این آقا شوم
و ببینم کاش دربان امام هادی ام
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#محسن_راحت_حق
@hadithashk
کوچِ شب های تار نزدیک است
طِی شود دِی ، بهار نزدیک است
فصلِ وصلِ نگار نزدیک است
دستبوسیِ یار نزدیک است
نوکری را تو یادمان دادی
السَّلامُ عَلَیکَ یا هـــادی
تن ما فرش زیر پای تو شد
بال ما طالب هوای تو شد
دل ما ساکن سرای تو شد
عاشق سُرَّ مَن رَآیِ تو شد
به ضریحت قسم ، گرفتاریم
از تو یک سامرا طلب داریم
سایهی عرش کبریا هستی
سرپناه فرشته ها هستی
آینهدارِ شاهِ ما هستی
ای حسینی که سامرا هستی!
این شباهت به کربلا ، عشق است
کُنج ششگوشه ی تو را عشق است
غصه را تا عدم بِکِش گاهی
دور غم ها قلم بکش گاهی
پیش چشمم حرم بکش گاهی
دست روی دلَم بکش گاهی
شیر نَفْسَم کنار تو رام است
با وجودت همیشه آرام است
ریشه ی اِنَّما تویی قطعاً
شاخه ی رَبَّنا تویی قطعاً
میوه ی هر دعا تویی قطعاً
" مَن اَتاکُمْ نَجا " تویی قطعاً
نُطق تو شرح داده واقعه را
"جامعه" رُشد داده جامعه را
زلف در دست باد داری تو
کشته_مُرده زیاد داری تو
در کَرَم اجتهاد داری تو
جود را از جواد داری تو
با تو نرخِ کرم چه بالا رفت
دست و دلبازی ات به بابا رفت!
ماه بودی ، مُحاق را دیدی
خانه ای بی چراغ را دیدی
رفتهرفته فراق را دیدی
غربتِ در عراق را دیدی
اُف به هر ناکِسی که پیرت کرد
وسط پادگان اسیرت کرد
کاش از غم دلت کباب نبود
سهم تو داغ بی حساب نبود
حق تو این همه عذاب نبود
جای تو مجلس شراب نبود
بشکند کاش دست آن نامرد
بی حیا مِی به تو تعارف کرد
وسط هُرم غم ، جهانت سوخت
گُر گرفتی ، دل جوانت سوخت
تا خودِ مغز استخوانت سوخت
گرچه از سوز زهر جانت سوخت
دستِکم پیکر تو عریان نیست
اهل بیت تو بی نگهبان نیست
شمر تیغی به پیکرت نکشید
آن همه داد بر سرت نکشید
خنجرش را به حنجرت نکشید
زیور از گوش دخترت نکشید
هیچکس روی سینه ات ننشست
حرمت خانواده ات نشکست
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#بر_شاهین_نجفی_لعنت
#بردیا_محمدی
@hadithashk
از این حرم نفسِ مستجاب را ببرید
هزار فیض، هزاران جواب را ببرید
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
دعای حضرت عالیجناب را ببرید
نگاه سامرهایِ امامِ ما کافی است
اگر به حشر بگویند عذاب را ببرید
قسم به نورِ جبینش که در حضورِ امام
نیاز نیست به غیر، آفتاب را ببرید
برای هر گرهی خود برای هر بنبست
هزار چارهی دور از حساب را ببرید
من آن خسم که به دستان سیل میگردم
به آن حرم منِ خانه خراب را ببرید
میانِ کوچه امامم نفس نفس میزد
حیا کنید زِ دستش طناب را ببرید
امام و بزم حرام و چرا نمیگویند
که از مقابل آقا شراب را ببرید
حکیمه خواهر او دید دست و پا زدنش
کنار او پسری دل کباب را ببرید
صدا زدند برای تنِ مبارک او
گل و گلاب و کفنهای ناب را ببرید
میان کرببلا خواهری صدا میزد
که هلهله نکنید، اضطراب را ببرید
اگر به مرکب خود میدهید حرفی نیست
دو جرعه هم سوی گودال آب را ببرید
از آنطرف سرِ اصغر به نیزه میآید
از این طرف روی ناقه رُباب را ببرید
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#بر_شاهین_نجفی_لعنت
#حسن_لطفی
@hadithashk
السلام ای ابوالحسن هادی
وارث غصه و محن هادی
السلام ای امام مظلومان
تا ابد هم کلام مظلومان
حرمت بوده حسرت شیعه
ای چراغ هدایت شیعه
باز کن از کرامتت گره ای
تو امام غریب سامره ای
تو به درد همه دوا هستی
نوه ی حضرت رضا هستی
بوده است حافظ تو با اولاد
بین گهواره ی تو حرز جواد
ذولفقاری سینجلی داری
تا نشانی تو از علی داری
گرچه مظلومی و غریبی تو
گرچه بی یار و بی حبیبی تو
گرچه بزم شراب را دیدی
آن همه اضطراب را دیدی
شمر و زجر و سنان ندیدی که
چکمه روی دهان ندیدی که
پیرمردی عصا زنان نرسید
به تنت نیزه و کمان نرسید
گرچه بسیار درد و غم داری
باز هم شکر که حرم داری
#شعر_شهادت_امام_هادی_ع
#امیر_فرخنده
@hadithashk